وقایع مهم چهار دهه گذشته و جای خالی شهید مطهری/ داستان پیام تند استاد به حاج احمدآقا/ مواضع سیاسی و فرهنگی من متناقض نیست
علی مطهری، فرزند شهید آیتالله مطهری که میهمان ایکنا بود در یک گفتوگوی اختصاصی به تبیین ابعاد مختلف شخصیت معلم انقلاب و دیدگاههای سیاسی و فرهنگی خود پرداخت. وی در این گفتوگو از نقش پدر بزرگوارش در تربیت دینی فرزندان، اثرگذاری شهید مطهری در حوادث پیش و پس از انقلاب، جلسات تفسیر قرآن ایشان تا
علی مطهری، فرزند شهید آیتالله مطهری که میهمان ایکنا بود در یک گفتوگوی اختصاصی به تبیین ابعاد مختلف شخصیت معلم انقلاب و دیدگاههای سیاسی و فرهنگی خود پرداخت.
وی در این گفتوگو از نقش پدر بزرگوارش در تربیت دینی فرزندان، اثرگذاری شهید مطهری در حوادث پیش و پس از انقلاب، جلسات تفسیر قرآن ایشان تا نگاه شهید مطهری به فلسفه غرب و و یپوند میان ایرانیت و اسلامیت در اندیشه این ایدئولوگ برجسته انقلاب اسلامی سخن گفت.
فرزند شهید مطهری که امروز لباس نمایندگی مردم را بر تن کرده و نایبرئیس مجلس شورای اسلامی است، توضیحاتی هم درباره دیدگاههای فرهنگی خود و آنچه تحت عنوان تناقض بین این دیدگاهها با مواضع سیاسی، به وی نسبت داده میشود، ارائه کرد.
متن کامل این گفتوگو که در آستانه سالروز شهادت آیتالله مطهری و روز معلم منتشر میشود، به شرح ذیل است:
ایکنا ــ آقای مطهری شما در جامعه با ویژگیهایی مانند حریت، شجاعت و صریح بودن شناخته میشوید. شکلگیری این ویژگیها را تا چه حد مدیون نوع تربیت خانوادگی به ویژه آموزههای رفتاری پدربزرگوارتان هستید و با توجه به دوران کوتاه حیات شهید مطهری پس از انقلاب این ویژگی در رفتار و منش ایشان تا چه اندازه در مسائل سیاسی آن روزهای کشور متجلی بود؟
ــ درباره بخش اول سؤال، این مسئله تا حد زیادی ذاتی است ولی حتما تربیت خانوادگی و به ویژه روش و رفتار پدر در شکلگیری آن حتما مؤثر بوده است. همانطور که شما گفتید شهید مطهری مدت خیلی کوتاه، دو ماه و بیست روز، در قید حیات بودند، اما از چند ماه پیش از انقلاب تا شهادت، حدود شش ماه، نقش اساسی در نوع هدایت و رهبری انقلاب داشتند و پس از پیروزی انقلاب نیز در نوع چینش مسئولان ایفای نقش کردند و نمونه آن انتخاب مهندس بازرگان به عنوان رئیس دولت موقت که پیشنهاد دقیق ایشان بود و به نظر من از دلایل پیروزی زودهنگام انقلاب بود که باعث شد غربیها و امریکاییها زودتر دست از مقاومت در برابر انقلاب دارند.
شهید مطهری از دیرباز معتقد بودند که خلوص فکری نهضت اسلامی باید حفظ شود. از حدود سال ۵۳ و ۵۴ ایشان بیان کردند که باید راه ما از راه مجاهدین خلق جدا شود و نمیتوانیم بگوییم یک هدف واحد، سرنگونی شاه، داریم و پس از سرنگونی شاه، با هم به توافقی میرسیم. آن زمان بزرگانی بودند که چنین تفکری داشتند و میگفتند باید با مجاهدین خلق وحدت داشته باشیم و حتی عدهای بودند که میگفتند باید با مارکسیستها وحدت داشته باشیم و بعد از سقوط شاه فکری درباره ادامه راه میکنیم. شهید مطهری اما از همان زمان بیان میکرد که باید راهمان را جدا کنیم.
جلسهای در سال ۵۵ یا ۵۶ در قم تشکیل شده بود که جامعه مدرسین حوزه و جامعه روحانیت تهران در آن حاضر بودند و میخواستند بیانیهای در جهت تبیین اهداف نهضت منتشر کنند. در آن جلسه اختلاف پیش میآید و شهید مطهری میگوید باید در همین بیانیه مطرح کنیم که راه ما غیر راه مجاهدین خلق است ولی آنجا کسانی مانند شهید بهشتی مخالفت میکنند و میگویند الان نباید این وحدت را از بین برد تا رژیم شاه را سرنگون کرد و تقریباً دو گروه شکل میگیرد. مرحوم آقای طاهری خرمآبادی تعریف میکند که من در آن جلسه مأمور شدم که نزد امام(ره) به نجف بروم و نظر ایشان را جویا شوم. وقتی به امام(ره) موضوع را توضیح دادم و نظرات دو گروه را بیان کردم امام با صراحت فرمودند که حق با آقای مطهری است و ما باید از همین حالا راه خود را از مجاهدین جدا کنیم. لذا شهید مطهری از سه، چهار سال پیش از پیروزی انقلاب بر روی این موضوع حساسیت داشتند و بعد از پیروزی هم مشاهده میشود از جمله کسانی که محکم ایستاد تا اعضای مجاهدین خلق وارد هدایت انقلاب شوند شهید مطهری بود. همان موقع هم کسانی بودند که میگفتند که در دولت موقت چند پست وزارت به مجاهدین بدهیم تا ساکت شوند، اما ایشان میگفت ما نمیتوانیم با اینها همراه شویم چون دو مسیر داریم و سران مجاهدین مارکسیست هستند و نمیتوان با آنها ائتلاف کرد؛ یا باید در مسیر اسلام باشیم یا مارکسیسم. در مجموع ایشان مانع میشد که چنین اتفاقی بیفتد.
شهید مطهری در واقع یک نگاه ایدئولوژیک داشت و به خلوص فکری نهضت اسلامی اهمیت زیادی میداد و به همین دلیل هم امام(ره) بیشترین اعتماد را به ایشان داشت و به هیچکس چنین اعتمادی نداشت و حتی مسئولیت تشکیل شورای انقلاب را بر عهده ایشان گذاشت تا افراد را معرفی کند چون مطمئن بودند شهید مطهری افراد دارای انحراف فکری را معرفی نمیکند. اتفاقاً پس از شهادت ایشان بود که چند نفر دارای گرایشات چپ وارد شورای انقلاب شدند یا زمانی که امام(ره) حکم مرحوم لاهوتی را برای ریاست کمیتههای انقلابی نوشتند وقتی شهید مطهری متوجه میشود این حکم را از آقای لاهوتی میگیرد و نزد امام(ره) میرود و بیان میکند آقای لاهوتی در دو سال آخر حضور در زندان گرایشاتی نسبت به مجاهدین خلق پیدا کرده و اگر مسئولیت کمیتهها به ایشان سپرده شود، به دست مجاهدین میافتد. امام(ره) هم نظر شهید مطهری را میپذیرند و میفرمایند چه کسی را پیشنهاد میکنید که شهید مطهری، مرحوم مهدوی کنی را معرفی میکنند که ایشان هم بعداً بیان کردند که من حکم خودم به ریاست کمیتههای انقلاب را به خط شهید مطهری و امضای امام(ره) دارم. حتی در روز ورود امام(ره) به تهران و سخنرانی در بهشت زهرا قرار شده بود مادر رضاییها، از کشتهشدگان، پیام خانوادههای شهدا را در حضور امام(ره) قرائت کند که شهید مطهری اجازه نداد در حالی که ظاهراً امام(ره) هم قبول کرده بود و به همین خاطر زمانی که امام(ره) در پاریس بودند، شهید مطهری به همین جهت در گفتوگوی تلفنی با حاج سید احمد آقا با حالت عتاب بیان کرد که مراقب باش بیت امام(ره) مانند بیت مرحوم آیتالله العظمی بروجردی نشود و با یک نوع تهدید گفت از قول من به امام (ره) بگو اگر شما این مسئله را پذیرفتید از این تاریخ من دیگر با شما نخواهم بود که چند دقیقه بعد این پیغام رسید که هر چه آقای مطهری میگوید عمل شود که بالاخره اجازه اجرای آن برنامه داده نشد.
البته بعضاً میگویند مواضع فرهنگی من به اصولگراها و مواضع سیاسی من به اصلاحطلبها نزدیکتر است که این حرف تا حدی درست است. چون اصولگراها به احکام دینی بیشتر اهمیت میدهند و اصلاحطلبها اهمیت بیشتری برای آزادیهای سیاسی و اجتماعی قائل هستند.
در مورد وضعیت دینداری جوانان من چندان به این مسئله بدبین نیستم و ظواهری که در جامعه مشاهده میشود دلیل بر این نیست که اکثریت جامعه به سمت دیگری در حال حرکت هستند. در زمان انقلاب هم اقلیتی بودند که شروع به حرکت کردند و نهضت اسلامی را آغاز کردند و بعدها اقشار دیگری به آن پیوستند. در همان دوره تظاهرات در سال های ۵۶ و ۵۷ جوانان بیتل، با موهای بلند و تیپهای آن روز بودند که ممکن بود اهل مسائل دیگری هم باشند ولی به خاطر فطرت ظلمستیزی که داشتند کم کم جذب انقلاب شدند و دچار تغییر و تحول شدند. همیشه یک هسته اولیه و اقلیتی برای شروع کارها وجود دارد و امروز هم لزومی ندارد که تمام ۸۰ میلیون جمعیت ایران حزباللهی باشند و این درجهبندی دارد، اما اکثریت مردم ایران همچنان فطرت دینی شان زنده است و اسلام را دوست دارند منتهی شدت و ضعف دارد؛ عدهای کاملاً مقیدند و عدهای دیگر به درجات مختلف اعتقاد دارند.
به نظر من شرایط الان با اوایل انقلاب به لحاظ اعتقادی فرق چندانی ندارد و اگر اتفاق یا حادثهای پیش بیاید و جنگ هم بشود باز هم همان فداکاریها رخ میدهد. لازمهاش این است که شرایط ایجاد آن فداکاریها به وجود بیاید. وقتی دشمن به کشور حمله کند آن موقع است که جوانان تحریک میشوند و حماسه ایجاد میکنند. روشن است که در شرایط عادی فضا فرق میکند و نمیتوان گفت الان که مثلا جنگ نیست باید همان حماسهها شکل بگیرد تا بگوییم جوانان امروز مانند جوانان دوره اوایل انقلاب هستند. البته ما باید بیشتر با جوانان کار کنیم و صحبت کنیم. بالاخره باید برخی نارساییها برطرف شود و سختگیریها در مسائل سیاسی کمتر شود و از بین برود تا بیشتر جذب شوند، اما همه آنها اسلام و ایران را دوست دارند.
البته در مسائل فرهنگی نباید خیلی سهلانگار بود و همه چیز را رها کنیم و به عهده خود مردم بگذاریم. عدهای بودند و امروز هم هستند که میگویند مشروبفروشی باز باشد اما خود مردم نروند یا اینکه حجاب اختیاری باشد و خانمها خودشان رعایت کنند و مردها هم نگاه نکنند. اینگونه نمیشود و اگر هیچ نظارتی در کار نباشد زمام کار از دست میرود و بر جامعه اثر میگذارد. باید به آنچه اسلام گفته عمل کنیم و نه تندتر برویم نه کندتر.
گفتوگو از مهدی مخبری
انتهای پیام
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰