تحلیل فرآیند تکوین نظام آفرینش بر اساس آموزههای عرفانی دین اسلام
بحث آفرینش همیشه جالب و جذاب بوده و همه نحلههای فکری تلاش کردهاند تا به زعم خود، تصویری منطقی و صحیح از آن ارائه نمایند، ولی هرکدام با تکیه بر خیالات خود، بافتههایشان را مطرح و بر اساس آن تصاویری را ارائه دادهاند که هیچ نسبتی با حقیقت ندارد. شاید تفاوت تعاریف ارائه شده از
بحث آفرینش همیشه جالب و جذاب بوده و همه نحلههای فکری تلاش کردهاند تا به زعم خود، تصویری منطقی و صحیح از آن ارائه نمایند، ولی هرکدام با تکیه بر خیالات خود، بافتههایشان را مطرح و بر اساس آن تصاویری را ارائه دادهاند که هیچ نسبتی با حقیقت ندارد. شاید تفاوت تعاریف ارائه شده از آفرینش، به نگاه آنها نسبت به خالق هستی بر میگردد. آن تفکری که آفرینش را در دامنه اتفاق تعریف میکند و آنرا در تکثیر یک تکسلولی محدود کرده(ماتریالیستی)، یکنوع و آن که خداوند را همچون یک ساعتساز میداند که عالم را آفریده و آن را کوک کرده و دیگر کاری با آن ندارد(تفکر یهود)، نوع دیگری تعریف از خالق هستی مطرح و او را محدود کرده است.
یکی از زیباترین منظرهای دینی و الهی نسبت به خلقت، که از سوی برخی از علما و عرفا مطرح میشود، منظری است که خلقت را به این صورت توصیف میکند: آنگاه که خداوند میخواست عالم غیر قابلِ وصف که هیچ توصیف و توضیحی دربارهی آن وجود ندارد را به توصیف بکشاند، برای اولین بار، یک نور، و تنها یک نور را ایجاد نمود و آن را چون ابزاری به کار گرفت تا به واسطهی آن و از آن و در آن، همه عوالم و موجودات را خلق نماید. آن نور به اندازه خورشید نبود، به اندازه کل آسمانها و زمین هم نبود، بلکه آن نور به اندازه کل عوالم هستی بود، از بالاترین فضاها تا پایینترین عالم، که عالم دنیاست.
نوری بسیار عظیم و لطیف؛ نوری که صرفاً برای روشنایی نبود، بلکه خداوند آن نور را به کار گرفت تا در طی مراحلی، عوالم هستی را خلق نماید. بعضی از افراد، تصوری عوامانه از خلقت دارند و فکر میکنند که تمام هستی در یک لحظه از عدم به وجود آمده است. بله این کلام به نوعی صحیح است، چرا که وقتی که آن نور ایجاد شد، هنوز «زمان» ایجاد نشده بود که قابل سنجش با زمان باشد، به عبارت دیگر، یک ایجاد بیش نبود.
در عوالم بالا مکان و در عوالم پایین، علاوه بر مکان، زمان هم مطرح میگردد، به عبارت دیگر میتوان گفت که سیر خلقت تدریجی است و تدریج موضوعیت پیدا کرده و عوالم و به خصوص عوالم پایین، تدریجاً توسط خداوند، ایجاد، پرداخت و تربیت میشوند تا به بهترین ثواب و عقبی رسانده شوند. به همین لحاظ، در کتب آسمانی، مراحل آفرینش توصیف شده و مرحلهبندی و تقدم و تأخر زمانی در آن مطرح گردیده است.
زمانی که خداوند این نور را خلق نمود، آن را حرکت داد و عالم به عالم پایین آورد و به این صورت، هر عالم را در کمال نظم و زیبایی پرداخت نمود تا نور را به دنیا رساند.
این نور، بسیار لطیف و زیبا و قیمتی است. از آنجایی که رحمت خداوندی وجهی از این نور بود، باعث شد تا همهی مخلوقات از آن به صورتهای مختلف بهرهمند شوند. خداوند برای اینکه اهل زمین از این نور بهره ببرند و با آن هم کلام شوند، علاوه بر تمام حیثیت و هویت آن، برای مدت کوتاهی این نور را در قالب یک جسم نیز در آورد که ما به آن جسم، میگوییم «محمد»(ص).
وقتی انسان از این منظر به ماجرا نگاه میکند، به حمد کشیده میشود و مشاهده میکند که چه منظر زیبایی است. از این منظر نمیتوان گفت که رسولاللّه یک شخص نورانی هستند و به تعبیر دیگر، این کلام برای توصیف ایشان ضعیف به نظر میرسد، بلکه باید اینگونه بیان نمود که ایشان نوری هستند که چند صباحی جسمی به آن تعلّق گرفته است.
رحمانیت خداوند ایجاد مینمود که همه مخلوقات از آن نور عظیم به اشکال گوناگون بهره ببرند، پس برای بهره بردن اهل زمین، خداوند برای آن نور جسمی ایجاد نمود، که تنها برای ۶۳ سال در میان اهل زمین باشد و با مردم هم کلام شود، که ما به آن جسم «محمد» میگوییم. رسولالله خودشان به این موضوع اشاره نموده و میفرمایند: «اولین نوری که خداوند خلق کرد، نور من بود». پس همه عالم از آن نور عظیم و به واسطهی آن و در آن خلق شد. این نور منطبق با حکمت الهی درسیر حرکت خود به تبع اعمالی که انجام میدهد، رفتارهای متفاوتی را از خود نشان میدهد و حالات مختلفی پیدا میکند.
برای توضیح بیشتر این مطلب باید دانست که بزرگان دین، از یک دیدگاه، کل عوالم هستی را در دو حیطه توصیف کردهاند؛ یکی حیطهای که غیب است و اجازه برای ظاهر شدن و مشهود شدن آن برای عموم نیست و دیگری حیطهای که در معرض خلایق و به تعبیر دیگر، مشهود میباشد از این دیدگاه عوالم به «غیب و شهود» تقسیم میشوند. از یک دیدگاه دیگر، میتوان عوالمِ عالم هستی و فضاهای قابل وصف را به دو قسمت «مُلک و ملکوت» تقسیم نمود. فضای مُلک، فضایِ ظاهرِ عالم در پهنهی آسمانها و زمین است و فضای مَلکوت، فضای باطنِ عالم و آن بخش از عالم هستی است که ناپیدا و مُشرف به پهنهی آسمانها و زمین است.
بر طبق این تقسیمبندی، حیطهی اول، مجموعه عوالمی است که در باطن هستند و وسعت آن از بالاترین عوالم تا عالم ملکوت میباشد و حیطهی دوم، مجموعه عوالمی است که در معرض خلایق هستند و وسعت آن، از بعد از ملکوت تا عالم دنیا و به عبارت دیگر، حیطهی آسمانها و زمین است.
وقتی بزرگان دین، دربارهی رفتار این نور، در این دو حیطه صحبت میکنند، چنین میگویند که آن نور عظیم در این دو حیطه، دو حالت رفتاری دارد. وقتی این نور در ملکوت و در باطن حرکت میکند، همچون مادری مهربان رفتار میکند که به لحاظ تقید به حجاب، از اندرونی بیرون نمیآید و در درون خانه، عوالم را پرداخت میکند. اما زمانی که از ملکوت پایین آمده و در آسمانها و زمین به حرکت میپرازد و در معرض خلایق قرار میگیرد، یعنی وقتی پا از اندرونی بیرون مینهد و به قسمت بیرونی میآید، رفتاری پدرانه از خود بروز میدهد و به رسیدگی و ولایت امور میپردازد و نظم امور در حیطهی آسمانها و زمین را برعهده میگیرد.
به گفته ایشان، اگر به آن حالت از نور که در باطن حرکت کرده و مادرانه رفتار میکند، جسمی مادی در دنیا تعلق بگیرد، به او «فاطمه» گفته میشود. اما اگر به آن حالت از نور که از باطن بیرون میآید و در معرض خلایق قرار میگیرد، جسمی مادی در دنیا تعلق بگیرد، به او «علی» گفته میشود. به عبارت دیگر یک نور بیشتر نیست و تنها همین یک نور است که ابزار دست الهی است و مجراییست تا به وسیله آن اراده خداوند اعمال شود و دوئیتی ندارد. دو نور و چند نور نیست، یک نور است، ولی این نور دوحالت و رفتار از خود بروز میدهد. این نور وقتی در ملکوت باشد، یکی است و دوئیتی در آن پدیدار نیست. در روایاتِ اهلبیت(ع) درباره وجه ملکوتی نور اهلبیت(ع) چنین فرموده شده که «کُلُهُم نورٌ واحد».
ما چقدر به دین، متعهد و پایبند هستیم و اهل بیت رسول الله(ص) را میشناسیم؟ آیا تنها به جسم مادی آن بزرگواران توجه داریم یا به ابعاد بالاتر آنها نیز توجه میکنیم؟ آیا این دین حداقلی که ما به آن اکتفا میکنیم، ما را از حوادث سخت آخرالزمان به سلامت عبور میدهد؟ وقتی خداوند اراده کرد تا عوالم قابل وصف را ایجاد نماید، نوری را خلق کرد و با آن و از آن و در آن، عوالم هستی را شکل داد. آن نور، عوالم را یکی بعد از دیگری پرداخت نمود تا به دنیا رسید و خداوند از باب رحمتش جسمی را برای مدت زمان کوتاهی به آن تعلق داد که ما به او میگوییم محمد.
آن نور در سیر حرکتش به عمق عوالم(دنیا) از دو فضا عبور کرد. عوالم «غیب و شهود» و به تبعه آن، دو رفتار و حالت به خود گرفت. یکی زمانی که در حجاب بود و عوالم را پرداخت نمود «عوالم غیب» که ما به آن جسمی که در دنیا به آن تعلق گرفت، میگوییم: «فاطمه ». دوم، زمانی که این نور از حجاب بیرون آمد و در پهنه آسمانها و زمین در معرض خلایق قرار گرفت «عوالم شهود»، و در آنجا به نظامت امور میپردازد، که ما به آن جسمی که در دنیا به آن تعلق گرفت، میگوییم: «علی». این نور که در عالم شهود و در آسمانها و زمین کار انجام میدهد، در خود دوازده حالت دارد؛ نه اینکه ۱۲ نور جدا از هم ایجاد شده، بلکه از ازل تا ابد، خداوند تنها یک نور خلق کرده که در عوالم شهود به آن ۱۲ رنگ مختلف داده است.
وقتی نام هر یک از اهل بیت را میبریم، باید در ذهن ما، نوری عظیم در حیطه آسمان شکل بگیرد. نه آسمانِ زمین، نه آسمانِ منظومۀ شمسی، نه آسمانِ ستارگان، نه آسمانهای هفتگانه، بلکه آسمان عوالم هستی. مثلا وقتی میگوییم علی بن ابیطالب(ع) باید نوری عظیم در آسمان عوالم هستی، در ذهنمان شکل بگیرد. نوری که ساخته خداست. از ازل بوده و تا ابد خواهد بود. و تنها در مدت زمانی کوتاه مجبور به داشتن جسمی در دنیا شده است. اهل بیت محدود به جسم مادی نیستند، وابسته به زمان و مکان هم نیستند، وابسته به عربیت و زبان عربی هم نیستند، وابسته به قوم و قبیلۀ قریش هم نیستند، اهل بیت فراتر از اینها هستند، چرا که اصل آنها یک نور عظیم است.
اگر بر این دانستهها تفکر و تعمق کنیم، گسترهای وسیع و پهناور در ذهن ایجاد میشود که فضایی عظیم برای پرواز در عالم دین است. فضایی که انسان را از محدودیت خارج کرده و به او این امکان را میدهد که با تقید به شرعیات و با ابزار تقوا، در این پهنه سیر کند و از آن لذت ببرد.
اگر بر این ایمان باشم که اصل اهل بیت(ع)، نور آنهاست، پس من به عنوان یک شیعه باید به آن توجه کنم و تلاش کنم تا آن را بفهمم و خود، نور شوم. اگر نور شوم، دیگر محدودیت زمان و مکان برایم مطرح نیست. در این صورت است که برای من دیگر این موضوع اهمیتی ندارد که مولا۱۴۰۰ سال پیش بودند یا ۱۴۰۰سال بعد خواهند آمد. با این نوع نگاه به اهلبیت، استفاده از ایشان محدود به جسم مادی ایشان نیست.
طبیعی است که برای درک نور و نور شدن باید تقوا داشت. باید با رعایت مسائل شرعی خود را تطهیر کنیم و سبک شویم تا جنس وجودیمان از مادیّت فاصله گرفته و به نورانیت نزدیک شود. برای نزدیک شدن به این نور عظیم، باید آسمانی شویم. باید سبک شویم، باید پرتویی از نور شویم. باید از نَفس دور شویم و آن را بیاندازیم. اگر خداوند این نور عظیم را در قالب جسمهایی در آورده، به این خاطر است که ما بتوانیم با ایشان ارتباط برقرار کنیم و با آنها همراه شویم، پس راه دسترسی به ارتفاعات را هم باز نموده است.
یادداشتی از عبدالحمید قدیریان، مدیر دفتر مطالعات کاربردی مرکز هنرهای تجسمی حوزه هنری
انتهای پیام
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰