تاریخ انتشار : چهارشنبه 2 اسفند 1396 - 21:10
کد خبر : 24479

شهادت؛ ثمره رزق حلال/مداحی شهید جهانی برای بی بی رقیه(س)

شهادت؛ ثمره رزق حلال/مداحی شهید جهانی برای بی بی رقیه(س)

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایکنا از خراسان رضوی، یک دلاور و مردی غیرتمند، برایش فرقی نمی‌کند که آشیانه چه کسی در تلاطم است، نژاد و رنگ و زبان کسی که زیر آتش دشمن در مخمصه است و به خصوص ناموس و امنیت مرزی، وادارش

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایکنا از خراسان رضوی، یک دلاور و مردی غیرتمند، برایش فرقی نمی‌کند که آشیانه چه کسی در تلاطم است، نژاد و رنگ و زبان کسی که زیر آتش دشمن در مخمصه است و به خصوص ناموس و امنیت مرزی، وادارش می‌کند تا روی هرچه دلبستگی دارد خط بکشد و قرار را بر فرار ترجیح دهد، سخت است، دل کندن و بدتر از آن ماندن و تماشا کردن امنیت از دست رفته حریم اهل بیت(ع)، شهدای حرم پرکشیدند تنها به شوق حفظ ناموس و مرز، درحالیکه در وطن چشم‌هایی هنوز در انتظار دیدنشان به سر می‌برند.

اعظم جهانی، خواهر شهید جواد جهانی، یکی از شهدای مدافع حرم، در گفت‌وگو با ایکنا، با اشاره به اینکه دوست دارم راه برادرم را ادامه دهم، اظهار کرد: ما چهارفرزند هستیم که جواد فرزند اول خانواده بود و با من سه سال تفاوت سنی داشت، در حال حاضر درسم تمام شده و دوست دارم راه برادرم را ادامه دهم.

وی ادامه داد: به تازگی وارد بسیج شدم و امیدوارم به لطف امام رضا(ع)، خادم بارگاهش شوم و ادامه‌دهنده راه برادر شهیدم باشم.

کودکی‌هایم با جواد، در کوچه فوتبال‌بازی می‌کردیم

شهید جهانی

خواهر شهید جهانی در ادامه گفته‌های خود در خصوص دوران کودکی‌اش با شهید جهانی، تصریح کرد: از آنجا که با جواد سه سال تفاوت سنی دارم و چون میان این همه پسر، من تک دختر خانواده هستم،  دوران کودکی، خلق و خوی پسرانه‌ای داشتم و مثل خودشان رفتار می‌کردم مثلا در کوچه فوتبال بازی می‌کردیم، احساس دخترانه‌ام به کلی یادم رفته بود و سعی می‌کردم همیشه کارهایم همانند جواد و دیگر برادرهایم باشد.

روی حجاب بسیار تأکید داشت

وی با اشاره به ویژگی‌های برادر شهیدش، عنوان کرد: جواد از همان بچگی منزوی بود و روی حجاب بسیار تأکید داشت، به همین خاطر من از سوم دبستان چادر سرم کردم و دوست داشت به مسجد بروم.

جهانی ادامه داد: برادرم همیشه بر روی دوستانم و ارتباط‌هایم تأکید داشت و مواظب بود تا با افرادی که از لحاظ اعتقادی و مذهب با ما هماهنگی دارند، رفت و آمد داشته باشم.

این خواهر شهید با بیان اینکه برادرم از ۱۳ سالگی نماز می‌خواند، تصریح کرد: جواد در کودکی هم  نمازهای صبح را به مسجد می‌رفت و خیلی برایش این موضوع اهمیت داشت.

وی در ادامه گفته‌های خود با ذکر خاطره‌ای از برادر شهیدش، اظهار کرد: جواد در مسجد اذان می‌گفت و زیارت عاشورا می‌خواند، یادم می‌آید زمانی که به مدرسه می‌رفتم، با همسر ایشان که همسایه ما نیز بودند، همکلاس بودم، همراه همسر برادرم که آن زمان هنوز ازدواج نکرده بودند به مسجد برای نماز می‌رفتیم، جواد جلوتر از ما حرکت می‌کرد و ما نیز پشت سر ایشان به راه می‌افتادیم.

جواد بسیار شوخ بود

خواهر شهید جهانی با اشاره به شوخ بودن شهید جهانی، بیان کرد: جواد رفتار بسیار خوبی داشت و  خیلی شوخ بود، می‌دانست کجا و چگونه شوخی کند که کسی به دل نگیرد.

وی در ادامه گفته‌های خود در خصوص حمایت برادرش از خانواده شهدا، عنوان کرد: وقتی شهید قاسمی‌دانا و اسدی به شهادت رسیدند، جواد اولین نفری بود که برای عرض تسلیت و دلداری با خانواده این شهدا دیدار کرد، یا اگر پیکر شهیدی دیر به وطن باز می‌گشت، برای تسلی خاطر دل مادر شهید، پیگیری‌های زیادی انجام می‌داد.

شهید جهانی

علاقه شهید جهانی به آیت‌الکرسی

این خواهر شهید تصریح کرد: جواد خیلی اهل روضه بود و آیت‌الکرسی را بسیار دوست داشت، صدای خوبی داشت و برای اهل بیت(ع) مداحی می‌کرد.

وی در ادامه گفته‌های خود، ابراز کرد: زمانی که جواد شهرستان زندگی می‌کردند در اداره پست بود، اما وقتی به مشهد آمدند در قسمت فرهنگی روزنامه خراسان مشغول به کار شد.

این خواهر شهید با ذکر بهترین خاطره از برادر شهیدش، افزود: وقتی به سن تکلیف رسیدم، شوق و ذوق زیادی برای نماز خواندن داشتم، یک شب از خواب بیدار شدم، مادرم می‌گفتند، داشتی نماز می‌خواندی، جواد هم سر به سرم می‌گذاشت و همیشه می‌گفت تو نظر کرده هستی که شب‌ها بیدار می‌شوی و نماز می‌خوانی.

وی با بیان اینکه جواد همیشه من را اعظم آقا صدام می‎کرد، ادامه داد: هیچ وقت به کسی توهین نمی‌کرد و تکیه کلامش نیز مشک بود.

جواد دوست داشت در رکاب امام حسین(ع) به شهادت می‌رسید

جهانی با بیان اینکه جواد از همان بچگی خاص و عاشق شهادت بود، عنوان کرد: جواد از ۱۳ سالگی علاوه بر نماز خواندن برای اعتکاف نیز به مسجد می‌رفت، همیشه دوست داشت یکی از یاران امام حسین(ع) بود و در رکاب ایشان به شهادت می‌رسید.

این خواهر شهید در ادامه گفته‌های خود در خصوص علاقه‌مندی برادرش برای رفتن به سوریه، ابراز کرد: علاقه جواد به سوریه از جایی شروع شد که همه  دوستانش برای کمک به آنجا رفته بودند و همین موضوع هوایی‌اش کرده بود.

وی ادامه داد: از وقتی که جواد به سوریه رفته بود، همیشه دعایش این بود که از طریق شهادت عاقبت بخیر شود، مادرم راضی به شهادتش نبود، اما پدرم همیشه می‌گفت، من فکر می‌‎کنم به مسافرت می‌روی و بر می‌گردی به همین خاطر هیچوقت با جواد خداحافظی نمی‌کردیم.

شهید جهانی

مخالفت والدین با رفتن شهید جهانی به سوریه

جهانی با اشاره به اینکه جواد اولین‌بار که به سوریه اعزام شد بدون خداحافظی رفت، تصریح کرد: پدر و مادرم با رفتن جواد به سوریه مخالف بودند تا اینکه بعد از چهار بار رفتن و آمدن او، پدر و مادرم به رفتن جواد رضایت دادند.

این خواهر شهید در خصوص نحوه ارتباط با برادرش در سوریه، اظهار کرد: بیشتر از طریق تلفن و تلگرام با هم در ارتباط بودیم و بیشتر جواد زنگ می‌زد، خبر شهادتش را یکی از اقوام به ما دادند.

عشق شهید جهانی به بی بی رقیه(س)

وی با بیان اینکه جواد ۲۲ آبان ۹۵ به شهادت رسید، بیان کرد: برادر شهیدم، در سوریه قسمت توپخانه بود و علاقه زیادی به بی بی رقیه(س) داشت، بعد از بار چهارم که به مشهد آمد، رفتارش مثل همیشه نبود، بی‌قرار بود و دائم برای رفیقهایش که به شهادت رسیده بودند، گریه می کرد، آخرین باری که رفت و به شهادت رسید تخریبچی بود.

جواد تشنه شهادت بود

معصومه صبری، مادر شهید جهانی، یکی از شهدای مدافع حرم، با اشاره به ویژگی‌های اخلاقی پسرش، اظهار کرد: جواد اخلاق بسیار خوبی داشت و همیشه در مراسم‌های مذهبی شرکت می‌کرد، وقتی به مراسم دعای کمیل می‌رفتیم از اول تا آخر گریه می‌کرد، به گونه‌ای که افراد فکر می‌کردند شاید گرفتاری دارد که اینجور بی‌تابی می‌کند، اما او تشنه شهادت بود.

این مادر شهید ادامه داد: جواد خادم حرم امام رضا(ع) بود، همیشه دعای فرج و زیارت عاشورا می‌خواند، وقتی متأهل شد، همسرش هم به جمع خادمان امام رضا(ع) پیوست، به جای دوستانش همیشه شیفت حرم وای می‌ایستاد، تأکید بر لقمه حلال داشت.

عشق شهید جهانی به فوتبال و شنا

صبری با بیان اینکه جواد عاشق فوتبال بود و به شنا علاقه زیادی داشت، ابراز کرد: بسیار ورزش را دوست داشت و مطالعه زیادی هم انجام می‌داد، وقتی بیکار می‌شد، به مسجد می‌رفت و کارهای فرهنگی انجام می‌داد.

این مادر شهید در ادامه، اظهار کرد: احترام زیادی به من و پدرش می‌گذاشت و روزی ۱۰ بار دستمان را می‌بوسید، پسر مظلومی بود و روی حجاب بسیار حساس بود.

شهید جهانی

دل جواد که می‌گرفت مداحی گوش می‌داد

وی با بیان اینکه دل جواد که می‌گرفت مداحی گوش می‌کرد، تصریح کرد: در خلوت و تنهایی خود روضه گوش می‌داد و گریه می‌کرد.

مداحی شهید جهانی در روضه‌ها

صبوری با اشاره به اینکه جواد همیشه در جلسات روضه و مراسم مذهبی خانواده، مداحی می‌کرد و روضه حضرت زهرا(س) را می‌خواند، افزود: وقتی می‌خواست به سوریه برود همسرش همانند ما راضی نبود، اما جواد گفت: اگر رضایت ندهی، آن دنیا جلوی راهت را می‌گیرم، اگر شما در آن دنیا جواب حضرت زهرا(س) را می‌دهید، من نمی‌روم.

صبری در ادامه بیان کرد: جواد علاقه بسیاری به پدرش داشت و دوست نداشت داغ پدرش را ببیند، همیشه به همسرش می‌گفت: اگر بابا از دنیا برود دیوانه می‌شوم، چراکه جواد وابسته به خانواده بود، وقتی یکی از عموهایش فوت کرد خیلی بهم ریخت.

مادر شهید جهانی در ادامه، در خصوص نحوه ازدواج پسرش، افزود: روی زن گرفتن خیلی حساس بود و می‌گفت، من همسری می‌خواهم که آفتاب و مهتاب ندیده باشدش، ۱۸ سالش بود و هنوز سربازی نرفته بود، یک روز آمد و گفت، من می‌خواهم ازدواج کنم، گفتم، تو نه کار داری و نه سربازی رفته‌ای، چه کسی به تو زن می‌دهد، اما جواد گفت، نمی‌خواهم وارد گناه و معصیت شوم، تا اینکه سربازی‌اش معاف شد و با دختر همسایه‌مان ازدواج کرد.

عروسی ساده شهید جهانی

صبری اظهار کرد: جواد موقع خواستگاری به همسرش گفته بود، اگر یک روزی جنگ شروع شود، من می‌روم، همسرش هم گفت، اشکالی ندارد اگر در کشور خودمان باشد، آنها عروسی ساده‌ای گرفتند و روی کارت عروسیشان فاطمه(س) و علی(ع) نوشته شده بود.

شهادت شهید جهانی از زبان مادر

 وی در خصوص شهادت پسرش، عنوان کرد: روز یکشنبه بود که پسر دومم از من خواست به در مغازه‌اش بروم، در همین حین یکی از دوستان پسرم با ماشین به در خانه آمد و سراغ او را می‌گرفت، کمی مضطرب شدم و از او پرسیدم شما که هستید، گفت: دوست جواد هستم، با شنیدن اسم جواد حول برم داشت و پرسیدم برای جواد اتفاقی افتاده، پرسید: شما، جواب دادم مادرش هستم، وی گفت، فکر کنم مجروح شده، آنجا بود که گفتم امکان ندارد از هوا آتش ببارد و جوادم سالم باشد.

وی  ادامه داد: وقتی این حرف را شنیدم دست و پایم شل شد و گفتم، چطور این خبر را به پدرش بدهم، بالاخره به همسرم نیز خبر شهادت جواد را دادیم و همگی به خانه عروسم رفتیم، از طرف شهرداری و روزنامه خراسان به آنجا آماده بودند.

جواد دوست داشت همانند بی بی فاطمه(س) به شهادت برسد

مادر شهید جهانی با اشاره به اینکه پسرم همانطور که می‌خواست از ناحیه پهلو همانند فاطمه زهرا(س) به شهادت رسید، بیان کرد: منطقه عملیاتی جواد در سوریه، حلب بود، علاقه زیادی داشت که همانند بی بی فاطمه(س) از ناحیه پهلو به شهادت برسد.

صبری با بیان اینکه پسرم اولین‌بار که به سوریه اعزام شد خداحافظی نکرد، افزود: وقتی به تهران رسید، زنگ زدم و احوالش را نیز پرسیدم، چراکه عروسم همه چیز را در خصوص رفتن جواد به من گفته بود، وقتی بهش زنگ زدم، گفتم، خدا نگهدارت باشد و به سلامت برگردی.

شهید جهانی

وی ادامه داد:  بار آخری که می‌خواست به سوریه برود، از همه اقوام و ما خداحافظی کرد، چراکه به جواد الهام شده بود که دیگر بر نمی‌گردد و بعد از ۱۰ روز خبر شهادتش آمد.

دوست داشت ساکش را ببندم

این مادر شهید ادامه گفته‌های خود را این چنین، ابراز کرد: همیشه دوست داشت ساکش را من ببندم حتی آخرین‌باری که می‌خواست به سوریه برود، وقتی به سوریه رفت، دو ماه مرخصی بدون حقوق گرفت، سال گذشته، ماه مبارک رمضان را در خانه بود، تعجب کردم، گفت به خاطر روزه گرفتن آمدم و یک‌ماه کامل اینجا بود، چراکه می‌دانست سال دیگر در بین ما نیست.

شهید جهانی برای اعزام شناسنامه افغانی گرفت

صبری با بیان اینکه جواد برای اعزام به سوریه شناسنامه افغانی گرفت، تصریح کرد: با این وجود فهمیدند که ایرانی است اما جواد با خنده می‌گفت پدرم ایرانی و مادرم افغانی است.

وی ادامه داد: آخرین‌بار تمام ریش و سیبیلش را زد و موهایش را کوتاه کرد، با کت و شلوار اعزام شد، دو روز در تهران بود و بعد به سوریه رفت.

آزاد شدن حلب بعد از شهادت شهید جهانی

این مادر شهید، در خصوص عدم رضایت خود از سفر پسرش به سوریه، عنوان کرد: نارضایتی من به دلیل آن بود که می‌گفتم: همسرش جوان است و دو فرزند دارد، اما جواد می‌گفت: دیر می‌شود و جنگ به اتمام می‌رسد، بعد از شهادت او حلب آزاد شد.

وی عنوان کرد: موقع رفتن جواد به سوریه پدرش هم مخالف بود، به خاطر اینکه جواد بچه اول بود و برای او زحمت زیادی کشیده بودیم، بار آخری که می‌خواست به سوریه برود، گفت: چشمانم را بر روی همه دلبستگی‌هایم بستم و می‌خواهم بروم، خوابش کم بود و نماز شبش ترک نمی‌شد.

این مادر شهید در ادامه گفته‌های خود، تصریح کرد: جواد در آخرین تماسش، به همسرش گفته بود، هر کس می‌خواهد من را یاد کند، سه مرتبه یا زهرا(س) بگوید.

مادر شهید جهانی در ادامه، تصریح کرد: وقتی از تلویزیون عکس‌های خانواده شهدا و به ویژه فلسطین را می‌دید، برای رفتن به سوریه بی‌قراری می‎کرد، به او می‌گفتم، نمی‌شود که نری، اما می‌گفت: باید خیلی بی‌غیرت باشم که این جنایات را ببینم و برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) نروم.

وی با اشاره به اینکه وقتی پسرم به شهادت رسید بر سر مزارش گریه نکردم، عنوان کرد: بر سر مزارش گفتم: تو می‌خواستی گریه نکنم و نکردم، تو مایه افتخار من هستی، ناراحت نیستم، چراکه بی بی فاطمه(س) صبرش را به من می‌دهد، خوشحالم که فرزندم در راه حفاظت از حرم اهل بیت(ع) به شهادت رسیده است و اگر به مرگ معمولی از دنیا می‌رفت، ناراحتی‌ام بیشتر بود.

خیلی دلتنگش هستم اما به خوابم نمی‌آید

صبری ادامه گفته‌های خود را این چنین، ابراز کرد: خیلی دلتنگش هستم، اما به خوابم نمی‌آید، وقتی گریه می‌کنم دلم را به جای دل حضرت زینب(س) می‌گذارم، که از داغ خانواده‌اش چه کشید.

این مادر شهید با اشاره به خوابی که قبل از شهادت پسرش دیده، تصریح کرد: خواب دیدم که پسرم به دنبال عروسم آمده و می‎گوید بیا به خانه برویم، اما عروسم گفت: بگذار بچه‌ها را حاضر کنم اما جواد گفت، نه خودت بیا، عروسم وقتی دم ماشین رفت، دیدم که جواد چشمانش خونی است، بعد هم که خبر شهادتش را به ما دادند.

وی ادامه داد: جواد وصیتنامه‌اش را در حرم امام رضا(ع) نوشت، وقتی شهید شد، تازه به نشانه‌های شهادتش پی‌بردم، جواد قبل از اینکه نماز بهش واجب شود، قبل از اذان صبح برای عبادت به مسجد می‌رفت و همسایه‌ها همیشه به من می‌گفتند که تو نمی‌ترسی پسرت را این وقت شب به مسجد می‌فرستی.

وی افزود: جواد وصیت کرده بود در پارک خورشید دفن شود، چراکه معتقد بود اگر یک یا چند شهید در مکان‌های عمومی تدفین شوند، در پوشش افراد تأثیر بسیاری خواهد گذاشت.

شهادت؛ ثمره رزق حلال

این مادر شهید، نان حلال را ثمره شهادت پسرش دانست و تصریح کرد:  پدرشان بنا بود و ما کار خاصی به غیر از انجام واجبات و ترک محرمات انجام ندادیم.

وی در ادامه گفته‌های خود در خصوص دلتنگی فرزندان پسرش، عنوان کرد: آنقدر که جواد آن‌ها را به خانه شهدا برده بود، آمادگی شهادت پدرشان را پیدا کرده بودند.

انتهای پیام

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد