استمرار سنت فقهی/ولائی آیت الله بروجردی در تراز ملی جمهوری اسلامی
خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه – داود مهدوی زادگان [۱]: به تازگی یادداشتی درباره سیره مرحوم آیت الله بروجردی ره در یکی از گروههای مجازی مشاهده کردم و از جهاتی، تحلیل این یادداشت برای من اهمیت پیدا کرد. یک جهت آن اشارهای است به بخشی از سنت فقهی آیت الله بروجردی [۲] به مثابه
خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه – داود مهدوی زادگان [۱]: به تازگی یادداشتی درباره سیره مرحوم آیت الله بروجردی ره در یکی از گروههای مجازی مشاهده کردم و از جهاتی، تحلیل این یادداشت برای من اهمیت پیدا کرد. یک جهت آن اشارهای است به بخشی از سنت فقهی آیت الله بروجردی [۲] به مثابه مرجع عالیقدر و مطلق در دورهای از تاریخ معاصر که مقارن با نهضت امام خمینی ره است. و دیگر اینکه دادههای تاریخی آن خیلی سودمند و پندآموز است و جهت مهمتر آن، تحریفی است که در این نبشته نسبت به آن مرحوم شده است. از این رو، به نظرم آمد که لازم است با ارائه تحلیل درست، آن تحریف زدوده شود. لذا در آغاز متن یادداشت را که نمی دانم از کیست و در این گفتار اهمیتی هم ندارد، می آورم و سپس تحلیل خود را بیان میکنم.
چرا در تاریخ یکصد ساله اخیر، هیچکس نتوانست جایگزین مرحوم آیت الله بروجردی در حوزه علمیه و در بین مردم شود؟
زمانی که آقای بروجردی ساکن شهر بروجرد بودند پزشک معروف شهر آقای حکیم یوسف یهودی بود. نوه آن دکتر برای آقای علوی نقل کرده بود که حکیم یوسف ارادت خاصی به آقای بروجردی داشت و در قم به دیدار آقای بروجردی میرفت. علت این بود که وقتی دکتر برای عیادت علمای بروجرد میرفت آنان تکه پارچهای پهن میکردند که پای دکتر به فرشهای آنان برخورد نکند، ولی وقتی خانه آقای بروجردی میرفت از این کارها خبری نبود و مانند یک مهمان معمولی با او برخورد میکردند. در زمانی که آقای بروجردی هنوز به قم نیامده و ساکن بروجرد بودند شنیدند که در آن شهر هنگام تشییع جنازه یهودیان بعضیها به طرف جنازه سنگ پرتاب میکنند. آقای بروجردی مردم را از این کار ناشایست نهی فرمودند ولی بعضی از مردم توجه نکردند و به این عمل ادامه دادند. آقای بروجردی گفتند هر وقت تشییع جنازه یک یهودی بود به ایشان اطلاع دهند. در اولین تشییع آقای بروجردی شرکت کردند و این باعث شد این سنت زشت سنگپرانی به کلی ترک شود. وقتی مسجد اعظم قم ساخته میشد قرار شد چاه آبی حفر کنند که آن مسجد مستقل از آب شهر باشد. تحقیق شد که چه کسی این کار را بهتر از دیگران انجام میدهد. معلوم شد شرکتی در خیابان سعدی تهران هست که مدیریت آن با آقای جمشید یگانگی است ولی ایشان زردشتی میباشد. موضوع را با آقای بروجردی مطرح کردند و ایشان فرمود: «زردشتی باشد، چه اشکالی دارد؟».
آقای مهندس لرزاده که معمار مسجد اعظم بود قرارداد حفر چاه و سیستم آبرسانی مسجد را با آن شرکت بست و کار تا آخر انجام شد. هنگام تسویه حساب، آقای جمشید یگانگی گفته بود مایل است با آقای بروجردی ملاقات کند. آقای لرزاده اجازه گرفته بود و ملاقات انجام شد. در ملاقات آقای بروجردی از ایشان تشکر کرده بود ولی آقای یگانگی خواهش کرده بود که اجازه دهید من هم در ثواب این مسجد شریک باشم و پولی بابت کار دریافت نکنم و آقای بروجردی هم قبول کرده بود. در همین حال یکی از حاضرین به آقای بروجردی گفته بود: «آقا به ایشان بفرمائید مسلمان شود». آقای بروجردی از شنیدن این جمله آنقدر ناراحت شده بود که صورت و گوشهایش قرمز شده بود. آقای یگانگی هم سرش را زیر انداخته و ساکت بود. پس از مدتی آقای بروجردی فرمود: «من دعا میکنم خداوند از این صفا و اخلاص ایشان به ما هم عنایت بفرماید». پس از چندین سال چاه به تعمیر و بازسازی نیاز پیدا کرد و به همان شرکت مراجعه شد و معلوم شد آقای یگانگی مرحوم شده و پسرانش شرکت را اداره میکنند. قرار شد آنان برای تعمیر اقدام کنند. کار که انجام شد برای تسویه حساب رفتیم. معلوم شد مرحوم جمشید یگانگی در پرونده مربوط به مسجد اعظم قم یادداشت کرده که تا هر زمان این چاه تعمیراتی لازم داشت به طور مجانی انجام گردد. آقای علوی در سفری به نجف اشرف ملاقاتی با آیت الله العظمی سیستانی داشتند.
ایشان فرموده بود در زمانی که من در قم شاگرد آقای بروجردی بودم یک روز توصیه اخلاقی داشتند با این عنوان: «مواظب باشید دزد عقیده مردم نباشید». آقای بروجردی فرموده بودند: «یک روز دزدها جلو کاروانی را میگیرند و اموال آن را غارت میکنند. میان اموال و اثاثیه آنان بقچه ای بود که روی آن نوشته شده بود “بسم الله الرحمن الرحیم”. آن را به رئیس دزدها نشان دادند و او پرسید این بقچه مال کیست؟ معلوم شد متعلق به یک پیرزن است. از آن پیرزن پرسید این کاغذ بسم الله برای چیست؟ جواب داد این را نوشتم تا از خطر دزدها محفوظ بماند. رئیس دزدها گفت محفوظ ماند، بردار و برو. نوچههای رئیس اعتراض کردند که این همه زحمت کشیدیم و دزدیدیم چرا به او برگرداندی؟ رئیس جواب داد: «ما دزد اموال هستیم دزد عقیده نیستیم». آقای بروجردی با نقل این داستان فرموده بودند: «شما طلاب عزیز مواظب باشید دزد عقیده مردم نباشید».
دو نقطه عطف در حوزه علمیه
یادداشت بالا علیرغم دادههای خوبی که در آن آمده، فنی و علمی نوشته نشده است و به نوعی سنت فقهی آیت الله بروجردی (ره) را ابتر نشان داده است. چون فرض گرفته شده که جایگزینی برای ایشان یافت نشد یا نیامده است. در حالی که این سخن و مفروض آن به غایت خطا و اشتباه است. متأسفانه تحقیق جدی درباره جایگاه مرحوم آیت الله بروجردی ره در تاریخ سیاسی یکصد ساله حوزه و روحانیت، خیلی کم انجام شده است و لذا نقش و جایگاه سیاسی ایشان مغفول مانده است.
بعد نهضت مشروطه و با تأسیس دولت سکولارِ دین و روحانیت ستیز پهلوی، حوزه و روحانیت از متن جامعه و سیاست به حاشیه رانده شد. پس، اقدامات اساسی از ناحیه بزرگان حوزه برای بازگرداندن حوزه و روحانیت به متن جامعه و سیاست لازم و ضروری بود. چون اساساً روحانیت و دانش فقهی امامیه بر پایه کنشگریهای سیاسی و اجتماعی شکل گرفته است و نمیتواند نسبت به تحولات سیاسی و اجتماعی بی تفاوت بماند. از این رو، حوزه امامیه برای بازگشت مجدد به متن، به نقطه عطفهایی نیاز داشت. میتوان گفت که تا شروع نهضت امام خمینی ره، دو نقطه عطف در حوزه و روحانیت شیعی پدید آمد که در احیای سیادت سیاسی و اجتماعی فقه امامیه مؤثر بوده است. نخست، اقدامات مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی [۳] در احیای حوزه علمیه قم است. گرچه مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی مشی غیرسیاسی را پیش گرفته بود، لکن پیدا بود که این کار، تدبیر مؤثری برای احیای حوزه علمیه قم بوده است. اگر در شرایط سلطه دیکتاتوری رضاخانی، چنین تدبیری از سوی ایشان اتخاذ نمیشد؛ پاگیری مجدد حوزه علمیه چندان محتمل نبود.
سنت فقهی / ولایی علما
اما نقطه عطف دوم، احیای سنت ولایی فقهای امامیه در جهان سراسر سکولار شده توسط مرحوم آیت الله بروجردی ره است. چنان که میدانیم روحانیت شیعه بر پایه دو رکن دانش و معنویت بالای دینی توانسته بود در گذر تاریخ سیادت اجتماعی و سیاسی منحصر به فردی را کسب کند. بطوری که نظام سلطانی برای بقای خود مجبور به رعایت و ملاحظه سیادت معنوی علما را بکند. بویژه که نظام سلطانی در سامان اجتماعی و اقتصادی جامعه متبوع خود به این سیادت نیاز داشت. بدین ترتیب، در طول چند سده، سنت ولایی امامیه با وجود سیطره نظامهای غصبی سلطانی پدید آمد و رو به بالیدن گرفت.
محتمل است که یکی از اهداف مشروطه خواهان غربگرا کنار زدن و تضعیف سنت ولایی فقهای امامیه بوده باشد، زیرا تأسیس هر گونه نظام سیاسی عرفی گرا با حضور پر رنگ سنت ولایی فقیهان در جامعه و سیاست، سخت و دشوار است. لذا این خواسته بر عهده رضا خان و حکومت غربگرای پهلوی گذاشته شد. دولت مطلقه تجدد خواه پهلوی سرکوبگرانه با به حاشیه بردن حوزه و روحانیت، سنت ولایی علمای امامیه را به محاق برد و تا اندازه زیادی توانست آن را اذهان عمومی پاک کند. اما این سیاست و روند سکولاریستی پاکسازی ذهنیت سیاسی مردم از سنت ولایی علما با مرجعیت آیت الله حاج آقا حسین بروجردی به فرجام نرسید. زیرا آیت الله بروجردی به دلیل شخصیت برجسته ای که در دانش اسلامی و معنویت دینی داشتند توانسته بود در میان مردم مرجعیت منحصر به فردی پیدا کند و همین امر برای ایشان فرصت احیای سنت ولایی امامیه در جامعه و سیاست را فراهم ساخته بود. بطوری که رژیم سرکوبگر پهلوی همواره از درگیر شدن با آیت الله بروجردی حذر میکرد. به هر روی، یکی از جلوههای سنت ولایی آیت الله بروجردی ره اصلاح رفتار مردم در مواجهه و تکریم و احترام جایگاه اجتماعی پیروان اقلیتهای دینی بوده است. چنانکه نمونهای از این اصلاح فقهی را در یادداشت بالا خواندیم.
ارتقا سنت فقهی / ولایی
اکنون سخن در این است که آیا این سنت فقهی / ولایی مرحوم آیت الله بروجردی ره نا فرجام و ابتر باقی ماند یا آنکه سریان پیدا کرد و در تراز بالاتری دنبال شده است؟ از مفروض نویسنده یادداشت بالا پیدا است که به زعم وی این سنت ادامه پیدا نکرده است. چون به نظر ایشان، جایگزینی برای ادامه راه آیت بروجردی پیدا نشده است. لکن این برداشت و نظریه درست نیست بلکه سنت فقهی / ولایی آیت الله بروجردی به دست امام خمینی ره پی گرفته شد و رسمیت پیدا کرد. چنانکه میدانیم مرحوم امام خمینی ره که خود مولود حوزه احیا شده شیخ عبدالکریم حائری یزدی بود و با آیت الله بروجردی مراودات وثیقی داشتند، آن سنت ولایی آیت الله بروجردی ره را به احسن وجه نه فقط ارتقا داد که در گستره جامعه و سیاست عینیت بخشید و حکمرانی دینی را بر پایه آن پدید آورد. مهمترین جلوه ارج گزاری و احترام نهادن امام خمینی ره به اقلیتهای دینی و مذهبی را که برگرفته از سنت ولایی مرحوم آیت الله بروجردی ره است، در تدوین قانون اساسی مشاهده میکنیم. در متن قانون اساسی جمهوری اسلامی اقلیتهای دینی و مذهبی به رسمیت شناخته شده است. همین امر کافی بود که جامعه دیندار مسلمان ایران از این پس بر اساس قانون اسلامی با اقلیتهای دینی برخورد و تعامل دوستانه و صمیمانهتری برقرار کنند.
جالب اینجا است که اغلب فقهای خبرگان تدوین قانون اساسی از شاگردان برجسته مرحوم آیت الله بروجردی بودند. بدین ترتیب، امام خمینی ره سنت آیت الله بروجردی در احترام گذاشتن به پیروان اقلیتهای دینی را در سطح سیاسی و ملی رسمیت داد. بطوری که اقلیتهای دینی با عنوان دین اعتقادی شأن در مجلس شورای اسلامی نماینده دارند. و دقیقاً پیروان اقلیتهای دینی به پاس این حرمت گزاری از آنان در جمهوری اسلامی به استقبال امام خمینی ره آمدند. شاهد آن، مشارکت آنان در جبهههای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و دادن شهیدانی از خانوادههای شأن است. خوشبختانه این سنت فقهی مرحوم آیت الله بروجردی در تکریم اقلیتهای دینی و مذهبی توسط ولی فقیه بعد امام راحل ره، حضرت آیت الله خامنه ای استمرار پیدا کرد. ایشان همه ساله در ایام سال نو مسیحی با خانواده شهدای ارمنی و زرتشتی دیدار دارند. مقام معظم رهبری در یکی از این ملاقاتها میوهای را که خانواده شهید ارمنی برای ایشان پوست کنده بود، تناول میکند. این عمل ایشان که مبتنی بر استنباط فقهی است، بر هم زننده برداشتهای ناصواب است. بنابراین، میتوان گفت که سنت فقهی و حسنه آیت الله بروجردی ره در احترام گذاشتن به پیروان اقلیتهای دینی و مذهبی، نه تنها ابتر نشد بلکه ارتقا یافت و در سطح ملی رسمیت پیدا کرد. لذا این برداشت که جایگزینی برای سنت فقهی آیت الله بروجردی پیدا نشد، از اساس باطل و نادرست است. و ترویج اینگونه برداشتهای نا صواب را در راستای تخریب چهره اسلام ولایی / سیاسی می دانم.
متأسفانه درون حوزه از ناحیه برخی روحانیون عافیت طلب و غیر انقلابی، اینگونه برداشتهای نادرست ترویج میشود. آنان با چهرهای مشفقانه از راه منفی بافی های کاذب سعی در زمین گیر کردن سنت ولایی آیت الله بروجردی ره را دارند. چنانکه در بیرون حوزه نیز همین رویکرد توسط عرفی گرایان معارض با اسلام سیاسی دنبال میشود. به همین خاطر است که پس از انقلاب اسلامی شاهد نزدیک شدن و تلاقی دو جریان تحجرگرای سنتی و مدرن هستیم. لکن نظام اسلامی علی رغم این گونه تحریفات به راه خود ادامه خواهد داد و همواره از سرچشمههای معرفتی و عملی خود که همان سیره فقهی / ولایی علمای سلف است، بهره معنوی را خواهد برد.
پی نوشتها:
[۱]. دانشیار و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
[۲]. سید حسین طباطبایی بروجردی (۱۲۹۲ ق – ۱۳۸۰ ق / ۱۲۵۴ ش – ۱۳۴۰ ش) از مراجع تقلید شیعه که هفده سال زعیم حوزه علمیه قم و پانزده سال مرجع عام شیعیان جهان بود. آیت الله بروجردی از شاگردان آخوند خراسانی بود که بعد از بازگشت از نجف در بروجرد ساکن شد. چند سال پس از درگذشت عبدالکریم حائری یزدی به دعوت مراجع سه گانه (حجت، خوانساری، صدر) به قم آمد و ریاست حوزه علمیه قم را بر عهده گرفت. پس از درگذشت سید ابوالحسن اصفهانی، بروجردی مهمترین مرجع شیعیان بود و در دهه ۱۳۳۰ ش مرجع عام شیعیان محسوب میشد. در دوران آیت الله بروجردی حوزه علمیه قم گسترش و تعداد طلاب افزایش زیادی یافت. با حمایتهای ایشان آثار حدیثی و فقهی متعددی احیا و منتشر شد. مجموعه بزرگ جامع احادیث الشیعه تحت نظر او تدوین شد. بروجردی به تقریب مذاهب اسلامی اهمیت میداد و در این راستا نمایندهای برای عضویت در دارالتقریب به مصر فرستاد. فتوای معروف محمود شلتوت برای به رسمیت شناخته شدن فقه شیعه نزد اهل سنت نتیجه فعالیتهای آیتالله بروجردی بود. (نک: ویکی شیعه)
[۳]. عبدالکریم حائری یزدی (۱۲۷۶ ۱۳۵۵ ق) معروف به آیت الله مؤسس از مراجع تقلید شیعه، بنیانگذار و زعیم حوزه علمیه قم از سال ۱۳۰۱ تا ۱۳۱۵ هجری شمسی بود. حائری سالهای طولانی در حوزه علمیه کربلا، سامرا و نجف تحصیل کرد. او در سال ۱۳۳۳ق/۱۲۹۳ ش برای همیشه به ایران بازگشت و در ابتدا به اداره حوزه علمیه اراک مشغول شد. آیتالله حائری در سال ۱۳۴۰ ق (۱۳۰۰ ش) به دعوت عالمان قم، به آن شهر رفت و با شکل دادن به حوزه علمیه قم و بر عهده گرفتن ریاست آن، در قم ماندگار شد. حائری در دوران ریاست حوزه قم بیش از هر چیز به برنامهریزی برای تثبیت و پیشرفت حوزه میاندیشید. تحول در روشهای آموزش در حوزه، تخصصی شدن ابواب فقه، توسعه دامنه معلومات دانشپژوهان حوزه، حتی آموزش زبانهای خارجی، و به طور خلاصه تربیت محقق و مجتهد، از برنامههای او بود. حائری خود را در معرض مقام مرجعیت قرار نداد و پس از وفات سیدمحمدکاظم یزدی (۱۳۳۷ق/۱۲۹۸ ش) دعوت برای رفتن به عتبات و پذیرش مرجعیت شیعه را نپذیرفت و اقامت در ایران را وظیفه خود خواند. با این حال با افزایش شهرتش در قم، بسیاری از ایرانیان و برخی شیعیان سایر کشورها از مقلدان او شدند. حائری از سیاست گریزان بود و در ماجرای مشروطه نیز در امور دخالت نکرد اما به سبب جایگاه اجتماعیاش در اواخر عمر، ناچار به حضور در امور سیاسی شد؛ او به مسئله کشف حجاب (۱۳۱۴ ش) اعتراض کرد و تا زمان درگذشت، مناسباتش با رضا شاه پهلوی تیره بود. برخی از شاگردان او از جمله سید روح الله خمینی، محمد علی اراکی، گلپایگانی، شریعتمداری، سیدمحمدتقی خوانساری و سید احمد خوانساری در سالهای بعد به مقام مرجعیت رسیدند. حائری در امور اجتماعی نیز فعال بود و از جمله کارهای عام المنفعه او تأسیس بیمارستان سهامیه قم و تشویق به ساختن بیمارستان فاطمی قم بود. (نک: ویکی شیعه)
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰