تاریخ انتشار : پنجشنبه 8 فروردین 1398 - 6:48
کد خبر : 53921

بحران ازدواج در آمریکا

بحران  ازدواج در آمریکا

گروه غرب از نگاه غرب خبرگراری فارس: جوان، مذکر و مجرد بودن جذاب است. اینطور فکر نمی کنید؟ سری به «نقشه مجردهای دارای روابط متقابل ایالات متحده آمریکا» بزنید تا ببینید گروه سنی ۲۰ تا ۳۹ سال چه وضعیتی دارند. تقریبا درهمه جا تعداد مردان مجرد از زنان مجرد پیشی گرفته است. اما تصویر واقعی

گروه غرب از نگاه غرب خبرگراری فارس: جوان، مذکر و مجرد بودن جذاب است. اینطور فکر نمی کنید؟ سری به «نقشه مجردهای دارای روابط متقابل ایالات متحده آمریکا» بزنید تا ببینید گروه سنی ۲۰ تا ۳۹ سال چه وضعیتی دارند. تقریبا درهمه جا تعداد مردان مجرد از زنان مجرد پیشی گرفته است.
اما تصویر واقعی وخیم تر از این است. یکی از دلایل آن هم این است که عدم توازن در میان مجردهای بدون فرزند بیشتر است. این فاکتور کم اهمیتی نیست، چرا که مادران مجرد فقط از این نظر «مجرد» هستند که برای روابط جنسی در دسترس باشند. آنها همچنان فرزندان یک رابطه قبلی را بزرگ می کنند و خیلی ازآنها علاقه ای به داشتن بچه بیشتر ندارند.
سپس به موضوع چند زنی – یا «چند شریکی» که واژه دقیق تری است – می رسیم که در آن اقلیتی از مردان به تعداد زیادتری از زنان دسترسی جنسی دارند. اگر ما شرکای زندگی بزرگسالان آمریکایی را در سال های ۱۹۴۰ -۱۹۴۱ و ۱۹۷۰-۱۹۷۹ را با هم مقایسه کنیم، شاهد افزایشی در تعداد شرکای متوسط تمام عمر از ۲.۶ به ۵.۳ در میان زنان و از ۶.۷ به ۸.۸. در میان مردان خواهیم بود. این رقم به این دلیل برای مردان متغیرتر از زنان است که زنان جوان به نسبت مردان جوان بیشتر احتمال دارد که از نظر جنسی فعال باشند. این متغیر درنرخ آلودگی به نوعی عفونت آمیزشی– که شایع ترین بیماری قابل انتقال از طریق آمیزش جنسی است-  دیده شده است. در آمریکاییان اسپانیایی تبار بر اساس الگویی سنتی، هنوز مردان به نسبت زنان با نرخ ۷.۲۴ درصد مردان و ۴.۴۲ درصد زنان، فعالیت جنسی بیشتری را از خود نشان می دهند. آمریکاییان سفیدپوست برعکس این را نشان می دهند: ۱.۳۸ درصد مردان و ۲.۵۲ درصد زنان.

سرانجام اینکه یک منظر نژادی نیز در این میان وجود دارد. این نسبت جنسیتی در میان آمریکاییان سفیدپوست بیش از آفریقایی آمریکایی ها سیر نزولی دارد که عمدتا به این دلیل است که آفریقایی آمریکایی ها نسبت جنسیتی کم تری به هنگام تولد و نرخ مرگ و میر بیشتری در میان جوانان دارند.
 به سختی می توان از این نتیجه گیری فرار کرد که تعداد زیادی از مردان سفیدپوست جوان به اجبار از بازار ازدواج…یا هر نوع رابطه جنس مقابل بیرون می مانند. زمانی چنین فکر می کردند که این کمبود در همسران زن موقتی و ناشی از این است که مردان متعلق به نسل پس از جنگ جهانی دوم درحال طلاق گرفتن و ازدواج با زنان جوان تر  هستند. با گذشت زمان آنها خیلی مسن تر از آن می شوند که با مردان جوان رقابت کنند و مشکل حتما خود به خود حل می شود.
امروز عمده نسل پس از جنگ جهانی دوم درحال ورود به دهه هفتم زندگی خود هستند، با این حال به روزرسانی «نقشه مجردان دارای روابط متقابل» هیچ تغییری را در این عدم توازن جنسیتی نشان نمی دهد. پس نشانگر چه چیزی است؟ به نظر می آید که جمعیت شناسان بیش از اندازه بر تاثیر نسل پس از جنگ جهانی دوم تمرکز کرده اند و بر عوامل دیگری که به همان اندازه اهمیت دارد و بلکه مهم تر است تمرکز نکرده اند و هیچ نشانه ای از تغییر این وضعیت دیده نمی شود. این عوامل را می توان در این چند مورد خلاصه کرد.

ورود دوباره مردان سالمند به بازار زوج یابی
ما دارای یک بازار زوج یابی هستیم که در آن مردان ۲۰ تا ۵۰ ساله  در رقابت با زنان ۲۰ تا ۴۰ ساله قرار دارند. خود این مسئله  هیچ چیز جدیدی نیست. اما چیز جدید دیگری در این آمار وجود دارد.
 نسل پس از جنگ جهانی دوم یک گرایش به همان اندازه با اهمیت اما دراز مدت را ازخود نشان می دهند: هر چه می گذرد تعداد مردان بیشتری  در سنین پس از ۴۰ سالگی زنده می مانند. با یا بدون نسل پس از جنگ جهانی دوم، ما همچنان شاهد تعداد زیادی از مردان سالمندتر هستیم که طلاق می گیرند و با زنان جوان تر ازدواج می کنند. دلیل این امر فقط قوانین طلاق لیبرال نیست. بلکه این واقعیت نیز هست که ما تعداد بسیار زیادی افراد سالمندتر هستیم که  بخشی از جمعیت را تشکیل می دهند.
قطعا ما شاهد زوج یابی مردان جوان تر با افراد سالمندتر نیز خواهیم بود، اما محدودیت هایی برای این دیدگاه نیز وجود دارد، همانطور که در یکی از مطالعات انجام شده در نیوزیلند اشاره می شود: «شریک مذکر ممکن است خواستار شراکت با فردی جوان تر یا خواهان بچه دار شدن باشد که ممکن است با یک زن مسن تر (بنا به دلایل فیزیکی یا به این دلیل که او بچه دار نشدن را انتخاب کرده) امکان پذیر نباشد. شریک مذکر جوان تر ممکن است نخواهد ناپدری فرزندانی که وجود دارند شود. تحقیقات نشان داده اند که  پرورش فرزند می تواند عامل اصلی از هم گسیختن این نوع روابط باشد.»

تداوم عدم توازن در هنگام تولد
در میان کسانی که منشا اروپایی دارند در ازای هر ۱۰۵ پسری که زاده می شود، ۱۰۰ دختر به دنیا می آید. این نسبت جنسیتی معمولا رو به کاهش دارد که بخشی از آن در دوران کودکی به دلیل مرگ و میر بالاتر در میان اطفال پسر است. سپس این نرخ در اوایل بزرگسالی به دلیل جنگ، حوادث صنعتی و دیگر خطراتی که مردان با آنها مواجه اند، حتی باز هم کاهش بیشتری می یابد. این وضعیت متعلق به گذشته ای دور نیست. اگر با زنانی صحبت کنید که در دوران پس از جنگ بزرگ شده اند، به شما درمورد ترس هایشان از مجرد باقی ماندن بعد از سی سالگی به شما خواهند گفت. در این سن مرد مجرد بسیار کمی را در اطراف زنان می شد یافت.
اما اوضاع عوض شده است. برابری جنسیتی نامتوازن در بدو تولد، به برکت  داروهای جدید و صلح نسبی که از سال ۱۹۴۵ بر جهان حکمفرما بوده است، امروزه نیز همچنان تا دوران بزرگسالی وجود دارد. در ایالات متحده فقط در گروه سنی ۳۵ تا ۳۹ سالگی تعداد زنان بیشتر از مردان است و در انگلیس در گروه سنی ۴۰ تا ۴۴ سال پیشی گرفته است.

اختلاف ها در ازدواج های بیرون نژادی
در حال حاضر به نسبت مردان  سفیدپوست آمریکایی، زنان سفیدپوست آمریکایی بیشتری، به خصوص در گروه های سنی جوان تر مبادرت به ازدواج بیرون نژادی می کنند. این اختلاف ها عمدتا در ازدواج ها با مردان آفریقایی آمریکایی وجود دارد و هیچ تفاوت جنسیتی در ازدواج ها با آمریکاییان اسپانیایی تبار و برعکس هیچ تفاوت جنسیتی در ازدواج ها با آمریکاییان آسیایی تبار وجود ندارد. به طور کلی این عامل  نسبت مردان مجرد جوان را در برابر زنان مجرد جوان در اجتماع آمریکاییان سفیدپوست باز هم کمتر می کند..
این نابرابری چیز جدیدی نیست. موضوع جدید این میزان آن هم برای ازدواج های قانونی و هم ازدواج های غیررسمی است. یک نظر را می توان از آمار کودکانی به دست آورد که از زنان آمریکایی سفیدپوست به دنیا آمده اند، به خصوص سهم کسانی که از یک شریک غیرسفیدپوست پدر شده اند. این سهم در کل جمعیت ایالات متحده در سال ۲۰۱۳ بین ۱۱ تا ۲۰ درصد بود (این عدم حتمیت به دلیل ۱۹۰ هزار زاد و ولدی است که نژاد پدر را اعلام نکرده اند). در مقایسه این سهم در سال ۱۹۹۰ بین ۵ تا ۱۳ درصد بوده است.
هرگاه که این مسئله مورد بحث قرار می گیرد، معمولا اطمینان خاطر داده می شود که این نابرابری در یک دنیای پسانژادی که در آن دیگر چیزی به نام «امتیازات سفیدپوست» وجود ندارد، ناپدید خواهد شد. من چندان مطمئن نیستم. چنین به نظر می رسد که مشخصه های زنان اروپایی بسیار پرطرفدار باشد و این وضعیت حتی زمانی که مردم سفیدپوست از نظر ژئوپلتیک ضعف هایی داشتند نیز به همین صورت بوده است. امروز اصطلاح «بردگی سفیدپوستان» صرفا  مترادفی است برای واژه روسپیگری، اما در اصل به معنای به بردگی کشاندن زنان دارای رنگ پوست روشن برای فروش به عنوان مشتری  در شمال آفریقا، خاورمیانه و جنوب آسیا است. در اوج این تجارت هر ساله بین ۱۵۰۰ تا ۱۶۵۰ تا ۱۰ هزار زن و مرد اهل اروپای شرقی برای صادرات به بردگی گرفته می شدند. اکثریت غالب آنها زنان جوان و پسران نابالغی بودند که ارزش آنها بر اساس ظاهر فیزیکی شان تعیین می شد. با این حال آنها هیچ قدرتی نداشتند. نه من فکر نمی کنم که این نوع ترجیحات  همراه با از دست رفتن «امتیازات» سفیدپوستان ناپدید شود.

راهبردهای خروج از این وضعیت
هر چه می گذرد تعداد بیشتری از مردان جوان به خصوص در آمریکای سفیدپوست بی نصیب می مانند. آنها چگونه بر این وضعیت غلبه می کنند؟ عمدتا با روی آوردن به محتوای پورنوگرافیک از وبسایت های اینترنتی، فیلم های ویدئویی یا مجلات. عروسک های جنسی یک گزینه دیگر هستند و ممکن است به خصوص با توجه به اینکه هر چه می گذرد آنها نه تنها از نظر فیزیکی بلکه از نظر توانایی در سخن گفتن و تعامل برقرار کردن شباهت بیشتری به انسان پیدا می کنند، شاهد رشد این گرایش نیز باشیم.
یک گزینه دیگر ازدواج بیرون نژادی است. در گذشته این گرایش عمدتا شامل مردان مسن تری می شد که با زنان آسیای شرقی یا اسپانیایی تبار ازدواج می کردند. ولی ما اکنون شاهد تعداد زیادی مردان جوان هستیم که از طریق سایت های جفت یابی اینترنتی به ازدواج بیرون نژادی دست می زنند. با وجود آنکه زنان مجرد در اجتماعات آمریکایی آفریقایی به اندازه کافی وجود دارند، گرایش بسیار قوی تری به نگاه به خارج از کشور و عموما برای یافتن زنانی از اروپای شرقی، آمریکای جنوبی و شرق آسیا وجود دارد.
سرانجام اینکه به یک «بازی» می رسیم. نگرش من نسبت به بازی مثل نگرشم نسبت به تغییر جنسیت است. هر دو تلاش دارند  مشخصه های طبیعی انسان را به ورای محدودیت های معمول خود برانند و در نتیجه نمی توانند به طور کامل به نتیجه دلخواه دست پیدا کنند. خیلی از پسران برای این بازی طراحی نشده اند و دلایل خوبی هم برای آن وجود دارد، درست همانطور که دلایل خوبی برای این وجود دارد که چرا برخی از انسان ها مرد به دنیا می آیند. حجب مردانه یک بیماری نیست. بلکه خوگیری با یک محیط اجتماعی است که ارزش های مردسالاری و سرمایه گذاری سنگین روی پدر و مادر شدن و در عین حال ماجراجویی جنسی داغ ننگ بر فرد می زند در آن وجود دارد. جنگ ما با حجب مردانه بازتابی است از میل فراگیر ما به خلق اجتماعی از دون ژوان ها و مادران مجرد.
اما اگر این بازی کار می کند چرا که نه؟ چیزی قایق شما را شناور کند، حال هرچه می خواهد باشد.

نتیجه گیری
در حالت ایده آل باید در سطحی اجتماعی به این عدم توازن جنسیتی پرداخته شود، ولی من شانس کمی برای وقوع این اتفاق در آینده ای نزدیکی می بینم. اگر اتفاقی هم بیفتد تصمیمات مربوط به سیاست گذاری های اجتماعی احتمالا این عدم توازن موجود را شدیدتر خواهد کرد. تغییرات در سیاستگذاری های اجتماعی به طور کلی از یک روند طولانی منتج می شود که با شروع شدن آن مردم به حرف می آیند و نگرانی هایشان را بر زبان می آورند، با این حال محتمل نیست که حتی این اولین گام به این زودی ها برداشته شود. مردان جوان مجرد ترجیح می دهند ساکت بمانند و شرکای زندگی که وجود خارجی ندارند را ابداع کنند. بعلاوه آنها تمایل دارند  در حوزه های اصلی خلق گفتمان در حاشیه بمانند، حوزه هایی نظیر تولیدات روزنامه نگاری چاپی و آنلاین، تلویزیون، فیلم و رادیو، نگارش کتاب و غیره. هر مجله ای را که ورق بزنید احتمالا با چندین مطلب درباره مشکلاتی که زنان مجرد با آن دست به گریبانند مواجه خواهید شد.
در نتیجه احتمالا همچنان در سطح فردی و از طریق راهبردهای فردی به این عدم توازن پرداخته خواهد شد.
 نویسنده: پیتر فراست (PETER FROST ) روزنامه نگار انگلیسی
منبع: http://www.unz.com/pfrost/young-male-and-single

انتهای پیام.

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد