عجیب ترین علت برای طلاق یک زن از شوهرش !
وسواس شدید مرد خانه کاسه صبر زنش را لبریز کرد و سرنوشت زندگی مشترک شان به دادگاه خانواده کشیده شد. زن جوان بعد از ازدواج زمانی که با وسواس بیش از حد شوهرش مواجه شد به ناچار راهی دادگاه خانواده شد تا چاره ای برای مشکل وسواس بیش از حد همسرش اندیشیده شود. بنا
وسواس شدید مرد خانه کاسه صبر زنش را لبریز کرد و سرنوشت زندگی مشترک شان به دادگاه خانواده کشیده شد.
زن جوان بعد از ازدواج زمانی که با وسواس بیش از حد شوهرش مواجه شد به ناچار راهی دادگاه خانواده شد تا چاره ای برای مشکل وسواس بیش از حد همسرش اندیشیده شود. بنا بر اظهارات زن جوان ماجرای به بن بست رسیدن زندگی مشترک شان از این قرار است که مرد خانواده بیش از حد وسواس داشت و به خاطر این اتفاق مدام با همسرش به مشکل می خورد تا جایی که کارشان گاهی تا مرز کتک کاری پیش می رفت. زن جوان قبل از ازدواج شان اصلاً از خصوصیات خاص همسرش خبر ندارد و بعد از ازدواج و آغاز زندگی مشترک شان تازه روی دیگر اخلاق شوهرش را می بیند. بعد از شروع زندگی مشترک، مرد خانواده به خاطر وسواس بیش از حد در خصوص نظافت خانه شروع به گیر دادن به همسرش می کند که مثلاً چرا فلان چیز را روی مبل گذاشته؟ چرا به جای شست و شوی سفره نان فقط به پاک کردن آن با دستمال کفایت کرده؟ و چراهای دیگر که امان زن جوان را می برد. زن خانه دار ابتدا سعی می کند خودش را با اخلاق خاص شوهرش وفق دهد اما رفته رفته با گیر دادن های گاه و بیگاه شوهرش کاسه صبرش لبریز می شود. زن جوان می گوید: مشکل من و همسرم بعد از بچه دار شدن مان چند برابر شد چون بچه طبق عادت کودکی و بازیگوشی اش مدام اسباب خانه را به هم می ریخت و از طرفی ریخت و پاش های خوراکی و حتی کثیف کاری اش همیشه برقرار بود. همسرم اصلاً قانع نمی شد که فرزند خردسال مان همه این چیزها را با خود دارد و فقط کارش گیر دادن بود. بعضی روزها سرم فریاد می کشید که چرا پسرمان غذا را روی فرش ریخته و من به جای شستن کل فرش فقط به تمیز کردن قسمتی از آن اکتفا کرده ام؟ یک روز برای گذاشتن پادری روی مبل بلبشویی به راه انداخت و حتی دست روی من بلند کرد. هر چقدر به او می گفتم پادری تمیز و تازه شسته شده است و برای جارو کشیدن خانه چند لحظه آن را روی مبل گذاشتم اما شوهرم اصلاً قبول نداشت و قصد داشت مبل را بیرون بیندازد چون بعد از آن حاضر نمی شد روی آن بنشیند. حتی کار را به جایی رسانده بود که مادر همسرم از دست پسرش به ستوه آمده بود و مدام حق را به من می داد چون شوهرم در زمان مجردی اش خیلی بابت وسواس بودنش مادرش را اذیت کرده و به دردسر انداخته بود. فقط حرف، حرف شوهرم بود و به گفته خودش وسایل خانه باید همیشه برق می زد و اگر یک مگس روی ظرف یا سفره می نشست طبق نظر او باید آن وسیله به سرعت شسته می شد. مدام همسرم مرا متهم می کرد که سهل انگار و بی خیالم و برای نظافت خانه او را مسخره می کنم و هیچ اراده ای برای حل مشکلات ندارم. وقتی بعد از سال ها زندگی مشترک دیدم وسواس شوهرم روز به روز حادتر می شود تصمیم گرفتم به دادگاه خانواده بیایم تا با کمک مشاوران این مرکز راه حلی برای درمان بیماری شوهرم پیدا کنم چون بیش از این دیگر تحمل اخلاق خاص او را ندارم و ناراحتی اعصاب گرفته ام.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰