پاسخ به اشکالات فخر رازی بر آیه ولایت با تاکید بر نظرات آیتالله معرفت
حجتالاسلام والمسلمین عیسی عیسیزاده، استادیار پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن و دانشیار دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با ایکنا؛ به بررسی اشکالات فخر رازی به آیه ولایت و پاسخ به آن با تاکید بر دیدگاه علامه معرفت پرداخت و گفت: ۹ اشکال از سوی این مفسر مطرح شده است که اشکال اول: نازل نشدن
حجتالاسلام والمسلمین عیسی عیسیزاده، استادیار پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن و دانشیار دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با ایکنا؛ به بررسی اشکالات فخر رازی به آیه ولایت و پاسخ به آن با تاکید بر دیدگاه علامه معرفت پرداخت و گفت: ۹ اشکال از سوی این مفسر مطرح شده است که اشکال اول: نازل نشدن آیه در شأن حضرت علی؛ اشکال دوم: سازگارنبودن انفاق انگشتر با اخلاص حضرت علی(ع) در نماز؛ اشکال سوم: فعل کثیر بودن انفاق انگشتر؛ اشکال چهارم: منافات داشتن انفاق انگشتر با زکات واجب است.
وی با اشاره به سایر اشکالات گرفته شده، افزود: اشکال پنجم از دید وی، سیاق آیات قبل و بعد مانع دلالت آیه بر معنای ولایت است؛ اشکال ششم: احتجاج نکردن امام علی(ع) به آیه ولایت؛ اشکال هفتم: بالقوه بودن امامت آن حضرت در زمان نزول آیه؛ اشکال هشتم: عدم دلالت آیه بر عدم عمومیت ولایت و اشکال نهم: ناسازگاری فقر حضرت علی(ع) با داشتن انگشتر است.
عیسیزاده با بیان اینکه علامه معرفت به برخی از این اشکالات پاسخ داده است اظهار کرد: فخررازی مدعی است که ادعای شیعه مبنی بر نزول آیه در شأن علی علیه السلام مورد قبول نیست؛ زیرا بیشتر مفسران قائلند که آیه در حق امت نازل شده است که علامه معرفت در پاسخ به وی آورده که اولا: «همه مفسران اتفاق نظر دارند که این آیه در شان حضرت علی(ع) نازل شده است و او کاملترین مصداق این آیه است؛ ثانیا: روایات منقول از بزرگان صحابه و بزرگان اهل سنت نیز این روایت را از جهت سند صحیح و معتبر میدانند.
عیسیزاده با اشاره به دومین اشکال گفت: اشکال دوم سازگارنبودن انفاق انگشتر با اخلاص حضرت علی(ع) در نماز است و وی آورده که آنچه شایسته حضرت علی(ع) است این که در حال نماز دل خود را به یاد خدا اختصاص بدهد و حال اینکه اگر کسی در حال رکوع، زکات بدهد نمیتواند دل خود را به خدا اختصاص بدهد چون در آن حال سخن دیگری را گوش فرا میدهد و میفهمد. مرحوم علامه معرفت در پاسخ به این اشکال فرمود: «سائل با صدای بلند از مسلمانان درخواست کمک میکرد. در آن هنگام، علی(ع) انگشترش را که در انگشت کوچکش بود رها کرد و بر زمین افتاد و سائل برداشت؛ بنابراین در حال نماز همه توجه حضرت به حق تعالی است و چون ندای سائل در راستای حق تعالی قرار داشت حضرت آن صدا را شنید».
وی افزود: اشکال سوم، فعل کثیر بودن انفاق انگشتر است که فخر رازی میگوید: دادن انگشتر در نماز، فعل کثیر است و با نماز منافات داشته و دون شأن علی(ع) است؛ این در حالی است که علما تصریح کردهاند که حضرت کار اضافی در نماز انجام نداد و انگشتر که در انگشت کوچک حضرت بود با یک تکان کوچک بر زمین افتاد و سائل برداشت و بنابر اعتراف برخی علمای اهل سنت این کار بیش از درآوردن کفش از پا به وسیله پیامبر(ص) در حال نماز نیست، که دو فعل بوده است و بیشتر از پایین گذاشتن حسن(ع) و حسین(ع) از پشت پیغمبر(ص) نیست.
عدم اشکال پرداخت زکات در نماز
استادیار پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن تصریح کرد: اشکال چهارم، منافات داشتن انفاق انگشتر با زکات واجب است که وی آورده: زکات اسم است برای صدقه واجب نه مستحب و امر «وآتوا الزَّکاه» ظاهر در وجوب است و از طرفی تأخیر ادای زکات از اولین اوقات وجوب، از نظر بیشتر علما معصیت است؛ بنابراین نمیتوان گفت که امیر مؤمنان(ع)، انگشتر را به عنوان زکات واجب به فقیر داده است؛ زیرا در این صورت تأخیر در پرداخت آن لازم میآید که شایسته مقام آن حضرت نیست و حمل آن بر صدقه مستحبی نیز خلاف اصل است که البته علامه معرفت در پاسخ آن گفته است که با تأمل در آیات قرآن به دست میآید که واژه زکات در عرف قرآن، هرگاه به صورت مطلق یا همراه با نماز به کار رفته باشد، بر انفاق مال در راه خدا دلالت میکند نه زکات واجب.
عیسیزاده با بیان اینکه اشکال پنجم فخررازی این است که سیاق آیات قبل و بعد مانع دلالت آیه بر معنای ولایت است تصریح کرد: وی میگوید که دلالت لفظ ولی بر معنای «ناصر» و «مُحِب» ارجح است؛ زیرا با توجه به مفهوم آیه قبل و بعد آیه ولایت، خدای متعال مؤمنان را از یاری طلبیدن و دوستی با یهودیان و نصرانیان برحذر داشته است اما در ادامه همین دو آیه، مؤمنان را به دوستی و درخواست یاری از خدای بزرگ و پیامبرش و مؤمنان توصیه فرموده است.
عیسیزاده با رد این اشکال گفت: اولا استفاده از سیاق مشروط به اثبات ارتباط صدوری و وحدت موضوعی آیات است و حال آن که فخر رازی هیچ دلیلی برای وجود این دو شرط در استفاده از سیاق آیات ارائه نکرده است، اما شیعه برای اثبات فقدان چنین شرائطی دلیل ارائه کرده است و آن وجود اخبار و روایات فراوانی است که درباره شأن آیه ولایت، نقل شده است آن هم از قول مفسران و راویان همکیش خود فخر رازی که در منابع تفسیری و روایی آنها آمده است؛ ثانیا مخاطب در آیه ولایت، مؤمنان هستند و اگر مقصود از لفظ «ولی» در این آیه شریفه «نصرت» یا «محبت» باشد، لازم میآید تا پیامبر گرامی(ص) را یاور مؤمنان برشمرد و این تفسیر از معنای لفظ «ولی» در آیه شریفه پذیرفتنی نیست، چون خدای متعال در بسیاری از آیات قرآن کریم مؤمنان را به یاری کردن دین خدا دستور داده است از جمله آنجا که فرمودند: «ان تنصروا الله ینصرکم»(محمد/ ۱۰).
احتجاج امام به آیه ولایت
وی با اشاره به اشکال ششم: احتجاج نکردن امام علی(ع) به آیه ولایت گفت: فخررازی گفته است که اگر آیه ولایت بر امامت علی(ع) دلالت میکرد، چرا آن حضرت برای اثبات ولایت خویش به این آیه تمسّک نکردند؟ که جواب این است که اولا حضرت علی(ع) در روز شورای سقیفه در برابر سعد بن ابی وقاص، عثمان، عبدالرحمن بن عوف، طلحه و زبیر، به آیه احتجاج نمودند و فرمودند: «آیا غیر از من در میان شما کسی هست که در حال رکوع، زکات داده و درباره او این آیه ولایت نازل شده باشد؟» همه گفتند «نه»، همچنین آن حضرت در میدان صفین و در حضور جمعیت، برای اثبات حقانیت خود، دلایل متعددی آورده که از جمله آنها استدلال به همین آیه بود و نیز حضرت علی(ع) در مناظره خویش با ابابکر، به این آیه استدلال کرده است و به او فرمود: تو را به خدا قسم، آیا در قضیه زکات انگشتر، ولایت از طرف خدا برای تو مقرر شده یا برای من؟ ابابکر گفت: بلکه برای تو.
عیسیزاده با اشاره به اشکال هفتم، بالقوه بودن امامت آن حضرت در زمان نزول آیه تصریح کرد: اگر هم بپذیریم که حضرت علی(ع) در زمان نزول آیه، خلافت و امامت بالقوه داشته و بعد از رحلت رسول اکرم(ص) امام بالفعل بوده است، حمل بر امامت علی(ع) بعد از خلافت ابوبکر، عمر و عثمان میشود؛ زیرا در آیه، زمان امامت ایشان تعیین نشده، بلکه فقط دلالت میکند که بعد از رسول اکرم(ص) امام است و امامت بعد از خلفای ثلاثه نیز مشمول امامت بعد از رسول اکرم(ص) خواهد بود؛ پس آیه، امامت و ولایت بلافصل علی(ع) را اثبات نمیکند.
وی همچنین با اشاره به اشکال هشتم: عدم دلالت آیه بر عدم عمومیت ولایت گفت: فخررازی معتقد است که لفظ «انّما» دلالت برحصر در ولایت ندارد؛ زیرا وجود دارد مانند: «انّما مثلُ الحیاه الدنیا کماءٍ اَنزلنا من السماء»(یونس/۲۰) که در پاسخ باید گفت: اولا بنابر نظر اهل لغت و ادب، «انّما» بر اساس وضع لغوی، دلالت بر حصر میکند و استعمال آن در غیر حصر، احتیاج به قرینه دارد و اگر در این دو آیه، حصر را افاده نکند به خاطر قرینه است و در آیه مورد بحث قرینهای نیست؛ ثانیا خود فخر رازی در تفسیر آیه «قُلْ انّما انا بَشَرٌ مِثْلُکُم…» پذیرفته است که «انّما» دلالت بر حصر میکند، ثالثا: در همان شاهدی که آورده است، به جای کلمه «انّما» در آیات دیگر، لفظ «ما» و «الاّ» به کار رفته که قطعا بر اساس وضع لغوی مفید حصر است و هیچ کس با مفید حصر بودن آن مخالفت نکرده است.
عیسیزاده ضمن پرداختن به اشکال نهم: ناسازگاری فقر حضرت علی(ع) با داشتن انگشتر تصریح کرد: وی گفته مشهور این است که حضرت علی(ع) فقیر بوده و به همین جهت، وقتی آن حضرت و خانوادهاش سه قرص نان را به یتیم، فقیر و اسیر دادهاند، سوره هل اتی (انسان) و آن مدح عظیم در مورد آنان نازل شده است این در صورتی است که خود آنان فقیر بوده باشند و چیزی نداشته باشند، حال اگر بگوییم که در حال رکوع به فقیر زکات داده است این با کلام قبلیشان نمیسازد؛ زیرا یا مالی داشته که زکات بر آن واجب باشد و در حال رکوع زکات به فقیر داده است یا نداشته و با این حال به آن سه نفر کمک میکند و آن مدح عظیم در مورد آنان نازل شده است. بنابراین نمیتوان گفت مراد از زکاتدهنده در آیه، حضرت علی(ع) است.
زکات مستحب
دانشیار دانشگاه علوم پزشکی قم عنوان کرد: اولا حضرت علی(ع) در اواخر زمان حیات پیامبر(ص) از زمینهایی که احیا کرده بود مزرعههایی داشت، پس وجوب زکات برایش مشکلی نداشت و این از محاسبه قیمت انگشتری حضرتش به دست میآید همچنین در مورد تملّک حضرتش در سرزمینهای ینبُع، عوالی، عرینه و…که صدقه آن به هزار دینار طلا میرسید، مطالبی از سوی علمای شیعه و سنی مطرح شده است؛ ثانیا: همان گونه قبلا پاسخ داده شد مراد از زکات در آیه، زکات واجب نبود؛ بنابراین، پرداخت زکات مستحبی (صدقه) با فقیر بودن هیچگونه منافاتی ندارد؛ ثالثا: امیر مؤمنان علی(ع)، در زمان پیامبر(ص) مانند دیگر مجاهدان در جنگها شرکت میکردند و پیامبر اکرم(ص) هم غنائم جنگی را بین همه توزیع میکرد و از جمله آنها، امیرمؤمنان(ع) بود که از این غنائم میگرفت، لذا داشتن یک انگشتر چیز بعیدی نیست.
وی افزود: رابعا: با توجه به شرایط آن زمان، اینکه حضرت علی(ع) در زمانی، مالی برای انفاق داشته باشد و در زمان دیگر در نهایت تنگدستی باشد امر بعیدی نیست؛ خامسا: فقر علی(ع) به سبب ناتوانی و عجز او از گرد آوردن مال نبوده است، بلکه به سبب جود و سخاوت فراوان او بوده است و این مورد نیز یکی از موارد بخشش و انفاق آن حضرت بوده است؛ سادسا: احتمال اینکه حداقل نصاب زکات برای علی(ع) حاصل شده باشد، و اینکه او در نظر داشت در اولین فرصت مناسب، آن را به عنوان زکات به فقیر بدهد، کاملاً موجه است و دلیلی بر نادرستی آن در دست نیست.
عیسیزاده گفت: سیدمرتضی در پاسخ شبهه یاد شده گفته است: «بعید شمردن وجوب زکات بر علی(ع) وجهی ندارد، زیرا وجوب آن در پارهای از اوقات بر آن حضرت محال نبوده است. آنچه در حق امام(ع) بعید است آن است که وی را در آن زمان از ثروتمندان به شمار آوریم، اما داشتن دویست درهم سبب نمیشود که فرد از ثروتمندان به شمار آید، چنان که دادن انگشتر به عنوان زکات نیز هیچگونه بُعدی ندارد، زیرا انگشتر مانند دیگر چیزهایی است که فقرا میتوانند از آن نفع ببرند و میتوان آن را به عنوان پرداخت زکات به فقیر داد».
انتهای پیام
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰