تاریخ انتشار : یکشنبه 20 اسفند 1396 - 3:35
کد خبر : 25813

دین را حرمیست در خراسان

دین را حرمیست در خراسان

  اهل بیت(ع) به منزله جان پیامبر(ص) یکی از جلوه های پُر فروع اهل بیت(ع) این است که آنان به منزله جان پیامبرند، و این حقیقت در قرآن کریم مطرح و در روایات تبیین و در حکمت سنایی به روشنی بازگو شده است. قرآن کریم در آیه مباهله فرمود: «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا

 

اهل بیت(ع) به منزله جان پیامبر(ص)

یکی از جلوه های پُر فروع اهل بیت(ع) این است که آنان به منزله جان پیامبرند، و این حقیقت در قرآن کریم مطرح و در روایات تبیین و در حکمت سنایی به روشنی بازگو شده است. قرآن کریم در آیه مباهله فرمود:

«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمْ وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتهَلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللهِ عَلىَ لْکَذِبِین» (آل عمران، ۶۱)

«هر گاه بعد از علم و دانشى که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود آن گاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهی»

بر اساس روایاتی که در منابع شیعه و سنی آمده است، در ماجرای مباهله تنها پیامبر(ص)، امام علی(ع)، حضرت فاطمه(س) ، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) شرکت داشته اند. زمخشری، مفسر بزرگ اهل سنت گفته است: «رسول خدا(ص) در حالی که حسین را در آغوش گرفته و دست حسن در دست او، و فاطمه پشت سر و علی از پشت سر او حرکت می کرد، برای مباهله حاضر شدند» (زمخشری، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص ۳۶۸).

حکیم سنایی در این باره می گوید:

باز دانسته در جهان نوی

در دل نقش نفس راز نبی

نه این که این عقد پیش از این بودست

در ازل تا ابد قرین بودست

با ثریا ثری برابر شد

چون علی با نبی برادر شد

مرتضایی که کرد یزدانش

همره جان مصطفی جانش

هر دو یک قبله و خروشان دو

هر دو یک روح و کالبد شان دو

هر دو یک دور ز یک صدف بودند

هر دو پیرایه شرف بودند

دو رونده چو اختر و گردون

دو برادر چو موسی و هارون

(سنایی، بی تا، ص ۲۵۰)

در جای دیگری نیز ضمن بیان اوصاف پیامبر(ص) در باره این که علی(ع) برای پیامبر(ص) نه تنها مثل هارون برای موسی است، بلکه به منزله جان پیامبر(ص) بوده است، چنین سروده است:

او چو موسی، علی او را هارون

هر دو یک رنگ از درون و بیرون

او مدینه علوم باب علی

او خدا را نبی و علیش ولی

(همان)

این که سنایی تصریح نموده که پیامبر و علی(ع) دو دُر از یک صدف و یک روح در دو بدن هستند و این پیوند ازلی و همیشگی است، خاستگاه روایی دارد. به عنوان مثال، امام صادق(ع) فرمود: قبل از خلقت عالم، محمد و علی دو نور در پیشگاه خداوند بودند، فرشتگان از خداوند درباره ی آن دو نور پرسیدند. خداوند فرمود: «هذا نور من نوری، أصله نبوه و فرعه إمامه، فأما النبوه فلمحمد عبدی و رسولی، و أمّا الإمامه فلعلی حجتی و ولیی و لولا هما ما خلقت خلقی: این نور، از نورهای من است، اصل آن نبوت و فرع آن امامت است، نبوت از آن بنده فرستاده من محمد(ص) است امامت از آن حجت و ولی من علی(ع) است. اگر آن دو نبودند، عالم را خلق نمی کردم (مجلسی، ج۱۵، ص۱۲). در روایت دیگری آمده است که رسول خدا(ص) فرمود: «قبل از خلقت آدم، من و علی در سمت راست عرش بودیم، وقتی آدم آفریده شد، ما را در صلب او قرار داد، پس از صلبی به صلبی دیگر در سلسله اصلاب طاهر و ارحام طاهره منتقل شدیم تا به صلب ابی عبدالمطلب رسیدیم. آن گاه به دو قسم تقسیم شدیم، من در صلب عبدالله و او در صلب ابی طالب قرار گرفت و برای ما دو اسم انتخاب شد که از نام های خداوند مشتق شده بود، زیرا خداوند محمود است مرا محمد نامید و خدا علی است و او را علی نامید.» (همان) بر این اساس همین حدیث است که سنایی درباره اشتقاق نام علی از نام مبارک خداوند، گفته است:

نامش از نام یار مشتق بود                 

هر کجا رفت همرهش حق بود (سنایی، بی تا ص ۲۴۵)

خُشوع مولا

یکی از اوصاف اولیای الهی، حضور قلب در هنگام نماز است که البته ممکن است شدت و ضعف داشته باشد. در باره امام علی(ع) در این زمینه داستانی نقل شده است که حیرت آور و خارج از توان افراد عادی است. حضور قلبى که امام(ع) به هنگام ذکر و یاد خدا به طور کلّى، و به ویژه هنگام نماز داشت، آن گونه بود که غرق در صفات جلال و جمال الهى مى گشت و هیچ توجّهى به غیر خدا نداشت، به طورى که عملیّات جرّاحى و خارج نمودن پیکان تیر، که در حال عادى و غیر نماز بر ایشان سخت و دشوار بود، به هنگام نماز انجام شد و در زمانى که آن حضرت بسان عارفى دل سوخته، فانى در خداوند شده بود و به هیچ چیز جز او توجّه نداشت، پیکان تیر را خارج ساختند. حکیم سنایی در حدیقه الحقیقه به همین واقعه توجه نموده و آن را به نیکویی به نظم در آورده است:

چون برون آمد از نماز، علی

آن مر او را، خداى خوانده ولی

گفت کمتر شد، آن الم، چون است؟

وزچه جاى نماز پرخون است

گفت با او، جمال عصر حسین

آن بر اولاد مصطفى شده زین

گفت: چون در نماز رفتى تو

بر ایزد، فراز رفتى تو

کرد پیکان برون ز تو حجام

باز ناداده از نماز سلام

گفت حیدر به خالق الاکبر

که مرا زین الم نبود خبر

(سنایی، بی تا، ص ۳۴۶)

سَلامتِ خانه

سلامت خانه، والاترین مدح سنایی از امام علی(ع) است. وقتی سلطان سنجر از او درباره چند چیز از جمله آن ها درباره شخصیت علی(ع) است. سنایی در پاسخی استوار می گوید:

من سلامت خانه نوح نبى بنمایمت

تا توانى خویشتن را ایمن از شر داشتن

این شعر اشاره به حدیث شریف پیامبر گرامی اسلام(ص) درباره اهل بیت(ع) دارد که «إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ کَسَفِینَه نُوحٍ، مَنْ دَخَلَ فِیهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق: مقام و موقعیت اهل بیت(ع) من در میان شما مانند کشتی نوح است، هرکس بر آن کشتی سوار شد، نجات یافت و هر کس ترک کرد، غرق گردید.» (طبرانی، بی تا، ج ۵، ص ۳۰۶)

لازم به یادآوری است که محتوای حدیث سفینه در آثار شعرای دیگر فارسی زبان نیز به گونه ای بسیار حکیمانه و زیبا بیان شده است، حکیم ابوالقاسم فردوسی، حماسه سرای قدرت مند در اول شاهنامه، مضمون این حدیث را این گونه آورده است:

منم بنده اهل بیت نبی

ستاینده خاک و پای وصی

حکیم این جهان را چو دریا نهاد

برانگیخته موج ازو تندباد

چو هفتاد کشتی برو ساخته

همه بادبانها برافراخته

یکی پهن کشتی بسان عروس

بیاراسته همچو چشم خروس

محمد بدو اندرون با علی

همان اهل بیت نبی و ولی

خردمند کز دور دریا بدید

کرانه نه پیدا و بن ناپدید

بدانست کو موج خواهد زدن

کس از غرق بیرون نخواهد شدن

به دل گفت اگر با نبی و وصی

شوم غرقه دارم دو یار وفی

همانا که باشد مرا دستگیر

خداوند تاج و لوا و سریر

خداوند جوی می و انگبین

همان چشمه شیر و ماء معین

اگر چشم داری به دیگر سرای

به نزد نبی و علی گیر جای

گرت زین بد آید گناه منست

چنین است و این دین و راه منست

برین زادم و هم برین بگذرم

چنان دان که خاک پی حیدرم

(فردوسی، ۱۳۸۲ش، ص ۴)

شهر عِلم نبی

یکی از فضائل امام علی(ع)، این حدیث پیامبر(ص) است که «انا مدینه العلم و علی بابها» سنایی به این حدیث اشاره می کند و به صراحت می گوید که بهشت بدون محبت علی و حسن و حسین میسر نخواهد گردید:

شو مدینه علم را در جوى و پس در وى خرام

تا کى آخر خویشتن چون حلقه بر در داشتن

چون همى دانى شهر علم را حیدر دَر است

خوب نبود جز که حیدر، میر و مهتر داشتن

گر همى خواهى که چون مهرت بود، مهرت قبول

مهر حیدر بایدت با جان برابر داشتن

چون درخت دین به باغ شرع هم حیدر نشاند

باغبانى زشت باشد جز که حیدر داشتن

از پس سلطان دین پس چون روا دارى همی

جز على و عترتش محراب و منبر داشتن

هشت بستان را کجا هرگز توانى یافتن

جز به حب حیدر و شبیر و شبر داشتن

(سنایی، ۱۳۸۸، ص ۵۴۳)

حیدر کرار

از برخی متون تاریخی استفاده می شود که پس از ولادت امام علی(ع)، مادرش فاطمه بنت اسد نام ایشان را «حیدره»(شیر) گذاشت. آن گاه حضرت ابوطالب پدر آن حضرت، نام را عوض کرد و او را علی نامید. برخی گفته اند که «حیدره» نامی است که قریش برای حضرت انتخاب کرده بودند،  ولی قول نخست صحیح تر است،  زیرا خود آن بزرگوار، در جنگ خیبر هنگامی که «مرحب» به جنگ حضرت آمد و گفت: «أنا الّذی سمّتنی اُمّی مرحبا»، پاسخ داده و گفت: «أنا الّذی سمّتنی اُمّی حیدره؛ منم آن کسی که مادرم مرا حیدره نام نهاد» (ابن اثیر، ۱۳۸۵ق، ج ۲، ص۲۲۰).

بر همین اساس است که حکیم سنایی در وصف امام علی(ع) از دو واژه «شیر خدا» و «حیدر کرار» بیشتر استفاده نموده است:

ور همی گویی که هستم چاکر شیر خدای

تن فدای تیغ و جان در خدمت دادار کو

عالمی پر ذوالخمارست از خمار خواجگی

ای دریغا در جهان یک حیدر کرار کو

(سنایی، ۱۳۸۸ش، ص ۶۵۴)

حیدرکرار کو کاندر مصاف از بهر دین

در صف صفین ستم از لشکر مروان کشد (همان، ص ۸۸۰)

چون در خیبر به جز حیدر نکند از بعد آن

خانه دین را که داند کرد جز حیدر دری (همان، ص ۷۶۶)

در روایات آمده است که پیامبر(ص) در واقعه جنگ خیبر فرمود: «فردا مردى همانند خودم را به سوی شان [یهود خیبر] مى فرستم که هم او خدا و رسولش را دوست مى دارد، و هم خدا و رسولش او را دوست مى دارند، او حمله کننده اى بى گریز است، و باز نگردد تا آن که خدا فتح و پیروزى را به وى ارزانى دارد»، چون فردا شد رسول خدا(ص) على(ع) را فراخواند و به  سوی قلعه فرستاد، پس على(ع) را بدین فضیلت برگزید و او را «حیدر کرّار؛ حمله کننده اى بى گریز» نامید» (تحف العقول، بی تا، ص ۴۲۹)

گرچه شمشیر حیدر کرار

کافران کُشت و قلعه ها بگشاد

تا سه نان نداد درحق او

هفده آیت خدای نفرستاد

(سنایی، ۱۳۸۸، ص۴۵۶)

«سه نان» اشاره به شان نزول سوره مبارکه «هل اتی» است که سندى بزرگ بر فضیلت اهل بیت پیامبر(ص) است. ابن عباس مى گوید: «حسن و حسین علیهم السلام بیمار شدند، پیامبر(ص) با جمعى از یاران به عیادت شان آمدند و به على(ع) گفتند: اى ابو الحسن! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندان خود مى کردى.

على(ع) و فاطمه(س) و فضه که خادمه آن ها بود، نذر کردند که اگر آن ها شفا یابند سه روز، روزه بگیرند.

چیزى نگذشت که هر دو شفا یافتند، در حالى که از مواد غذائى اندکی داشتند، على(ع)، سه من جو قرض نمود، و فاطمه(س) یک سوم آن را آرد کرد، و نان پخت. هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت: «السّلام علیکم اهل بیت محمّد(ص) سلام بر شما اى خاندان محمد! مستمندى از مستمندان مسلمین هستم، غذائى به من بدهید» آنان همگى مسکین را بر خود مقدم داشتند، و سهم خود را به او دادند و آن شب جز آب ننوشیدند.

روز دوم را هم چنان روزه گرفتند. هنگام افطار غذائى را آماده کرده بودند(همان نان جوین) یتیمى بر در خانه آمد، آن روز نیز ایثار کردند و غذاى خود را به او دادند (بار دیگر با آب افطار کردند و روز بعد را نیز روزه گرفتند)

در سومین روز اسیرى به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد، باز سهم غذاى خود را به او دادند، هنگام صبح، على(ع) با حسن و حسین علیهما السلام نزد پیامبر(ص) آمدند، هنگامى که پیامبر(ص) آنان را نگریست که از شدت گرسنگى مى لرزند! فرمود: این حالى را که در شما مى بینم براى من بسیار گران است، سپس برخاست و با آنان حرکت کرد. وارد خانه فاطمه(س) شد. وی در محراب عبادت ایستاده بود، در حالى که از شدت گرسنگى شکم او به پشت چسبیده و چشم هایش به گودى نشسته بود، پیامبر(ص) ناراحت شد. در آن هنگام، جبرئیل نازل گشت و گفت: اى محمّد! این سوره را بگیر، خداوند با چنین خاندانى به تو تهنیت مى گوید، سپس سوره «هل اتى» را بر او خواند.» (رازی، ۱۴۲۰ق، ج۲۰، ص۷۴۷)

برخی معتقدند از آیه «ان الابرار..» تا «کان سعیکم مشکورا »، در مجموع هفده آیه در این هنگام نازل گشته است (مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص ۶۱۶) که در بیان سنایی، اشاره به همین باور است.

سید و سرافراز آل عبا

یافت تشریف سوره هل اتی (سنایی، بی تا، ص ۷۸)

زان سه قرص جوین بی مقدار

یافت در پیش حق چنین بازار (همان)

عطار نیز در این زمینه گفته است:

چو در سر عطا اخلاص او راست

سه نان را هقده آیت خاص او راست (عطار نیشابوری، بی تا، ص ۲۴۵)

بانوی دو عالم

پیامبر اسلام(ص)، فاطمه زهرا(س) را سرور زنان بهشت (البخاری،۱۴۲۲ق، ج۴، ص ۲۰۳) معرفی کرد که این منزلت را شیعه و سنی پذیرفته اند. سنایی با تلمیح به این حدیث شریف، تصریح کرده است که تا روز قیامت، هیچ زنی همچون فاطمه(س) پا به عرصه وجود نخواهد گذاشت. ویی در این راستا می سراید:

سراسر جمله عالم پر زنانند

زنی چون فاطمه خیر النسا کو

و یا در جایی دیگر می گوید:

جده من خدیجه زین زمان

مادرم فاطمه چراغ جنان (سنایی، بی تا، ص ۲۶۴)

علامه اقبال لاهوری هم در قصیده ای درباره اسوه بودن حضرت فاطمه زهرا(س) برای زنان مسلمان سروده است:

بانوی آن تاجداری هل اتی

مرتضی مشکل گشا شیر خدا

پادشاه کلبه ئی ایوان او

یک حسام و یک زره سامان او

مادر آن مرکز پرگار عشق

مادر آن کاروان سالار عشق

نوری و هم آتشی فرمانبرش

گم رضایش در رضای شوهرش

آن ادب پرورده صبر و رضا

آسیاگردان و لب، قرآن سرا

گریه های او ز بالین بی نیاز

گوهر افشاندی به دامان نماز

اشک او برچید جبرئیل از زمین

همچو شبنم ریخت بر عرش برین

رشته آئین حق زنجیر پاست

پاس فرمان جناب مصطفی است

ورنه گرد تربتش گردیدمی

سجده ها بر خاک او پاشیدمی

(اقبال لاهوری، ۱۳۸۷، ص۳۲۴)

عاشورا

یکی از وقایع مهم و سرنوشت ساز تاریخ اسلام، واقعه ی کربلا است. در این واقعه، امام حسین(ع) بر خلیفه ناحق اموی قیام می کند و خون خود و یارانش را می بخشد تا فصل تازه ای در تاریخ اسلام آغاز شود. در این زمینه، محمد غزالی، لعن یزید را بنا به مصلحت سیاسی روا ندانست که این سخن باز تاب های مهمی در پی داشت؛ فقیه نامدار حنبلی، ابوالفرج عبدالرحمن ابن جوزی در رد این فتوا رساله «الرد علی المتعصب العنید المانع من لعن یزید» را نوشت. امیر شیرعلی نوایی (۹۰۶ق) نیز در پاسخ به غزالی سرود:

ای که گفتی بر یزید و آل او لعنت مکن!

زان که شاید حق تعالی کرده باشد رحمتش

آن چه با آل نبی کرد او، اگر بَخشد خدای

هم بِبخشاید مرا گر کرده باشم لعنتش

(نوائی، بی تا، ص۸۷)

حکیم سنائی نیز فتوای غزالی را بر نمی تابد:

بر چنین قوم تو لعنت نکنی شرمت باد

لعن الله یزیداً و علی آل یزید

سنایی حیات دوباره اسلام را مدیون جان فشانی امام حسین(ع) می داند:

خرمی چون باشد اندر کوی دین کز بهر حق

خون روان گشته است از حلق حسین در کربلا

همچنین در منقبت و فضائل پیامبر اسلام(ص) گفته است که بارگاه آن حضرت دو دَر دارد؛ یکی در کوفه و دیگر در کربلا:

بارگاه او دو دَر دارد که مردان در روند

یک اندر کوفه یابی و دیگر در کربلا (سنایی، ۱۳۸۸ش، ص۴۳۲)

او در باره عشق ورزی نسبت به سالار شهیدان می گوید:

عشق او اولی است بی آخر

راز او باطنی است بی ظاهر

مزرع اصل و فرع او دل و جان

منبت بذر و زرع او ایمان

باد بر دوستان او رحمت

باد بر دشمنان او لعنت

(سنایی، بی تا، صص۲۶۷-۲۶۸)

نسیم کربلا

حکیم غَزنه می گوید که در کوفه پیرزنی علوی، چندین کودک یتیم را نگهداری می کرد، هر روز صبح با کودکان یتیم از شهر به سوی کربلا بیرون می رفت و به کودکان می گفت: از نسیم کربلا، پیش از آن که داخل شهر شود و آلوده گردد، استفاده کنید، سنائی خود را غلامِ چنین زن با معرفتی می داند:

بود در شهر کوفه پیرزنی

سال خورده ضعیف و ممتحنی

بود ز اولاد مصطفی و علی

ممتحن مانده بی حبیب و ولی

کودک چند زیردست یتیم

شده قانع ز کربلا به نسیم

زال هر روز بامداد پگاه

کودکان را فکندی اندر راه

آمدی از میان شهر بیرون

دیده از ظلم ظالمان پرخون

بر ره کربلا باستادی

بر کشیدی ز درد دل بادی

گفتی اطفال را همی بوید

وین نکو باد را بنبوید

پیش از آن که در شود در شهر

برگزید از نسیم مشهد بهر

شود از هر دماغی آلوده

باد چون گشت شهر پیموده

حظ از این باد جمله بردارید

سوی نااهل و خصم مگذارید

من غلام زنی که از صد مرد

بگذرد روز بار و بردارد

قدر میر حسین بشناسد

از جفاهای خصم نهراسد

(سنایی، بی تا، ص۲۴۶)

سرگذشت امام حسین(ع) در «حدیقه الحقیقه» یک مَقتل کوچک است. او در ابتدا حرکت امام(ع) را از مدینه تا کربلا بیان کرده است، آن گاه به حوادث روز عاشورا مانند بستن آب فرات توسط کوفیان، شهادت امام حسین و یارانش، شادمانی یزید می پردازد:

کربلا چون مقام و منزل ساخت

ناگه آل زیاد بروی تاخت

راه آب فرات بربستند

دل او زان عنا و غم خستند

عمروعاص و یزید بداختر

به سر آب بر فکنده سپر

سرش از تن به تیغ ببریدند

واندر آن فعل سود می دیدند

به دمشق اندرون یزید پلید

منتظر بود تا سرش برسید

بتی از قول خویش املا کرد

کین دیرینه جست و اینها کرد

دست شومش بر لب و دندان

زد قضیب از نشاط و لب خندان

عمروعاص و یزید و ابن زیاد

همچو قوم ثمود و صالح و عاد

هر که بد گوی آن سگان باشد

دان که او شاه این جهان باشد

(همان، ص ۲۰۵)

علی ابن موسی الرضا(ع)

حکیم سنایی غزنوی، قصیده ای بلندی در مدح امام هشتم، علی ابن موسی الرضا(ع) دارد که بسیار نغز، پر محتوا و دلنشین است. او به دلیل وجود مرقد و بارگاه امام رئوف در خراسان این تعبیر را در مطلع این قصیده بلند دارد: «دین را حرمیست در خراسان» که دیدگاه وی را درباره نقش ائمه(ع) در احیاء دین بیان می کند. از آن جا که قصیده بسیار مفصل است، ناگزیر چند بیت از آن را در اینجا ذکر می شود:

ز

دشوار ترا به محشر آسان

از معجزهای شرع احمد

از حجت های دین یزدان

همواره رهش مسیر حاجت

پیوسته درش مشیر غفران

چون کعبه پر آدمی ز هر جای

چون عرش پر از فرشته هزمان

هم فر فرشته کرده جلوه

هم روح وصی درو به جولان

از رفعت او حریم مشهد

از هیبت او شریف بنیان

از حرمت زایران راهش

فردوس فدای هر بیابان

قرآن نه درو و او الوالامر

دعوی نه و با بزرگ برهان

ایمان نه و رستگار ازو خلق

توبه نه و عذرهای عصیان

از خاتم انبیا درو تن

از سید اوصیا درو جان

آن بقعه شده به پیش فردوس

آن تربه به روضه کرده رضوان

از جمله ی شرط های توحید

از حاصل اصل های ایمان

زین معنی زاد در مدینه

این دعوی کرده در خراسان

در عهده ی موسی آل جعفر

با عصمت موسی آل عمران

(سنایی، ۱۳۸۸ش، ص۴۵۳)

نتیجه گیری

حکیم سنایی غزنوی از شاعران بلند آوازه ای است که اولین بار آموزه های عرفانی و ذوقی را در در قالب شعر تبیین نمود. از این رو، شاعرانی چون عطار نیشابوری و مولانا جلال الدین محمد بلخی متأثر از وی هستند و بی تردید برخی مطالب بلندی حکمی و عرفانی را که در آثار این دو شخصیت بزرگ علمی و ادبی مشاهده می شود، مدیون حکیم سنایی غزنوی است.

هر چند بزرگان شعر و ادب و عرفان درباره اهل بیت(ع) سروده های نغز و پر معنای دارند؛ اما در این میان، حکیم سنایی گوی سبقت را از همه ربوده است، او در این باره بیش از همه سخن گفته است و با تأسی از قرآن و سنت نقش اهل بیت(ع) را در احیای دین بیان داشته که در این مقاله به طور بسیار مختصر و فشرده به آنها اشاره گردید، هر چند که این پتانسیل وجود دارد که در این باره، اثر مستقلی نگارش شود.

مراجع

فهرست منابع و مآخذ

ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، داراحیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق.
ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
ابن بابویه، محمد بن على، عیون أخبار الرضا علیه السلام ،  تهران، نشر جهان ، ۱۳۷۸ش.
 ابن بابویه، محمد بن على، معانی الأخبار، قم ، دفتر انتشارات اسلامى ، ۱۴۰۳ق .
ابن حنبل، أبوعبدالله أحمد بن محمد، مسند احمد، بیروت، دارصادر، بی تا.
أبونعیم، احمد بن عبدالله الاصبهانى ، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، قاهره، دار ام القراء للطباعه و النشر، بی تا.
اقبال لاهوری، محمد، دیوان اقبال لاهوری، تهران، زوار، ۱۳۸۷ش.
البخاری الجعفی، أبوعبدالله محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، دار طوق النجاه (مصوره عن السلطانیه بإضافه ترقیم ترقیم محمد فؤاد عبد الباقی)، الأولى، ۱۴۲۲ق.
جامی، نورالدین عبدالرحمن، نفحات  الانس من حضرات القدس، به کوشش محمود عابدی، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۰ش.
جوادی آملی، عبدالله، أدب فنای مقربان، قم، اسراء، ۱۳۸۹ش.
حسکانى، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ۱۴۱۱ ق.
الحسینی فیروز آبادی، مرتضی، فضائل الخمسه من الصحاح السته، انتشارات توس، ۱۳۶۹ش.
دورانت، ویل، مشرق زمین یا گهواره تمدن، تهران، سازمان انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۶ش.
الرازی، فخرالدین أبوعبدالله محمد بن عمر بن الحسن بن الحسین التیمی الرازی، فاتیح الغیب التفسیر الکبیر، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ ق.
رشیدالدین میبدى، احمد بن ابى سعد، کشف الأسرار و عده الأبرار، تهران، امیر کبیر، ۱۳۷۱ ش.
زمخشری، أبوالقاسم محمود بن عمرو بن أحمد، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
سجادی، سیدضیاءالدین، مقدمه ای بر مبانی عرفان و تصوف، تهران، سمت، ۱۳۹۳ش.
_____________، مبانی عرفان و احوال عارفان، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۸ش.
سنایی غزنوی، ابوالمجد بن آدم، حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه، با تصحیح مدرس رضوی، دانشگاه تهران، بی تا.
__________________، دیوان اشعار، به اتمام مدرس رضوی، انتشارات سنائی، ۱۳۸۸ش.
السیوطی، جلال الدین عبدالرحمن بن أبی بکر، الدر المنثور، بیروت، دار الفکر، بی تا.
طباطبایى، سید محمدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى، ۱۴۱۷ ق
الطبرانی، أبوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب بن مطیر اللخمی الشامی، المعجم الأوسط، بی نا، بی تا.
الطهمانی النیسابوری، أبوعبدالله الحاکم محمد بن عبدالله بن محمد بن حمدویه بن نُعیم بن الحکم الضبی، المستدرک على الصحیحین، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
عطار نیشابوری، فریدالدین، دیوان عطار نیشابوری، تهران، نشر علم، بی تا.
فردوسی، ابوالقاسم، شاهنامه فردوسی، تهران، هرمس، ۱۳۸۲ش.
فروزانفر، بدیع الزمان، تحقیق در احوال و آثار مولانا، تهران، زوار، بی تا.
لین پول، استانلی، طبقات سلاطین اسلام، عباس اقبال آشتیانی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۸۹ش.
متقی هندی، علاءالدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، موسسه الرساله، ۱۴۰۱ق.
المحقق، طارق بن عوض الله بن محمد، عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، قاهره، دارالحرمین، بی تا.
محمد، میر غلام، افغانستان در مسیر تاریخ، بی جا، بی نا، بی تا.
مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۴۲۴ ق.
مولوی، جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، تهران، هرمس، ۱۳۸۲ش.
__________________، کلیات دیوان شمس تبریزی، تهران، شقایق، ۱۳۸۴ش.
نوائی، علی شیر، دیوان اشعار، به کوشش رکن الدین همایون، تهران، کتابفروشی ابن سینا، بی تا.

نیشابوری، ابوالحسین مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، بیروت، دارالحیل، بی تا.

نویسنده:

رحمت  الله ضیائی اُرزگانی: محقق و پژوهشگر

فصلنامه حبل المتین شماره ۱۶

انتهای متن/

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد