امام حسین(ع) امروز هم تنهاست/ عاشورا؛ درسآموز زیست مومنانه در عصر مدرن

عاشورا مکتبی انسانساز و آگاهیبخش است که با گذشت ۱۴۰۰ سال از آن واقعه عظیم، همچنان در ذهن و ضمیر انسانها جای دارد که در متن خود پیامها و دستاورهای شگرفی را به تاریخ بشریت عرضه کره است. درباره نهضت و قیام امام حسین(ع) مباحث فراوانی مطرح شده است، هرچند که عرصه گستردهای برای تحقیق
عاشورا مکتبی انسانساز و آگاهیبخش است که با گذشت ۱۴۰۰ سال از آن واقعه عظیم، همچنان در ذهن و ضمیر انسانها جای دارد که در متن خود پیامها و دستاورهای شگرفی را به تاریخ بشریت عرضه کره است. درباره نهضت و قیام امام حسین(ع) مباحث فراوانی مطرح شده است، هرچند که عرصه گستردهای برای تحقیق و مطالعه در این خصوص وجود دارد و با هر بار اندیشیدن در رابطه با نهضت حسینی میتوان پیامها و درسهای زیادی از آن فراگرفت که پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی باشد. خبرگزاری ایکنا در اصفهان، در همکین رابطه گفقتوگویی با ناصر مهدوی، دینپژوه و عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران داشته است که متن آن را در ادامه میخوانید:
ایکنا – اگر بر اساس نگاهی اخلاقی و انسانی به واقعه عاشورا نگاه کنیم، به نظر شما مهمترین پیامهای عاشورا امروزه و در ابعاد جهانشمول چیست؟ آن هم با توجه به اینکه جامعه امروز ما با خلاها و بحرانهای متعددی مانند بحران معنویت، اخلاق و هویت مواجه است.
از یک واقعه میتوان برداشتهای مختلفی داشت. تحلیل ما از هر واقعه به دستگاه ذهنی ما بستگی دارد. البته اینگونه هم نیست که هرکس هر نوع برداشتی خواست از یک واقعه داشته باشد، بلکه کسانی که ادعای برداشتی خاص دارند، باید دلایل کافی ارائه داده و با نکاتی روشن، باورهای خود را پشتیبانی کنند. عاشورا حادثهای بسیار تلخ، دردناک و خشن بود که در سال ۶۱ هجری قمری و در خصوص یکی از بزرگترین انسانهای روزگار رخ داد و هم باعث شهادت حضرت امام حسین (ع) و یاران ایشان شد و هم خانواده ایشان به اسارت گرفته شدند. بعد از این واقعه قرار بود که ما درباره آن بیاندیشیم و از آن سرمشق بگیریم. این واقعه به قدری مهیب بود که اولین گروهی که در مقابل آن ایستادگی کردند، خود بنیامیه بودند، چون میدانستند چه واقعه عظیمی را رقم زدند. جدای از تقسیمبندیهای مذهبی که امام حسین(ع) را نوه پیامبر و فرزند فاطمه (س) معرفی میکرد، ایشان به بلندنظری، نفس بالا و شفقت و مهربانی شهره بود و علاوه بر نسبت خونی با پیامبر(ص)؛ قاتلان ایشان اعتراف کردند که چه واقعه وحشتناکی به بار آوردهاند و به همین دلیل کوشیدند صورت مسئله را پاک کرده و این واقعه را از خاطرهها بیرون کنند، چرا که میترسیدند این واقعه منبعی برای اعتراض به نظام جائرو منبعی برای تفکر در خصوص فهمهای درست از دین شود و دینشناسی عامه را به چالش بکشاند و حق و ناحق را آشکار کند. به همین دلیل کسانی تلاش میکردند خاطره عاشورا را حتی به خشونت از ذهنها بیرون کنند. بنیعباس نیز گرچه به خونخواهی امام حسین (ع) علیه بنیامیه قیام کردند، ولی پس از به قدرت رسیدن، فساد حکومتشان را در برگرفت و خودشان عامل فساد، خشونت و ناعدالتی شدند و آرام آرام از شعارهای اولیه خود فاصله گرفتند. آنها مجبور شدند مسئله عاشورا و شهادت امام حسین(ع) را به نوعی پاک کنند و به همین دلیل افرادی که برای زیارت امام حسین(ع) به کربلا میرفتند، با مجازات بسیار سنگینی مانند بریدن انگشتان دست و پا، و یا حتی اعدام روبرو میشدند.
لطمه دیگری که بعدا به حادثه عاشورا وارد شد، نه از سمت بنیامیه و بنیعباس، بلکه از سمت برخی شیعیان امام حسین(ع) بود که به جای اینکه این واقعه را مسئلهای برای اندیشیدن بکنند و تاریخ و انسان را به دقت بشناسند و بدانند که اگر کنترل و نظارت نداشته نباشند، کسی که به قدرت میرسد، میتواند به چه هیولایی بدل شود، به جای اینکه پی ببرند نفس تربیت نشده چقدر انسان را سیه رو میکند؛ امام حسین (ع) را به شخصیتی مظلوم و غریب تبدیل کردند که قصد داشت از شر دشمنان رها شود، ولی موفق نشد. در واقع این دسته از شیعیان، امام(ع) را به شخصیتی که میدانست باید قربانی شود و آگاهانه قربانی شد تا دین اسلام را نجات دهد، تبدیل کردند. این تفکر، تفکری جبری و تقدیری بود و بیان میکرد که امام حسین(ع) خودش را قربانی کرد تا شیعیانش شفاعت پیدا کنند و در این دنیا به امید شفاعت امام حسین (ع) راحت گناه کنند و آن دنیا از شفاعت ایشان بهرهمند شوند، این تفکر حقیقت عاشورا را از میان برد.
در روایات آمده است که امام حسین(ع) از خواهرش خواسته بود به جای شیون و زاری و تعریف کردن از خیمه سوخته و حلق بریده شده، از حقیقت روح حسین و درد این مرد بزرگ و فرهیخته پرده بردارد. پس از بسته شدن راه و از بین رفتن امید گفتوگو یا بازگشت، امام حسین (ع) در نظر داشت شیعیان از این خون پاسداری کنند و از اینکه فکر کنند او برای قدرت و تاخت و تاز سیاسی قیام کرده، پرهیز کنند و روح والای او را بشناسند که این اتفاق تا صد سال اخیر که متفکرانی پیدا شدند و در خصوص حقیقت عاشورا سخن گفتند، محقق نشد.
ایکنا – آیا حرکت امام حسین (ع) یک قیام به معنای مصطلح در علوم سیاسی امروز است یا حرکتی اصلاح طلبانه با رویکرد امر به معروف نهی از منکر؟
در مورد تاریخ میتوان تلقیهای گوناگونی داشت، اما برای این تلقیها باید دلایل کافی ارائه کرد و این دلایل نمیتواند تحلیلهای صرفا عقلانی و یا معنوی باشد. بلکه تاریخ باید با همان اسرار تاریخی خودش مورد بررسی قرار گیرد. آنچه که از اسناد معتبر تاریخی بر میآید، این است که امام حسین(ع) به دنبال قیام نبود، چراکه میدانست زمانی که پدرش قدرت را در دست داشت، چه بلایی بر سر او آوردند. ایشان میدانست که تا خرد انسانی متحول نشده و عقلها رشد نکرده، هرچقدر هم ساختار سیاسی عوض شود، مردمی که در بیخردی خفتهاند نمیتوانند جامعهای سالم بسازند. ضمنا کسی که قصد قیام دارد کودک شش ماهه و زن و بچه و افراد پیر را با خودش همراه نمیکند. از همه مهمتر ایشان خطاب به مردم کوفه میفرمایند: شما مرا دعوت کردید و من برای امر به معروف، برای اسلام، اصلاح امور، تلطیف قلوب و رشد عقلانی و روحی شما آمدم و حالا که نامههای خود را پاره کردهاید، بگذارید من برگردم. اگر قصد ایشان قیام بود به دلیل یاران بسیار کمی که داشت تن به بیعت میداد، اما ایشان علیرغم تنها بودن، همچنان پایداری کرد. اسناد تاریخی و عقلی نشان میدهد که ایشان برای قیام با مردمی که میدانست چه بر سر پدرش آوردهاند، اقدام نکرده بود. نیت ایشان، امر به معروف نیز بود، ولی از یک جایی به بعد آن جماعت خودشان گفتند قفلی بر دلهای ما زده شده است و سخن تو در ما تاثیری ندارد. اما امام حسین(ع) بیعت نکرد، ایشان به دنبال یک زندگی شرافتمندانه میگشت و خودش را به مهلکه نمیانداخت. زندگی برای پیامبر، امام علی و امام حسین (ع) و به طور کلی در قرآن اهمیت دارد، از نظر آنها زیستن در این جهان، یک زندان نیست، اگر هم بعضی از عرفای ما حرفهایی خلاف این موضوع زدند به خاطر این است که تحت تاثیر عرفان مسیحی یا بودایی بودند. برای خدا، قرآن، پیامبر و امامان معصوم، زندگی در روی زمین فرصتی برای ساختن و آباد کردن روح است. پس زندگی برای امام حسین (ع) اهمیت زیادی دارد، اما زندگی با استانداردها و ارزشهای والا. امام علی (ع) نیز در سراسر نهجالبلاغه برای زندگی با معیارهای والا درد میکشد. حداقل معیارهای ایشان وجود عدالت و انسانیت و احترام حاکم به حقوق، منزلت و شان انسانها است. در نهجالبلاغه آمده است که مردم وقتی از عدالت مایوس میشوند طغیان میکنند. نبود عدالت ارزش زندگی را پایین میآورد. عدالت در نگاه امام علی و امام حسین (ع) فضیلت بزرگی بود. لذا ایشان به دنبال زندگی همراه با عدالت و اخلاق بودند. ما در قرن بیستم و در فلسفه سیاسی به این حرف رسیدیم که زندگی باید همراه با استانداردهای بالا باشد تا ارزش زیستن داشته باشد. اما مهمترین پیام امام حسین (ع) برای انسان امروز این بود که زندگی اهمیت دارد، به شرط اینکه از استانداردهای والا برخوردار باشد و به همین دلیل حاضر به بیعت نشد و این مصیبت و رنج را تحمل کرد.
ایکنا – حال در جامعه امروز که با بحرانهای متعددی نظیر بحران اخلاق، بحران هویت، بحران معنویت و … مواجه هستیم، آیا عاشورا ظرفیت پاسخگویی به این بحرانها را دارد؟
به نظر من امام حسین (ع) برای جهان امروز به شدت تسکینبخش و درمانگر است. انسان در دنیای امروز در بیچارگی و بدبختی دست و پا میزند، در تمام جهان مشکلات جنگ و خشونت گریبان ما را گرفته است. البته نه اینکه دنیا آباد و آزاد شده باشد، بلکه بدترین خشونتها در قرن بیستم در اروپا رخ داد و نزدیک صد میلیون نفر طی جنگهای جهانی، نازیسم و فاشیسم کشته شدند. اما حساب آنها جداست. ما باید اول نسخهای برای خودمان پیدا کنیم و اولین نسخه امام حسین (ع) این است که حاکم در برابر مردم مسئول است. او با یزید بیعت نمیکند. در آن دوران علما و چهرههای شاخص مانند عبدالله عمر و اصامه و عایشه با یزید بیعت کرده بودند و حاکمیت او را به رسمیت میشناختند، ولی امام حسین (ع) این کار را نمیکند. ایشان معتقد بود یزید نمیتواند نسبت به نیازهای جامعه پاسخگو باشد و عقل کافی برای اداره جامعه ندارد. ایشان به معاویه میگوید پسر تو از عهده اداره چند درهم برنمیآید، حال چطور میتواند سرنوشت یک امت را رقم بزند؟ دعوای آنها بر سر امامت یا یک دعوای قبیلهای نیست. دعوا این است که کسی بر مسند ریاست قرار گرفته که عرضه اداره امور را ندارد. این فرد نباید در روز قیامت به خداوند پاسخ دهد، بلکه باید امروز در مقابل مردم پاسخگو باشد. معاویه به امام علی (ع) میگوید که مردم را به فتنه نینداز و ایشان میفرماید: فتنه خود تو هستی که به امانت مردم خیانت کردی و امت خود را فاسد کردی. یعنی امام (ع) این حق را برای خود قائل است که وقتی جامعه کارآمدی ندارد اعتراض کند. با واژههایی مانند حکومت دینی یا امیرالمومنین بودن مسئولیت از گردن حاکم سلب نمیشود. مردم موظف هستند حقوق خود را از حاکمیت مطالبه کنند. حاکمیت باید کارآمد باشد و کارآمدی یعنی عدالت، توزیع عادلانه امکانات، احترام به حریم خصوصی و حقوق انسانی بشر. این تفکر شاهکاری است که در نهجالبلاغه وجود دارد. اولین کسی که در تاریخ فلسفه سیاسی اعلام کرد که حکومت باید با نظارت مردم حاکم باشد، امام علی (ع) بود. این حرف در تاریخ ۱۵۰۰ ساله ما وجود نداشت و به همین دلیل ما با هر حاکمیتی کنار آمدیم و در خصوص شاهان صفوی گفتیم اینها سایه خدا هستند، و جامعه و زندگی ما اینگونه بر باد رفت. اولین درس امام حسین(ع) این است که حاکمیت با هر نامی باید پاسخگوی مردم باشد و اگر ناکارآمد بود ما حق داریم اعتراض کنیم.
دومین نکته، حقوق فردی است؛ تمام تلاش امام حسین (ع) این است که بگوید شما نمیتوانید به اسم حکومت اسلامی، دینی، مارکسیستی یا لیبرالیستی حق اعتراض را از مردم بگیرید. بلکه من به عنوان یک فرد حق دارم. حاکمیت تا جایی مشروعیت دارد که بتواند حقوق افراد را تامین کند. امام حسین قصد دارد از عزت و تمامیت خود دفاع کند. ایشان نمیخواهد به رنگ جماعت درآمده و استحاله شود. ایشان میفرماید که من نیز انسان هستم. اینکه کسی بگوید حق و حریم خصوصی دارد و حکومت وقتی مشروع است که حقوق انسانها را تامین کند، نکته مهمی است که ما مسلمانها آن را گم کردهایم. مسلمانان هیچگاه عزت خودشان را باور نکردند. گمشده آنان هرگز «آزادی» نبود. ما همیشه همه چیز را پذیرفتیم و توسری خور بودیم و اگر حاکمیتی با نام دین سر کار آمد ما هیچ اعتراضی نکردیم. امام حسین (ع) از حقوقش عقبنشینی نمیکند. آنها مال و زندگی او را میگیرند، اما ایشان به راحتی مدینه را ترک و از امکانات چشمپوشی میکند. اما آنها از او میخواهند بیعت کند و استقلال فردی و اعتبار و کرامت خودش را از دست بدهد. اما امام حسین (ع) از منزلت خود چشمپوشی نمیکند. اگر انسان روح خود را کدر کند، دنیا دیگر ارزشی ندارد. بیعت نکردن امام حسین(ع) نه از سر لجبازی یا رفتن به بهشت، بلکه به خاطر از بین نرفتن عزت و کرامت خدادادی است. پس این بزرگترین درس ایشان برای انسانی تکه و پاره امروز است که قربانی جاه و منزلت و هوس شده است، انسانی که کرات دیگر را تصرف کرده ولی خودش از دست رفته است. با همه تحولات و پیشرفتهای دنیا انسان همچنان رنج میبرد. وقتی جان انسان قشنگ شد، جهان را نیز قشنگ میبیند. مولانا میفرماید: «ای تو در بیگار خود را باخته/ دیگران را تو ز خود نشناخته/ تو به هر صورت که آیی بیستی/ که منم این ولله آن تو نیستی». ایشان حکومت را به چالش کشیده و میگوید که شما نمیتوانید پشت یک اسم مقدس پنهان شوید، شما وقتی مشروع هستید که کارآمدی داشته باشید. ایشان به انسانها میگوید که چرا اینقدر آسان پیکار زندگی خود را میبازید و عقبنشینی میکنید و شرافت خود را برای تکه نانی به تاراج میبرید؟ آدم با روحی ضعیف حتی در کاخی بزرگ هم لذت نمیبرد.
اخلاق در دنیای امروز فروپاشیده است، در قرن بیستم صد میلیون انسان به وسیله فاشیسم و نازیسم و جنگهای جهانی کشته میشوند. همه کشتههای تاریخ روی هم صد میلیون نمیشود، ولی در قرن تمدن، عقلانیت، تصرف و اطلاعات این همه انسان کشته میشوند و این به خاطر این است که ما دنیا را دگرگون کردیم، ولی نفس خود را تعالی ندادیم. انسان امروز از نظر اجتماعی تربیت شده است، ولی از نظر روحی نه. به همین دلیل انسان مدرن به محض پیدا کردن یک فرصت به بدترین جنایتها دست میزند. امروزه در دنیا مسائلی مانند فرار مالیاتی، آزار جنسی، خشونت و یا ریختن زبالهها در خاور میانه شیوع زیادی پیدا کرده است. انسان امروز اخلاقی نیست، اخلاقی بودن این نیست که مردم را به زور دوربین وادار کنیم درست رفتار کنند. اخلاقی بودن یعنی انسان آزادانه انتخاب کند که کار درست را انجام دهد و این یعنی رشد و تعالی. این تعالی در نفس حرکت امام حسین (ع) موج میزند. به ایشان میگویند شخصی در حال توهین کردن است، اجازه دهید او را بکشیم و ایشان میفرمایند که «ما هیچگاه آغازگر جنگ نبودیم، ما برای روشن کردن چراغی آمدهایم». در جای دیگر شخصی به امام حسین میگوید که من خودم نمیتوانم همراه شما باشم، به همین خاطر اسلحه خودم را به شما میدهم، اما امام لبخند میزند و میگوید «من برای دلربایی از شما آمدهام تا روح شما را درخشان و اصیل کنم». منابع معتبری مانند تاریخ طبری نقل کردهاند که ایشان شب عاشورا چراغها را خاموش میکند و به یارانش میفرماید که اینها با من کار دارند و قصدشان کشتن من است، با شما کاری ندارند و شما اجازه دارید اینجا را ترک کنید. ایشان قسم یاد میکند که اگر از اینجا بروید من گواهی میدهم شما والاترین انسانهایی بودید که در عمرم ملاقات کردم. پس از آن امام چراغها را خاموش میکند تا در شرایطی که خانوادهاش در محاصره است به یارانش اجازه دهد آنجا را ترک کنند. ایشان در آنجا نیز به فکر حقوق انسانها است. اینها گمشدههای بشر امروز است. اندیشههای نیچهای که اخلاق را فرو مینشاند و یا توهماتی که نئولیبرالیستهای سرکش دارند و فکر میکنند با قانون و روانشناسی میتوان انسانها را درست کرد، جامعه را به این وضعیت انداخته است. در کشورهایی که الگوی دموکراسی هستند امروزه کسی از حقوق بشر صحبت نمیکند، بلکه صحبت آنها در خصوص «منافع ملی» است. یعنی اگر کشوری را به خاک و خون کشیدند و به ملت خودشان ثابت کردند که این کار در جهت منافع ملیشان بود، همه آرام میگیرند. این مسائل زندگی انسان را سرد و یخ کرده است. وقتی یاران امام حسین (ع) میخواهند همراه ایشان بمانند ایشان میفرماید «ماندن در کنار من شرط دارد و شرط آن این است که فردا میمیرید و کسی اینجا بماند که بلد است خوب بمیرد و کسی میتواند خوب بمیرد که خوب زندگی کند. کسی خوب زندگی میکند که دینی از انسان دیگری بر دوشش نمانده باشد و دل کسی را نشکسته باشد». حقوق دیگران و نجات آنها برای امام حسین (ع) اهمیت زیادی داشت. این مسئله چیزی است که امروز گسسته شده و منفعت جایگاه فضیلت و اخلاق را پر کرده است. انسان امروز فقط برای خودش ارزش قائل است و اهمیتی نمیدهد که انسانهای اطرافش با چه مشکلاتی دست به گریبان هستند. امام حسین (ع) الگوی تفکری است که بیان میکند «تو وقتی بزرگ هستی که دیگری برایت مهم باشد و دینی از او بر گردنت نباشد و زمانی یک زندگی عالی داری که از دیگران دستگیری کنی». امام حسین (ع) انسانها را یک ابزار نمیداند، نگاه ایشان به انسانها نگاهی همراه با کرامت و شرافت است. ایشان حتی برای دشمنانشان هم حقوقی قائل بودند.
تاریخ طبری نقل میکند که سپاه حر در میانه راه قرار گرفته و تشنه است و امام حسین (ع) زودتر از آنها به آب رسیده است. آنها از امام(ع) تقاضای آب میکنند و با اینکه دشمن امام بودند ایشان با احترام به تمام سپاهیان حر و حتی به شتران آنها آب میدهد. یاران امام به ایشان یادآوری میکنند که حر دشمن آنها است و ایشان میفرمایند «متاسفم که او در راه غلط قرار گرفته، ولی هنوز هم انسان است و حق نوشیدن آب و نفس کشیدن دارد». چنین تفکری دیگر در کجا پیدا میشود؟ حر در روز عاشورا به امام حسین (ع) میپیوندد و امام چنان او را در آغوش میگیرد که یاران متعجب میشوند و امام میفرماید که ما عادت نداریم خاطرات منفی را در ذهنمان نگه داریم.
ایکنا – در واقع حریت هم یکی از پیامهای بزرگ عاشورا است.
بله. علاوه بر این امام حسین (ع) برای انسان حق بازگشت و تغییر قائل بود و به دلیل خطاها انسان را از انسانیت محروم نکرد.
ایکنا – امروز دو نوع نگاه و رویکرد به شخصیت امام حسین و واقعه عاشورا وجود دارد؛ یک رویکرد ابزاری که به دنبال امروزی کردن امام حسین و قابل پذیرش کردن واقعه عاشورا برای نسل امروز است که نوعی نگاه ابزاری به شمار میرود. رویکرد مقابل آن به دنبال حسینی کردن امروز است که کشف حقیقت و واقعیت امام در عاشورا در این دیدگاه اهمیت دارد. آیا شما قائل به چنین تقسیم بندی هستید؟
برخی مداحان در حال حاضر بلایی بر سر امام حسین (ع) آوردهاند که اگر هزار برابر بیشتر تیغ و شمشیر بر سر امام میبارید، ایشان رنج کمتری میبرد. نه تنها آن مصیبت برای امام حسین اتفاق افتاد، بلکه شیعیان هم دچار بلا شدند. امام حسین امروز به وسیلهای برای کاسبی کردن تبدیل شده است.
ایشان امروز هم در میان شیعیان تنها است، چرا که ایشان تنها در مراسم و مناسک خلاصه شده. از طریق پرچم و طبل و سنج به مداحانی میرسیم که ارقامی بسیار وحشتناک دارند. برخی از این مداحان حتی یک کتاب درباره امام حسین (ع) نخواندهاند که از طریق آن واقعه عاشورا را روایت کنند. بیشتر آنها بر روضهها و خرافات و کتابهای جعلی تکیه کردهاند. این کار روح امام حسین را از شیعیان گرفته و ایشان وسیلهای شده برای کاسبی و کارناوال. در حالی که ایشان انسانی فرزانه، آزاد و حقیقتجو بود. ایشان ابراهیمی بود که در عین زندگی در میان آتش، بتهای اطرافش را میشکست و خرافات و جهل را از میان میبرد تا به مردم درس آگاهی و فضیلتطلبی بدهد. آن روحیه امروز تنها در سینهزنی، گریه، نفرین و … خلاصه شده است. امروز برای سخنرانی یک متفکر ۱۰۰ نفر حاضر میشوند و برای مداحی ۱۰۰ هزار نفر. خود مردم هم این کار را دوست دارند. مردم دوست دارند گریه و عزاداری کنند و وجدانشان هم راحت است، چراکه برخی غیر مستقیم مدام تکرار میکنند شما میتوانید مرتکب خطا، گناه و فساد شوید، اما امام حسین شما را شفاعت میکند. در این شرایط مردم دیگر وظایف اجتماعی خود را به جا نمیآورند. حسین ابن علی مظهر انسانیت بود، او انسانی عالم، متفکر و دوراندیش بود. او با رنج مردم درد میکشید و برای تحقق عدالت تلاش میکرد. ما باید خاطره او را به عنوان انسانی سربلند و فرزانه که به دنبال حقیقت، زیبایی و عدالت بود، زنده کنیم.
ایکنا – چرا در طول تاریخ، اهداف و فرهنگ واقعه عاشورا در جامعه نهادینه نشده است؟
معرفت همیشه باید از فیلتر قدرت بگذرد و اگر قدرتی ببیند که نوعی از معرفت به زیانش خواهد بود به آن لطمه میزند. حسین ابن علی مظلوم است چون هیچگاه در فضایی عدالتخواهانه مطرح نشده است. حسین با چه کسی باید مقایسه شود؟ سقراط؟ آگوستین؟ مادر ترزا؟ کدام قهرمان تاریخی در سطح روحی حسین بود؟ در غرب آنتیگونه و پرومته را میسازند که افسانهای بیش نیستند، ولی قرنها است که از آنها یاد میشود. ولی ما هیچگاه جامعهای نداشتیم که در آن از عزت، عدالت، ظلمستیزی و سرفرازی صحبت کنیم، تاریخ ما همیشه استبدادی بوده و ما همیشه فکر میکردیم این حرفها به ضرر حاکمان است. برخی نمیخواهند چهره واقعی امام حسین مطرح شود، زیرا ضرر میکنند. برخی، چیزهایی را ارزش میدانند که خودشان به صلاح میدانند، نه ارزشهایی که امام حسین(ع) برای آنها تلاش کرد. برخیها آگاهی کافی از این واقعه ندارند و حاضر نیستند این مسئولیت را بپذیرند. البته راه باز است و چراغی که ایشان روشن کرده روشنتر خواهد شد و آیندگان به حقیقت امام حسین(ع) پی خواهند برد. واقعه عاشورا اگرچه تلخ و دردناک بود، ولی انسانیترین واقعه تاریخ بشر بود. بالاخره روزی مردم به حقیقت عاشورا و امام حسین (ع) پی میبرند.
انتهای پیام

برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰