تاریخ انتشار : جمعه 17 اسفند 1397 - 6:13
کد خبر : 52629

اصطلاح «حجاب اجباری» حق مدارانه و منصفانه نیست/ پاسخ به برخی شبهات پیرامون حجاب

اصطلاح «حجاب اجباری» حق مدارانه و منصفانه نیست/ پاسخ به برخی شبهات پیرامون حجاب

خبرگزاری فارس- حجت حاجی کاظم: حجت الاسلام والمسلمین سیدجعفر حق‌شناس عضو هیئت علمی جامعه المصطفی العالمیه و مدیر گروه قرآن و حدیث مجتمع آموزشی عالی بنت الهدی است. وی در زمینه مطالعات زنان و خانواده در پژوهشکده باقرالعلوم مسؤولیت داشته و در این زمینه آثار ارزشمندی تولید کرده است. یکی از کتب منتشر شده به

خبرگزاری فارس- حجت حاجی کاظم: حجت الاسلام والمسلمین سیدجعفر حق‌شناس عضو هیئت علمی جامعه المصطفی العالمیه و مدیر گروه قرآن و حدیث مجتمع آموزشی عالی بنت الهدی است. وی در زمینه مطالعات زنان و خانواده در پژوهشکده باقرالعلوم مسؤولیت داشته و در این زمینه آثار ارزشمندی تولید کرده است. یکی از کتب منتشر شده به همت وی، کتاب «نظام اسلامی و مسئله حجاب» است که مجموعه‌ای از مقالات را در این زمینه در خود جای داده است.

در گفت وگو با حجت الاسلام حق شناس به بررسی مسائلی نظیر بار معنایی اصطلاح «حجاب اجباری» و اصطلاحات جایگزین، ضرورت رعایت پوشش مناسب، چگونگی سخن گفتن درباره حیا و عفت شرعی و عرفی، مسئله مهم از منظر نظام اسلامی در موضوع حیا، تلاش برای وضع قوانینی درباره برخی پوشش‌های ناهنجار و… پرداخته شده است.

 

فارس: همه ما به این نکته توجه داریم که استفاده از برخی واژگان و اصطلاحات به جای برخی دیگر، توان تغییر در برخی مناسبات فرهنگی را داراست. برای نمونه، وقتی می‌خواهند سن ازدواج را بالا ببرند و از ممنوعیت ازدواج زیر ۱۸ سال بدون توجه به شرایط خاصی که ممکن است جوان داشته باشد سخن گویند، از اصطلاح «ازدواج کودکان» استفاده می‌کنند در حالی که بین سن کودکی و جوانی، سن نوجوانی قرار دارد که اگر ۱۷ ساله را جوان ندانند، باید لااقل نوجوان خطاب کنند. یکی دیگر از نمونه‌ها، استفاده از اصطلاح «سقط درمانی» برای گرفتن حیات از یک انسان از طریق «سقط جنین» است.

درست است که گاهی سقط برای مادر درمان محسوب می‌شود اما این اصطلاح را در مواردی که به خاطر ناهنجاری جنین آن را سقط می‌کنند و تهدیدی برای مادر نبوده است نیز به کار می‌رود در حالی که گرفتن جان یک موجود به دلیل ناهنجاری، درمان برای آن موجود نیست.

به عبارت دیگر در مواردی سقط ضرورت داشته باشد اما استفاده از این اصطلاح برای مواردی که فقط به خاطر شانه خالی کردن پدر و مادر از مسؤولیت فرزندشان انجام می‌شود، چنین اصطلاحی غیرمنصفانه و با هدفی غیراخلاقی طراحی می‌شود.

به نظر می‌رسد اصطلاح اینچنین دیگر، «امید به زندگی» برای «امید به زنده ماندن» است در حالی که می‌دانیم بسیاری به زنده ماندن امید دارند اما امید آنان به زندگی از دست رفته است. خلاصه کردن امید به زندگی در امید به زنده ماندن، معقول نیست.

به نظر می‌رسد واژه «اجبار»، از مواردی است که دلالت منفی و شدیدی در بر دارد. مایلیم بدانیم چه قدر استفاده از اصطلاح «حجاب اجباری» برای قانونی که در جامعه ما در زمینه حجاب وجود دارد معقول و منصفانه است و اصولاً پشتوانه عقلانی این قانون چیست؟

 

حق شناس: تأمل در این موضوع همانند بسیاری از مسائل اجتماعی دیگر، ارزشمند و صحیح است. گاه عده‌ای با استفاده از واژه‌هایی که بار منفی دارد به دنبال تخریبِ ارزشی، در جامعه و نگاه مردم هستند. در مسئله حجاب نیز، استفاده از واژه «اجبار» بار منفی دارد. این واژه معمولاً در مواردی به کار می‌رود که مصلحت قابل توجهی مورد نظر نیست و با زورگویی همراه است. از همین رو لازم است که جایگزینی مناسب برای آن پیدا شود.

 

فارس: به نظر حضرتعالی، چه معادل‌های منطقی و منصفانه‌ای می‌توان به جای اصطلاح «حجاب اجباری» برای قانون مرتبط با پوشش استفاده کرد؟

حق شناس: سؤال خوبی مطرح کردید. بهتر است به‌جای واژه «اجبار»، از واژه‌های نزدیک به «قانون‌مندی»، «قانون‌مداری» و «ضابطه‌مندی» استفاده شود، زیرا همه عقلای بشر، واژه «ضابطه‌مندی» را در موارد مرتبط با قانون می‌پذیرند. انسان حتی برای تفریح و زمان و مکان آن باید با ضابطه رفتار کند. دنیای مدرن گاه برای ریزترین فعالیت‌های انسان ضابطه مشخص می‌کند. حتی اگر کسی بخواهد رایانه‌اش را روشن یا خاموش نماید باید با ضابطه این کار را انجام دهد؛ چه برسد به کارهای بزرگ زندگی انسان.

 

فارس: در مورد ضابطه‌مندی، تفصیلی وجود دارد. ضابطه‌مندی می‌تواند اختیاری باشد و یا الزام قانونی و اجتماعی داشته باشد. پس ضابطه‌مندی نیز ممکن است پشتوانه قانونی نداشته باشد. چطور می‌توانیم اصطلاحی استفاده کنیم که الزام قانونی را هم برساند؟

حق شناس: همان‌طور که در فقه، عناوین واجب و مستحب وجود دارد، در قانون نیز برخی احکام الزامی و برخی دیگر غیر الزامی است، مثلاً بین خطوط رانندگی کردن مستحب قانونی است اما ایستادن پشت چراغ‌قرمز و رعایت سرعت مطمئنه واجب قانونی است. البته توجه به این نکته هم بسیار مهم است که ما در قوانین اجتماعی، قوانین استحبابی خیلی‌کم داریم.

 

 فارس: آن طور که متوجه شدم، فرمایش شما این است که جمع بین ضابطه‌مندی و اجتماعی بودن، مساوی با الزام قانونی داشتن است؛ اما درواقع ما داریم با بیان ضابطه‌مندی، فلسفه الزام را بیان می‌کنیم. به عبارت دیگر، گویا ضابطه‌مندی، مبنا و منطق الزام است؛ آیا در ضابطه‌مندی، الزام نیز وجود دارد و بخشی از آن است؟

حق شناس: نه! اینطور نیست، ضابطه‌مندی می‌تواند همراه با الزام یا ترخیص توصیه‌ای باشد.

 

 فارس: نظر شما درباره اصطلاحات «منع از برهنگی و ناهنجاری در پوشش»، «ممنوعیت پوشش ناهنجار» «الزام به پوشش ضابطه‌مند»، «الزام به حجاب» و «قانون‌مندی در پوشش» چیست؟

حق شناس: این اصطلاحات هم بهتر از اصطلاح «اجبار به حجاب» است. در مجموع می‌توانیم اصطلاحاتی را که جایگزینی آنها نسبت به اصطلاح ناروای «حجاب اجباری» مناسب‌تر است، به ترتیب این اولویت بیان کنیم: «ضابطه‌مندی پوشش»، «منع از برهنگی و ناهنجاری در پوشش»، «ممنوعیت پوشش ناهنجار» و بالاخره «الزام به پوشش ضابطه‌مند» که البته هرکدام از این‌ها دارای اقتضائات خاص خود نیز هستند و در موقعیت‌های مختلف این اولویت بندی تغییر می‌کند.

 

فارس: آیا واقعاً رعایت پوشش مناسب، ضرورتی اجتماعی دارد؟

حق شناس: در تمام کشورهای دنیا در مسئله پوشش، قاعده و ضابطه وجود دارد. هیچ کشوری نیست که با هر نوع پوششی به‌طور مطلق در جامعه موافق باشد. در برخی کشورها برای حضور افراد در جامعه و محل کار با پوشش نامناسب، جریمه تعیین‌شده است. موارد متعدد دیگری نیز برای ضابطه‌مندی در این کشورها وجود دارد؛ مثل قوانین راهنمایی و رانندگی یا قوانین بهداشت عمومی و… . البته حدود این قانون‌مندی در جوامع مختلف، یکسان نیست، ولی هر جامعه‌ای بر اساس ارزش‌های خود، حدودی را مشخص می‌کند. به نظر می‌رسد این سخن که حجاب امری شخصی است و هیچ‌کس اجازه دخالت در آن را ندارد، یکی از نارواترین سخنان درباره حجاب است. درست مانند مسئله اعتیاد که مسئله‌ای اجتماعی است و نه شخصی. از آنجا ‌که مردم زشتی اعتیاد را درک و حس می‌کنند، جامعه اجازه نمی‌دهد که کسی خود را معتاد کند و در جامعه ظاهر شود.

با این بیان مشخص می‌شود که قانون‌مندی حجاب، امری است که نفع آن به همگان می‌رسد. البته برای اعمال این قانون‌مندی باید فرهنگ‌سازی شود. همان‌طورکه در مورد بستن کمربند ایمنی حین رانندگی (علاوه بر جریمه) فرهنگ سازی انجام شد و به همگان نشان داده شد که این کار برای حفظ جان ضروری و به نفع همه است. ازآنجا ‌که وضوح ضرورت مسئله حجاب در جامعه به وضوح ضرورت بستن کمربند ایمنی نیست، پس باید فلسفه حجاب به‌طور منطقی و صحیح برای مردم تفهیم و تبیین شود. البته برای ترویج حجاب باید حدود آن نیز مشخص شود؛ زیرا گاهی چیزی به‌عنوان حجاب معرفی می‌شود که تعریف «حجاب اسلامی» بر آن منطبق نیست.

حجاب مناسب اسلامی، حجابی است که به گفته شهید مطهری (ره) جلب، جذب و تحریک‌آمیزی جنسی برای نامحرم نداشته باشد و به جامعه آرامش ببخشد. حجاب باید طوری باشد که مرد و زن در محل کار و تحصیل، به یکدیگر نگاه جنسی نداشته باشند و توجهشان به کار و تحصیل باشد؛ بنابراین، اگر تبیین درستی از مسئله حجاب ارائه شود، قانون‌مندی آن نیز حل‌شده و شیرین می‌گردد.

در برخی از کشورهای اروپایی، دولت حتی برای یکسان‌سازی ظاهر ساختمان‌ها، قانون وضع می‌کند. اگرچه این الزام شاید با نظر و سلیقه برخی افراد جامعه متناسب نباشد، اما دولت به خاطر مصلحت عموم، چنین قانونی را الزام می‌کند. در مورد مسئله حجاب، کسی که معتقد به هیچ دینی نیست، به‌صرف این‌که هیچ دینی ندارد حق کنار گذاشتن حجاب را ندارد چراکه احترام به‌کل جامعه و حفظ آن، ایجاب می‌کند که حتی چنین شخصی نیز ملتزم به قوانین آن جامعه باشد. مقدم داشتن مصلحت جمع بر مصلحت و منفعت شخص همواره در سیره عقلا جاری است.

 

فارس: گاهی برخی بین عفاف عرفی و عفاف شرعی تفاوت قائلند، به این معنی که معتقدند میزان پوشش عفیفانه را باید به خود مردم واگذار کرد و با تقویت خویشتن‌داری جنسی، سطح عفاف و حیا‌ی جامعه را بالابرد و به افراد جامعه اجازه داد که نوع پوشش عفیفانه را (بدون در نظر داشتن ملاک‌های شرعی) خودشان انتخاب کنند؛ مثلاً با کسی که حجابش با ملاک شرعی فاصله زیادی دارد، برخورد می‌شود اما با کسی که فقط چند تار مویش بیرون باشد به خاطر دور نبودن با ملاک شرعی (اگرچه همان هم از منظر شرع اشکال دارد) برخوردی صورت نمی‌گیرد. بنابراین می‌گویند اجازه دهید ملاک تا حدودی شخصی شود. نظر حضرتعالی درباره این دیدگاه چیست؟

حق شناس: هنگام اِعمال چارچوب‌های قوانین حجاب و نظارت بر آن، نباید سلیقه‌های شخصی را دخالت داد، بلکه باید با ضابطه برخورد کرد؛ زیرا در غیر این صورت، برخوردها آسیب‌زا خواهد بود. مهم این است که حدود و ضوابط مسائل اجتماعی رها یا به افراد واگذار نشود. هیچ انسانی نمی‌پذیرد که مثلاً در مسائل راهنمایی و رانندگی، تحصیل و بهداشت، قانون کنار گذاشته شود و هر کس هر طوری که خواست عمل کند. این قاعده درباره پوشش نیز جاری است؛ پس در جامعه باید قانون حاکم باشد؛ باید چارچوبی مشخص شود تا در مسئله پوشش ملاک قرار گیرد. به‌عنوان‌مثال همیشه برای نوع پوشش در اداره‌ها و دیگر مشاغل، تعریف استانداردی از لباس ارائه می‌شود نه اینکه آن را به مردم واگذار کنند. البته در برخی مسائل پوشش مانند رنگ، جنس و غیره، حق انتخاب را به کارمندان و دیگران می‌دهند. آنچه در مسئله «پوشش» برای اسلام مهم بوده و اصل و ملاک است این است که پوشش، سبب تحریک جنسی دیگران نشود، اما اندازه، رنگ و دیگر ویژگی‌های لباس به خودی خود ملاک اصلی اسلام نیست؛ مگر اینکه وضعیت لباس سبب بدن نمایی و جلب‌توجه نامحرم گردد.

 

فارس: آیا بهتر نیست عفاف را که امری درونی است جایگزین حجاب کنیم؟

حق شناس: «عفاف» یک امر درونی است شاید کسی در ظاهر باحجاب باشد، اما عفت درونی نداشته باشد؛ همچنین ممکن است شخصی، پوشش خیلی مناسبی نداشته باشد، اما از عفت درون برخوردار باشد. البته این نگاه در بیشتر موارد صادق نیست زیرا اگر درون کسی عفیف باشد باید نمودی در ظاهر داشته باشد. پوشش مناسب، همان نمود بیرونی است. می‌توان گفت کسی که اتاقش منظم است، انسان منظمی است، اما نمی‌توان گفت که کسی که ظاهر به‌هم‌ریخته‌ای دارد، انسان منظمی است. از این ‌رو، همگان در مورد کسی که در ظاهر، بی‌بندوباری جنسی دارد این‌طور قضاوت می‌کنند که او از منظر عفاف درونی ضعیف است. البته ادعا نمی‌شود که هر کس که بدحجاب است، انحراف جنسی هم دارد، اما کسی که بدنش را به نمایش می‌گذارد یک حدی از انحراف جنسی را دارد. چنین عملی به خود شخص و جامعه آسیب می‌زند.

 

 فارس: یکی از ادعاهای مخالفین حجاب این است که می‌گویند مسئله، برخاسته از یک نوع نگاه بدبینانه به جامعه است، یعنی وقتی گفته‌می‌شود که زن باید حجاب داشته باشد، شأن انسانی او در نظر گرفته نشده است و همچنین در مواجهه با تالی فاسدهایی که درباره بی‌حجابی شمرده می‌شود مثل وابستگی‌های نا به‌جا، به هم خوردن زندگی‌ها و… این اتهام را به مدافعین وارد می‌کنند که منظور شما این است که افراد بی‌حجاب دچار انحراف جنسی در حد نهایی آن هستند. آیا ما جامعه را گرگ می‌دانیم؟

حق شناس: شهید مطهری (ره) در بخش فلسفه حجاب کتاب «مسئله حجاب»، یکی از عوارض برهنگی و بی‌حجابی را به هم خوردن آرامش جامعه و ایجاد التهاب در روان انسان‌ها می‌داند. ممکن است شخصی با برخورد با یک خانم بی‌حجاب به حد انحراف جنسی نرسد، اما ذهن او درگیر می‌شود و شعله شهوت در او افزایش می‌یابد و ازآنجایی‌که با آن خانم ازدواج نکرده و نمی‌تواند برای ارضای شهوت به او برسد و خودش نیز ازدواج نکرده است، آرامش روانی او به هم می‌خورد.

تمایل به جنس مخالف نیازی طبیعی است و باید به‌موقع ارضاء و اشباع شود. اشخاصی که با این نیاز روبرو می‌شوند دودسته‌اند؛ عده‌ای خود را کنترل می‌کنند و عده‌ای دیگر توانایی کنترل خود را ندارند. عده‌ای هستند که بااینکه خود، همسر دارند و راه صحیح ارضای جنسی برای آنان فراهم است اما به این مقدار اکتفا نمی‌کنند زیرا غریزه جنسی همانند ثروت طلبی، (البته اگر کنترل نشود) سیری‌ناپذیر است و عده‌ای افسار شهوت خود را به دنبال‌روی از این غریزه می‌سپارند. گاهی درباره کسی که چشمش به جنس مخالف می‌افتد و درنتیجه دچار انحراف و اضطراب می‌شود، این سؤال مطرح می‌شود که چرا چنین شخصی نگاه انسانی به جنس مخالف نمی‌کند؟ در پاسخ باید گفت که اگر این مسئله در اختیار و مقدور انسان‌ها بود، این سخن، سخن خوبی بود، اما در برخی از موارد برای برخی اشخاص و نه همه، این مسئله از اختیار انسان خارج است.

 

فارس: برخی مطرح می‌کنند که تمرکز بر حجاب سبب شده تا از سایر رفتارهای عفیفانه (کلام عفیفانه، وابسته نشدن بی‌جا، آرایش کردن) غفلت شود. به نظر شما آیا این نقد وارد است و آیا روی مسئله حجاب بزرگ‌نمایی شده است؟

حق شناس: به نظر می‌رسد بیشتر مدافعان حجاب، سایر رفتارهای عفیفانه را از ملازمات حجاب می‌دانند وقتی بر حجاب تأکید می‌کنیم یعنی بر مجموعه رفتارهای فرد تکیه داریم بدین معناکه پوشش، آرایش، سخن گفتن، حرکات و سکنات و دیگر امور ظاهری فرد عفیفانه باشد و جنس مخالف را تحریک نکند. به هر حال از نظر اسلام انسان عفیف و با حیا دارای مجموعه رفتارهای عفیفانه است که حجاب از مهمترین آن‌هاست اما همراه حجاب بیرون باید به اصلاح درون نیز توجه لازم را داشت. مسأله رفتار عفیفانه و حجاب مناسب اختصاص به بانوان ندارد بلکه شامل آقایان هم می‌شود بنابراین نباید در این مسأله فقط خانم‌ها را مورد توجه و خطاب قرار داد. درهرحال باید به هر مسئله‌ای که سبب هرج‌ومرج جنسی در جامعه می‌شود و همچنین مسئله کلی پوشش که شامل پوشش آقایان نیز می‌شود، توجه و اهتمام ورزید.

 

فارس: با توجه به اینکه قانون دارای چارچوب است و سلیقه‌ای رفتار نمی‌کند، نمی‌تواند در مورد میزان آرایش و میزان دقیق پوشش، ضوابط کاملاً مشخصی تعیین نماید. برای مثال، قانون، این توان را ندارد که ضابطه‌ای برای گفت وگوهای یک زن و مرد بگذارد که موجب شود هیچ‌گونه عدم‌صداقتی بین آنها اتفاق نیفتد. آیا این محدودیت در قانون‌گذاری، موجب روبرو شدن قانون‌گذاری با چالش ذاتی نمی‌شود؟

حق شناس: در فقه ضوابطی برای پوشش مرد و زن قرار داده شده است. برای مثال، ضرورتی برای پوشاندن دست‌ها و صورت خانم‌ها وجود ندارد در حالی که پوشاندن گردن و سر الزامی است؛ اما قانون به این مسئله نپرداخته که با چه وسیله‌ای (روسری یا شال و غیره) پوشانده شود. مهم این است که پوشش درست و مناسب اتفاق بیفتد. اندام زن نیز باید پوشیده باشد. البته خصوصیات دیگری نیز اهمیت دارد مثل اینکه بدن از زیر لباس معلوم نباشد، یعنی لباس به‌قدری نازک نباشد که بدن از زیر آن دیده شود؛ دیگر اینکه لباس به حدی تنگ نباشد که سبب جلب نامحرم گردد.

به‌طور مشابه، درباره لباس آقایان نیز چارچوب وجود دارد. بدن مرد نباید به طور کامل برهنه باشد و اگر برهنگی بخشی از اندام مرد نیز سبب تحریک شود، باید پوشانده شود. البته قانون می‌تواند در این موارد ورود کرده و لباسی را نیز که به ظاهر از نظر شرعی اشکالی ندارد اما نظم اجتماعی را به هم می‌زند ممنوع کند. این قانون‌گذاری در همه کشورهای دنیا وجود دارد.

درواقع قانون و دین، اصول کلی و نوع پوشش را تعیین می‌کند؛ اما در خصوصیات جزئی دیگر دخالت و الزام نمی‌کند. این عدم دخالت، از جهتی مطلوب است زیرا جای شکل‌گیری خرده فرهنگ‌ها و سلیقه‌ها را باز می گذارد. برخی ضوابط قانونی نیز وابسته به عرف است. برای مثال، می‌گوید لباس، لباس شهرت نباشد، زنندگی در جامعه نداشته باشد و هنجارهای اجتماعی را تخریب نکند.

در مسئله آرایش خانم‌ها و آقایان (که البته این مسئله درباره خانم‌ها حساس‌تر است)، زن نباید طوری در جامعه ظاهر شود که عرف، آن را آرایش بداند؛ یعنی بگوید این زن خود را آرایش و زیبا کرده تا همه آن را ببینند و جلب‌توجه کند، اگرچه خود آن زن معتقد باشد که با این آرایش قصد جلب‌توجه نداشته و تنها قصد پاکیزگی و زیبایی داشته است، زیرا این عمل او جذابیت ایجاد می‌کند.

در بسیاری از کشورهای اروپایی و غیر آن، آرایش کردن زن در محیط دانشگاه و برخی محیط‌های دیگر ممنوع است زیرا هدف این محیط، تحصیل علم است نه مسائل دیگر. البته تعیین مرز و جزئیات مقدار آرایش ممکن است تفاوت‌های اندکی در فتاوای فقها داشته باشد.

درباره رفتار عفیفانه میان آقایان و خانم‌ها باید گفت که قانون برای برخی از این رفتارها چارچوب معین کرده است. مثلاً قانون در مورد شخصی که با حرف‌های رکیک و نامناسب، موجب آزار نامحرمی شود، در چارچوب مزاحمت‌های اجتماعی ورود پیدا کرده است اما برخی رفتارها مانند نظر شهوت‌آمیز به نامحرم، هرچند از منظر فقه برای آن‌ها حکمی مشخص شده است، اما ازنظر قانون ضابطه‌ای برای برخورد با این موارد مشاهده نشده است. اگر چنین رفتارهایی در جامعه شیوع یابد، باعث بروز مشکلات اجتماعی و روانی در جامعه می‌شود.

سخن گفتن زن و مرد نامحرم نیز همین‌گونه است. اگر این امر در چارچوب عادی باشد اشکالی ندارد، اما اگر این حرف زدن، بار جنسی پیدا کرد و به گفته روانشناسان یک حس جنسی روی این صحبت سوار شد، بااینکه این عمل از منظر شرع حرام است، اما ممکن است از نقطه‌نظر قانون، تمهیدی برای مقابله با آثار سوء آن اندیشیده نشده باشد. البته اگر این‌گونه رفتارها منجر به پیامدهایی شود، قانون‌گذار برحسب موارد می‌تواند با آن به‌صورت مسامحی یا عرفی یا با تدابیر دیگر برخورد کند.

 

فارس: رسانه مقابل، از برخی خلأها در جامعه سوءاستفاده می‌کند. به‌عنوان‌مثال یکی از خلأهای فرهنگی در جامعه اوایل انقلاب، مساوی دانستن حاکمیت جمهوری اسلامی با اسلام بود. الآن نیز برخی از مسؤولان (که البته تعداد آن‌ها کم است) از این تفکر اشتباه در جامعه سوءاستفاده کرده، برای پوشاندن اشتباهات، خود را به دین متصل کرده و آن را پای دین می‌گذارد. البته جبهه مقابل از این تفکر حمایت کرده و دوست دارد که مردم اشتباهات برخی از مسؤولان را به‌پای دین بگذارند تا این‌طور نتیجه گرفته شود که نظام باید سکولار گردد. به طور مشابه به نظر می‌رسد تمام اهتمام جبهه مقابل تلقین این موضوع است که تنها مسئله مهم برای نظام اسلامی در مسائل عفاف، حجاب است. آنان اهمیت رفتار عفیفانه برای تربیت اسلامی را نادیده می‌گیرند و تنها دغدغه نظام اسلامی را نهادینه کردن حجاب معرفی می‌کنند. آیا چنین تمرکزی وجود دارد و آیا صحیح است؟

حق شناس: هم نوع برخورد متولیان مسائل اجتماعی جامعه ما در مسئله حجاب در مواردی اصولی نبوده و هم تلاش جریان مقابل در راستای ارائه مسئله حجاب، به‌عنوان یک کار خشک، بی‌منطق، اجباری و بدون پشتوانه فلسفی و فکری بوده است. نتیجه آن نیز بی‌اثر بودن تلاش‌های متولیان این امر است. مثل برخی از مراکز علمی و دانشگاهی که خانم‌های بدون چادر را ملزم به چادر سر کردن (بدون تبیین منطق و فلسفه آن) می‌کنند و بدون آن اجازه ورود نمی‌دهند. درحالی‌که گاهی اوقات اشکالی در ورود خانم‌های با مانتو اما پوشیده و بدون آرایش، برای ورود به مراکز علمی نیست. هر چند که استفاده از چادر بارعایت ملازمات عفیفانه آن، حجاب برتر و بهتر است. درعین حال ممکن است خانمی با چادر که آرایش‌کرده و موهایش نیز پیدا باشد به‌صرف اینکه چادر بر سر دارد، اجازه ورود به دانشگاه را داشته باشد.

نتیجه این رفتارها، ایجاد این تصور می‌شود که در رفتار مدافعان حجاب، فلسفه و منطقی حاکم نیست. درحالی‌که این کار منطق صحیحی دارد که همان اصل رفتار عفیفانه است و خانم‌ها و آقایان را الزام به حجاب مناسب می‌کند. آن چه باید بر آن تأکید شود و برای آن فرهنگ سازی شده و از آن کوتاه نیاییم و در دانشگاه‌ها و جاهای مشابه با منطق صحیح از آن دفاع کنیم پوشش صحیح و به دور از هرگونه تحریک کنندگی و خودنمایی جنسی است چه همراه با چادر باشد و چه با مانتو و چه پوشش دیگر.

 

فارس: اگر پذیرفتیم پوشش مناسب می‌تواند سلامت جامعه را تأمین کرده و برای مصلحت عموم جامعه ضرورت داشته باشد، اگر بخش قابل توجهی از مردم، این دلایل را پذیرفتند، آیا حق داریم به عده هرچند اندکی که آن را به هر دلیل قبول ندارند، الزام کنیم؟

حق شناس: در همه کشورها قانون بر اساس مصلحت عمومی و نه نظر گروه‌های اقلیت تعیین می‌شود. کسانی که اعتقادی به حجاب ندارند باید به‌عنوان یکی از هنجارهای اجتماعی، به مسئله حجاب احترام بگذارند. این فقط از منظر حقوقی مورد نظرم نیست بلکه در رفتار شخصی هم تا زمانی که ضابطه‌مندی پوشش را مضر برای جامعه نمی‌دانند، برای رعایت حقوق عمومی و حاکمیت قانون، اخلاقی این است که به آن احترام بگذارند.

خانم‌های جامعه ما به اصل پوشیدگی اعتقاد دارند و اختلاف بر سر میزان آن است. فرض کنید کسی حس می‌کند میزان پوشش مورد نظر قانون بیشتر از پوشش مورد نظر اوست. چه اشکالی بر رعایت آن حد وارد است؟ چرا باید حس کند برای این فاصله بین پوشش مورد نظر او و پوشش مورد نظر قانون باید خلاف قانون عمل کند؟ برای مثال، در گذشته هرگاه خانمی می‌خواست وارد مکان مقدسی شود به او چادر می‌دادند. برخی از خانم‌ها ناراحت می‌شدند و برایشان این سؤال ایجاد می‌شد که مگر حجاب من مناسب نیست؟! درحالی‌که علت، این است که در این مکان مقدس چادر «مناسب‌تر» است (نه اینکه حجاب این خانم از اساس مناسب نباشد) و حس تقدس (و معنویت بیشتری) دارد. همان‌طور که در برخی کشورهای اروپا خانم‌هایی که وضع پوشش مناسبی ندارند هنگام ورود به کلیسا چیزی به آنان داده می‌شود تا پوشش آن‌ها مناسب با کلیسا گردد. پس احترام گذاشتن به هنجارهای اجتماعی تا حدی لازم است.

 

 فارس: یکی از ادعاهای برخی کمپین‌های ضد حجاب این است که شما به بی‌حجابی ما احترام بگذارید تا ما نیز به حجاب شما احترام بگذاریم؛ به این بیان چه پاسخی باید داد؟

حق شناس: در کنار این شبهه، شبهه دیگری هم مطرح می‌کنند. می‌گویند الزام عده‌ای که اعتقادی به حجاب ندارند، به رعایت حدی از حجاب همانند کاری است که رضاشاه با کسانی کرد که معتقد به حجاب بودند ولی رضاشاه آن‌ها را ملزم به برداشتن حجاب کرد. پس فرق این دو چیست؟ ادعا می‌کنند که الزام به حجاب به همان میزان غلط است که الزام به بی‌حجابی غلط است. جواب این است که قیاس این دو باهم صحیح نیست. اینکه گفته شود شما به کار ما احترام بگذارید تا ما هم به کار شما احترام بگذاریم، جایی معنا دارد که آن دو کار ارزشمند باشند اما درجایی که یک عمل ارزشمند و عملی دیگر ضد ارزش باشد قیاس مع الفارق است. برای مثال، آیا دو گزاره «الزام به ترک اعتیاد» با «الزام به معتاد شدن» مثل هم هستند؟ الزام به ترک اعتیاد را به هیچ وجه نمی‌توان با الزام به معتاد شدن مقایسه کرد. تفاوت الزام به ترک اعتیاد و الزام به اعتیاد این است که اولی لااقل گاهی پسندیده است و دومی، نه تنها الزام به آن ناپسند و غلط است بلکه خودش هم ناپسند و غلط است. معیار غلط بودن آن را هم منطق اجتماعی، قانونی و دینی تعیین می‌کند. البته ممکن است کسی بگوید باید اثبات کنید حجاب نقش اجتماعی و اهمیت ارزشی دارد. بله او حق دارد دلایل ما را در این زمینه بشنود و به همین خاطر بیان هم کرده‌ایم و اگر اشکالی نسبت به دلایل به نظرشان می‌رسد، جای خودش قابل بحث است.

مثال دیگر این است که کسی بگوید انتشار گازهای گلخانه‌ای آسیب زننده است و گروه مخالفشان به جای اینکه بگویند چرا مخالفت می‌کنند، فقط تکرار کنند که شما نباید کارخانه‌ها را الزام به کنترل میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای کنید. پس نمی‌شود گفت الزام و قانونی کردن به حجاب مثل الزام به بی‌حجابی و برهنه شدن است. از همین رو این سخن صحیح نیست که شما به رفتار زشت من احترام بگذار تا من نیز به رفتار صحیح و خوب تو احترام بگذارم؛ بنابراین، چیزی که بر اساس دین و عقل، خوب و صحیح تشخیص داده شود، همگان باید آن را رعایت کرده و احترام بگذارند؛ اما هرگز نمی‌شود به منطق غلط کسی احترام گذاشت.

 

 فارس: به نظر می‌رسد فرمایش شما در جایی است که رفتار ناهنجار ناشی از ندانستن اهمیت حجاب یا سهل انگاری نسبت به آن باشد ولی فرض کنید با کسی روبرو شدیم که حجاب را سرکوب زن و ضداجتماعی می‌داند. آیا به چنین شخصی می‌توان گفت که تو نیز باید به حجاب احترام بگذاری یا باید درباره اصل موضوع حجاب با او بحث کرد؟

حق شناس: با چنین اشخاصی باید درباره اصل حجاب بحث کرد. ادعای او تنها وقتی قابل‌پذیرش است که اثبات کند حجاب منطق صحیحی ندارد و برهنگی برای بشریت بهتر است اما اگر نتوانست اثبات کند و قصد احترام گذاشتن هم ندارد، باید به آن مقدار که قانون رعایتش را لازم می‌داند عمل کند. مثل کسی که قانون راهنمایی و رانندگی را ضد بشری بداند، این شخص باز باید به قانون احترام بگذارد و عمل کند؛ اما اگر خلاف قانون عمل کند قانون مانع او خواهد شد.

 

فارس: ادعاشده که زنان (با دیدگاه اجتماعی و عقلایی) مجبور نیستند به خاطر مشکل‌دار نشدن آقایان حجاب را رعایت کنند. به‌علاوه اینکه زنان، بی‌حجابی را حق خود می‌دانند. البته با توضیحاتی که در اهمیت حجاب داده شد، پاسخ آن نیز تا حدودی مشخص‌شده است اما اگر ممکن است بیشتر توضیح دهید.

حق شناس: چون در مسئله حجاب، مصلحت اجتماعی در میان است، کسی نمی‌تواند بگوید که کاری به اثر رفتارم بر دیگران ندارم. اگر رفتاری سبب پیامدهای بیرونی برای دیگران باشد و دیگران را تحت تأثیر قرار دهد، مثل رانندگی خطرناک که شخص راننده علاوه بر خود، به دیگران نیز آسیب می‌زند. قانون می‌تواند مانع آن رفتار شود. پس کسی که بدحجاب باشد علاوه بر خود، به دیگران نیز آسیب می‌زند زیرا سبب تحریک دیگران شده و سلب آرامش از آنان می‌کند. بسیاری از طلاق‌ها به خاطر بدحجابی بوده که شخص به خاطر جذب شدن به خانمی دیگر، از همسر خود جداشده است.

 

 فارس: میزان اثرگذاری و احتمالات نیز مهم است که یک عمل چه میزان دیگران را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد. مثلاً اگر کسی در خیابان مشغول خوردن بستنی شود، شاید برخی با دیدن آن، هوس بستنی کنند، اما آیا می‌شود آن شخص را از بستنی خوردن منع کرد؟ البته گفته نشود انسان را با بستنی مقایسه نکنید؛ مشخص است که منظورمان جهت جذابیت بستنی و کشش جنسی برای انسان‌هاست وگرنه دین حتی نسبت به نگاه مادی که انسان را حیوانی متکامل می‌داند، انسان را خلیفه خداوند در زمین که مظهر همه زیبایی‌هاست می‌داند.

حق شناس: بله نمی‌شود او را از بستنی خوردن منع کرد زیرا برخی از کارها یک میزان متعارفِ اثرگذاری روی دیگران را دارد که قابل منع نیست. مثل‌اینکه خانمی به میزان متعارف و بدون انگیزه‌های شهوانی با نامحرم صحبت کند و به نحوی غیر قابل پیش بینی، آن نامحرم، دچار دلبستگی آسیب زننده شود نمی‌توانیم با احتمال چنین آسیب‌هایی، خانم یا آقا را از صحبت کردن منع کنیم. درباره پوشش نیز حد متعارفی وجود دارد و این مقدار اشکالی ندارد. پس مهم و اصل این است که بدن پوشیده بوده و تحریک‌آمیز نباشد اما نمی‌توان اصل جذابیت مرد و زن نسبت به یکدیگر را نفی کرد.

 

 فارس: ملاک در ضرر وارد شدن به دیگران، ضرر عقلایی است. ممکن است گاهی به دیگران ضرر نرسد اما کسی به سوء اختیار خود ضرر ببیند. پس با این مقدار نباید آزادی اشخاص را محدود کرد.

حق شناس: تشخیص این ضرر به دست قانون‌گذار است که چارچوب‌های آن را باید معین نماید و نمی‌شود آن را در سطح جامعه رها کرد تا هر کس آن را بر اساس امیال و سلیقه‌های شخصی معین کند.

 

 فارس: یکی از آفاتی که برای حجاب بیان کرده‌اند این است که ممکن است شخصی به هر دلیل (دلیل واقعی از منظر طرف مقابل و غیرواقعی از دیدگاه ما) حجاب را و بلکه دین را قبول نداشته باشد، اما به خاطر قانون مجبور است که حجاب را رعایت نماید. این امر، سبب بروز رفتار منافقانه از او شده و کم‌کم تنفر نسبت به دین و نظام اجتماعی در او پیدا می‌شود و ممکن است با خودنمایی‌ها و آرایش‌های افراطی، الزام به حجاب را در جهت معکوس جبران کند. هنگامی‌که به برخی آنان گفته می‌شود شما چرا از اروپایی‌ها هم افراطی‌تر آرایش می‌کنید در پاسخ می‌گویند شما برای حجاب محدودیت قرار داده‌اید؛ ما هم به همین مقدار که آزاد هستیم، بدفرمانی یا آرایش افراطی می‌کنیم هرچند مورد تمسخر مردم دیگر کشورها واقع شویم. نظر شما درباره این ادعا چیست؟

حق شناس: این تفکر که هر چیزی که در آن الزام باشد، باعث تنفر افراد و روی آوردن به نفاق می‌شود، درباره همه قوانین و الزامات اجتماعی قابل طرح است. پس چرا تنها درباره حجاب این مطلب گفته می‌شود. بنابر آنچه گفته شد این تفکر پذیرفته نیست و باید حجاب به‌عنوان قانون رعایت شود اما مخالفت برخی با مسئله حجاب، بیشتر جنبه اجتماعی، روان‌شناختی و سیاسی دارد. گاهی دلخوری‌هایی از برخی مسؤولان وجود دارد یا اینکه فرد در برخی از مسائل با نظام مشکلاتی داشته و می‌خواهد آن را با بدحجابی جبران کرده یا اعتراضش را این‌گونه نشان دهد. به نظر می‌رسد منطق مستحکمی برای برهنگی وجود ندارد.

پس نظام باید در مسئله حجاب، فرهنگ‌سازی کرده و منطق و فلسفه آن را به همگان منتقل کرده و آن را از سلیقه‌های سیاسی دور نگه دارد. اگر حجاب درست معرفی شود دیگر این مسائل و آفت‌ها را نخواهد داشت. اگر به همگان فهمانده شود که یک قانون به نفع کل جامعه است همه آن قانون را رعایت می‌کنند. مثل الزام قانونی موتورسوارها به گذاشتن کلاه ایمنی حتی در فصل تابستان که هوا گرم است و اِعمال جریمه در مورد کسانی که به این قانون عمل نکنند که به این دلیل است که گذاشتن کلاه ایمنی هم برای خود شخص فایده دارد و هم برای دیگران و خانواده او فایده دارد و جلوی هزینه‌های جانی و مالی آنان را می‌گیرد.

مسئله حجاب نیز همین‌طور است. حجاب، مقداری محدودیت برای خانم‌ها مخصوصاً در فصل گرما ایجاد می‌کند، اما به خاطر مصلحت‌های شخص و اجتماع، رعایت کردنش ارزشمند است.

 

 فارس: اگر حجاب عرفی از حجاب شرعی فاصله زیادی بگیرد، مثلاً مردم بگویند که از نظر ما پوشش موی سر تحریک جنسی ندارد پس لزومی به رعایت آن نیست، در این موارد میزان برخورد قانونی که مطابق با شرع باشد چیست؟ یکی از جواب‌ها که موردپذیرش عموم فقها قرار نگرفت این است که متعلق نهی از منکر، حرام نیست، بلکه منکر است یعنی حرامی که جامعه، حرام بودنش را درک کند. پاسخ دیگری که بیان شده، این است که نهی از منکر جایی است که اثر داشته باشد، بنابراین در مواردی که برای مثال بدون روسری بودن را قابل جمع با حیا و عفاف و نجابت می‌دانند، از این جهت که اگر هم نهی کنید آن را درک نمی‌کنند و اثری ندارد، نیازی به نهی از منکر نیست. نظر شما نسبت به این پاسخ‌ها چیست؟

حق شناس: در مورد برخی منکرات شایع (دروغ، غیبت و …) که در جامعه است آیا وظیفه یک جوان مؤمن، زمانی که صبح از منزل بیرون می‌آید این است که به تک‌تک افراد جامعه تذکر دهد و زندگی خود را تعطیل کند؟ ظاهراً امربه‌معروف و نهی از منکری که در دین واجب است، قطعاً این نیست. یکی از قیدهای وجوب امربه‌معروف و نهی از منکر این است که مطمئن باشد یا احتمال دهد که تذکر او اثر می‌کند. در بیشتر مواقع یقین بر بی‌اثر بودن تذکر است که در این موارد تکلیفی نیست. قید دیگر که عقل آن را درک می‌کند این است که قرار نیست هر کس زندگی‌اش را تعطیل کند و در همه موارد منکر تذکر دهد، بلکه اگر در روند طبیعی زندگی با منکری مواجه شد (نه اینکه به دنبال پیدا کردن منکر باشد و جستجو کند) و می‌داند اگر تذکر دهد اثر دارد در این مواقع باید تذکر دهد؛ اما اگر منکری در جامعه طوری عادی شد که دیگر منکر محسوب نشود (که سؤال هم دراین‌باره بود)، صرف این تغییر نگاه، برای تغییر حکم کفایت نمی‌کند.

مصادیق منکر را شرع تعیین می‌کند. معروف و منکر نسبی نیستند، بلکه شارع برای آن تعریف دارد. ممکن است گاهی جامعه چیزی را منکر بداند اما شرع آن را حرام و بد نداند، مثل‌اینکه ممکن است در جامعه‌ای اگر کسی کروات نزند کار زشتی مرتکب شده باشد. در چنین مواردی شارع آن کار را منکر نمی‌داند و هیچ اشکالی ندارد که کسی کروات نزند. برعکس گاهی شارع چیزی را منکر اعلام می‌کند که مورد پسند جامعه است. مثل صدر اسلام که ربا امری عادی بود، اما اسلام آن را منکر و حرام اعلام کرد بنابراین، شارع روی ملاک‌های خودش حکم می‌کند. عنوان حرمت روی محرمات شرعی رفته است نه منکر اجتماعی؛ زیرا گاهی عرف چیزی را منکر می‌داند که از منظر شرع، منکر نیست.

اگر کار منکری عوارض اجتماعی داشته باشد که شرع آن عوارض را نپسندد، آن منکر را ممنوع می‌کند. البته شاید در جایی شرع، حکمی نداشته باشد اما قانون‌گذار بر اساس برخی از مصالح اجتماعی، قوانینی را وضع کند. مثلاً در مورد اینکه در مدارس میزها و صندلی‌ها چگونه چیده شود، شرع حکمی ندارد اما قانون‌گذار به خاطر برخی از مصالح و استانداردها، نظم خاصی را مقرر می‌کند؛ بنابراین، اگر روزی بی‌حجابی در جامعه عادی شد هیچ‌گاه حرمت آن از بین نمی‌رود.

 

فارس: گاهی گفته می‌شود اگر حساسیت‌های اجتماعی حجاب از بین برود مشکل بی‌حجابی حل می‌شود. اگر خانم‌ها روسری را از سرشان بردارند آرام‌آرام این امر عادی شده و هیچ مردی با دیدن سر برهنه خانمی تحت تأثیر قرار نمی‌گیرد.

حق شناس: این سخن از چند جهت جای اشکال دارد؛ بله حساسیت پایین می‌آید اما آستانه تقاضا به سمت چیزهای دیگر و بیشتری می‌رود. از سوی دیگر همان خانم نیز که مدتی روسری سرش نمی‌کرد حالا دوست دارد که آستین‌کوتاه بپوشد و کم‌کم به سوی نیمه‌برهنگی و بعد برهنگی کامل پیش می‌رود. پس موضوع کم شدن پوشش، درجایی متوقف نمی‌شود و تا برهنگی کامل پیش می‌رود. چیزی که تغییر می‌کند این است که آستانه تحریک تغییر می‌کند.

بی‌حجابی و برهنگی، میل به ازدواج را کاهش می‌دهد. حجاب، زن را برای مرد موجودی خواستنی و مطلوب می‌کند یعنی حجاب سبب می‌شود تا یک مرد برای به دست آوردن یک زن، هزینه کند و با ازدواج، تشکیل زندگی دهد؛ اما اگر زن ارزان در دسترس باشد، مرد دیگر انگیزه‌ای برای ازدواج پیدا نمی‌کند و این می‌شود که در کمال تأسف و در اوج بی‌اخلاقی می‌گوید «ازدواج، به صرفه نیست». در حالی که عزت زن و مرد به ویژه در سال‌های افزایش سن و سال آنان و امنیت و آرامش فرزندان جامعه با خانواده تأمین می‌شود. پیامد برهنگی را در جهان امروز نسبت به خانواده‌ها می‌بینیم. امروزه در دنیا، همزیستی وجود دارد نه ازدواج و پیوند خانوادگی. ازاین‌رو، دنیای مدرن از انسان‌ها «فرد» می‌سازد نه «خانواده».

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد