تأثیر قاری خاشع، متخلق به اخلاق الهی و عامل به مثابه عالمی ربانی است

آیتالله روحالله قرهی از شاگردان بزرگانی همچون، حضرات آیات جوادی آملی، حسن زاه آملی و بهجت(ره) و تولیت مدرسه علمیه امام مهدی(عج) در گفتوگو با خبرنگار ایکنا؛ به ارائه توضیحاتی درباره تلاوت خاشعانه قرآن، نحوه حاصل شدن این گونه متکامل از قرات قرآن و تحلیل برخی از روایات در این زمینه پرداخت که در ادامه
آیتالله روحالله قرهی از شاگردان بزرگانی همچون، حضرات آیات جوادی آملی، حسن زاه آملی و بهجت(ره) و تولیت مدرسه علمیه امام مهدی(عج) در گفتوگو با خبرنگار ایکنا؛ به ارائه توضیحاتی درباره تلاوت خاشعانه قرآن، نحوه حاصل شدن این گونه متکامل از قرات قرآن و تحلیل برخی از روایات در این زمینه پرداخت که در ادامه مشروح آن تقدیم میشود:
موضوع گفتوگو پیرامون تلاوت خاشعانه یا همراه با خشیت قرآن است، در ابتدا و به عنوان مقدمه در مورد خشوع و خشیت توضیحاتی ارائه فرمایید.
برای بندگی خالصانه خداوند، که اگر انسان بخواهد به معنای حقیقی عبدالله و بنده خالص پروردگار عالم باشد، یکی از مطالب مهم این است که اعمال او خاشعانه و خاضعانه باشد و اگر کسی خشوع و خضوع در عبادت داشت نیز بیانگر معرفت این انسان است، چون تا کسی به مطلبی معرفت پیدا نکند، نسبت به آن خاشع و خاضع نیز نخواهد شد و وقتی دیدید که در کسی خضوع و خشوع پیدا شد، به این معنا است که آن شخص به آن مطلب معرفت دارد و هر چه معرفت بیشتر شد خشوع و خضوع هم بیشتر میشود.
این که میبینیم در احوال حضرات معصومین علهیم صلوات المصلین، هنگام نماز بیان میشود که وقتی به نماز ورود میکردند به مجرد این که الله اکبر را میگفتند دیگر کسی امیرالمؤمین(ع) یا امام سجاد(ع) سابق را نمیدید بلکه میدیدند که گویی یک شخص جدیدی به وجود آمده و این مطالب دلالت بر این دارد که معرفت آن حضرات(ع) به خداوند بیشتر از همه مردم بوده و آنها توجه داشتهاند که در محضر چه کسی وارد شدهاند و چگونه باید در محضر الهی حاضر شوند. البته، آن کسانی که حالت عادی دارند این مسائل را متوجه نمیشوند.
لذا است که خضوع در لغت به معنای فروتنی و خواری بر خرج دادن مقابل یک بزرگ است، اما در اصطلاح اهل معرفت به معنای تحول در دل و کوچک دیدن خود در مقابل یک بزرگ به خصوص در مقابل پروردگار معنا شده است. به عبارت دیگر میتوان گفت، خشوع؛ فروتنی قلبی و اعتقادی است. علامه طباطبایی(ره) خشوع را اینگونه تبیین میکنند که این واژه به معنای تاثیر خاصی است که به افراد مقهور یعنی کسانی که در مقابل سلطان قاهر قرار دارند، دست میدهد به طوری که توجه همیشه معطوف به آن شخص است و از همه جا قطع امید میکند و قلب و وجود و اعضاء و جوارحش فقط به او متوجه است.
خشوع در همه حالات بندگی وجود دارد که از جمله آنها تلاوت آیات الهی است، به خصوص کسی که آیات الهی را تلاوت میکند طبعا بیش از دیگران به این مسأله ادراک پیدا میکند که چقدر باید در محضر خداوند وجودش خاشعتر و افتادهتر باشد و همین مسئله نیز نشانه معرفت قاری قرآن به قرآن کریم است.
آیا بین خشوع و خشیت نیز تفاوتی وجود دارد؟
خشیت در حقیقت به معنای افتادگی است؛ علامه قاضی(ره) در این زمینه اینگونه بیان کردهاند که خشیت انسان را از حال نفسانی دنیوی، به حال نفسانی اخروی یعنی نفس مطمئنه رسانده است و آن حالت نفسانی است که منشا ادراک به عظمت خداوند میشود، همچنین این خشیت نیز عامل قرب الی الله محسوب میشود. در مورد آیه ۲۱ سوره حشر که میفرماید: «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ»، برخی از عرفا این گونه تبیین کردهاند که دلیل این است که معرفت اجسام به خداوند نسبت به این که خالقی وجود دارد در مقابل کسانی که به نفس دون گرفتار شدهاند، بیشتر است چون آن اجسام نفس دون ندارند، گرچه که انسان نفس مطمئنه دارد و اگر به این نفس مطمئه برسد بر همه مخلوقات برتری مییابد. همچنین تنها عاملی که میگوید انسان میترسد همین خشیت است و این ترس نیز از این باب نیست که نعوذ بالله خداوند یک موجود ترسناکی باشد ترس از این باب است که انسان از قرب الی الله دور شود و این مرحله نیز در نفس مطمئنه قرار میگیرد.
خشیت را در لغت نیز به معنای ترس شدید معنا کردهاند و فرق آن با خوف نیز از همین جهت است که ترس شدید را در بر دارد اما در اصطلاح بزرگان که بیان کردهاند، در آیه «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»، خشیت در حقیقت به معنای معرفت الله است، چون علما را بیان کردهاند، آنهایی که معرفت پیدا میکنند و ترس همراه با تعظیم دارند از این که از قرب الی الله دور بشوند نه از این که از خداوند بترسند. البته عالم نیز به معنای هر کسی نیست بلکه علم معنی العلم و به معنی المعرفه و به معنای «اَلْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللّه ُ فِى قَلْبِ مَنْ یَشآءُ» که علم حقیقی است که انسان را تبدیل میکند به انسانی که نسبت به دور شدن از قرب الی الله ترس دارد.
یک قاری برای این که به این مقام، یعنی خشیت برسد و این معرفت را پیدا کند، باید چه سیری را طی کند؟
اولین مرحله تدبر و تأمل در قرآن کریم است؛ یعنی اگر کسی در قرآن به خوبی تدبر کرد و به کتاب الله معرفت پیدا کرد و بنده صالح خدا شد، هر چقدر که با قرآن انس گرفت، خشیت و معرفت او به کتاب الله نیز بیشتر میشود و در چنین شرایطی است که دیگر قرآن را برای نفس دون نمیخواند، لذا اگر میخواهد خشیت را در وجود خود و اطرافیانش به وجود آورد باید به قرآن معرفت پیدا کند و ببیند که این کتاب چه خصوصیاتی دارد و از معانی ظاهری به سمت فهم معانی باطنی حرکت کند.
یکی از خصوصیات افرادی که خشیت دارند این است که اهل عمل هستند، همچنین گاهی اوقات میبینیم که برخی از قاریان قرآن تلاوتهای ماندگاری را از خود به یادگار میگذارند که میتوانیم به لیثی قاری مصری اشاره کنیم که در یکی از سفرهایی که به ایران داشت وقتی در آن مجلس در مورد امام حسین(ع) خوانده شد ایشان چنان تحت تأثیر قرار گرفت که که گفتند هیچ قرائتی مانند این قرائت نشد، در واقع این جا دیگر خودشان و نفسشان مطرح نبودند که بگویند ما بهترین قاری هستیم و … آنجا تحت تأثیر معانی قرآن یعنی اهل بیت(ع) که فرمودند: «نَحنُ تَراجِمَهُ وَحیِهِ» قرار گرفتند و قرائتی کردند که بهترین قرائت عمرشان شد، خشیت نیز در حالتی به وجود میآید که انسان نخواهد خود را مطرح کند.
دومین مرحله در مورد درک معانی حقیقی قرآن این است که قاری آیات بهشت را طوری بخواند که گویی شعف دارد و آیات مربوط به عذاب را نیز با حزن بخواند البته در اینجا فقط توجه به معانی نیست بلکه به معنای ادراک آن آیات است و خود را در آن حالت قرار دادند در واقع عامل خشیت خواهد بود و اینگونه است قاری قرآن رشد میکند.
برای ظواهر قرآن که میتوان به ترجه و یا تفاسیر مراجعه کرد و پی به ظواهر برد اما برای فهم لایههای عمیقتر قرآن چه راهکاری وجود دارد؟
اولین مرحله، عامل بودن به آیاتی است که تلاوت میشود؛ یعنی قاری قرآن باید از خداوند بخواهد که او را عامل به آیات الهی قرار دهد، عشق حقیقی به هر چیزی نیز به این صورت است که باید به آن مسئله عمل شود و یک فرد با عمل خود نشان میدهد که عاشق یک چیزی است و قاری قرآن باید با عمل به قرآن عشق خودش را نشان دهد تا آن حقایق قرآن برای او روشن شود، برای این کار نیز در ابتدا انجام واجبات، ترک محرمات و متخلق به اخلاق الهی شدن لازم است، اگر قاری قرآن متخلق به اخلاق الهی شود به یقین عرض میکنم که تأثیر او از یک عالم ربانی اگر بیشتر نباشد کمتر نخواهد بود البته به شرط این که عامل باشد.
اگر قاری میخواهد به حقایق درونی قرآن برسد باید به آن عمل کند و بعد از مرحله است که خداوند متعال نیز عنایت میکند، علاوه بر این حاضر شدن در محضر علمای ربانی و اساتید اخلاق نیز لازم است و اینطور نباشد که تصور کند بعد از قاری شدن از همه چیز مستغنی شده است، این را بارها عرض کردهام که هر کسی ولو به لحظهای تصور کند کسی شده است، همان لحظه، لحظه سقوط او است، نه این که تفکر کند بلکه تصور کند، به قول آیت الله بهاءالدینی(ره) میفرمودند: بیست سال قبل عدهای سقوط کردند و الآن صدای آن در آمده است.
اینکه قاری تصور کند که، من هم قاری ممتاز شدهام همان لحظه، لحظه سقوط او است، در نتیجه قاری باید بداند که در محضر عالم ربانی نیز حاضر شود و هیچ گاه خود را برتر از دیگران نداند، وقتی که این سیر طی شد، آن وقت است که آرام آرام به حقایق باطنی قرآن نیز دسترسی پیدا میکند و خداوند هم درهای رحمت را به سوی او باز میکند و قاری نیز در این صورت رشد میکند.
از بزرگان و عرفا سخن به میان آوردید، با توجه به اینکه خود شما نیز در محضر برخی از آنها حاضر شدهاید، آیا از قرآن خواندن آنها که احیانا انقلابی در آنها به وجود آمده باشد یا … نیز مطلبی دارید؟
در ابتدا این نکته را بگویم، بدانید تمام آنهایی که اهل معرفت هستند، حتما با قرآن انس عجیبی دارند؛ یعنی ما عارفی را نداریم که عارف بالله باشد و با قرآن بیگانه باشد، بلکه بر عکس انیس و مونس آنها قرآن است، بنده بسیار از نزدیک شاهد تلاوت قرآن بزرگان بودهام و میدیدم که چگونه با خشوع و خضوع قرآن را تلاوت میکردند و گویی که به واقع میفهمیدند که آیات الهی به چه معنا است، مانند نماز که ائمه(ع) در هنگام نماز احوالشان دگرگون میشد، این بزرگان نیز هنگام تلاوت قرآن حال دیگری داشتند.
از جمله آنها میتوانم به آیت الله بهاءالدینی و آیتالله مرعشی نجفی اشاره کنم که وقتی با قرآن مأنوس میشدند دیگر کسی نمیتوانست با آنها صحبت کند، بنده این را در جایی نگفتهام اما اینجا میگویم که بنده این را امتحان کردم که این بزرگان حتی تا چند دقیقه بعد از تلاوت قرآن نیز هنوز در احوالات خاصی به سر میبردند و آرام آرام از این حال خارج میشدند که این نیز مسئله عجیبی است.
آنجا بود که متوجه شدم که چرا امام صادق(ع) فرمود از ما نیست کسی که روزی ۵۰ تیه از قرآن را نخواند که از حضرت سؤال شد چرا فرمودید ۵۰ آیه؟ در پاسخ گفتند: برای این که در آیات آن تدبر و تأمل کنید تا متوجه حقایق قرآن شوید و در اینجا بود که معنای روایت را متوجه شدم، در نتیجه این بزرگان انس عجیبی با قرآن داشتند و مطلب دیگر این که چنان تحت آیات الهی بودند که حالت آنها حین تلاوت تغییر میکرد.
در روایتی داریم که امام(ع) توصیه به تلاوت قرآن میکنند و میفرمایند «علیک بتلاوه القرآن»، در این خصوص نیز توضیح دهید که آیا مطلق تلاوت قرآن مراد است و از فضیلت برخوردار است یا منظور از روایت چیز دیگری است؟
یکی از خصوصیات قرآن این است که وقتی انسان با آن انس گرفت و من المحبوبین شد، یعنی اهل ولایت اهل بیت(ع) شد، خواندن قرآن آرام آرام اثر خودش را میگذارد اما در یک نفر کمتر و در یک نفر بیشتر، اگر کسی به معرفت رسید طبیعا بیشتر اثر میپذیرد و اثر میگذارد، این که امام(ع) چنین توصیهای کردهاند نیز به این معنا است که تلاوت قرآن به خودی خود اثرگذرا است و با انس بیشتر، به مرور تأثیرگذاری بیشتری پیدا میکند.
در روایتی داریم که فرمودند قرآن را الحان و اصوات عربی بخوانید، منظور از الحان عربی در این روایت چیست؟
منظور از الحان عربی که در روایت فرموده موسیقیهای امروزی نیست، در آن زمان عدهای بودهاند که الحان حزین داشتهاند و در روایت داریم که برخی از الحان نیز بشارت بوده است؛ یعنی مستبشرا میخواندند، اما به نظر میرسد منظور از روایت این باشد که قاری باید آنجا که آیات محزون مطرح است محزون بخواند و آیات مربوط به بشارت را نیز متناسب به این حال بخواند، مابقی موسیقی و دستگاهها و شناخت آنها است.
سؤال آخر از محضر شما اینکه، در کشور ما شاهد برگزاری مسابقات قرآن هستیم، برگزاری این مسابقات را چطور ارزیابی میکنید؟
اگر مسابقات قرآن عامل تشویق و ترغیب مردم به قرآن باشد عالی است اما اگر خدای نکرده مسابقات قرآن به این صورت بود که قاری قرآن خود را مطرح کند و بگویم من بهترین هستم و عجب به وجود آید و موجب تدبر هم نشود فایدهای ندارد، اما اگر مسابقات قرآن باعث شود که انسان وارد قرآن شود و در آن تدبر کند بسیار عالی است، همانطور که در مسابقات بینالمللی میبینیم که جوانان ما اثرگذار هستند و دنیا را متوجه جمهوری اسلامی میکنند و به همین سبب تبلیغات وهابیت ملعون را نیز خنثی میکنند.
ضمن تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، در پایان اگر نکتهای وجود دارد بفرمایید.
یادمان نرود که قانون اساسی و حقیقی انسانیت قرآن است، هرچه با قرآن انس گرفتیم رشد میکنیم، یادمان نرود که آن مرد الهی، شیخ العجائب، شیخ بهایی میفرمود، همه علوم از ریاضی و هندسه و … از حرف حرف قرآن به دست میآید، لذا اگر در قرآن تدبر کنیم حرف حرف آن علم است و باید بیش از پیش به قرآن توجه شود که اگر مسئولان نیز بیشتر توجه میکردند شاید الآن مشکلات کمتری داشتیم.
همچنین باید توجه داشته باشیم که وقتی قرآن معنا و محتوا دارد که با قرآن ناطق گره بخورد، در غیر اینصورت قرآن صامت به هیچ عنوان راهگشا نخواهد بود و هر حرفش را باید قرآن ناطق تفسیر کند و برای ما تبیین کند که در راس آنها نیز ائمه معصومان(ع) هستند و بعد از آنها نیز عرفای عظیم الشأن یعنی تالی تلو آنها قرار دارند.
گفتوگو از مرتضی اوحدی
انتهای پیام

برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰