انتخاب مدیران ضعیف عمدی و آگاهانه است
فرصتطلبی، نفوذ، دیوانسالاری بیمار و از همه مهمتر فاصلهگرفتن زندگی برخی مسئولان با آحاد جامعه زمینهساز افزایش پروندههای فساد اقتصادی و مطرحشدن نام آقازادهها در این پروندهها شده است. با این وجود در تحلیل پدیده فساد اداری و اقتصادی باید به ساختارها و سازمانهایی توجه کرد که زمینهساز این فسادها بودهاند. به نظر میرسد ساختارهای
فرصتطلبی، نفوذ، دیوانسالاری بیمار و از همه مهمتر فاصلهگرفتن زندگی برخی مسئولان با آحاد جامعه زمینهساز افزایش پروندههای فساد اقتصادی و مطرحشدن نام آقازادهها در این پروندهها شده است. با این وجود در تحلیل پدیده فساد اداری و اقتصادی باید به ساختارها و سازمانهایی توجه کرد که زمینهساز این فسادها بودهاند. به نظر میرسد ساختارهای اداری به ساختارهایی فسادزا تبدیل شده که همواره تمایل به بازی در پشت پرده و به صورت پنهانی دارد؛ پشت پردهای که برای رسانههای گروهی بهعنوان چشم بیدار جامعه قابل مشاهده نیست، این در حالی است که امروز پشت پرده تصمیمگیری در کشور نیز با پروژه نفوذ مواجه شده است. به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوع با مهندس امیررضا واعظآشتیانی فعال سیاسی اصولگرا و معاون سابق وزارت صنعت و معدن گفتوگو کرده است. آشتیانی معتقد است: «هر کسی که نیروهای ناکارآمد، بیعرضه و قانونگریز را منصوب میکند عامل نفوذ است. اجرای عدالت اصولگرا و اصلاحطلب نمیشناسد. عوامل نفوذ در هر سه قوه حضور دارند. به همین دلیل نیز باید با تدبیر و عقلانیت با آنها برخورد کرد. دشمن هر زمان ساکت شد به دنبال شیطنت نرم و هر زمان که سروصدا کرد بهدنبال انحراف افکار عمومی است. متاسفانه از آنجایی که فرد منصوبکننده مورد مواخذه قرار نمیگیرد این مساله به یک رویه تبدیل شده است. اگر فردی مسئولیت نداشته باشد اقوام و اطرافیانش قدرت سوءاستفاده و رانتخواری پیدا نخواهند کرد. بدونشک با سوءاستفاده از چنین قدرتهایی فساد رخ میدهد. جالب اینجاست که مسئولان حساب خود را از افراد متخلف جدا میکنند. مسئولی که توانایی تربیت و کنترل فرزندان و اطرافیانش را ندارد چگونه میتواند ادعا کند توانایی مدیریت بر جامعه را دارد؟» در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
سیستم تصمیمگیری و اداری کشور دارای چه اشکالاتی است که پروندههای فساد افزایش پیدا کرده است؟
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از روز نو:مهمترین دلیل این مساله ناکارآمدی برخی مدیران است. متاسفانه افرادی بهعنوان مدیر انتخاب میشوند که کمترین آگاهی از حوزه تخصصی خود ندارند. انتخاب این گروه افراد نیز از دو رویکرد پیروی میکند؛ نخست اینکه این افراد از نظر سوابق به ظاهر شایستگی مدیرشدن دارند اما از قابلیتهای مدیریتی برخوردار نیستند. ناکارآمدی و ناآگاهی مدیران به شکلی است که افراد سودجو آنها را دور میزنند. گروه دیگر مدیرانی هستند که براساس باند و حزب انتخاب میشوند. این افراد هم قابلیت مدیریت ندارند اما بالاجبار بهعنوان مدیر انتخاب میشوند. هنگامی که یک مدیر به دلیل ناکارآمدی سهبار در مجلس استیضاح میشود، اما دوباره از مجلس رأی اعتماد میگیرد بهمعنای این است که به وی گفته شده در صندلی مدیریت خود باقی بماند. نکته دیگر حضور افراد فرصتطلب در مدیریت کشور است. در برخی اوقات مشاهده میشود که به صورت تعمدی برخی افراد ضعیف بهعنوان مدیر انتخاب میشوند که افرادی که در کنار وی هستند از ضعف مدیریت وی سوءاستفاده کنند.
چرا برخی مدیران ضعیف به صورت تعمدی انتخاب میشوند؟ آیا این روند از چشم نهادهای نظارتی پنهان میماند؟
در برخی انتخابها تعمد وجود دارد و این مساله بهخوبی مشخص است. هنگامی که فردی که تواناییهای لازم برای مدیریت یک سازمان را ندارد بهعنوان مدیر انتخاب میکنیم نمیتوان نام آن را سوءمدیریت گذاشت. باید عملکرد این فرد مورد بررسی قرار بگیرد که آیا فرد موفقی بوده یا خیر. هنگامی که یک مدیر ناتوان را از یک سازمان کنار میگذارند و همان مدیر را در سازمانی دیگر به کار میگیرند معنایی جز تعمد در انتخاب مدیر ضعیف وجود ندارد. پروزه نفود که مقام معظم رهبری مطرح کردند بهمعنای همین رویکرد است. مگر فردی که نفوذی است روی پیشانیاش نوشته که قصد نفوذ دارد. به نظر میرسد برخی انتصابها با سوءنیت و هدف قبلی انجام میشود. سوال بنده این است که در انتخاب مدیران به چه میزان به استعلامهایی که درباره وی از نهادهای مختلف صورت میگیرد توجه میشود؟ به نظر میرسد این استعلامها بهانه است و تنها برای افراد شایسته صورت میگیرد. آیا به نتیجه استعلامهای افراد نالایق توجه میشود و یا اینکه با مصلحتاندیشی یا سوءنیت دوباره اجازه فعالیت به آنها داده میشود؟ افراد فرصتطلب و سودجو در کنار مدیران ناکارآمد رشد میکنند. نکته جالب این است که برخی افراد فرصتطلب و سودجو درونسازمانی نیستند. این افراد به شکلهای مختلف با درون سازمان ارتباط برقرار کردهاند. مساله مهم دیگر نظارت است. از زمانی که سازمانهای بازرسی را در وزارتخانهها و نهادهای مختلف نیمهتعطیل یا تعطیل کردهاند رویکرد نظارتی در کشور ضعیف شد. هنگامی که مدیران حراستهای وزارتخانهها و سازمانها توسط وزرا و مدیران منصوب میشوند چه انتظاری وجود دارد که حراستها بتوانند وظایف خود را بدون در نظر گرفتن برخی ملاحظات انجام دهند. امروز نظارت سازمانی به حلقه مفقوده سیستم مدیریت کشور تبدیل شده است.
چرا؟
هنگامی که ناکارآمدی، سوءاستفاده و فرصتطلبی ایجاد میشود، بهمعنای این است که برخی در حال دورزدن قانون هستند. مسالهای که این چالش را تشدید میکند تکثر بخشنامهها و آییننامههایی است که در یک سازمان وجود دارد. بسیاری از مدیران برای حل یک موضوع به بخشنامهها و آییننامههای جدیدی متوسل میشوند که فسادهای جدیدی را ایجاد میکند. این بهمعنای این است که برای برطرفکردن یک نقص رویکردی در پیش گرفته میشود که نهتنها نقص را مرتفع نمیکند، بلکه نقایص و مشکلات جدیدی را نیز به سیستم اضافه میکند. به همین دلیل نیز ضرورت نوسازی سیستم اداری کشور بیش از هر زمان دیگری وجود دارد. بسیاری از فسادهای اداری و اقتصادی ناشی از دیوانسالاری فرسوده و بیمار کشور است. بهمعنای دیگر دیوانسالاری اداری ترمز حرکت کشور را کشیده است. این ترمز نیز به دست کسانی است که بهدنبال فرصتطلبی هستند. نکته مهم دیگر بینظمی و بیانظباطی اداری و مالی است. به نظر میرسد برخی در بینظمی برای خود نظم تعریف کردهاند. این افراد بهواسطه دیوانسالاری بیمار برای خود تارعنکبوتی طراحی کردهاند که تنها خود آنها به آن دسترسی دارند و دیگران قادر نیستند به آن دسترسی پیدا کنند. این افراد در شکم بینظمی نظم تولید کردهاند. به همین دلیل نیز هر زمان که نهادهای نظارتی برای اصلاح به برخی بخشها ورود میکنند جیغهای بنفش به عناوین مختلف بلند میشود. در نتیجه هرجا که جیغ بنفشی بلند شد مطمئن باشید در پشت پرده اتفاقی در حال رخدادن است تا اصلاح امور صورت نگیرد. ما باید ریشه دیوانسالاری فسادزا را بکنیم. اژدهای هفتسر فساد در دیوانسالاری کشور خوابیده است. اگر دیوانسالاری اصلاح نشود حتی نیروهای جدیدی که وارد سیستم میشوند نیز پس از مدتی مانند گذشته خود عمل میکنند. عامه مردم ایران به حقوق خود در ادارات و سازمانهای ما آگاهی ندارند. این نیز عاملی است که زمینه فساد را در کشور بیشتر فراهم کرده است. امروز هر شهروندی که در ادارات دولتی کار داشته باشد بهدنبال آشنایی است که بتواند از طریق آن کار حقه خود را به نتیجه برساند. اگر دیوانسالاری کشور رویکرد فعالانه و سازندهای با مشکلات مردم داشت مردم با آسودگی خیال کارهای خود را انجام میدادند.
برخی تعمدها در انتخاب مدیران ضعیف دقیقا در کجا صورت میگیرد؟
بنده به صراحت عنوان میکنم هر کسی که نیروهای ناکارآمد، بیعرضه و قانونگریز را منصوب میکند عامل نفوذ است. اجرای عدالت اصولگرا و اصلاحطلب نمیشناسد. عوامل نفوذ در هر سه قوه حضور دارند و باید با تدبیر و عقلانیت با آنها برخورد کرد. دشمن هر زمان ساکت شد بهدنبال شیطنت نرم و هر زمان که سروصدا کرد بهدنبال انحراف افکار عمومی است. متاسفانه از آنجایی که فرد منصوبکننده مورد مواخذه قرار نمیگیرد این مساله به یک رویه تبدیل شده است. اگر فردی مسئولیت نداشته باشد اقوام و اطرافیانش قدرت سوءاستفاده و رانتخواری پیدا نخواهند کرد. بدونشک با سوءاستفاده از چنین قدرتهایی فساد رخ میدهد. جالب اینجاست که مسئولان حساب خود را از افراد متخلف جدا میکنند. مسئولی که توانایی تربیت و کنترل فرزندان و اطرافیانش را ندارد چگونه میتواند ادعا کند توانایی مدیریت بر جامعه را دارد؟ تا زمانی که احزاب و جریانهای سیاسی برای مدیریت کشور و دوران پس از انتخابات برنامه نداشته باشند و همهچیز دقیقه نودی صورت بگیرد وضعیت به همین صورت است. احزاب کنونی سیاسی هستند و از ارائه برنامههای اقتصادی و فرهنگی ناتوان. نمیتوان برای امور اقتصادی و فرهنگی نسخه سیاسی پیچید. دولتهای پیشین باید اصل۴۴ قانون اساسی را در کشور محقق میکردند. امروز دولت باید برای قیمت سیبزمینی و مرغ به مردم جواب پس بدهد در حالی که میتوانست جواب پس ندهند. اگر براساس اصل۴۴ قانون اساسی بخشی از کارها به مردم سپرده میشد امروز دولت مجبور نبود برای همهچیز به مردم جواب پس بدهد. امروز دیگر در وزارتخانهها و سازمانهای کشور تخصص معنا و مفهوم خود را از دست داده است. دلیل آن نیز این است که افرادی جای متخصصان را گرفتهاند که هیچ اهمیتی برای تخصص قائل نیستند. به همین دلیل نیز فرار مغزها در کشور افزایش پیدا کرده است. هنگامی که نیروهای متخصص و تحصیلکرده احساس کنند کسی برای تخصص و دانش آنها احترام قائل نیست تخصص خود را به جایی میبرند که برای آن احترام قائل باشند. متاسفانه برخی با ناکارآمدی و انتخاب مدیران ناکارآمد بهدنبال ضربه به نظام هستند تا در پشت پرده معامله سیاسی انجام دهند.
نمودار فساد در دولتهای مختلف متغیر بوده است. بهعنوان مثال در دولتهای آقای هاشمی و اصلاحات میزان فساد کاهش اما در دولتهای آقای احمدینژاد و حتی روحانی پروندههای فساد بیشتری در کشور وجود داشته است. تحلیل شما از این نوسانها چیست؟
واقعیت این است که در برخی دولتها بذر فساد کاشته شده و در برخی دولتها برداشت شده است. بنده از هیچ دولتی حمایت نمیکنم و هیچ دولتی را نیز زیر سوال نمیبرم. با این وجود بیتوجهی به شایستهسالاری و دیوانسالاری بیمار باعث شده که به مرور زمان بذر فساد در کشور پاشیده شود. به صورت طبیعی این بذرها باید در یکجا به ثمر بنشیند. دستگاههای نظارتی در طول سالهای گذشته دارای یک رویکرد منسجم نبودهاند. نهادهای نظارتی باید این موضوع را بررسی کنند که آیا مدیران جلوتر از قانون حرکت کردهاند یا در سایه آن. امروز برخی افراد ناشی که مدیر نام گرفتهاند خود را مجاز میدانند قانون را دور بزنند و از قانون جلوتر حرکت کنند. نکته دیگر اینکه به محض اینکه تحریمها علیه کشور آغاز میشود برخی افراد فرصتطلب تلاش میکنند از این آب گلآلود ماهی بگیرند. این افراد در چنین شرایطی مدعی هستند که به واسطه ارتباطاتی که در خارج از کشور دارند میتوانند تحریمها را دور بزنند. بخشی از این افراد در واقع این کار را انجام میدهند اما برخی از آنها کلاهبردار هستند و تلاش میکنند از این موقعیت به سود خود استفاده کنند. تحریم با خود ضایعاتی را به همراه دارد که طبیعی است. برخی از افرادی که دارای تخلفات متعدد اقتصادی هستند از نزدیکان برخی مسئولان هستند. اغلب آنها یا برادر و یا فرزندان این مسئولان هستند. اغلب این افراد نیز با توجه به موقعیت پدر و یا برادر خود که مسئولیت دارد دست به چنین تخلفاتی زدهاند. با این وجود مسئولان هرگونه دخالت در این پروندهها را منکر میشوند و تخلفات را مختص به فرد خاطی میدانند.
چرا در حالی که ماهیت تفکری جامعه ما مبتنی بر مدیریت سالم و پاک جامعه است اما میزان فساد رو به افزایش بوده است؟
تفکر و ماهیت جمهوری اسلامی آلودگی ندارد، بلکه این افراد هستند که فضا را آلوده میکنند. افرادی که نمیتوانند فرزندان خود را تربیت کنند که دچار تخلف اقتصادی نشوند چگونه میتوانند در جامعه اسلامی مسئولیت اجتماعی وسیاسی برعهده بگیرند! هنگامی که فرزند یک مسئول رفتارهای نامتعارف انجام میدهد و آن را در فضای مجازی بازنشر میدهد و مرتکب فساد اقتصادی میشود چگونه آن مسئول میتواند ادعای پاکدستی و مقابله با فساد اقتصادی کند. در چنین شرایطی افکار عمومی با این سوال مواجه میشود که فردی که نمیتواند فرزند خود را کنترل کند چگونه میتواند مشکلات جامعه را حل کند؟ چه التزامی وجود دارد که در پشت پرده اتفاقی دیگری رخ نداده باشد. مدیریت موفق با ژن خوب شکل نمیگیرد. مدیر موفق کسی است که در مرحله نخست فرزندان و نزدیکان خود را به شکلی تربیت کرده باشد که از بیتالمال و موقعیت پدرش سوءاستفاده نکنند. هنگامی که اغلب مدیران در رفاه زندگی میکنند چگونه میتوان انتظار داشت چنین مدیرانی رنج زندگی و مشکلات معیشتی مردم را درک کنند. مردم زمانی که احساس کنند مسئولان درد آنها را احساس میکنند و تلاش میکنند مشکلات آنها حل شود به آینده امیدوار خواهند شد. کسی منکر رفاه نیست، اما این رفاه باید برای آحاد مردم جامعه وجود داشته باشد و نهتنها مسئولان. در نتیجه کسی نمیتواند مدعی شود شاکله جمهوری اسلامی براساس فساد شکل گرفته است؛ این افراد هستند که به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه مجموعه را فاسد وآلوده کردهاند. اسلام همواره به پاکدستی و اخلاقمداری در همه زمینه توصیه کرده است. به همین دلیل این رویکرد در ماهیت و فلسفه جمهوری اسلامی وجود دارد. بنده معتقدم آقای رئیسی بهعنوان رئیس قوه قضائیه اگر قرار است با فساد به هر شکلش مبارزه کند باید در کار خود استمرار داشته باشد و تا خشکاندن ریشه فساد در کشور از پا ننشیند. فساد در کشور یکشبه به وجود نیامده که یکشبه از بین برود. مردم باید احساس کنند کسی که به بیتالمال دستاندازی میکند قوه قضائیه با قدرت برخورد میکند.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰