حقوق و وظایف شوهر در قرآن
ستار شیرزادی بیگمان برترین کانون اجتماعی و هسته اصلی اجتماع و سلامت آن خانواده است که ترکیبی از دو جنس مخالف یعنی زن و مرد میباشد. زیرا این ترکیب الهی برترین، بهترین، کاملترین و تاثیرگذارترین بلکه در بسیاری از موارد تنهاترین راه برای دستیابی به سعادت و مولفهها و عناصر اصلی آن یعنی آرامش
ستار شیرزادی
بیگمان برترین کانون اجتماعی و هسته اصلی اجتماع و سلامت آن خانواده است که ترکیبی از دو جنس مخالف یعنی زن و مرد میباشد. زیرا این ترکیب الهی برترین، بهترین، کاملترین و تاثیرگذارترین بلکه در بسیاری از موارد تنهاترین راه برای دستیابی به سعادت و مولفهها و عناصر اصلی آن یعنی آرامش و آسایش در روان و تن است. بر پایه اهمیت و ارزش خانواده و همسران در بنای سعادت فردی و جمعی و نیز شخصی و اجتماعی بلکه دنیوی و اخروی، آیات قرآنی متعددی به این مهم پرداخته و به حقوق و وظایف متقابل همسران اشاره کرده است. نویسنده در مطلب پیش رو حقوق و وظایف شوهر در قبال همسرش را تبیین کرده است.
برابری در روان و تفاوت در تن
یکی از مهمترین آموزههای قرآن درباره همسران توجه و تاکید تساوی باطنی و تفاوتهای ظاهری دو جنس مخالف است. درک این مضمون میتواند به تفاوت نقشهای ظاهری و یکسانی باطنی و وجودی دو جنس مخالف کمک کند؛ زیرا گرایشهای سیاسی- اجتماعی در جوامع غربی و ایجاد تضاد و درگیری میان دو جنس ریشه در عدم درک حقیقت وجودی زن و مرد دارد. این در حالی است که از نظر آموزههای قرآن، انسان در اصل چیزی جز «نفس» نیست که حقیقت اصیل او را تشکیل میدهد. این نفس در زن و مرد یکسان است و هیچگونه تفاوت ماهوی ندارد؛ زیرا نفس همانند «نور» یا «آب» حقیقتی است که با توجه به قالبهایی که در آن قرار میگیرد، از اشکال گوناگونی برخوردار میشود؛ اما این قالبها و اشکال هیچ تاثیری در اصل «نفس» به جا نمیگذارد، هر چند که در ظاهر و نحوه کارکردهای ظاهری ممکن است تاثیراتی به جا بگذارد که باز هیچ تاثیری در اصل «نفس» نخواهد داشت.
از نظر قرآن، حقیقتی به نام «روح» که از مصادیق «امرالله» است(اسراء، آیه ۸۵)، وقتی در جسم قرار میگیرد، به حالتی تغییر مییابد که از آن به نام «نفس» یاد میشود؛ زیرا روح در کارهایش نیازی به اسباب ندارد، اما نفس در کارهایش نیاز به اسباب دارد که جسم خاکی، جسم مثالی برزخی یا جسم اخروی میتواند به عنوان ابزار کارش مورد استفاده قرار گیرد.
این «نفس» برای اینکه بتواند در ساختار دنیا مسئولیتهایی از جمله «خلافت الهی» را به عهده گیرد، میبایست «زوج» و جفت داشته باشد؛ زیرا ساختار بقایی و نیز بهرهمندی از مواهب دیگر الهی از جمله آرامش یا آسایش و رفاه به شکلی در دنیا سامان داده شده که باید «زوج» برای آن باشد. این «زوجیت» در «نفس» نیست، بلکه در «جسم» است؛ یعنی نفس در جسم زن و مرد یکسان است و تفاوت تنها در شکل و قالب ظاهری آن دو است که برای مسئولیتهای مکمل یکدیگر ساخته شده است. از همین رو خدا بارها در قرآن از یکسانی «نفس» زن و مرد سخن به میان آورده و گفته است: خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَهًْ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا؛ خدا شما را از نفس واحده خلق کرد و از همان نفس، جفت و زوجش را قرار داد.(نساء، آیه ۱؛ اعراف، آیه ۱۸۹؛ زمر، آیه ۶)
در آیات قرآن از «خلق نفس واحده» و «جعل زوجها» سخن به میان آمده است تا به این نکته توجه داده شود که این زوج بخشی، جزو قوانین و سنتهای الهی است. همچنین به کارگیری «زوج» به خوبی این معنا را بیان میکند که زوجیت هیچگونه تفاوتی را ایجاد نمیکند؛ زیرا در فرهنگ عربی، چیزی به نام «زوجه» نداریم؛ زیرا آوردن «تاء»تانیث در کلمه زوج غلط و غیرفصیح است. بنابراین، همانطوری که واژه جفت دلالتی بر تذکیر و تانیث ندارد، در «زوج» نیز چنین حالتی است؛ بنابراین، همسران در حقیقت «زوج و جفت» هم هستند و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد.
مطابق آیات، هدف از زوج سازی برای «نفس واحده» دو امر مهم و اساسی «سکونت و آرامش»: وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا(اعراف، آیه ۱۸۹) و «بقای نسل بشر»: وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً(نساء، آیه ۱) است. پس همسران در کنار هم به آرامش و سکونت میرسند و امکان افزایش جمعیتی و تولید مرد و زن را دارا میشوند.
بنابراین، دو جنس مخالف از نظر باطنی و حقیقت یکسان هستند؛ زیرا هر دو از «نفس» و روان یکسانی برخوردارند و تفاوتها تنها در ظاهر و جسم و کالبدها است که تامینکننده مسئولیتها و نقشهای متفاوت در زندگی دنیوی است.
مسئولیت سنگینتر مردان و شوهران
کالبدهای متفاوت مرد و زن برای آن است که هر یک بتوانند مسئولیتها و نقشهایی را به عهده گیرند که تکمیلکننده یکدیگر و تحقق بخش اهداف زندگی است. کالبد مرد به گونهای ساخته شده تا بتواند مسئولیتهای سنگین بدنی را به عهده گیرد و کارهای شاق و پر تکلف را انجام دهد. این برتری در کالبد مردان به معنای برتری «نفس» آنان نیست؛ زیرا نفس و روان زن و مرد یکسان است؛ بلکه این برتری برای مسئولیت و نقشی است که خدا برای مردان و شوهران قرار داده است؛ خدا بصراحت در اینباره میفرماید: الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ الله بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ؛ مردان استوانههای استواری برای زنان هستند تا به آن تکیه کنند و این امر به سبب تفضیل الهی برخی بر برخی دیگر و نیز به اسباب انفاق مردان از اموالشان است.(نساء، آیه ۳۴)
در حقیقت مسئولیت اجتماعی سنگین تامین مخارج و هزینه کردها از مهمترین دلایلی است که مسئولیت سرپرستی و مدیریت خانواده به مردان سپرده شده است. مردان برای اینکه بتوانند تولید درآمد کنند باید بدنی قوی داشته باشند و به کارهای بدنی سنگین بپردازند؛ تا آن را در خانواده هزینه و انفاق کنند.(همان)
جلوگیری از طلاق و شقاق
از آنجا که هر اجتماعی نیازمند مدیری است، اجتماع کوچک همسران نیز نیازمند مدیری است که همان شوهر است؛ زیرا شوهر با توجه به مسئولیت سنگین تامین مخارج زندگی، میبایست مسئولیت سرپرستی و مدیریت خانواده را نیز به عهده گیرد.
اما مدیریت و سرپرستی شوهران بر همسران به معنای آن نیست که هر کاری که خواستند انجام دهند و دیکتاتوری و استبداد پیشه گیرند؛ بلکه هرگونه عملی میبایست در راستای تامین روح ازدواج و تشکیل خانواده باشد که همانا «آرامش، آسایش و تناسل و بقای نسلی» است؛ زیرا چنانکه از آیات قرآن معلوم شد تشکیل خانواده در راستای «سکونت، انفاق و تناسل» است.
مدیریت خانواده که به عهده شوهران گذاشته شده است، میبایست در راستای اهداف تشکیل خانواده باشد و هرگونه رفتاری بر خلاف اهداف، مشروعیت مدیریت شوهر را زیر سؤال میبرد و مخدوش میسازد و بلکه حتی ممکن است از اعتبار خارج سازد؛ زیرا مشروعیت مدیریت از نظر فلسفی یعنی عقلی و نیز نقلی یعنی وحی قرآنی تا زمانی باقی و برقرار است که تامینکننده اهداف تشکیل خانواده باشد. از همین رو وقتی شوهران کاری کنند که بر خلاف اهداف باشد، حاکم شرع و حکمیت دخالت کرده و مدیریت را به شکلی از شوهر سلب میکند؛ زیرا دیگر هیچ عامل مشروعیت بخش عقلی و نقلی برای مدیریت چنین شوهری باقی نیست، و به یک معنا اگر منعزل از مدیریت نباشد، باید از سوی مراجع قانونی عزل شود.
البته خدا در قرآن هشدار میدهد که همه اقدامات مرد حتی اقدامات تشویقی یا تنبیهی میبایست در راستای حفظ بنیان خانواده و تامین اهداف تشکیل آن باشد. بر همین اساس نباید کاری کند که موجب «شقاق» و طلاق شود؛ و اگر شوهر در شرایطی قرار گرفت که از عهده چنین مسئولیت و مدیریتی بر نیامد، دیگرانی از خویشان باید برای «حکمیت» وارد عرصه شوند و برای «اصلاح» میان همسران به توفیق الهی تلاش کنند.(نساء، آیات ۳۴ و ۳۵)
اصلاح میان همسران و جلوگیری از شقاق و طلاق در قرآن چنان اهمیت دارد که احکام دیگر برای ایجاد بسترهای بازگشت به فضای آشتی و اصلاح و صلح بیان شده است. یکی از این احکام، حکم دوران عده طلاق است تا در این مدت چند ماهه شرایطی برای آشتی و صلح فراهم آید و جدایی و طلاق به بازگشت به کانون خانواده تغییر یابد.(بقره، آیه ۲۲۸)
احسان، فراتر از عدالت
و مقابله به مثل
در قرآن از سه گانه عدالت، احسان و اکرام سخن به میان آمده است. عدالت به معنای برابری به یک معنا چیزی جز مقابله به مثل نیست؛ زیرا عدیل دو کفه ترازو را میگویند که با شاخص برابری ایجاد میشود. به نظر میرسد که حتی نوعی از احسان نیز چیزی جز عدالت نیست؛ زیرا اگر گفته شود: هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ؛ پاداش احسان جز احسان نیست(رحمن، آیه ۶۰) این نیز خود از مصادیق عدالت است؛ زیرا حکم عدالت اقتضا میکند تا در کفهای که احسان قرار گرفته در کفه مقابل آن نیز احسان قرار گیرد تا مقابله به مثل یعنی عدالت تحقق یابد.
اما احسان واقعی دو طرفه نیست؛ یعنی اگر عدالت دو طرفه است، احسان یک طرفه است؛ زیرا وقتی به کسی بدی شد و آن فرد از بدکار گذشت و او را بخشید، چنین حالتی را احسان میگویند.
برتر از احسان، اکرام است که شخصی که به او بدی شده است، نه تنها از بدکار میگذرد، بلکه خدمتی نیز در چارچوب ایثار به او میکند، چنانکه حضرت امام حسن مجتبی(ع) کریم اهلالبیت(ع) نسبت به مرد شامی مبذول داشت.
از نظر قرآن، روابط میان همسران میبایست در سطح احسان باشد و زمانی به عدالت مراجعه میشود که همسران قصد طلاق دارند و هر یک خواهان حقوق خویش در قالب مقابله به مثل هستند؛ خدا در قرآن در بیان تشکیل خانواده و بنیانهای آن میفرماید: و از نشانههاى او اینکه از نوع خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان مودت و رحمت نهاد، آرى در این نعمت براى مردمى که مىاندیشند، قطعا نشانههایى است.(روم، آیه۲۱)
مودت به محبتی گفته میشود که شخص منتظر مقابله به مثل نیست، یعنی اگر احسانی میکند منتظر نیست تا احسانی ببینند، بلکه دوست دارد تا به کسی مهر بورزد و محبت کند. در حقیقت خدا درباره روابط همسران به این نکته اشاره میکند که خدا پس از ایجاد کانون خانواده با ازدواج شرایط خانواده را بهگونهای رقم میزند که عنصر مودت و رحمت در میان همسران مهمترین عنصر ایجاد همبستگی و انسجام خانواده باشد.
در این آیه بیان شده که زوج بخشی در میان انسانها برای تحقق آرامش است؛ ولی همین که خانواده تشکیل شد خدا برای تحقق آرامش بهگونهای عمل میکند که رابطه میان همسران مبتنی بر دو عنصر «مودت و رحمت» باشد که از مصادیق احسان و اکرام است.
از همین رو خدا برای بقای همسران در یک محدوده زمانی در کنار هم، حتی در زمان طلاق خواهان آن است که مرد و زن نگاهی احسانی و اکرامی به یکدیگر داشته باشند و هنگام جدایی بهگونهای عمل نکنند که گویی دشمن خونی یکدیگر هستند و حتی عدالت را زیر پا بگذارند، بلکه از همسران در هنگام طلاق میخواهد که به حرمت زمان با هم بودن، با نگاه احسان با یکدیگر مواجه شوند و از مسائلی از جمله مسائل مالی بگذرند و عفو کنند. خدا میفرماید: و اگر پیش از آنکه با آنان نزدیکى کنید طلاقشان گفتید در حالى که براى آنان مهرى معین کردهاید پس نصف آنچه را تعیین نمودهاید به آنان بدهید، مگر اینکه آنان خود ببخشند یا کسى که پیوند نکاح به دست اوست ببخشد و گذشت کردن شما به تقوا نزدیکتر است و در میان یکدیگر بزرگوارى را فراموش مکنید؛ زیرا خداوند به آنچه انجام مىدهید بیناست. (بقره، آیه ۲۳۷)
باید یادآور شد که هدف از خلقت انسان، عبودیت و بندگی در برابر خدا در مقام تکوین و تشریع است(ذاریات، آیه ۵۶) و هدف از عبودیت نیز کسب تقوای الهی است که تنها از طریق عمل مبتنی بر اسلام و صراط تبیین شده وحی خواهد بود.(بقره، آیه ۲۱) بنابراین، اگر کسی بخواهد تقوای الهی به دست آورد میبایست نزدیکترین و کوتاهترین راه را در پیش گیرد که از نظر قرآن شامل دو راه اصلی عدالت (مائده، آیه ۸) و عفو احسانی (بقره، آیه ۲۳۷) است. بنابراین، همسران بهعنوان کسانی که با ازدواج میخواستند خود را در محیط تقوای الهی قرار دهند و از فحشاء و منکر دور نگه دارند، بهتر است که این هدف متعالی را فراموش نکنند و هنگام طلاق نیز با عفو(بقره، آیه ۲۳۷) و احسان(بقره، آیه ۲۲۹) تقوای الهی را به دست آورند که این راه کوتاهترین راه کسب تقوای الهی است.(بقره، آیه ۲۳۷) از مصادیق احسان به همسر در هنگام طلاق آن است که به او به توجه به توان مالی کمکهای مالی و کالایی داشته باشد تا شرایط برای همسر پس از طلاق بهگونهای نباشد که گرفتار مشکلات مالی و مانند آن شود، بلکه بتواند با توجه به شأن و منزلت خویش زندگی مناسبی را داشته باشد.(بقره، آیه ۲۳۶)
از نظر قرآن، یکی از مهمترین عوامل ایجاد اختلاف میان همسران، بخل همسر و تنگنظری وی در امور مالی است؛ بنابراین، برای جلوگیری از این امر میبایست همسران انفاق داشته باشند و مسئولیت اجتماعی و خانوادگی خویش را بدرستی انجام دهند و در این راه کوتاهی نکنند تا عامل اختلاف از میان برود.(نساء، آیه ۱۲۸)
خدا تشویق به احسان و اکرام را در آیات دیگر نیز مورد تأکید قرار میدهد و حتی برای بقای خانواده از همسران میخواهد تا به جای عدالت خواهی و مقابله به مثل، در روابط خانوادگی به عناصر احسان وتقوای الهی توجه داشته باشند و با گذشت از خطا و گناه همسر و احسان و اکرام و ایثار نسبت به او، بهگونهای عمل کنند تا صلح و آشتی در روابط همسران ایجاد شده و اینگونه کانون خانواده حفظ شود.(نساء، آیه ۱۲۸)
خدا به شوهران فرمان میدهد تا در قبال همسران خویش سختگیری نکنند یا برای دستیابی به امور مادی رفتاری خشونتآمیز و سختگیرانه نداشته باشند.(طلاق، آیات ۱ و ۶)
مردان میبایست به این نکته توجه داشته باشند که همسران خویش را در مقام اضطرار قرار ندهند که جز خدا پناهگاهی نداشته باشند؛ زیرا در این شرایط آه مظلوم خانمانسوز خواهد بود. از همین رو هرگونه رفتاری که بیانگر اذیت و آزار و تمسخر زن باشد، مذموم و نشانی از بیاعتقادی شخص به قیامت و موجب خشم الهی خواهد بود.(بقره، آیه ۲۳۱)
عدالت در اطاعت شوهر در قبال انفاق
چنانکه گفته شد، سرپرستی و مدیریت خانواده به دو دلیل به مرد واگذار شده است؛ برتری بدنی در کنار انفاق دو عامل اصلی «قوامیت» شوهر بر خانواده است. بر این اساس، مشروعیت مدیریت بستگی به تحقق مسئولیت از سوی مرد و شوهر دارد. عدالت اقتضا میکند که وقتی شوهر به مسئولیت خویش عمل کرد و تکلیف شرعی و قانونی خود را انجام داد، زن نیز به مسئولیت و تکلیف شرعی و قانونی خویش عمل کند و حقوق همسر را که شامل اطاعت از شوهر در امور از جمله اطاعت جنسی است، مراعات کند. (نساء، آیه ۳۴)
در حقیقت در برابر هر تکلیفی حقی ثابت است؛ چنانکه برای هر حقی تکلیفی است. انفاق موجب میشود تا حقی برای شوهر ثابت باشد؛ همانطور که ترک انفاق این حق را ساقط میکند.
البته چنانکه گفته شد، همسران بهتر است که در چارچوب مودت و رحمت عمل کنند و بر عدالت و مقابله به مثل تأکید نورزند؛ زیرا اگر روابط انسانی مبتنی بر احسان و اکرام شکل بگیرد قویتر و منسجمتر است.
حفظ رازهای شوهر
از نظر آموزههای قرآن، همسران لباس یکدیگر هستند.(بقره، آیه ۱۸۷) با نگاهی به آیات قرآن میتوان دریافت که لباس کارکردهای چندگانهای دارد که از جمله آنها پوشش بدیها و زشتیها(اعراف، آیات ۲۲ و ۲۶؛ طه، آیه ۱۲۱)، زینت و آرایه (اعراف، آیه ۲۶) حفظ بدن از عوامل اذیت و آزار از گرما و سرما و جنگ و مانند آنها(همان؛ انبیاء، آیه ۸۰؛ نحل، آیه ۸۱) است.
همسران نیز میبایست اینگونه باشند و بتوانند بدیها و زشتیهای یکدیگر بهویژه مسائل جنسی و نیازهای آن را بپوشانند و رازها را نگه دارند و زینت و آرایهای برای یکدیگر باشند. از همین رو خدا به همسران بهویژه زنان هشدار میدهد تا به همسران خویش خیانت نکنند و رازهای خانه و خانواده را بیان نکرده و افشاگری و راززدایی نداشته باشند؛ چنانکه همسران پیامبر(تحریم، آیه ۳) و حضرت نوح و لوط این کار را کردند.(تحریم، آیه ۱۰؛ مجمع البیان، ج ۹- ۱۰، ص ۴۷۹)
همسران نمیبایست اسرار زناشویی را در اختیار دیگران بگذارند و حتی اگر شخص سومیبهعنوان همسر دوم شوهر وجود دارد نمیبایست نسبت به روابط زناشویی میان همسر اول آگاه شود.(تحریم، آیه ۳)
عفتورزی شوهر
هرچند که اسلام مجوز آن را صادر کرده تا مردان بیش از یک همسر اختیار کنند، ولی این جواز مشروط به اموری است که از مهمترین آنها عدالت در همه امور از جمله انفاق و همخوابی و مانند آنها است. البته قلب در اختیار شخص نیست و نمیتواند محبت را به شکل عادلانه مراعات کند؛ اما رحمت و احسان میبایست بهگونهای باشد که هیچ یک از همسران احساس نکنند که مورد بیتوجهی و بیمحلی قرار گرفتهاند.
همسران عامل عفتورزی هستند؛ زیرا جلوی طغیان شهوت را میگیرند؛ اما شوهر میبایست بداند که حق ندارد برای ارضای شهوت جنسی به غیرهمسر مراجعه کند؛ بلکه سعی کند خودش را از هرگونه ارتباط جنسی بیرون از دایره خانواده دور نگه دارد و عفت ورزد.(مومنون، آیات ۵ و ۶؛ معارج، آیات ۲۹ و ۳۰)
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰