پنجشنبههای شهدایی| روایت اشلو؛ حماسهساز لشکر المهدی

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرگزاری فارس از شیراز، مرتضی در ۲۲ تیر در روستای جلیان فسا چشم به جهان گشود و هم درس خواند و هم به کشاورزی و دامپروری مشغول بود تا هزینه تحصیل و کمک امرار معاش خانواده باشد و توانست دیپلم
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرگزاری فارس از شیراز، مرتضی در ۲۲ تیر در روستای جلیان فسا چشم به جهان گشود و هم درس خواند و هم به کشاورزی و دامپروری مشغول بود تا هزینه تحصیل و کمک امرار معاش خانواده باشد و توانست دیپلم تجربی را کسب کند.
پس از پیروزی انقلاب با انگیزهای بالا خود را به عضویت سپاه درآورد و با تمام وجود همکاری کرد. با شروع جنگ میان ایران و عراق به عنوان فرمانده گردان ۹۴۱ خود را به خوزستان رساند و در عملیات والفجر مقدماتی با زخمی شدن فرمانده گردان فجر جلیل اسلامی، به ناچار فرماندهی این گردان را هم قبول کرد و از آن پس به عنوان فرمانده گردان فجر برگزیده شد.
این گردان در بیشتر عملیاتها از جمله کربلای ۴ و ۵ و ۸، خیبر،بیتالمقدس، والفجر ۱ و ۲ و ۴ و ۸ و… شرکت داشت.
رمز و راز اشلو
هر روز صبح بر روی خاکریز با فاصله کمتر از صد متر با عراقیها شروع میکرد به عربی حرف زدن: اشلونک یا اخی، صباحالخیر ! و جواب عراقیها فقط توپ و تفنگ بود.
حسین قلندری همرزم شهید مرتضی جاویدی در این باره خاطرهای از مرتضی را بیان کرد: در سنگر نشسته بودم نزدیک اذان صبح، صدایی رسا و نزدیک به گوشم خورد “ای شی لونک…اشلونک…. یا اخی، صباح الخیر.
در تاریک روشنای صبح مضطرب و نگران از جا بلند شدم . گیج و منگ، اسلحه و کلاهم را برداشتم و با عجله پاهایم را در پوتینی چپاندم و از سنگر بیرون رفتم. بند پوتین آنچنان در پاهایم گیر کرد که تعادلم به هم ریخت و با سر به سمت شکم حیدر یوسف پور رفتم، هر دو به هم پیچیدیم و نقش بر زمین شدیم.
یوسف پور پرسید چه شده؟ گفتم عراقیها، صدای عربی شنیدم! یوسف پور هم حال و روز من را که دید یک دفعه زد به خنده، حالا نخند و کی بخند.
عصبی داد زدم چرا میخندی خونه خراب؟ با اشاره به خاکریز گفت: مرتضی است دارد برادران مزدور عراقی را موعظه می کند.
هنوز احوالپرسی تمام نشده بود که تیر و خمپاره مثل تگرگ بر سرش خراب شد و با صدای بلند شعار مرگ بر صدام یزید کافر سر میداد. مرتضی دست بردار نبود و در روز روشن جلو چشم عراقیها روی خاکریز برای دشمن، کلاس عقیدتی می گذاشت.
مرتضی با این کارش آنقدر حرص عراقیها رو در آورده بود که برای سرش جایزه گذاشته بودند و حتی چندین بار از رادیو کشته شدنش را به دروغ اعلام کردند.
ادای احترام سردار سپهبد صیاد شیرازی به مزار شهید جاویدی
صیاد شیرازی در ماموریتی به شیراز سراغ مزار مرتضی را گرفت خود را به روستای جلیان رساند و از فاصله ۵۰ متری مزار، از ماشین پیاده و با احترام کامل نظامی با قدمهای آهسته به سمت مزار در حالی که دست راستش به گوشه کلاه نظامی بود حرکت و و خود را به مزار رساند و فاتحه خواند.
هر چه بچه های سپاه از او خواستند که کمی بیشتر بماند، صیاد شیرازی قبول نکرد و گفت من در ماموریت هستم و فقط به احترام مردی که امام به پیشانیاش بوسه زد، آمده ام.
همسر شهید جاویدی نیز میگوید: داخل کیفش یک دست لباس نظامی عراقی با جای ترکش و خون دیدم گفتم این لباس به چه کار تو می آید؟ گفت من با همین لباسها، کارهای بزرگی انجام می دهم.
عکسی نشانم داد که با همین لباس و کلاه عراقی در یک جیپ غنیمتی نشسته بود و تعریف کرد: من با همین لباس چندین بار به میان عراقیها رفتم و با آنها نان و ماست خوردم!
با این جیپ هم با بچه ها در منطقه گشت میزنیم که این جیپ را هم از خودشان گرفتم. حتی از دوستان مرتضی شنیدم در همین شناساییها مخفیانه خود را به کربلا رسانده بود.
مرتضی؛ جان حاج قاسم و گردانش را نجات داد
در عملیات کربلای ۵ قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله که در محاصره دشمن گرفتار شده بود، بیسیم زد و گفت : عراقیها ما را محاصره کردند بعید میدانم کسی از ما زنده بماند دیدار به قیامت…..!
سردار اسدی، فرمانده لشکر المهدی در جواب به حاج قاسم بیسیم میزند قاسم ! قاسم! جعفر، جعفر به گوشم، اشلو را برایت میفرستم.
مرتضی جاویدی، فرمانده گردان فجر لشکر المهدی به همراه نیروهایش خود را به حاج قاسم رساند و با عراقیها درگیر و محاصره شکسته شد و حاج قاسم و بچههایش را نجات داد.
گزیدهای از کتاب سیره شهیدان : مرتضی عادت داشت روزهای تاسوعا و عاشورا حسینی پابرهنه در صف اول عزاداران حسینی شرکت کند وقتی مصیبت امام حسین (ع) خوانده میشد آنقدر گریه میکرد که از کثرت گریه، چشمهایش قرمز میشد. تقریبا هر روز بعد از نماز صبح به عشق اباعبدلله، زیارت عاشورا می خواند.
تاج افتخاری که مرتضی از امام امت گرفت
چهار روز از عملیات والفجر گذشته بود و پادگان حاج عمران توسط رزمندگان فتح شده بود، در این راستا گردان فجر از سه طرف در تپه “برد زرد ” در محاصره شدید نیروهای بعثی بودند.
گردان به مدت چهار روز با دهها شهید و زخمی و اسیر، بدون هیچ هراسی مقاومت کردند که روز پنجم صدای بیسیم شنیده شد.
از طرف محسن رضایی بود ، برادر جاویدی! برادر جاویدی! گردان شما در محاصره شدید دشمن قرار گرفته و مقاومت فایده ای ندارد عقبنشینی کنید.
مرتضی با این که دستور عقبنشینی را دریافت کرد اما در جواب گفت: عقبنشینی نمیکنم، نمیگذارم احد تکرار شود و با دوستانش منتظر نیرو ماندند که همین انتظار منجر به پیروزی شد؛ به همین خاطر مرتضی، معروف به سردار تنگه احد شد.
پس از پیروزی، اکثر فرماندهان و رزمندگان به نزد امام رفتند سرلشکر رضایی موضوع را با امام در میان گذاشت و زمانی که مرتضی جاویدی خدمت امام رسید، امام او را در آغوش کشید و بر پیشانیاش بوسه زد. مرتضی نیز با اشک در چشمانش، دست و بازوی امام را بوسید.
قسمتی از وصیتنامه اشلو؛ سردار تنگه احد
“نمی دانم چه کرده ام که شهید نمیشوم؛ شاید قلبم سیاه است. خدا رحمت کند حاج محمود ستوده را وقتی با هم صحبت می کردیم می گفتیم اگر جنگ تمام شود و ما زنده بمانیم چه کنیم؟
واقعا نمی شود زندگی کرد و به صورت خانواده های شهدا نگاه کرد و اینجا است که ما و جاماندگان از قافله نور باید بگوییم، خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند”.
عملیات کربلای ۵ در نوزدهم دی ماه ۶۵ با رمز یا زهرا (س) در شلمچه و شرق بصره که پاسخی به عملیات لو رفته کربلای ۴ تنها پس از گذشت پانزده روز شروع شد.
در این عملیات لشکرهای زیادی از جمله لشکر فجر گردان فجر به فرماندهی مرتضی جاویدی ، لشکر ۴۱ ثارالله کرمان به فرماندهی حاج قاسم سلیمانی ، لشکر ۳۳ المهدی و … شرکت داشتند.
غافلگیر شدن دشمن در منطقه حساس و با ارزشی چون شلمچه با وجود اشراف کامل بر منطقه از بارزترین ویژگیهای عملیات کربلای ۵ محسوب میشود و عامل اصلی موفقیت در عملیات سرعت عمل خطشکنان بود.
مرتضی جاویدی در عملیات کربلای ۵ در هفت بهمن ۶۵ به آرزوی دیرینه اش رسید و فرشتگان بالهایشان را پهن کردند تا خونش بر زمین نریزد .

برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰