کج فهمی عجیب از مصوبه انقلابی مجلس
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از حوزه پارلمانی خبرگزاری محمدحسین حسین زاده بحرینی نماینده مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی طی یادداشتی به بررسی طرح «اهداف، وظائف و ساختار بانک مرکزی» پرداخت که متن آن به شرح زیر است: ضرورت دارد برای دفاع از حریم مجلس شورای
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از حوزه پارلمانی خبرگزاری محمدحسین حسین زاده بحرینی نماینده مردم مشهد در مجلس شورای اسلامی طی یادداشتی به بررسی طرح «اهداف، وظائف و ساختار بانک مرکزی» پرداخت که متن آن به شرح زیر است:
ضرورت دارد برای دفاع از حریم مجلس شورای اسلامی، بر چند نکته اساسی تأکید شود:
۱- طرح مجلس همچنان که در ماده ۲ آن تصریح شده به دنبال «ارتقای استقلال، اقتدار، کارآمدی و پاسخگویی بانک مرکزی» است که نیاز قطعی امروز اقتصاد ایران است. نمایندگان مجلس به درستی متوجه این واقعیت شدهاند که تا بانک مرکزی اصلاح نشود، نظام بانکی کشور اصلاح نخواهد شد و تا نظام بانکی اصلاح نشود، اقتصاد ایران روی خوش نخواهد دید. نویسنده محترم تلاش مجلس برای ارتقای استقلال، اقتدار و پاسخگویی بانک مرکزی را تقلیدی کورکورانه از آموزههای اقتصادی غرب قلمداد فرمودهاند. این ادعا، نادرست و ناشی از عدم احاطه علمی منتقد محترم به دانش اقتصاد و ادبیات بانکداری مرکزی یا ناشی از عدم تدقیق ایشان در متن طرح است.
۲- برخلاف آنچه فرمودهاند، مصوبه مجلس، اهداف بانک مرکزی را به هیچ وجه منحصر در کنترل و مهار تورم نمیداند؛ برعکس، بر نقش توسعهای بانک مرکزی مؤکداً اصرار ورزیده است. ماده ۳ طرح به صراحت، هدف «حمایت از رشد اقتصادی و اشتغال» را در کنار هدف «ثبات سطح عمومی قیمتها و کنترل تورم» جزء اهداف قطعی بانک مرکزی قرار داده است. طراحان این طرح علیرغم انتقاد گسترده برخی از اقتصاددانان، حتی حاضر نشدند کنترل تورم را هدف برتر، و حمایت از رشد اقتصادی و اشتغال را هدف درجه دوم بانک مرکزی قلمداد کنند؛ بلکه هر دو هدف را اصیل دانسته و دوشادوش یکدیگر در طرح مصوب مجلس ذکر کردهاند. اتفاقاً یکی از اختلافات اساسی طراحان این طرح با برخی از اقتصاددانان، از جمله رئیس کل محترم سابق بانک مرکزی، دقیقاً در همین نکته است و عجیب است که منتقد محترم از انبوه مکاتبات و مصاحبههایی که این گروه از منتقدان انجام داده و در ضمن آن، مصوبه مجلس را به خاطر اصرار بر نقش توسعه ای بانک مرکزی مورد نقد قرار داده اند، بی اطلاع مانده اند.
۳- برخلاف آنچه فرموده اند بحث تغییر در ساختار و نحوه اداره بانک مرکزی موضوع جدیدی نیست. در دهه هشتاد، نمایندگان مجلس هشتم ضمن بررسی برنامه پنجم توسعه با تجربه حاصل از سه دهه حاکمیت نظام مقدس جمهوری اسلامی، که شامل یک دهه دوران انقلاب و جنگ و دو دهه دوران صلح و بازسازی بود، متوجه این واقعیت شده بودند که بانک مرکزی، با ساختاری که در قانون پولی و بانکی مصوب ۱۳۵۱ و چند قانون پراکنده دیگر برای آن پیشبینی شده، نمیتواند نقش قابل قبولی در توسعه کشور ایفا کند. به همین دلیل ترکیب مجمع عمومی بانک مرکزی را که تا آن زمان به طور یکدست در اختیار رئیس جمهور بود تغییر دادند و رؤسای قوای مقننه و قضائیه و هفت اقتصاددان مستقل (به پیشنهاد رئیس جمهور و تأیید مجلس) را به ترکیب مجمع بانک مرکزی افزودند. البته این مصوبه مجلس هشتم با مخالفت شورای محترم نگهبان مواجه و منتفی شد، اما همان مجلس تغییر دیگری را در ساختار بانک مرکزی مصوب کرد که براساس آن، رئیس کل بانک مرکزی باید از مجلس شورای اسلامی رأی اعتماد میگرفت. این مصوبه هم با مخالفت شورای محترم نگهبان مواجه شد ولی مجلس بر مصوبه خود اصرار کرد و آن را به مجمع تشخیص نظام فرستاد. مجمع، نظر مجلس را تأیید کرد. معالوصف به دلیل مخالفت شدید رئیس جمهور وقت –آقای احمدی نژاد- با مصوبه مجمع تشخیص، مقام معظم رهبری موضوع را مجدداً به عنوان «معضل» به مجمع تشخیص ارجاع فرمودند. مجمع پس از سه سال و در زمان استقرار دولت بعد، به این معضل رسیدگی کرد و ضمن واگذاری اختیار نصب و عزل رئیس کل بانک مرکزی به رئیس جمهور، اختیارات او را در رابطه با نصب و عزل رئیس کل تحدید نمود. مصوبه سال ۱۳۹۲ مجمع هماکنون جاری و نافذ است و باعث شده که رؤسای جمهور پس از محمود احمدینژاد از اختیارات کمتری در مورد رئیس کل بانک مرکزی برخوردار باشند.
بنابراین ایده بازنگری در ساختار و حکمرانی داخلی بانک مرکزی و حضور چند اقتصاددان منتخب رئیس جمهور (یا براساس مصوبه سال ۱۳۸۹ مجمع تشخیص مصلحت نظام، حضور چند اقتصاددان منتخب رئیس جمهور و معتمَد مجلس) در نظام تصمیم گیری بانک مرکزی، بیش از یک دهه است که در سطح حاکمیت مطرح است و برخلاف آنچه جناب جبرائیلی فرموده اند، برگرفته از گزارش سال ۲۰۱۸ (۱۳۹۷) دانشگاه استنفورد، نیست.
و اما تفصیل مطلب:
ضرورت بازنگری در قانون بانک مرکزی
تجربه دهههای اخیر به روشنی اثبات کرده است که بانک مرکزی نهادی فراتر از یک وزارتخانه یا یک دستگاه اجرائی است. این در حالی است که در نظام حکمرانی فعلی کشور، بانک مرکزی دقیقاً مشابه یک دستگاه اجرائی معمولی در نظر گرفته شده و در عمل، به خزانه دوم دولت و رئیس کل آن، به کارمند رئیس جمهور تبدیل شده است.
اثرگذاری بانک مرکزی عمدتاً از دو ناحیه است: یکی از ناحیه نحوه تعامل با دولت و دوم، از ناحیه چگونگی اشراف بر شبکه بانکی –با تأکید اکید بر بانکهای خصوصی- و کنترل آنها. جایگاه بانک مرکزی در ساختار حکمرانی یک کشور و نحوه حکمرانی داخلی بانک مرکزی است که تعیین میکند بانک مرکزی در دو عرصه پیشگفته چگونه عمل خواهد کرد. پاسخ مجموعه حاکمیت به سه سؤال کلیدی (۱٫اهداف؛ ۲٫وظائف؛ ۳٫ساختار بانک مرکزی) مشخص میکند آیا بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران میتواند زمینه ساز توسعه کشور باشد یا –آنچنان که متأسفانه در دهههای اخیر اتفاق افتاده است-به موتور تولید تورم تبدیل شده و بهمثابه بزرگترین مانع توسعه کشور عمل خواهد کرد. ما در ادامه به محور دوم یعنی چگونگی تعامل بانک مرکزی با بانکها در دهههای اخیر، بهویژه از سال ۱۳۸۰ به این سو که دوره تاخت و تاز بانکهای خصوصی در اقتصاد ایران است، خواهیم پرداخت. اما عجالتاً لازم است قدری در محور اول تأمل کنیم:
خلاصه حرف مجلس در باب نحوه تعامل دولت با بانک مرکزی این است که بانک مرکزی برای این که بتواند معضل مزمن نقدینگی افسارگسیخته را در اقتصاد ایران مدیریت کند، و بر شبکه بانکی کشور –بهویژه بانکهای خصوصی- مسلط شود، نیازمند یک هسته تصمیمگیر متخصص، تمام وقت (به تعبیر مقام معظم رهبری، شب و روز کار) و برخوردار از استقلال رأی است. بانک مرکزی بدون داشتن یک قوه عاقله متخصص، تمام وقت و شجاع، میشود بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران در بیست سال گذشته، و نتیجه عملکرد آن هم میشود رشد بیشتر از ده هزار درصدی نقدینگی در کنار رشد کمتر از چهل درصدی تولید ناخالص داخلی!
ضرورت بازنگری در ترکیب شورای پول و اعتبار
مجلس شورای اسلامی نقطه آسیب پذیر و شکننده حکمرانی در بانک مرکزی را به درستی شناسایی کرده و به همین دلیل، نقطه عزیمت خود را بازنگری در ترکیب شورای پول و اعتبار و شرایط و ویژگیهایی که اعضای آن شورا باید داشته باشند –و در حال حاضر ندارند- قرار داده است. براساس قوانین موجود، شورای پول و اعتبار، به عنوان عالیترین مرجع تصمیمگیری در بانک مرکزی متشکل از یک عضو اجرائی (رئیس کل) و ده نفر عضو غیراجرائی است. این ده نفر عبارتند از:
وزیر امور اقتصادی و دارایی یا معاون وی؛
رئیس سازمان برنامه و بودجه یا معاون وی؛
دو نفر عضو حقیقی به انتخاب رئیس جمهور؛
دادستان کل کشور یا معاون وی؛
وزیر صنعت، معدن و تجارت؛
دو وزیر به انتخاب هیأت وزیران؛
رئیس اتاق ایران؛
رئیس اتاق تعاون.
شورای پول و اعتبار مطابق قوانین فعلی، چند ویژگی کاملاً آشکار دارد:
نخست این که این که هیچکدام از اعضای غیراجرائی آن قانوناً «موظف» نیستند تمام یا بخش قابل توجهی از وقت خود را به بانک مرکزی اختصاص دهند و فقط ماهی یکبار یا حداکثر دوبار به مدت دو ساعت در جلسه شورای پول و اعتبار شرکت میکنند. به عبارت دیگر، قانون اعضای غیراجرائی شورای پول و اعتبار را ملزم به حضور تمام وقت یا حتی پاره وقت در بانک مرکزی، پیگیری سیاستهای پولی و نظارت بر شبکه بانکی کشور نکرده است. وقت این کار را هم ندارند!
دوم این که از سیزده نفر عضو شورای پول و اعتبار (با احتساب دو نماینده مجلس که به عنوان ناظر و بدون حق رأی در جلسات شورا شرکت و اظهارنظر میکنند)، فقط سه نفر طبق قانون باید از صلاحیت تخصصی و فنی لازم برای اظهارنظر در موضوعات کلان اقتصادی و بهویژه در حوزه سیاستگذاری پولی برخوردار باشند. در مورد ده عضو دیگر، قانون هیچ شرطی در نظر نگرفته است. نتیجه آن که شورای پول و اعتبار مطابق قانون فعلی، شورایی است که اکثریت اعضای آن در رابطه با موضوعاتی از قبیل سیاستگذاری پولی و حفظ ارزش پول ملی که کارویژه اصلی شوراست، لزوماً از صلاحیت حرفهای لازم برخوردار نیستند. ضمن قدرشناسی نسبت به اعضای محترم شورای پول و اعتبار در ادوار مختلف، سوگمندانه باید اعتراف کنیم که آنچنان که رزومه علمی اعضای شورای پول و اعتبار در بیست سال گذشته نشان میدهد، فقط تعداد اندکی از اعضای این شورا واجد صلاحیت تخصصی و علمی لازم برای سیاستگذاری پولی، مدیریت خلق پول و مهار بانکهای خصوصی بودهاند!
و بالأخره سومین ویژگی شورای پول و اعتبار این است که مطابق قوانین فعلی، این شورا به عنوان مهمترین نهاد سیاستگذار پولی در کشور، از ثبات لازم برخوردار نیست و با تغییر رئیس جمهور، هشت نفر از یازده عضو اصلی آن (رئیس کل، چهار وزیر عضو شورا، رئیس سازمان برنامه و بودجه و دو عضو حقیقی منتخب رئیس جمهور) دفعتاً در معرض تغییر قرار میگیرند. معمولاً شوک سیاستگذاری ناشی از این جابجایی، بهویژه وقتی رئیس جمهور جدید نگرش اقتصادی متفاوتی نسبت رئیس جمهور قبل داشته باشد (مثل محمود احمدی نژاد در قیاس با حسن روحانی، یا حسن روحانی در قیاس با سید ابراهیم رئیسی)، سنگین است و میتواند بیثباتی شدیدی را به اقتصاد و فضای کسب و کار کشور تحمیل کند.
علاوه بر اینها، در همه این سالها در بالاترین سطح هرم مدیریتی بانک مرکزی که لایه هیأت عامل است، پدیده دربهای گردان مصادیق متعددی داشته و رفت و آمدهای مدیریتی فراوانی بین بانک مرکزی و بانکها –حتی بانکهای خصوصی و شرکتهای وابسته به آنها- اتفاق افتاده است.
بنابراین، به طور خلاصه شورای پول و اعتبار در چهار دهه گذشته شورایی بوده است که علیرغم داشتن اختیارات بی بدیل برای تصمیمگیری در بخش پولی اقتصاد کشور، اعضای آن شورا –به جز شخص رئیس کل- به طور کامل در جریان فرایندها و عملکرد جاری بانک مرکزی و شبکه بانکی کشور قرار نداشته اند؛ اعضای آن از صلاحیت علمی لازم برای اظهارنظر و مشارکت در تصمیمگیری در حوزه پول و بانک برخوردار نبوده اند؛ و همه آنها بهجز سه نفر –دادستان کل کشور و رؤسای اتاقها- منصوب رئیس جمهور بوده و با تغییر رئیس جمهور تغییر میکردهاند.
نخستین پیام مصوبه مجلس یازدهم این است که اتاق فرماندهی نظام پولی و بانکی کشور، با ترکیبی که در قوانین فعلی آمده است، از صلاحیت لازم برای مدیریت نقدینگی و کنترل شبکه بانکی کشور برخوردار نیست و قطعاً توانایی اجرای چنین مأموریت مهمی را ندارد. وضعیت نابسامان و فوق بحرانی شبکه بانکی کشور محصول عملکرد بیست سال گذشته شورای پول و اعتبار است که مخالفان طرح مجلس، ناخواسته دارند راه را برای استمرار آن هموار میکنند. برای آگاهی یافتن نسبت به برخی از نتایج عملکرد شورای پول و اعتبار و بانک مرکزی در بیست سال گذشته، علاقمندان و از جمله جناب جبرائیلی عزیز را به هیجده گزارش کارشناسی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در خصوص آسیبشناسی نظام بانکی کشور که تحت اشراف جناب آقای دکتر الیاس نادران تهیه شده است، ارجاع میدهم.
طرح مجلس چه میگوید؟
طرح مجلس، با استناد به آسیبشناسی مرکز پژوهشها، انجام مطالعات تطبیقی گسترده و استفاده از تجربیات سایر کشورها، اصلاحات زیر را در رابطه با شورای پول و اعتبار پیشنهاد کرده است:
اولاً- اعضای شورای پول و اعتبار جای خود را به سه عضو اجرائی (رئیس کل بانک مرکزی، معاون سیاستگذاری پولی رئیس کل و معاون نظارتی وی) و شش عضو غیر اجرائی خواهند داد. همه این نه عضو باید دارای حداقل ده سال تجربه مفید در حوزه های اقتصادی، مالی یا بانکداری بوده و معتقد به بانکداری اسلامی و مسلط بر روشهای اجرای آن باشند (بند ب ماده ۷ طرح). همچنین سه نفر از اعضای غیر اجرایی باید اقتصاددانِ متخصص در حوزه سیاستگذاری پولی و اقتصاد کلان، و سه نفر دیگر متخصص در حوزه بانکداری و حقوق بانکی باشند. ضمناً همه اعضای هیأت عالی باید به صورت تمام وقت در خدمت بانک مرکزی بوده و حق اشتغال به هیچ مسئولیت دیگری را ندارند. دو سال قبل از تصدی مسئولیت نباید با شبکه بانکهای خصوصی و شرکتهای وابسته به آنها ارتباط سهامداری، مدیریتی، مشاورهای و … داشته و تا دو سال پس از خاتمه عضویت در شورا نیز هرگونه همکاری آنها با بانکها و شرکتهای وابسته به آنها ممنوع است. همه اعضای غیراجرائی مستقیماً توسط رئیس جمهور منصوب میشوند و هر دو سال، دو نفر از آنها تغییر میکنند. موضوع بسیار مهم این است که رئیس جمهوری که اجرای این قانون در دوره ریاست جمهوری او آغاز میشود، در طول دو دوره ریاست جمهوری خود، از حیث چینش اعضای اجرائی و غیراجرائی شورای پول و اعتبار، بسیار مبسوطالیدتر از همه رؤسای جمهور قبلی خواهد بود؛ زیرا علاوه بر رئیس کل بانک مرکزی که مطابق مصوبه مجلس نصب او از اختیارات خاص رئیس جمهور است، انتخاب همه اعضای غیر اجرائی هم بدون هیچگونه محدودیتی در اختیار او خواهد بود. اما طرح عمداً به گونه ای طراحی شده که رؤسای جمهور بعد، در هر دو سال فقط دو نفر از اعضای غیراجرائی را بتوانند تغییر دهند. این تمهید، برای مصون سازی اقتصاد کشور و جلوگیری از ورود شوک های سیاستگذاری به بخش واقعی اقتصاد و فضای کسب و کار کشور در نظر گرفته شده و مبتنی بر آسیب شناسی دقیق از حکمرانی بانک مرکزی در چهار دهه اخیر است. همچنین، عزل اعضای غیراجرائی توسط رئیس جمهور منوط به موافقت دو رئیس قوه دیگر شده است. هدف از اناطه عزل اعضای غیراجرائی به موافقت رؤسای سه قوه، تزریق شجاعت و استقلال رأی به هسته اصلی تصمیمگیری در نظام پولی و بانکی کشور است.
به این ترتیب، براساس مصوبه مجلس، شورای پول و اعتبارِ ضعیف و ناکارآمد فعلی جای خود را به هیأتی تمام وقت و متخصص خواهد داد که از دانش و تجربه کافی و استقلال رأی مناسب برای سیاستگذاری پولی و مدیریت کلان شبکه بانکی کشور برخوردار است. ضمن این که مصوبه مجلس برای اولین بار در طول تاریخ بانکداری ایران، به پدیده تعارض منافع در هرم مدیریتی بانک مرکزی توجه کرده و احکام انضباطی لازم را در متن طرح تعبیه کرده است.
یک توصیه به منتقد محترم
به منتقد محترم توصیه میکنم یک بار دیگر مطالب این بخش را با دقت –و البته این بار با حسن ظن به برادرانشان در مجلس شورای اسلامی- بخوانند و در آن تأمل کنند. اگر آسیب های جدی که در رابطه با شورای پول و اعتبار مطرح شده، شما را هم مثل برادرانتان در مجلس نگران می کند؛ و اگر راهکارهای ارائه شده در طرح مجلس را برای تبدیل شورای پول و اعتبارِ ضعیف و ناکارآمد فعلی به شورایی کارآمد، قوی و اثرگذار (با ویژگی هایی که مقام معظم رهبری در دیدار ۲۴ تیر ۱۳۹۷ با هیأت دولت برای کسانی که قرار است نقدینگی افسارگسیخته کشور را مدیریت کنند، برشمردند: «دانا»، «حسّاس»، «خطرپذیر»، «شجاع»، «قوی» و «شب و روزکار»)، مناسب می دانید، عقل و حکمت اقتضا میکند که به برادران خود در مجلس، و نیز به مهمترین مرکز اندیشه ورزی نظام یعنی مرکز پژوهش های مجلس اعتماد کنید و تلاشتان را معطوف رفع نواقص و خلأهای طرح-و نه مخالفت با آن- بفرمایید؛ و اگر راهکار ارائه شده توسط مجلس را مناسب نمی دانید، بنده همین جا صمیمانه از جنابعالی استمداد می کنم: لطف کنید و راهکاری را که مناسب میدانید، پیشنهاد کنید.
این که جنابعالی صرفاً به این دلیل که صندوق بین المللی پول یا بانک جهانی یا دانشگاه استنفورد یا … مشابه همین راهکارها را توصیه کردهاند، و بدون اشراف بر خاستگاه فکری و مبانی نظری طراحان طرح و کارشناسان مرکز پژوهشها با مصوبه مجلس به مخالفت برخاسته اید، واقعاً قابل درک نیست.
سؤال اساسی من این است که این معیار و منطق تحلیل، که اگر بین راه حل هایی که توسط فرزندان همین مرز و بوم و در مراکز پژوهشی رسمی و معتبر برای حل مشکلات کشور اندیشیده می شود، با آنچه نهادهای بین المللی توصیه کرده اند، شباهت هایی وجود داشت، باید دستاوردهای خود را کنار بگذاریم و فرزندان خود و یافته های آنان را تخطئه کنیم، از کجا آمده است؟
مگر شما در همین یادداشت اخیر خود، به مجلس تکلیف نفرمودهاید که:
«قانون مالیات بر مجموع درآمد (PIT) باید تصویب شود، قانون مالیات بر عایدی سرمایه(CGT) باید با دقت اجرا شود. سازکارهای لازم برای مالیات بر تراکنشهای بانکی، مالیات بر سفتهبازی دارایی(PST) و مالیات بر سفتهبازی مالی(FST) باید ایجاد شود»؟ (سید یاسر جبرائیلی ۱۴/۶/۱۴۰۰)
و مگر نه این است که همه این «باید»ها و انواع مالیاتهایی که ذکر فرمودهاید ابداع غربیها و مورد توصیه نهادهایی همچون بانک جهانی است؟ آیا جوانمردانه است که جنابعالی را به خاطر این توصیه همسو با توصیه های بانک جهانی، «نئولیبرال ایرانی» خطاب کنند؟
و باز در همانجا فرموده اید:
«تحول در نظام مالیاتی باید تبدیل به دغدغه مرکزیت دولت شود؛ به نحوی که سازمان امور مالیاتی از وزارت امور اقتصادی و دارایی منتزع شده و به جایگاه معاونت رئیسجمهور ارتقاء یابد…..اهمیت این سازمان بهقدری بالاست که در برخی کشورها مراکز ثبت احوال و ثبت اسناد و املاک نیز ذیل سازمان مالیاتی قرار دارند؛ یعنی هم افراد و هم شرکتها از بدو تولد در نظام مالیاتی پرونده دارند». (سید یاسر جبرائیلی ۱۴/۶/۱۴۰۰)
جناب جبرائیلی عزیز! فرمایش شما در این فراز کاملاً درست و دلسوزانه است. اما سؤال من این است که آیا بین توصیه ای که در حوزه مالیات فرموده اید، با توصیه های بانک جهانی و تجربه موفق کشورهای غربی در زمینه مالیاتستانی، هیچ مشابهتی نمیبینید؟ چگونه است که اگر در تغییر ساختار و جایگاه سازمان امور مالیاتی کشور یا تغییر شیوههای مالیات ستانی و استفاده از پایه های نوین مالیاتی به توصیه سازمانهای بین المللی عمل کرده و از غربی ها تقلید کنیم، خوب است و اکیداً مورد توصیه شماست، اما تغییر ساختار بانک مرکزی، اگر حتی شائبه الگو گرفتن از غربیها و عمل به توصیه سازمانهای بینالمللی در آن وجود داشته باشد، بد است و ذنب لایُغفَر است و توصیه به آن، محصول اندیشه نئولیبرالهای ایرانی است؟ بائُکَ تَجُرُّ و بائُنا لاتَجُرّ؟
طراحان طرح بانک مرکزی و مرکز پژوهشهای مجلس برای تغییر در ساختار بانک مرکزی، آسیب شناسی و ادله مفصلی دارند. در متن مطول شما حتی به یک مورد از آسیب های موردنظر مجلس که بارها توسط طراحان در نطقها و مصاحبه ها مطرح گردیده، اشاره نشده است. در یادداشت مطول جنابعالی حتی یکی از ادله طراحان و حامیان این طرح در باب ضرورت تجدید ساختار شورای پول و اعتبار مورد نقد قرار نگرفته و حتی به آن اشاره نشده است! به جای همه این کارها، که لازمه یک نقد منصفانه و در تراز شخصیتی چون جنابعالی است، تلاش کرده اید با استناد به چند مقاله از جریان هترودوکس، قرائت نئولیبرال از استقلال بانک مرکزی –که اتفاقاً طراحان این طرح هم جزء مخالفان این قرائت از استقلال بانک مرکزی هستند- را نقد و تخطئه کنید. خدا قوت!
انصافاً منطق تحلیل شما در این یادداشت، خواننده را دچار سردرگمی میکند. اگر دقیقاً با همان منطقی که طرح بانک مرکزی را نقد فرموده اید، بخواهید به سؤالات زیر و دهها سؤال مانند آن پاسخ دهید، چه خواهید فرمود؟:
در مورد سیاست های کلی اصل چهل و چهارم قانون اساسی مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام و مشابهت بخشهای زیادی از آن با برنامه تعدیل ساختاری مورد حمایت بانک جهانی (structural adjustment program) چه توضیحی دارید؟
نظرتان راجع به سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی که بعضی از بندهای آن از جمله «تقویت رقابت پذیری اقتصاد»[۱] به شدت مورد توصیه مجمع جهانی اقتصاد (world economic forum) است، و مجمع مزبور با انتشار مستمر گزارش رقابت پذیری جهانی (global competitiveness report) سعی در ترغیب کشورها به ارتقاء شاخص رقابت پذیری خود دارد، چیست؟
……
اگر قرار باشد کشور با دست فرمان مورد نظر جنابعالی اداره شود، باید بسیاری از بندهای فاخر سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی را هم به این دلیل که عیناً در توصیه نامه های بانک جهانی یا مجمع جهانی اقتصاد و امثال آنها آمده است، متوقف کنیم.
این سبک برخورد با مسائل حاکمیتی نه معقول است و نه منطبق با رهنمودهای رهبری که بارها به نخبگان توصیه فرموده اند که از دانش و تجربه جهانی استفاده کنند. به عنوان نمونه، فرموده اند: «امروز نوبت مسلمین است که با همت خود تمدن نوین اسلامی را شالوده ریزی کنند. همچنان که اروپایی ها آن روز از دانش مسلمین استفاده کردند، از تجربه مسلمین استفاده کردند، از فلسفه مسلمین استفاده کردند، ما هم امروز از دانش جهان استفاده می کنیم. از ابزارهای موجود جهانی استفاده می کنیم برای برپا کردن تمدن اسلامی. منتها با روح اسلامی و با روح معنویت. این وظیفه امروز ماست». (مقام معظم رهبری ۹/۱۰/۱۳۹۴)
آیا طرح مجلس، قوه مجریه را به طور کامل از تصمیم گیری در باره سیاست پولی حذف کرده است؟
از موضوعات دیگری که مورد نقد منتقد محترم قرار گرفته این است که فرموده اند: با تصویب طرح مجلس «قوه مجریه به طور کامل از تصمیمگیری درباره سیاست پولی حذف میشود» (سید یاسر جبرائیلی ۱۴/۶/۱۴۰۰). اجازه بدهید موضوع را به اختصار و در قالب دستهبندی زیر توضیح دهم:
در مصوبه مجلس:
اختیار رئیس جمهور در مورد نصب و عزل رئیس کل بانک مرکزی نسبت به قانون فعلی تغییر نکرده است؛
در رابطه با نصب اعضای غیراجرائی، اختیار رئیس جمهور برای اولین رئیس جمهوری که این مصوبه را اجرا کند، کاملاً افزایش یافته و اختیار نصب همه اعضای غیراجرائی شورای پول و اعتبار بدون هیچ محدودیتی –غیراز محدودیت برخورداری از صلاحیت علمی و نداشتن تعارض منافع- به وی تفویض شده است (البته همچنان که قبلاً گفتیم، تعمداً چنین بسط یدی برای رؤسای جمهوری بعدی در نظر گرفته نشده است). این در حالی است که در قانون فعلی، رئیس جمهور در مورد نصب اعضای غیراجرائیِ شورای پول و اعتبار با محدودیتهای جدی مواجه است. توضیح این که طبق قانون فعلی، نصب سه عضو غیر اجرائی شورای پول و اعتبار (دادستان کل کشور، رئیس اتاق ایران و رئیس اتاق تعاون) مطلقاً در اختیار رئیس جمهور نیست؛ سه عضو غیراجرائی (وزیر امور اقتصادی و دارایی، وزیر صنعت، معدن و تجارت و رئیس سازمان برنامه و بودجه) هم بهموجب قانون و به اعتبار شخصیت حقوقیشان عضو شورای پول و اعتبار هستند نه با انتخاب و حکم رئیس جمهور. همچنین هر چهار وزیر عضو شورای پول و اعتبار برای این که به عضویت شورا درآیند، باید از مجلس رأی اعتماد بگیرند و بدون موافقت مجلس جامه وزارت نخواهند پوشید و طبعاً عضو شورای پول و اعتبار هم نخواهند شد. بنابراین، در قانون فعلی رئیس جمهور فقط در مورد دو نفر از ده نفر عضو غیراجرائی شورای پول و اعتبار، یعنی دو عضو حقیقی منتخب رئیس جمهور، از اختیار کامل در نصب برخوردار است.
اگر از زاویه حق «عزل» نگاه کنیم، درست است که در طرح مجلس، عزل اعضای غیر اجرائی توسط رئیس جمهور منوط به موافقت دو رئیس قوه دیگر شده، اما واقعیت این است که در حال حاضر نیز رئیس جمهور عملاً اختیار چندانی در مورد عزل اعضای غیراجرائی شورای پول و اعتبار ندارد. توضیح این که عزل سه عضو غیراجرائی شورای پول و اعتبار مطلقاً با رئیس جمهور نیست (دادستان کل کشور، رئیس اتاق ایران و رئیس اتاق تعاون)؛ عزل سه عضو غیراجرائی دیگر (وزیر امور اقتصادی و دارائی، وزیر صنعت، معدن و تجارت و رئیس سازمان برنامه و بودجه) هم در اختیار رئیس جمهور نیست، زیرا این افراد همچنان که گفتیم به موجب قانون و به اعتبار شخصیت حقوقی خود عضو شورای پول و اعتبار هستند، نه با انتخاب و حکم رئیس جمهور. تنها راه رئیس جمهور برای این که به عضویت این افراد در شورای پول و اعتبار خاتمه بدهد این است که آنان را کلاً از سمت اصلی خود یعنی وزارت یا ریاست سازمان برنامه و بودجه عزل کند. به عبارت دیگر، در مورد این سه نفر، قانون چنین اختیاری به رئیس جمهور نداده که آنها را با حفظ مسئولیتشان در دولت، از عضویت در شورای پول و اعتبار عزل کند.
در مورد دو وزیر دیگر هم که با انتخاب هیأت وزیران عضو شورای پول و اعتبار میشوند، وضع کم و بیش به همین نحو است: اگر رئیس جمهور قصد حذف آنها را از شورای پول و اعتبار داشته باشد، باید کلاً به وزارت آنها خاتمه بدهد یا از هیأت وزیران بخواهد دو نفر دیگر از وزیران را برای عضویت در شورای پول و اعتبار به جای آنها انتخاب کنند که طبعاً با توجه به محدود بودن تعداد وزیرانی که در مظان عضویت در شورای پول و اعتبار هستند، دست رئیس جمهور در این جایگزینی چندان هم باز نیست و همین محدودیت، مانعی عملی در حذف وزیران موردنظر از شورای پول و اعتبار در مقابل رئیس جمهور ایجاد میکند.
بنابراین مطابق قانون فعلی، از مجموعه ده عضو غیراجرائی شورای پول و اعتبار، رئیس جمهور فقط نسبت به دو عضو که همان اعضای حقیقی شورا هستند، از اختیار کامل عزل برخوردار است و در مورد هشت عضو دیگر با محدودیتهای جدی مواجه است.
در عین حال، حق این است که گفته شود اختیارات رئیس جمهور در طرح بانک مرکزی تحدید شده است؛ چون عادتاً همه اعضای شورای پول و اعتبار –غیر از دادستان کل کشور و رؤسای اتاق ها- تحت امر رئیس جمهور و عامل اجرای فرامین او هستند. در حالی که براساس طرح بانک مرکزی، همه اعضای شورا، غیر از رئیس کل و معاونین وی، از نوعی وارستگی و استقلال رأی نسبت به رئیس جمهور برخوردار خواهند بود و ما معتقدیم این استقلال رأی و شجاعت در تصمیم گیری، به نفع کشور و لازمه توفیق بانک مرکزی در مدیریت نقدینگی است.
با توضیحاتی که بیان شد، اکنون در شرایطی هستیم که میتوانیم در باره جمله ای که از منتقد محترم نقل شد به گفتگو بنشینیم و در مورد میزان اعتبار آن قضاوت کنیم. جمله ایشان این بود که با تصویب طرح مجلس «قوه مجریه به طور کامل از تصمیمگیری درباره سیاست پولی حذف میشود». این عبارت با اطلاق و تأکیدی که در آن وجود دارد، حتماً غلط است و این خطای بزرگ، از عدم دقت منتقد محترم در متن مصوبه مجلس ناشی میشود. براساس مصوبه مجلس، رئیس کل –به عنوان عالیترین مقام اجرائی بانک مرکزی- با اراده رئیس جمهور منصوب و با اراده او عزل میشود. در مورد اعضای غیراجرائی شورای پول و اعتبار هم اگرچه اختیارات رئیس جمهور در نصب (بهجز برای اولین رئیس جمهور) و در عزل محدود شده، اما همچنان، اختیارات بسیار زیادی برای رئیس جمهور –به ویژه اولین رئیس جمهوری که این قانون را اجرا خواهد کرد- در نظر گرفته شده است. با این اوصاف معلوم نیست منتقد محترم از کجای مصوبه مجلس استباط کردهاند که قوه مجریه «به طور کامل» از تصمیمگیری در سیاست پولی حذف شده است. البته اگر منظور منتقد محترم این باشد که مجلس در مصوبه خود بانک مرکزی را «بانک مرکزی نظام» دانسته و آن را –همچون چهل سال گذشته- به «بانک مرکزی دولت» یا «خزانه دوم دولت» تقلیل نداده است، حتماً با ایشان موافقیم و از مصوبه خود با قدرت دفاع میکنیم! دقیقاً به همین دلیل است که در مصوبه مجلس اختیار تغییر دفعی –و به تعبیر دقیقتر، چکّشیِ- اعضای شورای پول و اعتبار که مهمترین هسته تصمیمگیری در سیاست پولی است، از رئیس جمهور سلب و نحوه تعامل رئیس جمهور با بانک مرکزی قاعدهمند شده است.
از نظر اینجانب (البته این نظر کاملاً شخصی است و هیچ ارتباطی به مصوبه مجلس ندارد)، اگر با مخالفت شورای محترم نگهبان به دلیل مغایرت با دو اصل از اصول قانون اساسی مواجه نمیشدیم، بهترین انتخاب این بود که صدور حکم اعضای غیراجرائی بانک مرکزی در اختیار رهبری یا لااقل منوط به تأیید ایشان باشد. دلیل این اعتقاد این است که بانک مرکزی نباید دستخوش تحولات و رفت و آمدهای سیاسی قرار بگیرد و هر چهار یا هشت سال یکبار، کل ارکان آن زیر و رو شود. بیثباتی سیاستهای پولی سم مهلک اقتصاد ایران است و این بیثباتی محصول نوع رابطه بین دولت با بانک مرکزی در قوانین بالادستی است. عزل رئیس کل بانک مرکزی در آخرین ماههای حاکمیت دولت دوازدهم، در بحبوحه انتخابات، و در شرایطی که بازار ارز و نظام بانکی کشور بیش از هر زمانی به آرامش و ثبات نیاز داشت، گواه خوبی بر ضرورت تغییر ریل حکمرانی بانک مرکزی در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران است. اگر پیشنهاد صدور حکم اعضای غیراجرائی توسط مقام معظم رهبری به هر دلیل قابل طرح نباشد، حداقل کاری که باید بکنیم همین کاری است که در مصوبه هوشمندانه مجلس انجام شده و بانک مرکزی را در جایگاه نهادی «فراقوهای» و «متعلق به نظام» نشانده است.
ناسازگاری زمانی سیاستها
منتقد محترم فرموده اند که ایده استقلال بانک مرکزی در آموزه های نئولیبرال، محصول التفات اقتصاددانان به موضوع ناسازگاری زمانی سیاستهاست. این حرف درست است. کشف ناسازگاری زمانی در طراحی و اجرای سیاستها جزء نقاط برجسته در تاریخچه دانش اقتصاد است و هیچ دولتی از ابتلاء به این پدیده در امان نیست. اما برای استحضار منتقد محترم عرض میکنم که نقطه عزیمت طراحان مصوبه اخیر مجلس، نگرانی از رخداد پدیده ناسازگاری زمانی در اقتصاد ایران نبوده و مطالعات تجربی هم ناسازگاری زمانی را در اقتصاد ایران تأیید نکرده است. همچنان که در نطق خود در مجلس شورای اسلامی در هنگام بررسی کلیات این طرح و در جلسه رأی اعتماد به وزیران پیشنهادی دولت سیزدهم گفته ام، نقطه عزیمت مجلس، نگرانی از رشد بیش از ده هزار درصدی نقدینگی، و همزمان با آن، رشد کمتر از چهل درصدی تولید ناخالص داخلی در بیست سال گذشته است. در همانجا توضیح داده ام که سیل ویرانگر نقدینگی (ویرانگر به این دلیل که به رشد تولید منجر نشده است) از دو «شاه کانال» به اقتصاد ایران تزریق شده است. به عبارت دیگر رشد نقدینگی دو متهم اصلی دارد: یکی کسری بودجه دولت و دیگری، بیا نضباطی شدید حاکم بر نظام بانکی کشور. قطعاً بی ثباتی سیاستها هم در بروز این وضعیت مؤثر بوده و یکی از اهداف ما در بازطراحی ساختار و نظام حکمرانی بانک مرکزی، جلوگیری از بازتولید شوک های سیاستگذاری در اقتصاد ایران بوده است؛ اما واقعیت این است که در مصوبه مجلس و مطالعات تمهیدی آن، این بی ثباتی از دریچه تابع مطلوبیت حاکمان و در قالب تئوری ناسازگاری زمانی دنبال نشده است.
آیا براساس مصوبه مجلس، کنترل تورم تنها هدف بانک مرکزی است؟
منتقد محترم به خود زحمت زیادی دادهاند تا اثبات کنند که هدف بانک مرکزی نباید محدود به کنترل تورم باشد و بانک مرکزی باید علاوه بر کنترل تورم، در رشد و توسعه اقتصادی کشور نیز نقش آفرینی کند. در حالی که در مصوبه مجلس، با تقلید کورکورانه از اقتصادانان غربی و صندوق بینالمللی پول و دانشگاه استنفورد و … کنترل تورم به عنوان تنها هدف بانک مرکزی درنظر گرفته شده و اگر هم اشارهای به رشد و توسعه اقتصادی شده، شعاری بیش نیست!
خطای تحلیل منتقد محترم از اینجا ناشی میشود که ایشان به مطالعات پشتیبان طرح توجه نکرده و به همین دلیل، مجلس را به تقلید کورکورانه از اقتصاددانان و نهادهای بینالمللی و غربی متهم کردهاند. در واقع، آنچه مورد نقد ایشان قرار گرفته، نوع نگرش جریان غالب (mainstream) به مقوله استقلال بانک مرکزی است که اتفاقاً مورد نقد طراحان طرح هم هست!
برای تنویر افکار عمومی لازم است در این مورد توضیح بیشتری ارائه شود:
ادبیات مربوط به استقلال بانک مرکزی بسیار گسترده است. بخشی از این ادبیات گسترده به پاسخ این سؤال اختصاص دارد که آیا بانکهای مرکزی باید تک هدفی (single mandate) بوده و فقط به ثبات سطح عمومی قیمتها و کنترل تورم فکر کنند یا باید دو (یا چند) هدفی (dual mandate) باشند و علاوه بر کنترل تورم، کمک به رشد اقتصادی و اشتغال را هم در دستور کار خود قرار دهند؟
پاسخ جریان غالب (mainstream) به این سؤال، گزینه اول است. اقتصاددانان جریان غالب براین باورند –و اصرار دارند- که به هیچ وجه نباید بانک مرکزی را به پیگیری اموری مثل حمایت از تولید، حمایت از صادرات، افزایش سطح اشتغال و مانند آنها موظف کرد. بانک مرکزی فقط باید یک هدف داشته باشد و آن هم عبارت است از حفظ سطح عمومی قیمتها و کنترل تورم. در مقابل جریان غالب، جریان دیگری وجود دارد که قائل به بانکداری مرکزی توسعه ای (developmental centeral banking) هستند. ویژگی بانکداری مرکزی توسعه ای این است که برخلاف جریان غالب، وظیفه بانک مرکزی را منحصر در کنترل تورم نمی داند و قویاً معتقد است که بانک مرکزی باید علاوه بر کنترل تورم –و همزمان با آن- اهداف توسعه ای کشور را هم دنبال کند. این نوع نگرش به بانک مرکزی که در واقع خلاف جریان اصلی (heterodox) محسوب میشود، اگرچه در میان اقتصاددانان طرفدار زیادی ندارد، اما ادله و شواهد تجربی پشتیبان آن از استدلال های جریان غالب، قوی تر و با نگاه من، که اقتصاد را نه یک دانش صُلب و جهان شمول و دارای تجویزهای سیاستی یکسان برای همه جوامع، بلکه دانشی منعطف و وابسته به شرایط، ویژگیها، فرهنگ و نظام سیاسی کشورها می دانم، همخوان تر است.
برای ایضاح بیشتر مواضع فکری طراحان مصوبه مجلس، بخشی از گزارش مکتوب اینجانب به مقام معظم رهبری در مورد تبارشناسی نقدهای وارد شده به مصوبه مجلس را در اینجا نقل میکنم. در گزارش یادشده، خدمت معظمله توضیح دادهام که طرح بانک مرکزی از چهار ناحیه مورد نقد قرار گرفته است: ۱٫دولت، ۲٫مدیران شبکه بانکی، ۳٫گروهی از فضلای حوزوی و ۴٫جمعی از اقتصاددانان دانشگاهی. بخشی که ذیلاً نقل میشود، مربوط به گروه چهارم است:
.منتقدان دانشگاهی
برخلاف آنچه در بند قبل از منتقدان حوزوی یا غیرحوزوی همسو با حوزه نقل شد، اقتصاددانانِ صرفاً دانشگاهی، دغدغه مطالعات بنیادین فقهی را ندارند؛ برعکس، معتقدند که نهاد بانک مرکزی –و به طور کلی، بانک- نهاد شناخته شده ای است و دانش و تجربه انباشته ای در این زمینه وجود دارد. انتقاد این گروه از منتقدان به طرح مجلس این است که در آن، آموزه های بانکداریِ متعارف، طابق النعل بالنعل رعایت نشده است.
مهمترین نقدهای منتقدان محترم دانشگاهی در دو محور خلاصه میشود:
۱- در طرح مجلس، «حمایت از رشد اقتصادی و اشتغال» در ردیف اهداف بانک مرکزی ذکر شده است؛ در حالی که وظیفه اصلی بانک مرکزی، حفظ ثبات قیمتها و کنترل تورم است. منتقدان دانشگاهی بر این باورند که هدف «حمایت از رشد اقتصادی و اشتغال» باید از متن طرح حذف شود؛ و در صورتی مجلس اصرار به حفظ آن در مصوبه نهایی خود دارد، لازم است تصریح کند که حمایت از رشد اقتصادی و اشتغال تنها در صورتی در دستور کار بانک مرکزی قرار خواهد گرفت که در تزاحم با هدف کنترل تورم نباشد.
۲- در طرح مجلس، بانک مرکزی موظف شده که تمهیدات لازم را برای «هدایت اعتبارات به سمت تولید» فراهم کند و از نشت نقدینگی مخلوق بانکها به سمت فعالیت هایی همچون سوداگری و سفته بازی، مستغلاتداری و واردات سودآور و زودبازده که به شدت مورد علاقه بانک هاست، اما ممکن است به زیان تولید ملی و تولیدکننده داخلی باشد، جلوگیری کند. از نظر منتقدان دانشگاهی، «هدایت اعتبار» عبارت نامفهومی است و بانک مرکزی نباید به بانکها بگوید یا آنها را تشویق کند که اعتبارات مخلوق خود را به سمت و سویی که موردنظر حاکمیت است، هدایت کنند؛ مدیران بانکی خود بهتر میداند که اعتبارات را در کجا مصرف کند که بیشترین سودآوری را برای آنها داشته باشد. طبعاً پیشفرض این دیدگاه این است که دست نامرئی آدام اسمیتی، نهایتاً منافع بانک را با منافع جامعه همسو خواهد کرد و به همین دلیل، نیازی به مداخله بانک مرکزی در زمینه هدایت اعتبارات وجود ندارد.
این دیدگاه، برگرفته از پارادایم اقتصادی رائج است که صراحتاً اموری نظیر کمک به اشتغال، رشد اقتصادی، و توزیع عادلانه درآمد را، اهداف درجه دوم بانکهای مرکزی قلمداد میکند و در دو سه دهه اخیر توسط صندوق بین المللی پول ترویج شده است استدلال اصلی طرفداران این دیدگاه آن است که بدون کنترل تورم، تحقق سایر اهداف ممکن نیست و اعمال سیاستهای پولی انبساطی در بلندمدت فقط باعث افزایش تورم میشود و بر متغیرهای واقعی همچون تولید و اشتغال و تراز تجاری، مؤثر نیست. همچنین پیگیری ایده هدایت اعتبارات توسط بانک مرکزی باعث اخلال در نظام بازار و مخدوش شدن مکانیزم قیمتها میشود».
در ادامه این نامه، دلایل مخالفت مجلس با رویکرد «هدفگذاری صرفاً تورمی» و اصرار بر لزوم گنجاندن وظیفه «هدایت اعتبار» در ردیف وظایف بانک مرکزی از سوی کمیسیون اقتصادی، به تفصیل خدمت مقام معظم رهبری ارائه شده که برای جلوگیری از تطویل از ذکر آن خودداری میکنیم.
بی اطلاعی منتقد محترم نسبت به مبانی نظری طراحان و عدم تدقیق کامل در محتوای طرح، ایشان را به این تصور اشتباه کشانده است که طرح مجلس نسخه مطابق با اصل گزارش دانشگاه استنفورد یا صندوق بین المللی پول است.
در نقطه مقابل ایشان، منتقدانی که از سر انصاف با مصوبه مجلس برخورد کرده اند، به اشتباهی که جناب سید یاسر جبرائیلی بدان گرفتار شده، گرفتار نیامده اند. به عنوان مثال، نقل دیدگاه حسین درودیان و سید احسان خاندوزی که هرکدام از جهتی جزء منتقدان این طرح محسوب می شوند، خالی از لطف نیست. یکی از انتقادات درودیان این است که اختیارات رئیس کل را ناکافی میداند و معتقد به «رهبری رئیس کل» در بانک مرکزی است. خاندوزی نیز انتقاداتی به طرح دارد از جمله این که حذف سازمان نظارت بانکی از نسخه قبلی طرح و سپردن اختیارات سازمان مزبور به معاون نظارتی را درست نمی داند و خواستار بازگرداندن سازمان نظارت بانکی به قانون است. (قرار است این پیشنهادها در شور دوم، در کمیسیون مطرح شود). در عین حال، نقدهایی که این افراد به طرح مجلس دارند باعث نشده که چشم خود را بر امتیازات طرح ببندند.
حسین درودیان در مصاحبه با خبرگزاری فارس میگوید:
«طرح یک وجوهی دارد که به نظر من خوب جمع و جور شده است. در باره بانک مرکزی به نظرم آن بیمی که وجود داشت که بانک مرکزی را در جایگاهی قرار دهد که نسبت به سیاستهای کلی اقتصاد بیگانه باشد و ساز خودش را بزند وجود ندارد. از طرف دیگر آن جنبه از رابطه دولت و بانک مرکزی که احتمال مخدوش شدن سیاست گذاری پولی و نظارت بانک مرکزی وجود داشت، تقریباً به خوبی طراحی شده است. بحث دیگر میزان توجه بانک مرکزی به اهداف مختلف است. ریسک این وجود داشت که بانک مرکزی صرفاً محدود شود به یک هدف خاصی مثل تورم که در ایران تا حدی هم از کنترل بانک مرکزی خارج است. اما در طرح قانون بانک مرکزی نسبت به تورم و بخش واقعی یک هماهنگی و تعادل دیده می شود. پس این هم یک بعد مثبت دیگر این طرح است». (مصاحبه با خبرگزاری فارس ۱۱/۳/۱۴۰۰)
همچنین سید احسان خاندوزی در یادداشتی در روزنامه دنیای اقتصاد مینویسد:
«…. وجه تمایز دیگر این طرح آن است که از کرانه افراط یعنی بانک مرکزی در خدمت کسری بودجه و مکلف به هرگونه حمایت از جیب پایه پولی و از کرانه تفریط یعنی بانک مرکزی کاملا منعزل از سیاست دولت و نیازهای بخش واقعی و تولید، به میانهروی پناه برده است. راه میانه، قاعدهمندی کمک بانک مرکزی و اعطای استقلال لازم برای تصمیمگیری است و در عین حال نبستن باب تعامل. اهمیت این نکته از آن بابت است که برخی قرائتها از ادبیات متعارف استقلال بانک مرکزی، میخواهند پای مقام پولی را از خدمت به توسعه بخش واقعی کوتاه کنند و چنین القا کنند که بانک مرکزی جز در کاهش تورم و ثبات قیمتی، هیچ وظیفه دیگری ندارد. حال آنکه تجارب جهانی چه در اقتصادهای پیشرفته غربی (بهویژه پس از بحران ۲۰۰۸) و از آنها برجسته تر در جهش اقتصادهای شرق آسیا، از «همکاری قاعدهمند بانک مرکزی با نهاد متولی توسعه و بخش واقعی» حکایت دارد و این همکاری آگاهانه البته غیر از «تحمیل بیقاعده منویات مقام بودجهای یا توسعهگر بر بانک مرکزی» است. شاید برخی از مخالفتهای درون بانک مرکزی یا جریان فکری نزدیک به ایشان، برخاسته از گنجاندن امکان برخی خدمتهای توسعهای بانک مرکزی در دل قانون باشد…..به همین دلیل معتقدم حتی در صورت تصویب، اجرای چنین طرح انقلابگرانهای حتما با مقاومت پرسروصدای ذینفعان ادامه وضع موجود، مواجه خواهد شد، چه نیروهای داخل بانک مرکزی که از تعارض منافع، دربهای گردان، عدم شفافیت و پاسخگونبودن مقام پولی سود میبرند، چه نیروهای داخل دولت که از فرمانبری بانک مرکزی و ترکیب شورای پول و اعتبار منتفع میشوند و چه بانکدارانی که از نفوذشان در بانک مرکزی کاسته خواهد شد. در این میان مخالفت برخی صاحبنظران بانکداری اسلامی بسیار قابلتامل است و موجب شده اکثر منتقدان دولتی یا بانکدار، چهره منفعتگرای خویش را زیر نقاب پوشیده دارند، خود بنشینند و صاحبان کسوت شریعت را به خط مقدم بفرستند و طرح بانکداری را با چوب دیانت بنوازند….». (روزنامه دنیای اقتصاد ۱۴/۱۰/۱۳۹۸)
همچنین سید احسان خاندوزی در نقد قوانین فعلی بانکداری کشور و لزوم بازنگری در آنها، ضمن برشمردن چهار آسیب جدی در قوانین موجود مینویسد:
«طرح روی میز مجلس شورای اسلامی، دقیقا چهار نقطه ضعف فوق را به نحو مشهودی ترمیم میکند یعنی طرح از انسجام درونی نسبی برخوردار است، ترتیبات نهادی سیاستگذاری پولی و نظارت را به نحو تخصصی ایجاد میکند، پویایی نهادسازی را در بانکداری اسلامی به رسمیت میشناسد و همچنین برای استقلال بانک مرکزی از سیاستگذار بودجهای، از بانکها و مجموعا تعارض منافع بانکداران، احکامی مترقی را در دل خود جای داده است». (همان)
اقتدار بانک مرکزی؛ حلقه مفقوده نظام بانکی کشور در بیست سال گذشته
سال ۱۳۸۰ سال بسیار مهمی در تاریخ اقتصادی جمهوری اسلامی ایران است. در این سال نخستین بانک خصوصیِ پس از انقلاب متولد میشود. چند سال بعد، سیاستهای کلی اصل چهل و چهار ابلاغ و ضمن تجویز فعالیت بخش خصوصی در صنعت بانکداری، مقرر میشود که با توجه به این که بانکهای خصوصی در صنعت بانکداری کشور حضور یافته اند، «نظارت قانونی» و «نظارت شرعی» قوی بر بانکها اعمال گردد.
بخش نخست ابلاغیه رهبری در باره صنعت بانکداری با سرعت هرچه تمامتر انجام شد و بانکهای خصوصی یکی پس از دیگری سر برآوردند. اما بخش دوم ابلاغیه که نظارت قانونی و شرعی قوی بر بانکها را الزام میکرد، همچنان بر زمین مانده است. نتیجه این شلختگی و ول انگاری در صنعت بانکداری این شد که نسبت پول (iou) بانکی به پول (iou) حاکمیتی که تا سال ۱۳۸۰ کمتر از ۲ بود، به حدود ۷ ارتقاء یابد. یعنی امروز حجم پول مخلوق بانکها در اقتصاد ایران، هفت برابر پولی است که توسط بانک مرکزی ایجاد شده؛ ضمن این که بخش قابل توجهی از پول مخلوق بانک مرکزی (پایه پولی) را نیز به خود اختصاص دادهاند! معنی این حرف این است که حاکمیت پولی طی بیست سال گذشته عملاً از دولت به بانکداران منتقل شده و نوعی جابجایی قدرت اتفاق افتاده است.
بر این اساس، من با این بخش از نوشته جناب جبرائیلی کاملاً موافقم و ایشان را بهخاطر شجاعت در بیان این مطلب تحسین میکنم:
«فقط کسری بودجه دولت نیست که باعث عرضه پول و ایجاد تورم میشود. وقتی آمار و اطلاعات ۱۰ سال اخیر را مرور میکنیم، میبینیم که بخش قابل توجهی از پول عرضه شده توسط بانک مرکزی، مربوط به استقراض بانکها به ویژه بانکهای خصوصی از بانک مرکزی بوده است؛ حتی مواردی بوده که هزینههای جاری یک بانک خصوصی (مشخصا بانک آینده طی سالهای ۹۸-۹۷) از محل پایه پولی تامین شده است. آیا با مستقل کردن بانک مرکزی از دولت، این معضل حل خواهد شد؟ یا اینکه باید فکری به حال بانکهای خصوصی کرد که سهمی در پیشرفت کشور ندارند، اما با تحمیل فشار تورمی به مردم، اموراتشان را میگذرانند و اقلیتی را صاحب ثروت و مکنت میکنند؟!» (سید یاسر جبرائیلی ۱۴/۶/۱۴۰۰)
تنها اختلافی که در این مورد با ایشان دارم به این بخش از فرمایششان مربوط میشود که در قالب استفهام انکاری پرسیدهاند: «آیا با مستقل کردن بانک مرکزی از دولت، این معضل حل خواهد شد؟»
من فکر میکنم در این مورد هم، عدم دقت کافی در متن مصوبه مجلس و این واقعیت که ذهن ایشان همچنان درگیر مفهوم استقلال بانک مرکزی به معنی غربی و نئولیبرال آن است، ایشان را به این نتیجهگیری رسانده که مصوبه مجلس حتی اگر بتواند بر مشکل دست اندازی دولت به بانک مرکزی غلبه کند، نخواهد توانست بانکهای خصوصی را مهار کند و جلوی رفتار منفعتطلبانه آنها را بگیرد. این سوء تفاهم از آنجا ناشی شده که ایشان تصور کردهاند طرح مجلس در صدد حذف دولت –و بلکه نظام- از حکمرانی بانک مرکزی و سپردن آن به دست بخش خصوصی است! شاهد بر این مدعا، این بخش از فرمایشات ایشان است:
«ما دچار کسری بودجه هستیم و باید توجه کنیم که با بودجه دولت نمیتوان لوکوموتیو پیشرفت را حرکت داد. تسهیلات بانکی نقش سوخت را برای این لوکوموتیو دارد، استقلال بانک مرکزی به مثابه جدا کردن مخزن سوخت از لوکوموتیو است و اگر چنین شود، تلاشهای لوکوموتیوران برای حرکت دادن قطار پیشرفت، بیثمر خواهد بود. هماهنگی سیاست پولی با سیاست صنعتی شرط لازم پیشرفت کشور است و با استقلال بانک مرکزی، این شرط محقق نخواهد شد. وقتی سرمایهداران در راس سیاستگذاری بانک مرکزی قرار گرفتند، حامی تولیدکنندگان نخواهند بود». (سید یاسر جبرائیلی ۱۴/۶/۱۴۰۰)
من همچنان متحیّرم که آقای دکتر یاسر جبرائیلی واقعاً در صدد نقد «مصوبه مجلس» هستند یا دارند در یک بحث نظری و علمی محض، ایده «استقلال بانک مرکزی» را در بستر لیبرالیزم اقتصادی، که هیچ نسبتی با مصوبه مجلس و هیچ سنخیتی با مبانی نظری طراحان آن ندارد، نقد میکنند؟
واقعاً جناب ایشان از کدام ماده، تبصره یا بند مصوبه مجلس، یا از کدامیک از نطقها و مصاحبهها و مکتوبات طراحان این مصوبه استنباط کردهاند که مجلس میخواهد «سرمایه داران را در رأس سیاستگذاری بانک مرکزی بنشاند» یا «لوکوموتیو پیشرفت کشور را بدون سوخت بگذارد»؟!
بعید است که جناب جبرائیلی با دیدگاههای طراحان این طرح در رابطه با بانکهای خصوصی و نقش مخرب آنها در اقتصاد ایران در دهه هشتاد و نود، بیگانه باشند؛ و حتماً مکاتبه معروف اینجانب با رئیس جمهور گذشته و نطق اخیر من در مجلس و در حضور رئیس حمهور جدید را خوانده و شنیدهاند.
طرح بانک مرکزی با تعبیه نهادجدیدی بهنام شورای مقرراتگذاری و نظارت در بانک مرکزی، توسعه شدید اختیارات معاون نظارتی رئیس کل (که ممکن است در شور دوم به سازمان نظارت تبدیل شود)، اعطای اختیارات قانونی بسیار گسترده به بانک مرکزی برای اشراف بر عملیات بانکها و مواجهه با بانکهای متخلف و دهها حکم انضباطی و نظارتی دیگر، بستر و ابزار بسیار مناسبی را برای تسلط بانک مرکزی بر بانکها تمهید کرده است. اتفاقاً یکی از دلایل اصرار مجلس بر تجدید ساختار شورای پول و اعتبار، و جایگزین کردن افراد متخصص، مجرب و تمام وقت بهجای اعضای فعلی -که عموماً فاقد تخصص هستند، هیچ اطلاعی از فرایندهای منتهی به خلق پول بانکی و شگردهای مورد استفاده بانکهای متخلف ندارند و وقت خود را حداکثر دو یا چهارساعت در ماه به شورای پول و اعتبار اختصاص میدهند- همین موضوع است. دوستانی که بر استمرار ساختار فعلی شورای پول و اعتبار اصرار دارند، باید پاسخ دهند که چرا این شورا و مجموعه بانک مرکزی نتوانسته است در بیست سال اخیر، با خلق پول گسترده و تورمّیِ شبکه بانکی مقابله کند؟ و با این وجود، چرا همچنان اصرار برحفظ ساختار فعلی آن دارند؟
خلاصه و جمع بندی
طرح «اهداف، وظائف و ساختار بانک مرکزی» که اخیراً کلیات آن به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده، مورد توجه بسیاری از صاحبنظران و اندیشمندان کشورمان قرار گرفتهاست. برخی از منتقدین، ضمن برشمردن نقاط قوت و ضعف طرح، پیشنهادهای ارزشمندی برای افزودن به نقاط قوت، و کاستن از اشتباهات و نقاط ضعف آن به مجلس شورای اسلامی ارائه کردهاند که جای تکریم و قدرشناسی دارد. آخرین نمونه از این نوع نقد سازنده، گزارشی است که توسط آقای دکتر عادل پیغامی تهیه شده و در آن، ضمن بررسی کارشناسانه تک تک مواد طرح، دهها مورد نقد کلی و جزئی شناسایی و برای اصلاح به مجلس شورای اسلامی ارسال شده است. قطعاً پیشنهادهای این گروه از منتقدان، دستمایه مجلس برای رفع نواقص و کاستیهای طرح در شور دوم خواهد بود. در مقابل، تعداد دیگری از منتقدان محترم، بدون ورود به جزئیات طرح، با کلیات آن اعلام مخالفت کرده و خواهان عدم پیگیری این طرح در مجلس شورای اسلامی هستند. این گروه از منتقدان برای مخالفت کلی با طرح مصوب مجلس استدلالهایی دارند که در جای خود به آنها پاسخ داده شدهاست. در میان مخالفان محترم، گروهی هم هستند که اعتقاد دارند طرح مصوب مجلس، کپی برداری از نسخه های غربی و نئولیبرالِ مورد حمایتِ صندوق بین المللی پول است و به تصریح آقای سید یاسر جبرائیلی، «برپایه نسخه ای نوشته شده که پروژه ایران ۲۰۴۰ دانشگاه استنفورد تجویز کرده است». (صفحه اینستاگرام سید یاسر جبرائیلی)
در این یادداشت، که به بهانه واکاوی این رویکرد به طرح مصوب مجلس، و بهطور خاص، پاسخ به یادداشت انتقادی مورخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۰ برادر عزیزم آقای دکتر سید یاسر جبرائیلی نوشته شده، تلاش کردهام تا نشان دهم طرحی که کلیات آن به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده است:
اولاً؛ محصول آسیبشناسی و کار کارشناسی گسترده گروهی از نمایندگان است که با همکاری جمعی از اقتصاددانان دانشگاهی و حوزوی و کارشناسان مؤمن و مجرب مرکز پژوهشها تهیه شده و هیج نسبتی با سازمان های استعماری و پروژه ایران ۲۰۴۰ دانشگاه استنفورد و … ندارد؛
ثانیاً؛ تصویب آن بهشدت مورد نیاز اقتصاد ایران است و تأخیر در تصویب و اجرای آن، بهمنزله تسلیم در برابر سونامی سهمگین نقدینگی و موج فزاینده نابسامانی اقتصادی است؛
ثالثاً؛ این طرح در صورت تصویب، بیش و پیش از اصلاح رابطه بانک مرکزی با دولت، رابطه بانک مرکزی با شبکه بانکی کشور –با تأکید بربانکهای خصوصی- را اصلاح خواهد کرد و اشراف اطلاعاتی، اقتدار و استقلال بانک مرکزی در مواجهه با بانکهای غیر منضبط که بزرگترین منشأ خلق پول غیرمولد در اقتصاد ایران هستند را به شدت افزایش خواهد داد؛
رابعاً؛ طراحان این طرح مطلقاً ادعا نکرده اند و اعتقاد ندارند که تصویب و اجرای این طرح، حلال همه مشکلات اقتصادی کشور است. برعکس، کسانی که نقش اول را در پیشبرد این طرح در مجلس داشتهاند معتقدند که اصلاح قانون بانک مرکزی و قانون بانکداری، تنها دو حلقه –البته دو حلقه بسیار مهم و تأثیرگذار- از زنجیره اصلاحاتی است که باید به سرعت در نظامات قانونی کشور اتفاق بیفتد. به همین دلیل، همزمان با طرح بانک مرکزی و طرح بانکداری، سایر طرحهای ضروری مثل طرح مالیات بر عائدی سرمایه و مالیات بر مجموع درآمد را -که منتقد محترم به درستی از ضرورت تصویب آنها سخن گفته اند دنبال کرده اند؛ قوانینی مثل قانون پایانه های فروشگاهی و سامانه مؤدیان، که مهم ترین بستر قانونی و فنی برای جلوگیری از فرارهای مالیاتی است، و نیز مالیات بر درآمد اینفلوئنسرهای فضای مجازی و مالیات بر خانه های خالی را به تصویب رسانده اند؛ و موضوعات مهم دیگری همچون تسهیل فضای کسب و کار را در دستور کار خود دارند. طبیعتاً اصلاح وضع اقتصادی کشور برآیند اجرای درست مجموعهای از قوانین است و قوانین بانکی تنها بخشی از این مجموعه هستند.
[۱] . بند سوم از سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی ابلاغی مقام معظم رهبری
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰