تاریخ انتشار : شنبه 21 بهمن 1396 - 9:05
کد خبر : 23525

پای درس شهید قرآنی|عصای دست پدر، قاری خوش‌خوان جبهه‌ها شد

پای درس شهید قرآنی|عصای دست پدر، قاری خوش‌خوان جبهه‌ها شد

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، مثَل شهید مثَل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است، تا دیگران در این پرتو بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند. آری، «شهدا

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، مثَل شهید مثَل شمع است که خدمتش از نوع سوخته شدن و فانی شدن و پرتو افکندن است، تا دیگران در این پرتو بنشینند و آسایش بیابند و کار خویش را انجام دهند. آری، «شهدا شمع محفل بشریت اند»؛ سوختند و محفل بشریت را روشن کردند. اگر این محفل تاریک می‌ماند هیچ دستگاهی نمی‌توانست کار خود را آغاز کند یا ادامه دهد.

جامعه قرآنی طبق روال هر هفته، چهارشنبه ۱۱ بهمن ماه به دیدار خانواده معظم شهید محمود باطنی رفتند تا ضمن ادای احترام به مقام شامخ این شهید والامقام، با پدر بزرگوار و خواهر بزرگوارش گفت و گو کنند.

در ادامه مشروح این دیدار از نظر می‌گذرد:

فعالیت‌های قرآنی، محمود را قاری خوش‌خوان کرد

 محمود از همان کودکی با مسجد و فعالیت‌های مذهبی انس گرفت و مدتی نگذشت که به قاری خوش‌خوان قرآن تبدیل شد. فعالیت‌های محمود اغلب در مسجد امام جعفر صادق (ع) واقع در خیابان ناصری تهران انجام می‌شد. وی از اعضای فعال بسیج بود و در مسجد برای بچه‌ها جلسه قرآن برپا می‌کرد. او در امور فرهنگی بسیار فعال بود و مسئولیت کتابخانه مسجد را نیز برعهده داشت در سال‌های آخر عمر به حفظ قرآن کریم هم مشغول بود و چند جزء از قرآن را حفظ کرد. مسجد امام جعفر صادق (ع) شهیدانی تقدیم انقلاب کرد که شهید باطنی یکی از این عزیزان بود. وی اغلب تا پاسی از شب در مسجد مشغول فعالیت بود. محمود برای تعلیم و آموزش بچه‌ها بسیار دغدغه داشت و زمان زیادی برای آموزش قرآن صرف آنها می‌کرد و حتی گاهی اوقات پیش نماز بچه‌ها هم می‌شد.

عصای دست پدر

پدر شهید محمود باطنی کاسب محله امام حسین(ع) بود و محمود هر وقت از مدرسه بر می‌گشت به سوی پدر می‌رفت و با اصرار پدر را برای استراحت راهی منزل می‌کرد. خواهر شهید محمود باطنی در توصیف برادرش اینچنین می‌گوید: محمود چونکه از من دو سال بزرگتر بود و به نوعی ما پشت سر همدیگر به دنیا آمده بودیم، انس و علاقه‌ای به همدیگه داشتیم و همین بتعث شده بود که بیشتر از دیگر برادرام، من با محمود هم‌صحبت و هم کلام می شدم.

پدر محمود که این روزها در بستر بیماری افتاده است و مدام قربان صدقه دخترش که این روزها به یاری پدر آمده و با جان و دل پرستاری‌اش را می‌کند، در توصیف فرزند برومندش می‌گوید: محمود که نمونه بود و هر چه در وصفش بگویم، کم است امّا تقید و ایمانش او را منحصر به فرد کرده بود. محمود به پدر و مادرش احترام زیادی می‌گذاشت و همین اوصاف خوبش بود که او را آسمانی کرد.

اگر شما نهار بخوری آیا من هم سیر می‌شوم؟

عمه محمود برای رفتن به سفر حج نام‌نویسی کرده بود و هر سال انتظار می‌کشید تا نوبت اعزامش شود. هنگامی که محمود قصد رفتن به جبهه را داشت عمه‌اش گفت: دو برادر تو در جبهه هستند چه نیاز است که تو هم بروی؟ محمود گفت: اگر شما نهار بخوری آیا من هم سیر می‌شوم؟ شما نماز بخوانید به اسم من می‌نویسند؟ هر کس تکلیفش برعهده‌اش است که باید خودش آن را ادا کند. عمه جان؛ نماز، حج و جهاد در نزد خدا برابر است. همانطور که شما برای حج نگران هستید؟ چطور من برای جهاد نگران نباشم؟ همانگونه که شما منتظر اعزام به حج هستید من هم می‌خواهم به جبهه بروم تا به اسلام خدمت کنم.

شهادت بر اثر اصابت ترکش خمپاره

بسیار فعال و بانشاط بود و در مسجد نوجوانان بسیاری را مرید خود کرده بود. یک روز به علت بیماری به مسجد نرفت و هر ۵ دقیقه یک‌بار، اهالی مسجد درب منزل را می‌زدند و سراغ او را می‌گرفتند. ورزشکار بود و در رشته کشتی متبحّر شده بود.

محمود پس از بارها حضور در جبهه‌های حق علیه باطل، سرانجام در تاریخ ۲۱ بهمن ۶۱ در منطقه طاووسیه عراق بر اثر اصابت خمپاره به شهادت رسید. البته وی چند روز قبل از شهادت از ناحیه دست مجروح شده بود امّا با وجود مجروحیت برای بازگرداندن پیکر شهدا به خط مقدم رفت که از همان جا در حالیکه فقط ۱۷ سال داشت به آسمان پرکشید.

فرازهایی از وصیت‌نامه شهید

امروز روزی است که همه ما موظفیم اگر در جبهه‌ایم با خون خود و اگر در پشت جبهه‌ایم با زبان و جان و قلم خود پاسدار اهداف مرز و بوم انقلاب اسلامی باشیم. امروز روزی است که همه ما مورد آزمایش خدا قرار گرفته‌ایم. امروز روزی است که باید به یاد خدا باشیم. چون ما با نام خدا شروع کردیم و باید با نام خدا هم به پیش برویم به درستی که همیشه به یاد خدا بودن یعنی «الا بذکرالله تطمئن القلوب»، قلب‌های پریشان و مضطرب ما را آرامش می‌بخشد. همیشه از جان و دل پیرو امام و گوش به فرمان او باشیم چرا که به برکت وجود اوست که خداوند تبارک و تعالی این همه پیروزی را نصیب ما گردانیده است. قرآن را زیاد بخوانید، دعا را زیاد بخوانید و همیشه در دعاهایتان «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی(عج) خمینی را نگه دار» یادتان نرود. در فرج آقا امام زمان (عج) دعا کنید که خدا زودتر فرجش را برساند. تمام پیروزی‌هایی که ما در جبهه به دست آورده‌ایم به واسطه دعا، مناجات و نماز شب رزمندگان و همچنین شما ملت غیور و مسلمان است چرا که سلاح در جبهه نمی‌جنگد بلکه روح ایمان و مکتب است که در جبهه می‌جنگد

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد