تاریخ انتشار : یکشنبه 23 آبان 1400 - 12:40
کد خبر : 143114

تفحص پیکر «فاطمه اسدی» برگ دیگری از جنایات دموکرات در کردستان را نمایان‌ ساخت/دختر شهیده اسدی: مادرم به چه گناهی به شهادت رسید؟

تفحص پیکر «فاطمه اسدی» برگ دیگری از جنایات دموکرات در کردستان را نمایان‌ ساخت/دختر شهیده اسدی: مادرم به چه گناهی به شهادت رسید؟

خبرگزاری فارس کردستان؛  اینجا کردستان است، قلب دفاع در برابر تجاوز دشمن، در روزهای آتش و خون از روزهای نخست پیروزی انقلاب تا آخرین روزهای جنگ، اینجا همه مسیح هستند، کردستان چمران‌های زیاد به خود دیده است، نمی‌‌توان تنها این لقب را به یک فرد اختصاص داد، کردستان جاده‌ای بی‌انتها به سوی شهادت است، آنجا که

خبرگزاری فارس کردستان؛  اینجا کردستان است، قلب دفاع در برابر تجاوز دشمن، در روزهای آتش و خون از روزهای نخست پیروزی انقلاب تا آخرین روزهای جنگ، اینجا همه مسیح هستند، کردستان چمران‌های زیاد به خود دیده است، نمی‌‌توان تنها این لقب را به یک فرد اختصاص داد، کردستان جاده‌ای بی‌انتها به سوی شهادت است، آنجا که گوشه‌ گوشه‌اش آغشته به خون دلیرمردان انصار و مهاجر و شیرزنانی است که در راه دفاع از سرزمین و ناموس‌شان شهد شیرین شهادت را بعد از قبول رنج‌ها و شکنجه‌های فراوان نوشیدند و آسمانی شدند.

کردستان رازهای سر به مهر زیادی دارد، رازهایی از شهادت در اوج مظلومیت و بی‌دفاعی زنان کرد که به دست کسانی شکنجه و به شهادت رسیده‌اند که فریاد دفاع از کرد و کردبودنشان گوش فلک را کر کرده است، هنوز قلب‌های مردم این دیار از رنج سر بریده شهید باخویشی‌ خون می‌چکد.

رژیمی که ۲۵۰۰ سال ریشه در تار و پود این کشور داشت از هم پاشیده شد. واضح بود که اقشار مرفه وابسته به رژیم سابق و عناصر سیاسی مخالف ماهیت مکتبی و رهبری مذهبی انقلاب مردم ایران، ساکت ننشسته و شیطنت‌های خود را شروع می‌کردند که همینطور شد، چند صباحی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که توطئه‌های شوم عوامل خود فروخته از گوشه، گوشه کشور شروع شد.

روستای باقرآباد

یازدهم مرداد سال ۳۹ روستای «باقرآباد» شاهد میلاد دختری بود که مادرش با هزاران آرزو و امید نامش را فاطمه گذاشت، دوران طفولیت فاطمه در شرایطی سخت سپری شد. از همان کودکی پنجه در پنجه­ فقر افکند با وجود اینکه سن و سالی نداشت در کنار کار در منزل همراه پدرش در مزرعه هم کار می‌کرد.

خیلی زود زندگی مشترکی را با شاه‌محمد محمودی آغاز کرد، همسرش مقنی بود زندگی ساده و بی‌آلایش آنها در روستای باقرآباد با به دنیا آمدن یک دختر و پسر رنگ و روی زیباتری به خود گرفت.

شاه‌محمد آن روز هم مثل همه روزها برای کسب روزی حلال راهی محل کار شد، چند روز بود که در روستای حسین‌آباد مشغول حفر چاه آب برای بچه‌های سپاه بود. فرقی نمی‌کرد که چه نوع همکاری داشته باشی، همینکه اسمی در کنار بچه‌های سپاه می‌آمد برای ضدانقلاب خودفروخته و کردفروش محسوب می‌شد.

با همین طز، گروهک دموکرات شاه‌محمد مقنی را در مسیر برگشت به خانه اسیر کردند و به مقر فرماندهی‌ بردند و به ۵ سال حبس محکوم کردند فاطمه به همراه دو طفل کوچکش چشم انتظار مرد خانه بود، انتظاری که با تاریک شدن هوا به دلشوره‌ای سخت تبدیل شد، انتظار جانش را به لب آورده بود کودکانش خردسال‌تر از آن بودند که بتواند تنها رهایشان کند.

روزها گذشت اما خبری از مرد خانه‌اش نشد، پرس و جو کرد آنقدر که از بعضی‌ها شنید که شاه‌محمد را ضدانقلاب اسیر کرده و با خود برده‌اند، ترس اینکه دیگر هرگز همسرش را نبیند تمام وجودش را پر کرده بود نمی‌توانست دست روی دست بگذارد و باید کاری می‌کرد…

عشق به همسرش و نگرانی بابت سرنوشت پدر بچه‌هایش او را مجبور کرد کودکان دلبند و خردسالش را به قوم و خویش بسپارد و برای پیداکردن همسرش راهی مقر گروهک ضدانقلاب دموکرات شود.

درخواست ضد انقلاب

دموکرات ـ کسانی که شعار دفاع از کرد و کردستان می‌دادند ـ برای رهایی همسراش نرخ تعیین کرده بودند و از او خواسته بودند در قبال آزادی شاه محمد ۲۰۰ هزار تومان باید پرداخت کند، در آن زمان، ۲۰۰ هزار تومان مبلغ زیادی بود، تهیه آن برای فاطمه که تنها منبع درآمد زندگی‌شان کار کارگری شاه‌محمد بود و در آن زمان دارایی زیادی نداشتند به راحتی ممکن نبود اما فاطمه شیرزن کُرد برای نجات همسرش کفش‌ آهنین پوشید.

هرچه داشتند را حراج کرد، گوسفند، یک قطعه زمین در سنندج و وسایل خانه فروخت و بخشی از این وجه را تامین کرد و به دوست و آشنا رو انداخت تا بالاخره پول را جور کرد و بعد از گذشت یک ماه، همراه با پول برای آزادی همسرش بار دیگر راهی مقر ضد انقلاب شد.

راه سخت و دشوار بود اما امید بازگشت شاه‌محمد، فاطمه را آنقدر محکم و استوار کرده بود که ترس از سختی مسیر به دلش راه نمی‌داد و به امید فردای بهتر و دیدن دوباره همسرش به محل زندان شاه‌محمد رفت.

پول را تحویل داد اما خبری از آزادی همسرش نبود، فاطمه در حالی که به شدت از یک سو نگران همسرش بود و از سوی دیگر نگران سرنوشت دو طفل معصومش، خود نیز اسیر ضد انقلاب شد.

 فاطمه در حالی که به شدت از یک سو نگران همسرش بود و از سوی دیگر نگران سرنوشت دو طفل معصومش، خود نیز اسیر ضد انقلاب شد.

 

گروهک دموکرات، فاطمه را ۱۰ تا ۱۲ روز نگه داشتند، او که سخت برای فرزندان خردسالش نگران بود از ضدانقلاب می‌خواهد که آزادش کنند، و به آنها می‌گوید من بچه دارم خانواده‌ام چشم‌ به راهم هستند، خبری از همسرم بدهید اگر اعدامش کرده‌اید یا زنده است بگویید و رهایم کنید تا به خانه برگردم، اما ضدانقلاب با این بهانه که تو برای پیشمرگه سم آورده‌ای و خواسته‌ای ما را از بین ببری او را به شدت شکنجه می‌کنند.

فاطمه در اسارت‌گاه‌ ضد انقلاب بعد از روزها تحمل شکنجه‌های سخت به همراه یک نیروی بسیجی در حالی که به او گفته می‌شود می‌خواهیم آزادت کنیم، پای پیاده در حالی که تمام وجودش زخمی بود به سمت ارتفاعات چهل‌چشمه دیواندره حرکت داده می‌شوند و در ارتفاعات این کوه از آنها می‌خواهند برای خودشان قبر بکنند.

اعضای این گروهک شقاوت و جنایت را به اوج می‌رسانند و از کمر به پایین آنها را تیرباران‌ می‌‌کنند، صدای زجه‌های فاطمه در آن شب و روز در کوه‌های چهل‌چشمه آنقدر سوزناک بوده که مردمان روستای اطراف را برای کمک به او به تکاپو می‌اندازد، ولی با پیکر بی‌جان و در خون خفته آنها روبه‌رو می‌شوند و در همانجا در قبرهایی که با دست خودشان کنده بودند دفن می‌شوند.

گهواره‌ای که جا ماند

بهاءالدین ۵ ماهه بی‌تاب و بی‌قرار مادر است، هرکاری می‌کنند آرام نمی‌شود، گرسنه و بی‌قرار در غیبت مادر در گهواره جان می‌بازد و کتاب زندگی‌اش خیلی زود بسته می‌شود، وضعیت دختر فاطمه هم که تنها ۳ سال دارد از برادرش بهتر نیست.

مرگ برادر، نبود پدر و غیبت چند هفته‌ای مادرش او را سخت غمگین کرده است، روزها، به هفته و هفته به ماه و سال گره می‌خورد، چشم‌ انتظاری برای دیدن پدر و مادر همچنان ادامه دارد تا اینکه دوران اسارت پدرش به پایان می‌رسد و شاه‌محمد به روستا بر می‌گردد.

جای خالی همسر و فرزند

شاه‌محمد ۵ سال سخت‌ترین روزها را در زندان‌های ضدانقلاب گذارند و بعد از طی این همه سختی و شکنجه به امید دیدار با خانواده‌اش به خانه برمی‌گردد اما با جای خالی همسر و پسرش مواجه می‌شود وقتی از سرگذشت تلخی که بر خانواده‌اش گذشته‌ بود با خبر می‌شود و فهمید پسرش از بی‌کسی فوت شده و خبری از همسرش نیست به دنبال همسرش خیلی از روستاهای اطراف را گشت، اما نتوانست پیکر همسرش را پیدا کند.

سال‌ها گذشت تا اینکه بالاخره در سال ۷۲ شهیده فاطمه اسدی به عنوان شهیده جاویدالاثر در لیست شهیده‌ها و شاه‌محمد نیز در لیست آزادگان استان کردستان قرار گرفت.

از اسارت در دست ضد انقلاب تا شهادت در راه دفاع از سلامت

۲۱ مهرماه امسال وقتی خبر شهادت «شاه‌محمد محمودی» به عنوان پنجمین جهادگر حوزه سلامت دل فعالین این عرصه و آحاد مردم کردستان را داغدار کرد کسی از آنچه بر این آزاده ایثارگر و خانواده‌اش در طول سال‌های حضور ضدانقلاب در کردستان گذشته بود خبری نداشتف شاه‌محمد در میدان مبارزه با کرونا مهرماه امسال به شهادت رسید و چهره در نقاب خاک کشید و بازگشت این مسافر را به چشم ندید..

چشمان منتظر و گریان دختر شهیده فاطمه در حالی پدر آسمانی‌اش را بدرقه می‌کرد که هنوز داغ چهل ساله بی‌خبری از مزار مادرش وجودش را به سختی چنگ می‌انداخت.

در حالی پدر آسمانی‌اش را بدرقه می‌کرد که هنوز داغ چهل ساله بی‌خبری از مزار مادرش وجودش را به سختی چنگ می‌انداخت.

 

کمتر از یک ماه از شهادت پدرش می‌گذرد و این انتظار ۳۷ ساله به پایان رسید و یوسف گم گشته شاه‌محمد و دخترش به منزل بازگشت.

کوه‌های سر به فلک کشیده چهل چشمه در منطقه دیواندره که سال‌ها غریبی آشنا را در دل خود جایی داده است، بالاخره در روزهای سرد پاییزی به حرف آمد و دل شکافت و آشنای غریب به خانه بازگشت.

سوال دختر شهیده اسدی: مادرم به چه گناهی به شهادت رسید؟

دختر شهیده فاطمه اسدی، تنها بازمانده خانواده شاه‌محمد، می‌گوید: ۳۷ سال است منتظر بازگشت مادرم هستم، سوال من از مدعیان حقوق بشر این است که مگر مادر من چه گناهی کرده بود که باید اینگونه شکنجه و به شهادت برسد.

از پلیس بین‌الملل و کسانی که در سازمان حقوق بشر هستند می‌خواهم که علت شهادت مادرم را به من بگویند؟

برادر من در روستای باقرآباد در حالی که طفلی ۵ ماهه بود از بی‌کسی در گهواره جان باخت و من هم این مدت منتظر مادرم بوده‌ام.

کجای دفاع از حقوق بشر و کُرد و کُرد بودن اینگونه سرنوشتی را برای یک زن که مادر دو طفل بی‌گناه است قبول می‌کند زجر و شکنجه‌ای که به مادر من روا داشته شد در حالی بود که لباس کُردی بر تن داشت و ادعای دفاع از کُرد آنها گوش فلک را کر کرده است.

سردار باقرزاده: شهیده فاطمه اسدی مرد نبود ولی مردانه ایستاد

سردار باقرزاده رئیس کمیته جست و جوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح پیداشدن پیکر بانوی در خون خفته، فاطمه اسدی خواهر کُردی که صدای مظلومیتش بعد از ۳۷ سال در کوه‌های کردستان به پژواک تبدیل شد.

وی گفت: شهیده فاطمه اسدی مرد نبود ولی مردانه ایستاد و پیکر مطهر و پاکش به عنوان نخسین مورد زن شهیده در مناطق عملیاتی کاوش و پیدا شد.

وی افزود: همسر شهیده فاطمه اسدی که از آزادگان و شهید سلامت هستند در آن سال‌ها برای حفر چاه دو روز در سپاه حسین‌آباد در منطقه دیواندره کار کرده بود که توسط ضدانقلاب اسیر شد و به ۵ سال زندان در زندان دوله‌تو محکوم می‌شود.

شهیده فاطمه در حالی که در آن زمان دو فرزند ۳ ساله و ۵ ماهه داشته برای نجات همسرش می‌رود که از او تقاضای ۲۰۰ هزار تومان پول می‌کنند ولی زمانی که پول را تحویل می‌دهد آنها حتی کوچکترین خبری از وضعیت همسرش به او نمی‌‌دهند.

بلاخره این شیرزن کُرد بعد از تحمل یک ماه اسارت و شکنجه در بدترین و ظالمانه‌ترین شکل ممکن همراه یک برادر بسیجی در ارتفاعات بهاروند توسط ضدانقلاب زخمی و به شهادت می‌رسد.

روایت مسوول کمیته تفحص مفقودین کردستان از نحوه تفحص پیکر شهیده

اسماعیل اسفندیاری می‌گوید: پس از اینکه سال ۵۹ تمام شهرهای کردستان بعد از پیروزی انقلاب دست گروهک‌های ضد انقلاب بود نیروهای بومی، سپاه و ارتش آمدند شهرها و جاده‌های اصلی را در دست گرفتند، گروهک‌های ضدانقلاب به مناطق عمقی مهاجرت کردند و هر کدام به ویژه کومله و دموکرات برای خود یک حکومت‌های محلی برای اعمال حاکمیت خود درست کردند و جنایت‌هایی که در حد فاصل سال ۵۹ تا ۶۴ در مناطق عمقی انجام دادند بسیار وحشتناک بود به ویژه برخورد آنها با مردمی که در توهمات خود آنها را عوامل و مخبر نظام می‌دانستند.

شاه‌محمد محمودی همسر شهیده فاطمه اسدی که اخیرا شهید سلامت شدند در آن زمان مقنی بود، یکی دور روز در روستای حسین‌آباد دیواندره برای سپاه کار کرده بود و به تعبیری رفت و آمد داشت همین موضوع موجب شد که از دید ضد انقلاب به عنوان مخبر شناسایی و او را اسیر کنند.

ضدانقلاب بعد از اسیر کردن شهید محمودی او را به منطقه‌ای بین دیواندره ـ سنندج ـ مریوان و سقز در ارتفاعات چهل چشمه در روستای نرگسله می‌برند و در بیدادگاه خودشان او را به ۵ سال زندان محکوم می‌کنند و او را به زندان‌های طویل الامدت مرکزی حزب دمکرات یعنی زندان دوله‌تو در منطقه دوله‌تو و گورشیر می‌فرستند.

ضدانقلاب بعد از اسیر کردن شهید محمودی او را به منطقه‌ای بین دیواندره ـ سنندج ـ مریوان و سقز در ارتفاعات چهل چشمه در روستای نرگسله می‌برند و در بیدادگاه خودشان او را به ۵ سال زندان محکوم می‌کنند

 

شهید فاطمه اسدی برای پیدا کردن همسرش وقتی به مقر ضدانقلاب به فرماندهی مصطفی هجری می‌رود به او می‌گویند برای آزادشدن همسرت باید ۲۰۰ هزار تومان پول بیاوری به خاطر نجات جان همسرش قبول می‌کند و این پول را با بدختی جور کرده و در بهار سال ۶۳ پول را برایشان می‌برد.

ولی این افراد شرور و از خدا بی‌خبر پول را می‌گیرند و نه تنها شوهرش را آزاد نمی‌کنند حتی کوچکترین خبری در این مورد که شوهرت در زندان دوله‌تو است به او نمی‌دهند.

با نیروها درگیر می‌شود و می‌گوید چرا شوهرم را آزاد نمی‌کنید من که پولی را که خواسته بودید برایتان آوردم اما آنها به شدت او را شکنجه می‌کنند و یک ماه اسیرش می‌کنند و در انتها به همراه یک بسیجی اهل همدان اینها را روی ارتفاع ۲ هزار و ۶۰۰ متری چهل چشمه در چهار کیلومتری روستای نرگسله او را زجرکش‌ می‌کنند.

براساس آنچه از سوی اهالی روستا روایت شده است؛ ضد انقلاب این شهدای بزرگوار را بعد از شکنجه سخت و تیرباران کردن از ناحیه کمر به پایین هر دوتاشون را به شهادت رساندند.

وقتی این فاجعه ضدکُرد انجام می‌دهند برای اینکه ابعاد جنایت منتشر نشود خانواده و مردم را می‌ترسانند و ابعاد جنایت آنقدر وسیع بوده که آنها جنازه را هم مخفی می‌کنند تا اینکه در سال ۷۶ مرحوم ابوترابی این موضوع را پیگیری و آنها را تحت پوشش بنیاد شهید قرار می‌دهد.

از سال‌های دور کمیته مفقودین شهدای کردستان را تفحص کرده بوده اما به دستور سردار باقرزاده این قضیه از سال گذشته در دستور کار کمیته مفقودین قرار گرفت.

نحوه تفحص شهیده اسدی

 

در آن محدوده دنبال تفحص شهید دیگری بودیم مردم منطقه گفتند تو این منطقه دو شهید دیگر هم وجود دارد جریان را تعریف کردند اینکه در آن روز و شب سخت چه بر سر این شهیده گذشته است،  خیلی گشتیم بیش از سه مرتبه با تیم‌های تفحص رفتیم ولی موفق به پیدا کردن آنها نشدیم.

به دستور سردار باقرزاده و به کمک اهالی روستا و اداره راهداری یک جاده زدیم و بعد از دو سه روز توانستیم این شهدای عزیز را پیدا کنیم و بلاخره بعد از ۳۷ سال از شهادت این شهیده تفحص و یوسف گمگشته به خانه‌اش بازگشت.

سردار اسفندیاری می‌گوید: در حالی دبیرکل حزب دموکرات در کشورهای اروپایی که شعار مدافع حقوق بشر را می‌دهند تردد می‌کند که این فاجعه و جنایت، تنها یکی از جنایت‌هایش است. سوال این است؛ شما چرا این زن کُرد بی‌گناه را کشتید اگر هم به شهادت رساندید چرا جسدش را مخفی کردید؟

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از فارس، پیکر پاک و مطهر شهیده فاطمه اسدی روز ۱۳ آبان امسال در ارتفاعات چهل‌چشمه دیواندره تفحص شد و فردا دوشنبه با استقبال باشکوه مردم سنندج وارد سنندج می‌شود و روز سه‌شنبه از میدان آزادی سنندج به سمت بارگاه امامزاده بی‌بی هاجره خاتون خواهر امام رضا(ع) تشییع و در آن مکان به خاک سپرده خواهد شد.

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد