تاریخ انتشار : پنجشنبه 18 دی 1399 - 8:56
کد خبر : 82953

“بحران خودباختگی و خودتحقیری” و نقش آن در بی اعتمادی به مصرف کالای فرهنگی ایرانی اسلامی

“بحران خودباختگی و خودتحقیری” و نقش آن در بی اعتمادی به مصرف کالای فرهنگی ایرانی اسلامی

سرویس اجتماعی پایگاه ۵۹۸-رسول رضایی/ امروزه میزان برخورداری افراد جامعه از «سواد مصرف کالاهای فرهنگی» نقشی تعیین کننده در میزان رشد، توسعه و سرنوشت افراد و جوامع ایفا میکند. خرید و مصرف کالای فرهنگی نقش بسزایی در ارتقاء سبک زندگی ایرانی اسلامی داشته، میتواند موجب باروری و غنی‌تر شدن اندیشه ها، حرکتها و جهت گیری

سرویس اجتماعی پایگاه ۵۹۸-رسول رضایی/ امروزه میزان برخورداری افراد جامعه از «سواد مصرف کالاهای فرهنگی» نقشی تعیین کننده در میزان رشد، توسعه و سرنوشت افراد و جوامع ایفا میکند. خرید و مصرف کالای فرهنگی نقش بسزایی در ارتقاء سبک زندگی ایرانی اسلامی داشته، میتواند موجب باروری و غنی‌تر شدن اندیشه ها، حرکتها و جهت گیری های میهن عزیزمان گردد. یکی از عواملی که میتواند رغبت برای خرید و مصرف کالای فرهنگی را کم رنگ کرده، و بازار آن را دچار رکود و کسادی و بحران سازد، نفوذ و رخنه عاملی به نام: «ویروس خودباختگی، خودکم بینی، خودتحقیری، استسباع، غربزدگی و غربگرایی» در روحیه افراد و در میان افکار یک ملت است.
عواملی نظیر «خودباوری، احساس هویت و شخصیت، اعتماد به نفس ملی» نقش بسزایی در مقابله با ویروس «خودباختگی،غربگرایی و استسباع در برابر فرهنگ غربی» داشته و میتواند مصرف کالای فرهنگی ایرانی اسلامی را ارتقاء داده، و به پائین آوردن میزان اقبال و استفاده از کالای فرهنگی غربی همچون سینمای مبتذل هالیوودی کمک شایانی نماید. همچنین میتواند تمایل برای مصرف بازیهای رایانه ای غربی که غالبا توام با خشونت و شهوت است را تقلیل داده، و در نهایت به کاهش مشاهده کانالهای مخرب ماهواره ای بیگانه کمک کرده، احساس کراهت نسبت به بکارگیری شبکه های مجازی غیر بومی  را رقم بزند.
به توفیق الهی در این نگاشته ضمن کالبد شکافی و تبیین اجمالی بیماری روانی «خودباختگی و خود تحقیری و خود کم بینی»، به نقش آن در بی اعتمادی و تقلیل «خرید و مصرف کالاهای فرهنگی ایران اسلامی» خواهیم پرداخت.

«اعتماد به نفس ملی» عنصری موثر در بهبود مصرف کالای فرهنگی ایرانی اسلامی
در دوران معاصر «مصرف»، و به ویژه کم و کیف «مصرف فرهنگی» به یکی از اصلی ترین گزاره ها برای سنجش میزان رشد و فهم و ادراک افراد و جوامع تبدیل شده است، به گونه ای که صاحب نظران از زوایای مختلف در مورد کمیت و کیفیت «مصرف» در افراد و جوامع  بحث و گفتگو نموده اند و به واکاوی زوایای پیدا و پنهان آن پرداخته اند. اگرچه مولفه «مصرف» در ابتدا فعالیتی صرفا اقتصادی و برای رفع احتیاجات بود، اما اندیشمندان قرن بیستم  و بیست و یک بیش از همه بر گونه «فرهنگی» مصرف بذل عنایت پیدا کردند، و به نقش آن در جامعه سازی و سبک زندگی پی برده، و در نتیجه «مصرف فرهنگی» را یکی از مهمترین مولفه های تمدن و جامعه ی جدید دانستند.
از این رو میتوان گفت یکی از پیش نیازهای بهبود جامعه ایرانی و عبور از نابسامانیهای اقتصادی و فرهنگی، ارتقای سطح «سواد مصرف فرهنگی» آحاد جامعه است، چراکه امروزه این مولفه به شدت مورد توجه دشمنان انقلاب قرار گرفته، و برای انحطاط و تنزل و حذف آن در جمهوری اسلامی به شدت تلاش و برنامه ریزی های پیچیده میکنند، تا در پرتو آن سبک زندگی ایرانی را به سمت سبک زندگی منحط تهی از معنویت و انسانیت غربی تنزل دهند. 

لازم به ذکر است که دایره مصادیق «کالاهای فرهنگی» طیف وسیعی از اجناس فکری و فرهنگی را در بر میگیرد، و موجب تغییر و تحول در سبک زندگی و دیدگاه افراد میگردد. کالای فرهنگی شامل هر ابزار فکری و معنوی و فرهنگی و … میتواند باشد که بطور مستقیم یا غیر مستقیم با دستگاه محاسباتی و بینش و منش افراد درگیر است.  نظیر کالای مکتوب (اعم از روزنامه، مجله، کتاب، نشریه، و …)، رسانه‌ های صوتی تصویری، رسانه های مجازی، اجناس هنری، انواع و اقسام سرگرمی ها و اسباب بازیها و …
«سواد مصرف و خرید کالاهای فرهنگی» و نسبت آن با «خودباوری، احساس شخصیت ملی، احساس هویت اجتماعی، اعتقاد به داشته های ملی خود داشتن» مسئله ای شیرین و دلکش است که امروزه توجه روانشناسان و جامعه شناسان را به خود معطوف ساخته است. در عصر حاضر بر متخصصین قلمرو فرهنگ ثابت شده است که میزان آگاهی و سواد افکار عمومی نسبت به ظرفیتهای بومی و داشته های ملی خود، نقش بسزایی در ارتقا و بهبود کمی و کیفی مصرف کالاهای فرهنگی بومی ایرانی اسلامی داشته، و از طرف دیگر اقبال برای خرید و مصرف کالای فرهنگی غربی _ که عمدتا در زمینه ترویج خشونت، شهوت، منفعت پرستی، گریز از معنویت، و … ساماندهی میشود_  را تقلیل قابل توجهی میدهد .

به عبارت روشنتر احساس شخصیت ملی و هویت ملی و پرهیز از مرعوبیت و خودباختگی و استسباع در برابر فرهنگ غربی، نقش بسزایی در پائین آوردن میزان اقبال و استفاده از فراورده های فرهنگی غربی همچون سینمای هالیوود، بازیهای رایانه ای و … داشته ، کاهش مشاهده کانالهای مخرب ماهواره ای بیگانه ، تقلیل بکارگیری شبکه های مجازی غیر بومی، و … را رقم میزند.
از آنجائیکه جامعه امروز ما در عصر ارتباطات و اطلاعات و اینترنت و ماهواره ها قرار داشته و در پرتو استفاده فراوان خانواده ها از فضای مجازی و ماهواره و سایر وسایل ارتباط جمعی، به مراتب بیش از گذشته، ما و فرزندانمان تحت بمباران کالاهای فرهنگی غربی (بخوانید کالاهای غیر فرهنگی و آسیب رسان غربی)  هستیم، به نظر می‌رسد یکی از بهترین طرق ممکن برای صیانت از افکار و فرهنگ و سبک زندگی و هویت ملی خویش در برابر شبیخون فرهنگی دشمن اینست که فرهنگ خودباوری ملی، اعتماد به نفس ملی، احساس شخصیت ملی و داشته های فرهنگی و شخصیتی خویش را متذکر شده، اعتقاد به «ما میتوانیم» و داشته های فرهنگی خود را در پیش چشم قرار داده، و به ظرفیتهای فراوان و غنی ایرانی اسلامی خویش افتخار نماییم، و بدین وسیله جوانان خود را از انفعال و استسباع و مرعوبیت در برابر فرهنگ مبتذل غرب و کالاهای به ظاهر فرهنگی (اما در واقع ضد فرهنگی) متمدن نمایان غربی حفظ نماییم. 

وارد کردن بحث بحران هویت، علل خود تحقیری، بررسی بیماری «خودباختگی،غربزدگی» و مسائلی از این دست در نظام آموزش و پرورش رسمی کشور، به کارگیری مشاورین خبره و متخصص در امور خودباوری، اعتماد به نفس ملی، همکاری و مساعدت صدا و سیمای ملی در تبیین مفهوم هویت ایرانی اسلامی ، آموزش خانواده‏ها از طریق تشکیل و راه‏اندازی تشکل‏های غیر دولتی و فراهم کردن بستری برای نهضت و جنبش اعتماد به نفس ملی، خودباوری ملی، و… از راهکارهای مهم ارتقاء سواد مصرف کالای فرهنگی می باشند.
ضرورت روشنگری نسبت به خطرات نفوذ ویروس «خودباختگی، غربزدگی»
اهمیت سواد مصرف کالای فرهنگی تا آنجاست که سبک خاص زندگی ما را شکل داده، نیازها و تمایلات ما را سامان بخشیده، مواد لازم برای تولید تخیلات و رویاهایمان را فراهم کرده، و جهت گیریهای شغلی، تحصیلی، اخلاقی، و … ما را  تحت تاثیر قرار خواهد داد. یکی از عواملی که میتواند سواد مصرف کالای فرهنگی را ارتقاء داده، و در نتیجه اقبال برای خرید و مصرف کالای فرهنگی بومی را در جامعه بهبود بخشد، ارتقاء سطح سواد و بینش ما نسبت به مساله «خودباوری، احساس هویت ، اعتماد به نفس ملی، احساس شخصیت، باور و اعتقاد به داشته های فرهنگی، بومی و ایرانی اسلامی خویش، و … » است، که نقطه مقابل «خودباختگی، خود کم بینی، خودتحقیری، غربزدگی، غربگرایی، استسباع و مرعوبیت در برابر غرب» است.


ضرورت طرح این مساله از آنروست که ضمن اینکه میتواند میزان سطح سواد مصرف کالای فرهنگی را تعالی بخشیده، و اقبال عمومی جامعه برای مصرف کالای فرهنگی بومی را افزایش دهد، همچنین نقش بسزایی در تقلیل رویکرد مردم در انتخاب مدیران غربگرا و مسئولین برون گرای  برجام زده خواهد داشت. توضیح بیشتر آنکه متاسفانه چند سالی است بعضا مواجه با دولتمردانی خودباخته، خودکم بین، غربزده، سازشکار، برجام زده، منفعل در برابر تحریمها آمریکا بوده ، و شاهد هستیم که برخی مدیران لیبرال کاخ نشین مدعی اعتدال و اصلاح طلبی چگونه تمایل بسیار زیادی به غربگرایی و سازش با غرب و آویختن به طناب پوسیده «مذاکره» برای حل مشکلات اقتصادی داشته، و از طرف دیگر بخاطر پائین بودن میزان «خودباوری و اعتماد به نفس ملی» در آنها، شاهد هستیم که  نسبت به نگاه به درون داشتن، حمایتگرایی از تولید و کشاورزی، ممانعت از واردات بی رویه، بکارگیری جوانان و فعال سازی ظرفیتهای عظیم داخلی، و … بی اعتنایی، تغافل یا غفلت میورزند. (البته اگر نگوییم که احتمال نفوذ و خیانت عامدانه و مدبرانه به قصد ناراضی تراشی و استحاله انقلاب در کار بوده است)

امید است که طرح این مساله درآمدی برای ارتقاء بصیرت و بینش عمومی جامعه برای برگزیدن و رای دادن به مسئولینی صالح باشد، که از عنصر «خودباوری و اعتماد به نفس ملی» به قدر کافی برخوردار بوده، شعار «ما میتوانیم» را نصب العین خود کرده، و برای حل مشکلات کشور و عبور از تحریمها و تهدیدها، نگاهشان به داخل بوده، در صدد بکارگیری خیل عظیم جوانان مومن، با انگیزه، متخصص، متعهد، جهادی، انقلابی، اهل کار و ابتکار و مدیریت میدانی و … بوده، چشم امیدشان به خداوند و فعال سازی ظرفیتهای عظیم داخلی دوخته شده باشد؛ نه اینکه مدیرانی غربگرا و خودباخته انتخاب کنند که نگاهشان به جای خدا به کدخدا بوده، به راهبرد ذلیلانه مذاکره، سازش، عقب نشینی از حقوق هسته ای،دیپلماسی التماسی انفعالی استرحامی انظلامی استمساک کرده ، و آنچه خود دارند را ز بیگانه تمنا کنند. 

از طرف دیگر تداوم و استمرار انقلاب اسلامى در عرصه جنگ فرهنگی و جنگ تمام عیار اقتصادی در یک حد چشمگیری بستگى دارد به این که ما بتوانیم با ویروس فلج کننده «خودباختگی، خودتحقیری و غربزدگی» مبارزه کرده، و در عوض روحیه «خودباوری، اعتماد به نفس ملی، احساس هویت و شخصیت، ما میتوانیم» را به ملتمان تزریق و پمپاژ نموده، و مانع شویم از این که در این روحیه «خودباوری» خلل یا تحریفى واقع شود، و جلوگیری کنیم از اینکه ملت شریف ایران به آن حالت تسلیم و تمکین و غربزدگی که در زمان طاغوت وجود داشت، بازگردد.
تشریح بیماری روانی «خودباختگی، خودتحقیری، استسباع، غربزدگی »
«خودباختگى‏» واژه ای است که همه بطور کم و بیش با آن آشنا هستیم و در کتابها و رسانه های صوتی و تصویری از آن زیاد میشنویم، اما متاسفانه  کمتر به آن پایبند و مقید هستیم. ریشه و اصل «خودباختگى» یک تعبیر دینی است که در لسان قرآن از آن به «خسران نفس»، «خود را باختن» تعبیر میگردد. به عنوان مثال خداوند در قرآن میفرماید : (قُلْ إِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ ) (زمر : ۱۵)
«خودباختگى» یک بیماری و حالتى است روحى در انسان که واقعا انسان وضعیتی پیدا مى‏کند که گویی خودش خودش را مى‏بازد، یعنى تمام قوا، نیروها، ظرفیتها و استعدادهایى که دارد، دچار ضعف و  نسیان و فراموشی و ناکارآمدی میگردد، و انسان وضعى پیدا مى‏کند که گویى هیچ نیرو و توانی ندارد.

در علم پزشکی و طبابت هم ثابت و تجربه شده که اگر یک بیمار احساس کند از عهده مقابله و غلبه بر مرضش برنمی آید، و به تعبیر عامه «خودش را ببازد» و دچار ناامیدی از قدرت و توانایی خود گردد، معتقد شود که مرضش خیلى بزرگ و خطرناک است و دیگر معالجات و داروها براى او سودى ندارد، و لو آن بیمارىْ بیمارىِ مهلکى نباشد، این مریض دیگر بعید است سلامتی خود را بازیابد و خوب شود. راز این مساله در اینست که چون دچار «خودباختگی»، «مرعوبیت»، «استسباع»، «انفعال» و ناامیدی از قوای خود شده، چون خودش معتقد شده که من خوب نمى‏شوم، من رفتنی هستم و مى‏میرم، چون دچار افکار منفی و مایوسانه گشته، لذا ضعف روحیه او به ضعف جسمی منتقل و مبدل گشته و امکان بهبود را از چنین مریضی سلب مینماید.
بنابراین اگر این فکر شوم و این تلقینات منفی در یک بیمار پیدا شود که من مى‏میرم، من خوب شدنى نیستم، من میدانم موفق نمیشوم، من چشمم آب نمیخورد که بهبودی حاصل کنم، این دواها را بیخود به من مى‏دهید، این آمپولها را بیخود به من مى‏زنید، این رژیمها را بیخود عمل مى‏کنید، من مردنى هستم؛ به هر نسبت که ناامیدی در او رسوخ کرده باشد و معتقد باشد که مى‏میرد، به همان نسبت احتمال شفا در او ضعیف و کمرنگ‏تر میگردد.
بر عکس اگر انسان مریضی معتقد شود که بیمارى من چیزى نیست، و واقعا به توانایی ها، استعدادها و قابلیتها و داشته های خود معتقد باشد و ایمان داشته باشد که من خوب مى‏شوم، و من از عهده غلبه بر این ویروس برمی آیم، این خودباوری و امید و اعتماد به نفس داشتن یک مدد فوق‏العاده روحی به خوب شدن او کرده، و احتمال بهبود را تا حد زیادی در او بالا میبرد.

معالجات روانى و تلاش برای بالا بردن میزان امید، خودباوری و اعتماد به نفس در دنیاى امروز هم امری شایع و معمول گشته است، یعنى حتى در بیماریهاى جسمى از راه تقویت قوای روحی روانى بیماران را معالجه مى‏کنند، از راه تلقین و القاء، از راه معتقد کردن و مؤمن کردن بیمار به این که قوای بدنی تو این قابلیت را دارد که خوب شوى. اما اگر خدای نکرده یک طبیب ناشى‏گرى کرده و در مقابل بیمار، حرفهای مایوسانه و منفی زده، اظهار نگرانى و تردید نسبت به توانایی ها و قابلیتهای او برای مقابله با بیماری کرده، مثلا بگوید که مرضت خیلى بزرگ و صعب العلاج و خطرناک است (براى این که مى‏خواهد شأن خودش را بالا برده، پول بیشتری گرفته، که اگر تو را معالجه کردم هنر بزرگى کرده‏ام و شایسته پاداش بیشتری هستم)، در این صورت بزرگترین خیانتها را به این بیمار کرده است، چرا که او را نسبت به ظرفیتها و توانایی های خویش برای غلبه بر بیماری اش، ناامید، بدبین، کم اعتقاد و مایوس ساخته است.
خسارتهای حالت روحی «خودباختگی» اختصاص به بیمارى و دردهای جسمانی ندارد، بلکه در میدان رزم و جنگاوری نیز کاربرد دارد. یک پهلوان یا رزمنده وقتى که با رقیب خودش روبرو مى‏شود اگر از اول خودش را ببازد، دچار انفعال، مرعوبیت و ازخودباختگی گشته و بگوید من در مقابل این حریف قدرقدرت کاری از دستم ساخته نیست، من کجا و این کجا، من نمیتوانم بر او فائق آیم، و … مسلما او دیگر از نیروها و توانایی ها و استعدادهای خودش نمى‏تواند استفاده و بهره برداری نماید، زیرا نیمى یا دو ثلث یا تمام نیرو و امکانات خودش را بخاطر «خودباختگی» از دست داده است.
 امیرالمؤمنین   درباره عوارض و پیامدهای ویروس منحوس و فلج کننده «خودباختگی»، «ناامیدی» و «بی اعتقادی» نسبت به تواناییها و استعدادها و پتانسیلهای درونی مى‏فرمایند: «من در میدان جنگ با هر کسى که روبرو شدم، خودش در شکست و مغلوب شدن خودش به من کمک کرد» یعنى بر اثر ابتلا به ویروس فلج کننده «خودباختگی و ناامیدی» نیرو و توان و ایمانش به قدرت خود را از دست داد؛ چون على را همه شناخته بودند که على هیچ وقت با هیچ کس روبرو نشده است که شکست بخورد، خلاصه از زیرِ دست على کسى سالم بیرون نمى‏آید. لذا تا زمانیکه یک سرباز نمیدانست و نمى‏شناخت که این رزمنده مقابلش على است، و تا هنگامیکه ویروس فلج کننده «مرعوبیت، خودباختگی، استسباع و ناامیدی» به سراغش نیامده بود، مى‏توانست یک کرّ و فرّى بکند، ولى به محض اینکه مى‏فهمید حریفش على بن ابیطالب است، آنچنان خودش را میباخت و مرعوب و منفعل میگشت که گویی دیگر رمق و قوتی در اعضای بدنش باقی نمانده، همه تدبیر و همتش خوابیده، و در حکم خرگوشی مستسبع در چنگال شیر میشد. از این رو امیرالمومنین  مى‏فرمود با هر که روبرو شدم خودش من را در شکست دادنش کمک داد، براى این که خودش را مى‏باخت، اعتماد و ایمان به خودش و شایستگی هایش را از دست می‏داد.
با این دو مثالی که گفته شد ، میتوان یک استنتاج و یک قاعده کلی استنباط نمود، و آن اینکه در هر موردى که ویروس «خودباختگی» بر انسان مسلط گردد، چنین عواقب وحشتناکی در انتظار خواهد بود. یک دانش‏آموز یا دانشجو اگر خودباخته و ناامید شده، ایمانش به استعدادهای خود را از دست بدهد و معتقد گردد که «ما که چیزى نخواهیم شد»، او دیگر الی الابد چیزى نخواهد شد. اما اگر همان دانشجو از اعتماد به نفس قوی برخوردار بوده، معتقد باشد که من انسان موفق و بدرد بخوری خواهم شد، من چنین و چنان خواهم شد، هر چه که اعتمادش به خودش بیشتر باشد، استعدادها و توانایی های او بیشتر شکوفا شده و احتمال ترقى در او بیشتر میگردد. (رک : مجموعه آثار شهید مطهری ،آینده انقلاب اسلامى ایران، ج‏۲۴، ص: ۲۱۴)
وضعیت روحی «استسباع‏» نیز چیزی شبیه ویروس فلج کننده «خودباختگی» میباشد که موجب از دست رفتن ایمان و اعتقاد و امید یک موجود به توانایی ها و قدرتها و پتانسیلهای وجودی اش میگردد.حکماى قدیم اصطلاحى دارند به نام «استسباع». در بعضى حیوانات مانند خرگوش یا آهو این گونه است که وقتى با حیوان قوی درنده‏اى که او را شکار مى‏کند- مثلا با شیر- روبرو مى‏شود، اگر شیر با یک نگاه نافذ و پرهیبت، چشم در چشمش بیندازد، این حیوان احیانا «مستسبَع» مى‏شود، یعنى ویروس فلج کننده «خودباختگی و خودتحقیری» چنان بر او مستولی میگردد که همه چیز خود را، اراده و فکر و قدرت بدنی خود را از دست مى‏دهد؛ تصور فرار کردن، آینده اندیشی مبنی بر این که این شیر هولناک خورنده و صیاد من است، و اگر من به طرف او نزدیک شوم حتما مرا مى‏بلعد، بکلى از ذهن و مغز این حیوان بیرون مى‏رود؛ از شدت مرعوبیت سر جاى خودش مى‏ایستد، بلکه خودش به طرف او مى‏آید تا زودتر خورده شود!. «خود باختگی و استسباع» کاری با او میکند قدرت فرار کردن از او سلب و به زمین میخکوب مى‏شود.این را مى‏گویند خودباختگى، از دست دادن خود، از بین رفتن روحیه و از دست دادن اعتماد و ایمان به خود.
«سِر سید احمد خان هندى» و «تقی زاده» ، چهره های شاخص ابتلا به ویروس «خودباختگی، غربزدگی، خودکم بینی»
با کمال تاسف باید اذعان نماییم حدود دو سه قرن بود- مخصوصا در این دویست ساله اخیر که تلاقى غرب و شرق پیدا شده- که مردم مشرق زمین، مردم دنیاى اسلام، به طور کلى وقتى خودشان را در مقابل تکنولوژی و صنعت و فرهنگ و تمدن غربى‏ها مى‏دیدند، احساس حقارت و کوچکى در روحیه خود مى‏کردند.
شهید مطهری در کتاب «آینده انقلاب اسلامی» به «سِر سید احمد خان هندى» مثال میزند که  در ابتدا یکى از سران نهضت اسلامى در هند بود و مردم را علیه انگلیسها تحریک مى‏کرد. یک کارى که شاید نقشه خود انگلیسها بود این بود که او را دعوت کردند- یا تحریک کردند، خلاصه وسایلش فراهم شد- یک سفر به اروپا رفت. وقتى که «سِر سید احمد خان هندى»  آن تمدن پر زرق و برق و تکنولوژیک اروپا مخصوصا آن وضع انگلستان در اوایل قرن بیستم و آن تمدن عظیم و گسترده صنعتی را دید، آن‏چنان دچار بهت و حیرت، انفعال، مرعوبیت، استسباع و از خود باختگی شد که وقتى به هند برگشت تمام عقاید و افکارش عوض شد، دست از مبارزه با استعمار انگلیس برداشت ،و متاسفانه تفکر یاس و ناامیدی از پیروزی بر غرب را به جامعه خود تزریق نمود. «سِر سید احمد خان هندى» به مردم کشورش گفت که هیچ امیدی برای پیروزی و غلبه بر بریتانیای کبیر وجود ندارد، و ما راهى نداریم الّا این که تحت قیمومت انگلستان براى همیشه باقى بمانیم!. (رک: مجموعه آثار شهید مطهری (آینده انقلاب اسلامى ایران)، ج‏۲۴، ص: ۱۵۱)
یعنى همان احساس خودکم بینی، خودتحقیری، مرعوبیت، و استسباع و غربزدگی که امثال میرزا ملکم خان و تقى‏زاده ایرانی پیدا کرده بودند، متاسفانه برای «سِر سید احمد خان هندى» نیز بوجود آمد. لازم به یادآوری است که غربزدگان ایرانی نظیر تقی زاده گفته بودند: «ایرانى جماعت اگر بخواهد به سعادت و توسعه برسد باید از فرق سر تا ناخن پا فرنگى شود، باید جسما روحا ظاهرا باطنا باید فرنگى شود تا ترقی نماید. حتی باید زبان و خط خود را نیز از فارسی به انگلیسی تبدیل نماید، و آداب و رسوم فرنگی جماعت را به خود بگیرد تا به پیشرفت و آبادانی برسد». (نقل به مضمون) 

چهره های امروزی و آپدیت شده ابتلا به ویروس «خودباختگی، غربزدگی، خودکم بینی» در میان دولتمردان تدبیر و امید
از مرحوم آل احمد تا کنون پیرامون مساله غربزدگی و خودکم بینی و خودتحقیری و … زیاد گفته شده و میشود ، ولی متاسفانه به نظر میرسد که هنوز به قدر کافی در جامعه ما به مرحله عمل و گفتمان سازی نرسیده است ، و هنوز که هنوز است به شدت به آن مبتلا هستیم.
هنوز هم با امثال تقی زاده ها و رزم آرا و ملکم خان و … دست به گریبان هستیم (منتها آپدیت شده و با نسخه ۲۰۲۰ ، که خیال میکنند ایرانی جماعت از عهده ساخت لوله هنگ هم بر نمی آید!!!) .
بعنوان مثال امروزه با افرادی نظیر مهندس ترکان (مشاور جناب آقای روحانی) طرف هستیم  که حداکثر توان ایرانی را در پخت قرمه سبزی و آبگوشت بزباش معرفی مینمایند.
نمونه دیگر آنکه امروزه با افرادی نظیر ژنرال زنگنه (وزیر نفت جناب آقای روحانی) طرف هستیم  که بسیاری از پروژه های شرکت نفت را به شرکتهای خارجی واگذار کرده و از انجام آنها توسط شرکتهای دانش بنیان و پرتوان و باانگیزه و متخصص داخلی دریغ میورزد.
شاهد مثال دیگر آنکه با جناب آقای آخوندی (وزیر سابق مسکن دکتر روحانی ) مواجه هستیم که پخت و پز غذای قطارهای مسافربری،  و پیمانکاری جرثقیل کانتینرهای گمرک و … را به شرکتهای اتریشی و آلمانی و اروپایی واگذار میکند و نمونه اخیر آن اینکه با دولتی روبرو هستیم که خیال میکند برای تعالی فکری و روحی دانش آموزان باید متوسل به سند ذلت بار و فسادآور  2030 شویم، (تا از این طریق برای دشمنان این نظام سرباز تربیت نماییم!!!!. ) 

وجود مثالهایی از این دست ، آن هم بعد از حدود ۴۰ سال از سپری شدن انقلاب اسلامی ، و بعد از توصیه های مکرر امام خمینی نسبت به خطر غربزدگان و لیبرالها ، آیا به نظرتان جالب و سوال برانگیز نیست !!! آیا احتمال نفوذ عناصر غربزده و ستون پنجم و خیانتکار را میتوان در دولت تدبیر و امید منتفی دانست ؟!
خلاصه مطلب آنکه نمونه هایی از این دست در دولت غربزده و برجام زده تدبیر و امید! بسیار است که ذکر همه آنها مثنوی هفتاد من کاغذ میطلبد.
 حال آیا میتوان تصور نمود که تذکر و بازگویی و یادداشت نویسی نسبت به بیماری “خود باختگی و خود تحقیری و غربزدگی” ، و گفتمان سازی نسبت به این مساله ، ضرورتی ندارد ؟!!! (بویژه که در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ قرار داریم و در این برهه زمانی بازگویی عبرتهای دولت غربگرا و برجام زده ضرورتی مضاعف دارد.)
 «سید جمال» قافله سالار مبارزه با ویروس «خودباختگی، غربزدگی»
یکی از ویژگیها و خصوصیتهای بسیار ارزشمند و گرانبهای « سید جمال االدین اسد آبادی» این است که با این که در حدود دویست سال پیش بوده ، با آن تقدمى که غرب در آن وقت نسبت به شرق داشت، وقتى که به اروپا مسافرت کرد، برعکس امثال «میرزا ملکم خان» و «تقی زاده» و «میر سید احمد هندی» _ که با یک مسافرت به اروپا، دچار احساس خودباختگی و غربزدگی و استسباع و بحران بی هویتی شده بودند_ نه تنها دچار بیماری غربزدگی و مرعوبیت و انفعال نگردید، بلکه با شجاعت هر چه تمام تر به این فکر افتاد که باید ملتهای مشرق زمین و بویژه کشورهای اسلامی را بیدار کرد و آنها را برانگیخت ، و باید به مسلمانان روحیه خودباوری، احساس هویت، شرافت و شخصیت در برابر غرب را تزریق نمود، و میبایست تمدن تهی از معنویت غرب و سرشار از بحرانهای گوناگون را در مقابل کشورهای اسلامی و شرقی تحقیر کرد، تا کشورهای مشرق زمین جرات کنند و بتوانند روی پای خودشان بایستند، و داشته های علمی و فرهنگی و تمدنی خود را به فراموشی نسپارند، و مسیر پیشرفت را با اتکا به جوانان و ظرفیتهای عظیم داخلی خود بپیمایند.
سید جمال نه تنها غربزده نشد، بلکه قائل به این بود که مَثَل تمدن پر زرق و برق و تکنولوژیک غربی، حکایتگر داستان «مرد دلیر و مسجد مهمان‏کش» است که مولوی آن را در مثنوی به تصویر کشیده است. آدمهاى ضعیف الایمان و خود کم بین و سطحی بین که به کشورهای اروپایی و آمریکا پا میگذارند، با مشاهده صنایع تکنولوژیک و متنوع جهان غرب، با دیدن ساختمانهای شیک سر به فلک کشیده و پر زرق و برق اروپایی، متاسفانه دچار استسباع ، خودتحقیری و از خود باختگی شده و نهایتا مى‏میرند. اما انسانهای شجاع و شیردل با مشاهده هیبت پوشالین جهان غرب ، نه تنها دچار مرعوبیت، استسباع، غربزدگی، خودباختگی و خودتحقیری نمیشوند، بلکه با شجاعت در برابر آن می ایستند و خلاهای معنوی و مادی آن را به رخ کشیده و به چالش میکشند، و معتقد میشوند که باید در برابر این تمدن پوچ و خالی از معنویت غربی ایستادگی کرد، فریاد کشید و این طلسم دروغین و طبل تو خالی را شکست، و بر آن غلبه پیدا کرد. (نظیر کاری که آن انسان شجاع در داستان مسجد میهمان کش در مثنوی انجام داد).
سید جمال الدین اسدآبادی نیز با آن ایمان قوی و با آن روحیه  شجاعت و جسارتی که داشت، مبارزه با غربزدگی و استسباع در برابر تمدن پوشالین غربی را در دستور کار خود قرار داد،و مصداق امروزی آن انسان شیردل و دلیر در داستان مسجد میهمان کش قرار گرفت. در آن زمانى که مبارزه با امپراطوری پر دبدبه و پر کبکبه انگلستان در دِماغ احدى نمى‏توانست خطور کند، و همه مرعوب قدرت ظاهری بریتانیای کبیر شده بودند، سید جمال با نهایت شجاعت فریاد مبارزه با سیاست استعمارى انگلستان را بلند کرد و براى اولین بار این حالت خودباختگى و انفعال و غربزدگی را از مردم گرفت و روى خودِ اسلامى و داشته های فرهنگی و ظرفیتهای داخلی مردم تکیه کرد. براى تمام ملتهاى اسلامى یک روح و یک احساس شخصیت و منش، یک هویت و یک «من» قائل بود، یک «منِ» تحقیر شده، یک «منِ» مستَذَلّ، یک منِ پامال شده، یک منى که شرافت و کرامت و شخصیت و عزت و داشته های فرهنگی و تمدنی خودش را فراموش کرده، تاریخ خودش را فراموش کرده. لذا معتقد بود که این «من» و «خود» ش را باید به یاد او آورد. این بود که به تاریخ صدر اسلام، به گذشته اسلام، به تمدن اسلامى در گذشته، به فرهنگ اسلامى و به مفاخر اسلامی در گذشته تکیه مى‏کرد، تلاش نمود تا «خود» این ملت و داشته های عظیم تمدنی و فرهنگی اش را به یادش آورد، به این ملتهای مسلمان روحیه خودباوری و اعتماد به نفس و «ما میتوانیم» را تزریق نماید.

البته در آن زمان بخاطر شدت جهل و نادانی و بی خبری مردم و حکومتها، و نیز بخاطر قدرت تبلیغاتی و نفوذ انگلیسیها در کشورهای اسلامی، نصیحتها و توصیه ها و نوشتجات سید جمال چندان نمى‏توانست اثر خودش را ببخشد ، اما بحمدالله بعد از سالها این بذر جوانه زد، و این زحمات سید جمال امروز دارد نتیجه خودش را میدهد، و خداوند زحمات و روشنگریهای طاقت فرسای او را ضایع نساخت، و امروزه شاهد هستیم که مبارزه با غربزدگی و غربگرایی در جهان اسلام و بلکه در تمام دنیا در حال رشد و ترویج است .
ویروس «خودباختگی ملی» آسیب زاتر از «خودباختگی فردی»

خطر مبتلا شدن به ویروس فلج کننده «خود‌‌ باختگی، خودتحقیری، مرعوبیت، استسباع، ناامیدی از امکان موفقیت خود، بی اعتقاد شدن به داشته های خود» انحصار به افراد و اشخاص ندارد، بلکه گاهی یک جامعه و ملت را نیز درگیر خودش مینماید. مثلا گاهى ملتهای مستضعف شرقی در مقابل جوامع به ظاهر متمدن، توسعه یافته، پیشرفته و صنعتی غربی، خودشان را باخته ، به داشته ها و ظرفیتها و تواناییهای خود بی اعتقاد  گشته، ناامید از امکان تفوق و حتی رسیدن به گرد پای جوامع اروپایی شده،  احساس خودتحقیری، بی هویتی، بی شخصیتی، خودتحقیری به سراغشان آمده، و نهایتا مرعوب و شیفته و مستسبع جوامع غربی مىگردند. در اصطلاح امروز به آن «غربزدگی» ، غربگرایی، غرب ستایی، غرب شیفتگی، و غرب گدایی میگویند.
نکته مهم آنجاست که بیماری «خودباختگی ملی» بسیار بدتر و خسارت بارتر از «خودباختگی فردی» است. چرا که علاوه بر یک فرد، یک جامعه و ملت را به سمت عقبگرد، ذلت و سیر قهقرایی پیش میبرد، و تبعات عظیم تری را در پی خواهد داشت.
دستهای خبیثانه استعمار در انتشار ویروس «خودباختگی، غربزدگی»
میبایست دقت گردد که ابتلاء یک جامعه به ویروس منحوس، ویرانگر و فلج کننده « خودباختگی ،غربزدگی» گاهی به طور طبیعی و بدون دخالت دستهای خیانتگر استعمارگران پیش میآید، و گاهی به صورت غیر طبیعی، دست ساز و بوسیله دستهای مرموز دشمنان و بدخواهان و استعمارگران بین المللی، در میان یک ملت رسوخ و رخنه میکند و منتشر میشود.
بعبارت دقیقتر گاهى یک جامعه به ظاهر متمدن و سلطه جوی غربی، یک جامعه عقب افتاده شرقی را از روى زرنگى، و با هدف استثمار و استعمار هر چه بیشتر با عواملى که دارد دچار بیماری و ویروس خطرناک «خودباختگی، خودکم بینی، خودتحقیری، بی اعتمادی و بدبینی به داشته های خود، استسباع، مرعوبیت، غربگرایی،غربزدگی و غربگدایی» مى‏کند.

اصلا فریب اساسی و نیرنگ بزرگ استعمار و کشورهای مستکبر و متمدن نمای غربی، با کشورهاى مستعمره و کشورهاى استعمارزده همین است که کوشش مى‏کند تا ملل مستضعف و عقب مانده و در حال توسعه دچار بیماری فلج کننده «خود کم بینی،‌ بی شخصیتی، بی هویتی، ناامیدی از موفقیت، بی اعتقادی به داشته های خود، خودتحقیری، غربزدگی، غربگرایی، غرب ستایی، غرب شیفتگی، غربگدایی، و… گشته، اعتماد و ایمان به خودشان و ایمان به حیثیت خودشان را از دست بدهند؛ به فرهنگ خود، به دین خود، به ملیت خود، به کتابهاى خود، به پیشوایان خود، به تاریخ گذشته خود و به هر چه که خود دارد بى‏اعتقاد و بدبین و ناخوش بین شود، تا نهایتا آنچه خود دارد را ز بیگانه تمنا نمایند.
هدف خبیثانه استعمارگران و متمدن نمایان غربی و مدعیان دروغین حقوق بشر اینست که به ملل شرقی و بویژه به ملتهای مسلمان اینگونه القا و تلقین نمایند که تاریخ اسلامی و گذشته آنها، افتخارات فرهنگی آنها، دانشمندان مشهور آنها و …  هیچ و پوچ و دروغ و بدرد نخور بوده، داشته های فرهنگی و تمدنی آنها را به فراموشی سپرده و از یادشان ببرد، به ملتهای مسلمان تلقبین نماید که با خود بگویند : «ما که چیزى نیستیم، ما که هیچ هستیم، هر چه هست آنها (غربیها) هستند، ما که نمیتوانیم به رشد و توسعه و صنایع تکنولوژیک دست پیدا کنیم، بلکه فقط غربیها میتوانند، و … »
بنابراین باید دانست که تولید و انتشار بیماری خطرناک «خود باختگی» و ترویج ویروسهای فلج کننده «خود کم بینی، خودتحقیری، احساس بی هویتی، بی شخصیتی، فقدان اعتماد به نفس ملی،غربزدگی، غربگدایی  و …» غالبا سرمنشا طبیعی نداشته، بلکه عمدتا به دست جنایتکار استکبار جهانی تولید و ترویج گشته است، و اصولا انتشار این بیماری روانی جزو یکی از برنامه های ثابت و نیرنگهای خبیثانه استعمارگران غربیب قلمداد میگردد.
نمونه هایی از نفوذ ویروس فلج کننده «خود باختگی، غربزدگی» در روحیه ملت ایران
۱_ بدبینی و بی اعتنایی به داشته های سالم «غذایی و نوشیدنی» ایرانی اسلامی
گفته شد که یکی از پیامدهای خسارت بار نفوذ ویروس فلج کننده «خود باختگی، خودکم بینی، غربزدگی» آنست که آن ملت نسبت به داشته های خود بی ایمان و بی اعتقاد و حتی بدبین و مظنون میگردد، و در نتیجه آنچه خود دارد را ز بیگانه تمنا خواهد کرد. مثلا بسا هست ملت با فرهنگ ایران از انواع آشامیدنى‏هاى سالم و مفید و خوبی  در فرهنگ ایرانی اسلامی خود برخوردار است که تمدن غرب از آن بی بهره است و باید آن را ملت بافرهنگ ایران تقاضا نماید، ولی نفوذ ویروس فلج کننده «خود باختگی، خودکم بینی، غربزدگی» در میان ملت ایران کاری کرده که سبب میگردد مردم ایران آشامیدنى‏های مضر و آسیب زای وارد شده از غرب _ نظیر پپسى کولا و کوکاکولا را  که خود غربیها معترفند که براى بدن مضر است و از هر پزشکى اگر بپرسید تجویز نمى‏کند و مخصوصا اعتیاد به اینها را مضر مى‏داند- بر آشامیدنى‏هاى سالم و مفید به جا مانده از فرهنگ غنی خود ترجیح مى‏دهد.

انتشار بیماری «خود باختگی، خودکم بینی، غربزدگی» در میان عده ای از ایرانیان سبب شده که خیال نمایند هر نوع شربتى از شربتهاى ایرانى اسلامی (مانند: شربت ریواس، سکنجبین، به لیمو، انجیر، عسل و لیمو، …) ؛ و هر نوع دم نوشی از دم نوشهای ایرانی(مانند: دم نوش آویشن، دم نوش نعنا، دم نوش بابونه، دم نوش بادرنجویه، دم نوش گل محمدی، دم نوش گل گاو زبان، دم نوش عناب، و …  ) به دلیل این که ماخوذ از ایرانى اسلامی است، پس حتما خوب نیست!، بلکه چرت و پرت است!!!  ولى هر شربتى که از تمدن تهی از معنویت و اخلاق غربی بیاید، حتما خوب و مفید و بهداشتی و علمی است!!!
مثال دیگر : نفوذ و انتشار ویروس منحوس «بی هویتی، بی شخصیتی، فقدان اعتماد به نفس ملی، غربگرایی» در میان عده ای از ایرانیان مرفه، تجملگرا و کاخ نشین سبب شده که خیال نمایند هر نوع اغذیه ای از غذاهای سنتی ایرانى اسلامی – که گاهى فرنگی ها در آرزو و حسرت یک وعده از اغذیه سالم ایرانى اسلامی هستند- چون اقتباس شده از فرهنگ ایرانى اسلامی است، پس لابد بدرد نخور و بد و بی کلاس است، اما هر مزخرفی که از متمدن نمایان غربی بیاید، چون از غرب آمده ، پس حتما خوب و سالم و دارای خواص عالی برای تقویت هوش و ذهن و پوست و مو و … است.
گاهى در روزنامه‏ها و رسانه های مى‏خوانیم و میبینیم که در بسیارى از کافی شاپها و فست فودها و هتل های خیلى مدرن و تزیین شده به سبک فرنگیها، که عمدتا مرفهین بی درد و شبه روشنفکران غربزده و متجددهاى درجه اول- که پول زیاد در جیب دارند و وقتى سر یک میز مى‏نشینند و بلند مى‏شوند کمتر از پانصد هزار تومان براى یک غذا نمى‏دهند- به آنجا مى‏روند، غذاهایی فرنگى و به سبک غربی و یا احیانا به سبک شرقی و چینی عرضه مى‏شود، که با ذوق و شوق و با تصور اینکه چون غربی است، پس حتما خوب و مفید و سالم است، میخورند، ولى وقتى که دقت مى‏کنند که این غذا را از چه درست کرده‏اند؟ وقتی مى‏بینید و میفهمند که از گوشت حیوانات چندش آور و حال به هم زن و تنفر آوری نظیر خرچنگ، قورباغه، خفاش، سگ ، گربه، عقرب، سوسک، مارمولک، کرم، مار، و … تهیه کرده اند! ، تازه به خود می آیند و حالشان به هم میخورد و حال تهوع و استفراغ به آنها دست میدهد، و احیانا سر و کارشان به بیمارستان و شستشوی معده و … ختم میگردد. ولى غذاى فرنگى است.
مرحوم شهید مطهری در کتاب آینده انقلاب اسلامی نقل میکنند که: در روزنامه خواندم که زنى با شوهرش به یکى از مهمانخانه‏هاى غربزده و شیک خیابان جردن رفته بود. از همان غذاهاى فرنگى چنین و چنان و با اسمهاى خاص فرنگى آوردند و خورد. بعد پرسید که این را از چه درست مى‏کنند؟ تا گفتند از خرچنگ یا قورباغه یا مارمولک و … ، آنچنان حال چندش و تهوع و پشیمانی به آنها دست داد که  فورا بالا آوردند، و تازه فهمیدند که تمدن غربی آنچنان هم که میگویند گل و بلبل و دوست داشتنی و آرمانی نیست. (نقل به مضمون از : مجموعه آثار شهید مطهری ، ج‏۲۴، آینده انقلاب اسلامى ایران ص: ۲۱۷)
۲_  اشتیاق شبه روشنفکران غربگرا برای درج واژه «دموکراسی» در کنار «جمهوری اسلامی»
یک نمونه و شاهد دیگر از رسوخ ویروس  «خودتحقیری و خود باختگی» در روحیه ملت ایران آنست  که در اوایل پیروزی انقلاب، عده ای از شبه روشنفکران غربزده تمایل و علاقه وافری داشتند تا عنوان «جمهورى دموکراتیک اسلامى» را جایگزین عنوان «جمهورى اسلامى» بنمایند.
اما باید گفت که به کار بردن این نام در واقع تقلید از غرب و به معناى الگو گرفتن از غرب و نوعی ابتلا به ویروس «خودباختگی، خودتحقیری و خودکم بینی» تلقی میشد. پرسشی که در اینجا خودنمایی میکند آنست که آیا در کلمه «اسلامى» و در متن اسلام حرّیت و آزادى و دموکراسی هست یا نه؟ آیا در متن اسلام حاکمیت ملى، حکومت مردم بر مردم (یا همتن دموکراسی) هست یا نه؟ آیا در متن اسلام مردم حق دارند با انتخاب و با آراء خود نماینده خویش را انتخاب کنند یا نه؟ آیا مردم حق دارند که رئیس جمهورى خودشان را انتخاب کنند یا نه؟ پاسخ اینست که : بله، مردم حق دارند، و از اصول درست دموکراسى بیش از اینها ما چیزى نمى‏خواهیم. وقتى مى‏گوییم «جمهورى اسلامى»، کلمه «اسلامى» در محتواى خودش همه این ویژگیها را دارد، (چونکه صد آمد نود هم پیش ماست) اما همین قدر که بگوییم «جمهورى دموکراتیک اسلامى» معنایش این است که ما چشم به دنیاى غرب داریم و دچار نقص و کمبود در ایدئولوژی اسلامی خویش هستیم، و این نوعی «خودکم بینی، خودتحقیری» و اهانت به داشته های غنی اسلامی خود میباشد. از این رو امام خمینی با بصیرت نافذ و با چشمان تیز بین الهی خویش فرمودند: «من نمى‏خواهم که ملتم چشم به دنیاى غرب داشته باشد و الگو از غرب بگیرد.»(نقل به مضمون).

همین طور چشم طمع داشتن برای استفاده و بکارگیری واژه «سوسیالیسم» نیز نوعی از پیامدهای ویروس «خودباختگی» محسوب میگردد. ما باید ببینیم در متن اسلام محتواى سوسیالیسم و جنبه‏هاى خوب سوسیالیسم هست یا نیست. وقتى هم که آن جنبه‏ها را در نظر بگیریم اسم «سوسیالیست» روى خودمان نمى‏گذاریم چون نمى‏خواهیم ملت خودمان را از نظر روحیه ضعیف کنیم. مى‏خواهیم به ملت خود بگوییم این را خودت دارى.

به تعبیر حافظ :
         سالها دل طلب جام جم از ما مى‏کردو آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا مى‏کرد
         گوهرى کز صدف کون و مکان بیرون بود
طلب از گمشدگان لب دریا مى‏کرد
بنابراین ما چرا براى آنچه که خودمان داریم، سراغ گدایی کردن و تمنا نمودن از دیگران برویم ؟ یا لااقل چرا ژستش را به این صورت بگیریم که از دیگران (از غربیها) مى‏گیریم؟ با توجه به همین نکته بود که مرحوم امام خمینی با آن دوراندیشى و تیزبینى که داشتند، اصلا به کار بردن این کلمه «دموکراسی یا سوسیالیسم» را نوعى خیانت به روحیه مستقل این ملت و خیانت به «بازگشتن این ملت به روحیه خود» تلقى مى‏کردند. لذا ما باید کوشش کنیم تا مى‏توانیم این ملت را به خود مؤمن و معتقد کنیم که روى پاى خودش بایستد، به منِ اسلامى خودش معتقد شود، و در دام بیماری «خودباختگی، غربزدگی» نلغزد.
رک :  مجموعه آثار شهید مطهری (آینده انقلاب اسلامى ایران)، ج‏۲۴، ص: ۲۱۹
تعالی مصرف کالای فرهنگی در پرتو مبارزه با ویروس «خودباختگی، غربزدگی، خودتحقیری»

در دوران معاصر «مصرف» ، و به ویژه کم و کیف «مصرف فرهنگی» به یکی از اصلی ترین گزاره ها برای سنجش میزان رشد و فهم و ادراک افراد و جوامع تبدیل شده است، به گونه ای که صاحب نظران از زوایای مختلف در مورد کمیت و کیفیت «مصرف» در افراد و جوامع  بحث و گفتگو نموده اند و به واکاوی زوایای پیدا و پنهان آن ، و نقش آن ارتقاء یا انحطاط سبک زندگی پرداخته اند. اگرچه مولفه «مصرف» در ابتدا فعالیتی صرفا اقتصادی و برای رفع احتیاجات بود، اما اندیشمندان جامعه شناسی و روان شناسی و متولیان فرهنگی جامعه بیش از همه بر گونه «فرهنگی» مصرف بذل عنایت پیدا نموده، و به نقش آن در جامعه سازی و سبک زندگی پی برده، و در نتیجه «مصرف کالای فرهنگی» را یکی از مهمترین مولفه های تمدن و جامعه ی جدید دانستند.
امروزه شاهد هستیم که در پرتو مدیریت خسته و ناکارآمد دولتمردان اشرافی، برجام زده، مبتلا شده به بیماری فلج کننده «خودباختگی، خود کم بینی، خود تحقیری، غربزدگی، غربگرایی، غربگدایی» ، و مدعیان اعتدال و اصلاحات، متاسفانه روز به روز بر قدرت تبلیغاتی فروشندگان کالای فرهنگی غربی و اجناس خارجی و واردکنندگان فرصت طلب، به قدری زیاد شده است که به راحتی می‌توانند سهم خود را در بازار برای فروش و عرضه اجناس خارجی بیشینه کنند، و متقابلا فرصت خودنمایی، عرضه و فروش را از تولید کنندگان کالای فرهنگی داخلی و سازندگان کالای بومی ایرانی اسلامی سلب نمایند. نتیجه این میشود که مصرف‌کننده ایرانی برای برخی شهروندان کشورمان که دارای ویروس «خودباختتگی، خودکم بینی، غربزدگی، غربگرایی، استسباع و مرعوبیت» در برابر فرهنگ به ظاهر متمدن غربی هستند، (بویژه برای قشر مرفهین بی درد و کاخ نشینان تجملگرا که غربزدگی در آنها اشتداد بیشتری دارد)  کالای فرهنگی غربی را بر کالای فرهنگی وطنی ترجیح داده، و اقدام به  خرید اجناس وارداتی مشابه داخلی کرده، فلذا بازار خرید و مصرف کالای فرهنگی بومی را با اختلال و رکود مواجه میگردانند.
مردم شریف ایران باید توجه نمایند که مبارزه با ویروس «خودباختگی، غربزدگی»‌ و تلاش برای تقویت عنصر «خودباوری، اعتماد به نفس ملی، احساس هویت و شخصیت، ما میتوانیم» بستری فراهم می آورد تا اقبال برای خرید و مصرف کالای فرهنگی بومی ایرانی اسلامی و فراورده های آن رو به فزونی گذاشته، علاوه بر آنکه به رونق تولید و اشتغال و روند خودکفایی کشور کمک شایانی مینماید، نقش بسزایی نیز در ارتقاء سبک زندگی اسلامی داشته، میتواند موجب باروری و غنی تر شدن اندیشه ها،حرکتها و جهت گیریهای میهن عزیزمان گردد.

بنابراین یکی از عواملی که میتواند رغبت برای خرید و مصرف کالای فرهنگی بومی را تقلیل داده، و بازار خرید و مصرف کالای فرهنگی ایرانی اسلامی را رونق بخشیده، و  آن را از رکود و کسادی خارج سازد، مبارزه با ویروس منحوس و فلج کننده «بی هویتی، احساس بی شخصیتی، خود تحقیری، غربزدگی،و خودباختگی در برابر فرهنگ مبتذل غربی» است.
نتیجه‏
۱_ به نظر میرسد که برای تبیین هر چه بهتر «خودباوری، اعتماد به نفس ملی، احساس هویت و شخصیت» و نقش آن در ارتقاء سواد مصرف کالای فرهنگی، میبایست یک مسئله روانى تحت عنوان «بیماری خودباختگی» میبایست برای تمام گروه های سنی جامعه با تکنیکهای خاص روانی رسانه ای توضیح داده شود. چرا که «خودباوری» موجب تقویت فرهنگ غیرتمندی و تعصب داشتن نسبت به کالای ساخت داخل گشته، و از طرف دیگر رونق تولید و افزایش اشتغال و ارتقاء قدرت خرید مردم را به ارمغان آورده، و این به نوبه خود نقش بسزایی در ارتقاء مصرف کالای فرهنگی و ارتقاء سبک زندگی ایرانی اسلامی خواهد داشت . فلذا روشنگری و ارتقاء سطح سواد مردم ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ویروس فلج کننده «خودباختگی و غربزدگی» وظیفه مهمی است که بر دوش مسئولین و متولیان فرهنگی سنگینی کرده، تا بدین وسیله اقبال برای خرید و مصرف کالای فرهنگی بستر سازی گردد.
۲_ با توجه به شرایط امروز جامعه ما که برخی دولتمردان و برخی اشرافیت مدعی اعتدال و اصلاح طلبی تمایل بسیار زیادی به غربگرایی و سازش با غرب و آویختن به طناب پوسیده «مذاکره» برای حل مشکلات اقتصادی را در سر دارند، تبیین خطرات و پیامدهای بیماری فلج کننده «خودباختگی، غربزدگی» حائز اهمیت مضاعف میگردد. به عبارت روشنتر ضرورت آگاهی و بالا رفتن بصیرت عموم مردم نسبت به پیامدهای خسارت بار ویروس «خودباختگی» در دنیای امروز از آن جهت است که نقش بسزایی در میزان گرایش و انتخاب یا گریز از مسئولین غربگرا و مدیران غربزده  و دولتمردان غربگدا در هنگام انتخابات و رای گیری خواهد داشت. وقوف بر پیامدهای «خودباختگی» میتواند مردم کشورمان را قانع و مصمم سازد که مدیرانی با تفکر غربگرایی و با رویکرد «ما نمیتوانیم» و  اعتماد کننده به امضای جان کری، هیچگاه نمیتوانند گره گشای نابسامانیهای اقتصادی کشور گردند؛ و مردم مطمئن میگردند که کلید حل مشکلات اقتصادی کشور وابسته به انتخاب و رای دادن به مدیران جهادی انقلابی با رویکرد «ما میتوانیم» است، چراکه مدیران انقلابی جهادی (برخلاف مدیران غربزده) چشم امید و اعتمادشان به جای آنکه به کدخدا باشد، به خداوند و به ظرفیتها و توانمدنیهای داخلی است، و درصدد هستند تا با بکارگیری جوانان، قفل خودتحریمی را شکسته، کم کاری و تنبلی مدیران لیبرال غربزده را جبران نموده، مدیریت میدانی را جایگزین مدیریت پشت میز نشینی نموده، پروژه های تولیدی و صنعتی را به جای واگذار کردن به شرکتهای طماع و منفعت جوی خارجی به شرکتهای دانش بنیان و توانمند و باانگیزه و متخصص داخلی سپرده، و با تمرکز بر حمایتگرایی از تولید داخلی، به مبارزه با واردات بی رویه پرداخته، و از این رهگذر رونق تولید و چرخش چرخ سانتریفیوژها و چرخ اقتصاد و اشتغال و خودکفایی و استقلال اقتصادی و رسیدن به نقطه بازدارندگی را برای کشورمان رقم بزنند.
۳_ وارد کردن بحث بحران هویت ، علل خود تحقیری، بررسی بیماری «خودباختگی،غربزدگی» و مسائلی از این دست در نظام آموزش و پرورش رسمی کشور، به کارگیری مشاورین خبره و متخصص در امور خودباوری، اعتماد به نفس ملی، همکاری و مساعدت صدا و سیمای ملی در تبیین مفهوم هویت ایرانی اسلامی ، آموزش خانواده‏ها از طریق تشکیل و راه‏اندازی تشکل‏های غیر دولتی و فراهم کردن بستری برای نهضت و جنبش اعتماد به نفس ملی، خودباوری ملی، و… از راهکارهای مهم ارتقاء سواد مصرف کالای فرهنگی می باشند.
۴_ ترجیح کالای فرهنگی بومی بر کالای فرهنگی غربی در پرتو «خودباوری، اعتماد به نفس ملی» میتواند به مثابه سدی مستحکم در برابر هجوم فرهنگ مبتذل متمدن نمایان غربی عمل نموده، و کشور را مهیای پیمودن راه پیشرفت با اتکا به جوانان و ظرفیتهای عظیم داخلی خویش نماید.
* رسول رضایی ؛ پژوهشگر حوزه علمیه اصفهان

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد