تفسیر آیات۷۲-۷۷ سوره نساء
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛قرآن سراسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتماً اثرات آن را خواهیم دید. برای آگاهی و فهم بهتر و بیشتر آیات قرآن کریم
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛قرآن سراسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتماً اثرات آن را خواهیم دید. برای آگاهی و فهم بهتر و بیشتر آیات قرآن کریم هر شب تفسیر آیاتی از این معجزه الهی را برای شما آماده میکنیم.
سوره نساء چهارمین سوره قرآن کریم است و ۱۷۶ آیه دارد. سوره نساء از نظر ترتیب نزول،بعد از سوره ممتحنه قرار دارد . همانطور که میدانیم ترتیب کنونی سوره های قرآن مطابق با ترتیب نزول سوره ها نیست . این سوره در مدینه و پس از هجرت پیامبر اکرم (ص) نازل شده است.
این سوره از نظر تعداد کلمات و حروف طولانی ترین سوره پس از سوره بقره است و به دلیل اینکه بیشترین مباحث آن درباره احکام زنان گردآوری شده، به سوره نساء نامیده می شود .
فضیلت و خواص سوره نساء
در فضیلت سوره نساء از پیامبر عظیم الشأن اسلام روایت شده است: «هر کس سوره نساء را قرائت کند، مانند آن است که بر همه مؤمنانی که میراثی بر جای گذاشته اند، صدقه داده است و اجری همانند آزاد کردن بنده به او خواهند داد و از شرک به دور بوده و در مشیّت الهی، از کسانی خواهد بود که خداوند از آنها در گذشته است». در کلامی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمده است: «اگر فردی سوره نساء را روزهای جمعه تلاوت نماید، از فشار قبر در امان خواهد بود.» شیخ طوسی قرائت سوره نساء را بعد از نماز صبح روز جمعه، مستحب دانسته است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَإِنَّ مِنْکُمْ لَمَنْ لَیُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصَابَتْکُمْ مُصِیبَهٌ قَالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیَّ إِذْ لَمْ أَکُنْ مَعَهُمْ شَهِیدًا
و قطعا از میان شما کسى است که کندى به خرج دهد پس اگر آسیبى به شما رسد گوید راستى خدا بر من نعمت بخشید که با آنان حاضر نبودم (۷۲)
وَلَئِنْ أَصَابَکُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ لَیَقُولَنَّ کَأَنْ لَمْ تَکُنْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُ مَوَدَّهٌ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِیمًا
و اگر غنیمتى از خدا به شما برسد چنانکه گویى میان شما و میان او [رابطه] دوستى نبوده خواهد گفت کاش من با آنان بودم و به نواى بزرگى مى رسیدم (۷۳)
تفسیر :
به دنبال فرمان عمومى جهاد و آماده باش در برابر دشمن که در آیه سابق بیان شد در این آیه اشاره به حال جمعى از منافقان کرده مى فرماید: (این افراد دو چهره که در میان شما هستند با اصرار مى کوشند از شرکت در صفوف مجاهدان راه خدا خوددارى کنند)و ان منکم لمن لیبطئن )
ولى هنگامى که مجاهدان از میدان جنگ باز مى گردند و یا اخبار میدان جنگ به آنها مى رسد، در صورتى که شکست و یا شهادتى نصیب آنها شده باشد، اینها با خوشحالى مى گویند چه نعمت بزرگى خداوند به ما داد که همراه آنها نبودیم تا شاهد چنان صحنه هاى دلخراشى بشویم ).
(فان اصابتکم مصیبه قال قد انعم الله على اذلم اکن معهم شهیدا)
ولى اگر باخبر شوند که مومنان واقعى پیروز شده اند، و طبعا به غنائمى دست یافته اند، اینها همانند افراد بیگانه اى که گویا هیچ ارتباطى در میان آنها و مومنان برقرار نبوده از روى تاسف و حسرت مى گویند: اى کاش ما هم با مجاهدان بودیم و سهم بزرگى عائد ما مى شد!
(و لئن اصابکم فضل من الله لیقولن کان لم تکن بینکم و بینه موده یالیتنى کنت معهم فافوز فوزاعظیما).
گرچه در آیه فوق سخنى از غنیمت به میان نیامده ولى روشن است کسى که شهادت در راه خدا را یک نوع بلا مى شمرد، و عدم درک شهادت را یک نعمت الهى مى پندارد، پیروزى و فوز عظیم و رستگارى بزرگ از نظر او چیزى جز پیروزى مادى و غنائم جنگى نخواهد بود.
این افراد دو چهره که متاسفانه در هر اجتماعى بوده و هستند در برابر پیروزى و شکستهاى مومنان واقعى فورا قیافه خود را عوض مى کنند، هرگز در غمها با آنها شریک نیستند و در مشکلات و گرفتاریها همکارى نمى کنند، ولى انتظار دارند در پیروزیهاى آنان سهم بزرگى داشته باشند و همانند مومنان و مجاهدان واقعى امتیازاتى پیدا کنند.
فَلْیُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا بِالْآخِرَهِ وَمَنْ یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا
پس باید کسانى که زندگى دنیا را به آخرت سودا مى کنند در راه خدا بجنگند و هر کس در راه خدا بجنگد و کشته یا پیروز شود به زودى پاداشى بزرگ به او خواهیم داد (۷۴)
تفسیر :آماده ساختن مؤ منان براى جهاد
به دنبال بحثى که در آیات قبل درباره خوددارى منافقان از شرکت در صفوف مجاهدان بود، در این آیه و چند آیه دیگر که به دنبال آن مى آید افراد با ایمان با منطق موثر و هیجان انگیزى دعوت به جهاد در راه خدا شده اند، و با توجه به اینکه این آیات در زمانى نازل شد که دشمنان گوناگونى از داخل و خارج ، اسلام را تهدید مى کردند، اهمیت این آیات در پرورش روح جهاد در مسلمانان روشنتر میگردد.
در آغاز آیه میفرماید: (آنهائى باید در راه خدا پیکار کنند که آماده اند زندگى پست جهان ماده را با زندگى ابدى و جاویدان سراى دیگر مبادله نمایند.)
(فلیقاتل فى سبیل الله الذین یشرون الحیاه الدنیا بالاخره )
یعنى تنها کسانى مى توانند جزء مجاهدان واقعى باشند که آماده چنین معاملهاى گردند، و به راستى دریافته باشند که زندگى جهان ماده آن چنان که از کلمه دنیا (به معنى پست تر و پائین تر) بر مى آید در برابر مرگ افتخارآمیز در مسیر زندگى جاویدان اهمیتى ندارد، ولى آنها که حیات مادى را اصیل و
گرانبها و بالاتر از اهداف مقدس الهى و انسانى مى دانند هیچگاه مجاهدان خوبى نخواهند بود.
سپس در ذیل آیه مى فرماید: (سرنوشت چنین مجاهدانى کاملا روشن است ، زیرا از دو حال خارج نیست یا شهید مى شوند و یا دشمن را در هم مى کوبند و بر او پیروز مى گردند، در هر صورت پاداش بزرگى به آنها خواهیم داد).
(و من یقاتل فى سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نؤ تیه اجرا عظیما)
مسلما چنین سربازانى شکست در قاموسشان وجود ندارد و در هر دو صورت خود را پیروز مى بینند، چنین روحیه اى به تنهائى کافى است که وسائل پیروزى آنها را بر دشمن فراهم سازد، تاریخ نیز گواهى مى دهد که یکى از عوامل پیروزى سریع مسلمانان بر دشمنانى که از نظر تعداد و تجهیزات و آمادگى رزمى ، به مراتب بر آنها برترى داشتند، همین روحیه شکست ناپذیرى آنها بوده است .
حتى دانشمندان بیگانه اى که درباره اسلام و پیروزیهاى سریع مسلمین ، در زمان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و بعد از آن ، بحث کرده اند، این منطق را یکى از عوامل مؤ ثر پیشرفت آنها دانسته اند.
یکى از مورخان معروف غرب در کتاب خود چنین مى گوید: مسلمانان از برکت مذهب جدید و مواهبى که در آخرت به آنها وعده داده شده بود اصلا از مرگ نمى ترسیدند و دوام و اصالتى براى این زندگى (منهاى جهان دیگر) قائل نبودند و لذا از آن در راه هدف و عقیده چشم مى پوشیدند.
قابل توجه اینکه در آیه فوق همانند بسیارى دیگر از آیات قرآن ، جهادى مقدس شمرده شده است که (فى سبیل الله )، در راه خدا و نجات بندگان خدا
و زنده کردن اصول حق و عدالت و پاکى و تقوى باشد، نه جنگهائى که به خاطر توسعه طلبى ، تعصب ، توحش ، استعمار و استثمار صورت گیرد.
وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا
و چرا شما در راه خدا [و در راه نجات] مردان و زنان و کودکان مستضعف نمى جنگید همانان که مى گویند پروردگارا ما را از این شهرى که مردمش ستمپیشه اند بیرون ببر و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده و از نزد خویش یاورى براى ما تعیین فرما (۷۵)
تفسیر :استمداد از عواطف انسانى
در آیه گذشته از مومنان دعوت به جهاد شده ، ولى روى ایمان به خدا و رستاخیز. و استدلال سود و زیان تکیه شده است ، اما این آیه دعوت به سوى جهاد بر اساس تحریک عواطف انسانى مى کند و مى گوید: (چرا شما در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکان مظلوم و بى دفاعى که در چنگال ستمگران گرفتار شده اند مبارزه نمى کنید آیا عواطف انسانى شما اجازه مى دهد که خاموش باشید و این صحنه هاى رقت بار را تماشا کنید.)
(و ما لکم لا تقاتلون فى سبیل الله و المستضعفین (۱) من الرجال والنساء
و الولدان ) :
سپس براى شعله ور ساختن عواطف انسانى مومنان مى گوید: (این مستضعفان همانها هستند که در محیطهائى خفقان بار گرفتار شده و امید آنها از همه جا بریده است ، لذا دست به دعا برداشته و از خداى خود مى خواهند که از آن محیط ظلم و ستم بیرون روند(الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها).و نیز از خداى خود تقاضا مى کنند که ولى و سرپرستى براى حمایت آنها بفرستد.
(و اجعل لنا من لدنک ولیا).
و یار و یاورى براى نجات آنها برانگیزد.
(و اجعل لنا من لدنک نصیرا).
در حقیقت آیه فوق اشاره به این است که خداوند دعاى آنها را مستجاب کرده و این رسالت بزرگ انسانى را بر عهده شما گذاشته ، شما (ولى ) و (نصیرى ) هستید که از طرف خداوند براى حمایت و نجات آنها تعیین شده اید بنابراین نباید این فرصت بزرگ و موقعیت عالى را به آسانى از دست دهید.
ضمنا از این آیه چند نکته دیگر استفاده مى شود:
۱ – جهاد اسلامى همانطور که قبلا هم اشاره شد براى بدست آوردن مال و مقام و یا منابع طبیعى و مواد خام کشورهاى دیگر نیست ، براى تحصیل بازار مصرف ، و یا تحمیل عقیده و سیاست نمى باشد، بلکه تنها براى نشر اصول فضیلت و ایمان و دفاع از ستم دیدگان و زنان و مردان بال و پرشکسته و کودکان محروم و ستم دیده است و به این ترتیب جهاد دو هدف جامع دارد که در آیه فوق به آن اشاره شده یکى (هدف الهى ) و دیگرى (هدف انسانى ) و این دو در حقیقت از یکدیگر جدا نیستند و به یک واقعیت باز مى گردند.
۲ – از نظر اسلام محیطى قابل زیست است که بتوان در آن آزادانه به
عقیده صحیح خود عمل نمود، اما محیطى که خفقان آن را فرا گرفته و حتى انسان آزاد نیست بگوید مسلمانم ، قابل زیست نمى باشد، و افراد با ایمان آرزو مى کنند که از چنین محیطى خارج شوند، زیرا چنین محیطى مرکز فعالیت ستمگران است .
قابل توجه اینکه (مکه ) هم شهر بسیار مقدس و هم وطن اصلى مهاجران بود در عین حال وضع خفقان بار آن سبب شد که از خداى خود بخواهند از آنجا بیرون روند.
۳ – در ذیل آیه فوق چنین مى خوانیم مسلمانانى که در چنگال دشمن گرفتار بوده اند براى نجات خویش نخست تقاضاى ولى از جانب خداوند کرده اند و سپس نصیر براى نجات از چنگال ظالمان قبل از هر چیز وجود (رهبر) و سرپرست لایق و دلسوز لازم است و سپس یار و یاور و نفرات کافى ، بنابراین وجود یار و یاور هر چند فراوان باشد بدون استفاده از یک رهبرى صحیح بى نتیجه است .
۴ – افراد با ایمان همه چیز را از خدا مى خواهند و دست نیاز به سوى غیر او دراز نمى کنند و حتى اگر تقاضاى ولى و یاور مى نمایند از او مى خواهند.
الَّذِینَ آمَنُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِیَاءَ الشَّیْطَانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا
کسانى که ایمان آورده اند در راه خدا کارزار مى کنند و کسانى که کافر شده اند در راه طاغوت مى جنگند پس با یاران شیطان بجنگید که نیرنگ شیطان [در نهایت] ضعیف است (۷۶)
تفسیر :سپس در این آیه براى تشجیع مجاهدان و ترغیب آنها به مبارزه با دشمن و مشخص ساختن صفوف و اهداف مجاهدان ، چنین مى فرماید: (افراد با ایمان در راه خدا و آنچه به سود بندگان خدا است پیکار مى کنند، ولى افراد بى ایمان در راه طاغوت یعنى قدرتهاى ویرانگر. (الذین آمنوا یقاتلون فى سبیل الله و الذین کفروا یقاتلون فى سبیل الطاغوت ).
یعنى در هر حال زندگى خالى از مبارزه نیست منتها جمعى در مسیر حق و جمعى در مسیر باطل و شیطان پیکار دارند. و به دنبال آن مى گوید : (با یاران شیطان پیکار کنید و از آنها وحشت نداشته باشید.)
(فقاتلوا اولیاء الشیطان ).
طاغوت و قدرتهاى طغیانگر و ظالم هر چند به ظاهر بزرگ و قوى جلوه کنند، اما از درون ، زبون و ناتوانند، از ظاهر مجهز و آراسته آنها نهراسید، زیرا درون آنها خالى است و نقشه هاى آنها همانند قدرتهایشان سست و ضعیف است ، چون متکى به نیروى لایزال الهى نیست . بلکه متکى به نیروهاى شیطانى مى باشد.
(ان کید الشیطان کان ضعیفا)
دلیل این ضعف و ناتوانى روشن است ، زیرا از یک سو افراد با ایمان در مسیر اهداف و حقایقى گام بر مى دارند که با قانون آفرینش هماهنگ و هم صدا است و رنگ ابدى و جاودانى دارد آنها در راه آزاد ساختن انسانها و از بین بردن مظاهر ظلم و ستم پیکار مى کنند، در حالى که طرفداران طاغوت در مسیر استعمار و استثمار بشر و شهوات زودگذرى که اثر آن ویرانى اجتماع و بر خلاف قانون آفرینش است تلاش و کوشش مى نمایند و از سوى دیگر افراد با ایمان به اتکاى نیروهاى معنوى آرامشى دارند که پیروزى آنها را تضمین مى کند و به آنها قوت مى بخشد در حالى که افراد بى ایمان تکیه گاه محکمى ندارند.
قابل توجه اینکه در این آیه ارتباط کامل طاغوت با شیطان بیان شده که چگونه طاغوت از نیروهاى مختلف اهریمنى مدد مى گیرد، تا آنجا که مى گوید یاران طاغوت همان یاران شیطانند، در آیه ۲۷ سوره اعراف نیز همین مضمون آمده است .
(انا جعلنا الشیاطین اولیاء للذین لایؤ منون ) :
(ما شیاطین را سرپرست افراد بى ایمان قرار دادیم .)
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَهِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَهً وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِیبٍ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ وَالْآخِرَهُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقَى وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِیلًا
آیا ندیدى کسانى را که به آنان گفته شد [فعلا] دست [از جنگ] بدارید و نماز را برپا کنید و زکات بدهید و[لى] همین که کارزار بر آنان مقرر شد بناگاه گروهى از آنان از مردم [=مشرکان مکه] ترسیدند مانند ترس از خدا یا ترسى سخت تر و گفتند پروردگارا چرا بر ما کارزار مقرر داشتى چرا ما را تا مدتى کوتاه مهلت ندادى بگو برخوردارى [از این] دنیا اندک و براى کسى که تقوا پیشه کرده آخرت بهتر است و [در آنجا] به قدر نخ هسته خرمایى بر شما ستم نخواهد رفت (۷۷)
شان نزول :
جمعى از مفسران مانند مفسر بزرگ شیخ طوسى نویسنده (تبیان ) و نویسندگان تفسیر(قرطبى ) و (المنار) از ابن عباس چنین نقل کرده اند که جمعى از مسلمانان هنگامى که در مکه بودند، و تحت فشار و آزار شدید مشرکان قرار داشتند، خدمت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) رسیدند و گفتند: ما قبل از اسلام عزیز و محترم بودیم ، اما پس از اسلام وضع ما دگرگون شد، آن عزت و احترام را از دست دادیم ، و همواره مورد آزار دشمنان قرار داریم ، اگر اجازه دهید با دشمن مى جنگیم تا عزت خود را بازیابیم آن روز پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: من فعلا مامور به مبارزه نیستم – ولى هنگامى که مسلمانان به مدینه آمدند و زمینه آماده براى مبارزه مسلحانه شد و دستور جهاد نازل گردید بعضى از آن افراد داغ و آتشین از شرکت در میدان جهاد مسامحه مى کردند، و از آن جوش و حرارت خبرى نبود، آیه فوق نازل شد و به عنوان تشجیع مسلمانان و ملامت از افراد مسامحه کار حقایقى را بیان نمود.
تفسیر :آنها که مرد سخنند
قرآن در اینجا مى گوید: (راستى شگفت انگیز است حال جمعیتى که در یک موقعیت نامناسب با حرارت و شور عجیبى تقاضا مى کردند که به آنها اجازه جهاد داده شود، و به آنها دستور داده شد که فعلا خوددارى کنید و به خودسازى و انجام نماز و تقویت نفرات خود و اداى زکات بپردازید، اما هنگامى که زمینه از هر جهت آماده شد و دستور جهاد نازل گردید، ترس و وحشت یکباره وجود آنها را فرا گرفت ، و زبان به اعتراض در برابر این دستور گشودند)
(الم تر الى الذین قیل لهم کفوا ایدیکم و اقیموا الصلوه و آتواالزکوه فلما کتب علیهم القتال اذا فریق منهم یخشون الناس کخشیه الله او اشد خشیه ).
آنها در اعتراض خود (صریحا مى گفتند، خدایا به این زودى دستور
جهاد را نازل کردى ! چه خوب بود این دستور مدتى به تاخیر مى افتاد! و یا اینکه این رسالت به عهده نسلهاى آینده واگذار مى شد!.
(و قالوا ربنالم کتبت علینا القتال لولا اخرتنا الى اجل قریب ).
قرآن به این گونه افراد دو جواب مى دهد: نخست جوابى است که لابلاى عبارت : یخشون الناس کخشیه الله او اشد خشیه . گذشت یعنى آنها به جاى اینکه از خداى قادر قاهر بترسند از بشر ضعیف و ناتوان وحشت دارند، بلکه وحشتشان از چنین بشرى بیش از خدا است !
دیگر اینکه به چنین افراد باید گفته شود به فرض اینکه با ترک جهاد چند روزى آرام زندگى کنید، بالاخره (این زندگى فانى و بى ارزش است ، ولى جهان ابدى براى پرهیزکاران باارزشتر است ، به خصوص اینکه پاداش خود را بطور کامل خواهند یافت و کمترین ستمى به آنها نمى شود.)
(قل متاع الدنیا قلیل و الاخره خیر لمن اتقى و لا تظلمون فتیلا)
در تفسیر این آیه باید به چند نکته توجه داشت :
۱ – نخستین سوالى که پیش مى آید این است که چرا از میان تمام دستورهاى اسلامى تنها مسئله نماز و زکات ذکر شده است ، در حالى که دستورهاى اسلام منحصر به اینها نیست .
پاسـخ سوال این است که (نماز) رمز پیوند با خدا و زکات (رمز) پیوند با خلق خدا است ، بنابراین منظور این است که به مسلمانان دستور داده شد با برقرارى پیوند محکم با خداوند و پیوند محکم با بندگان خدا، جسم و
جان خود و اجتماع خویش را آماده براى جهاد کنند، و به اصطلاح خودسازى نمایند، و مسلما هر گونه جهادى بدون آمادگیهاى روحى و جسمى افراد و بدون پیوندهاى محکم اجتماعى محکوم به شکست خواهد بود، مسلمان در پرتو نماز و نیایش با خدا ایمان خود را محکم و روحیه خویش را پرورش مى دهد و آماده هرگونه فداکارى و از خودگذشتگى مى شود، و بوسیله زکات شکافهاى اجتماعى پر مى گردد، و از نظر تهیه نفرات آزموده و ابزار جنگى که زکات یک پشتوانه اقتصادى براى تهیه آنها مى باشد بهبود مى یابد، و به هنگام صدور فرمان جهاد آمادگى کافى براى مبارزه با دشمن خواهند داشت .
۲ – مى دانیم که قانون زکات در مدینه نازل شد و در مکه زکات بر مسلمانان واجب نشده بود، با این حال چگونه مى تواند آیه فوق اشاره به وضع مسلمانان در مکه بوده باشد؟
مرحوم شیخ طوسى در تفسیر تبیان در پاسـخ این سوال مى گوید که منظور از زکات در آیه فوق (زکاه مستحب ) بوده که در مکه وجود داشته است ، یعنى قرآن ، مسلمانان را (حتى در مکه ) تشویق به کمکهاى مالى به مستمندان و سر و سامان دادن بوضع تازه مسلمانها مى نمود.
۳ – آیه فوق ضمنا اشاره به حقیقت مهمى مى کند و آن اینکه مسلمانان در مکه برنامه اى داشتند، و در مدینه برنامه اى دیگر، دوران سیزده ساله مکه دوران سازندگى انسانى مسلمانان بود و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) کوشید با تعلیمات پى در پى و شبانه روزى خود از همان عناصر بت پرست و خرافى عصر جاهلیت ، آنچنان انسانهائى بسازد که در برابر بزرگترین حوادث زندگى ، از هیچگونه مقاومت و فداکارى مضایقه نکنند، اگر دوران مکه وجود نداشت هیچگاه آن پیروزیهاى چشمگیر و پیاپى در مدینه نصیب مسلمانان نمى شد.
دوران مکه دوران دانشگاه و ورزیدگى و آمادگى مسلمانان بود و به همین دلیل حدود نود سوره از یکصد و چهارده سوره قرآن در مکه نازل شد که بیشترجنبه عقیده اى و مکتبى داشت ، ولى دوران مدینه دوران تشکیل حکومت و پایه ریزى یک اجتماع سالم بود، و به همین دلیل نه جهاد در مکه واجب بود و نه زکات ، زیرا جهاد از وظائف حکومت اسلامى است همانطور که تشکیل بیت المال نیز از شئون حکومت مى باشد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰