تاریخ انتشار : جمعه 29 دی 1396 - 3:18
کد خبر : 21682

مراتب طهارت برای فهم قرآن

مراتب طهارت برای فهم قرآن

  ۵. مراتب طهارت برای فهم قرآن همان طور که مسّ وجود کتبی قرآن نیاز به طهارت دارد، مسّ وجود ذهنی و حقایق عینی آن (در مراتب مادی، مثالی، عقلی و الهی) نیز نیاز به نوعی طهارت دارد. مثلاً حسن زاده آملی در کتاب وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، به مراتب طهارت در ظاهر

 

۵. مراتب طهارت برای فهم قرآن

همان طور که مسّ وجود کتبی قرآن نیاز به طهارت دارد، مسّ وجود ذهنی و حقایق عینی آن (در مراتب مادی، مثالی، عقلی و الهی) نیز نیاز به نوعی طهارت دارد. مثلاً حسن زاده آملی در کتاب وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، به مراتب طهارت در ظاهر و باطن، اعم از طهارت خیال، عقل، قلب، روح، سر و طهارت خاصه، اشاره کرده  است (حسن زاده آملی، ۱۳۶۲، ص۴۴-۴۲). فهم هر بطنی از بطون قرآنی، تقوا و طهارت خاص آن مرتبه خاص انسانی (مطابق آن بطن) را می طلبد که البته نسبت به مرتبه مادون خود، کامل تر است. بر اساس نظر طباطبایی، که اصل توحید را طهارت کبری می داند (طباطبایی، ۱۳۸۹، ج۲، ص۳۱۵)، هرچه فرد در مراتب توحیدی بالاتر رود، از طهارت بیشتری بهره مند است.

شاید بتوان گفت عبارت «و الحقایق للانبیاء» در روایت «کتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی أَرْبَعَه أَشْیاءَ عَلَی الْعِبَارَه وَ الْإِشَارَه وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِق فالعباره للعوام و الاشاره للخواص و اللطایف للاولیاء و الحقایق للانبیاء» (المجلسی، ۱۴۰۳، ج۷۵، ص۲۷۸) اشاره ای است به این مطلب که برای رسیدن به حقایق قرآنی، طهارتی در حد عصمت نیاز است. البته این طهارت موهوبی است نه کسبی؛ و از آنجا که مراتب انبیا از جهت نیل به بطون کلمات الهی اختلاف دارد، فقط انسان کامل محمدی، که جامع همه مراتب وجودی است، به واسطه برترین طهارت به تمامی بطون هفت گانه قرآنی احاطه دارد. از منظر آشتیانی، شرط استفاضه حداکثری از آن حضرات نیز، تجرید عقل از حسیات، تطهیر نفس از اوهام و خرافات، دوری از هوس، روی گردانی از خواسته های نفسانی، پرهیز از ریاست طلبی، انغمار از خواهش نفس بهیمی و تفکر در صنع الهی است (آشتیانی، ۱۳۸۷ب، ص۸۷).

۶. بطون انسانی و طهارت متناسب با آن بطن

الف. بطن اول، مرتبه نفس انسان است که ناظر به تدبیر حیات دنیوی او است. فکر و ذکر متوقفان در این مرتبه، لذات حسی است. لذا استعداد فطری انتقال به عوالم برتر روح و سر را مدفون می کنند (الترکه، ۱۳۵۳، ص۱۴۳، مقدمه آشتیانی)؛ «و قد خاب من دسیها» (شمس، ۱۰). این گروه از انسانیت بی بهره اند، بلکه هم افق با بهایم هستند (شاه آبادی، ۱۳۸۰، ص۶۱). حتی اگر خداوند را نیز به عنوان خالق و مدبر عالم بپذیرند، باز صرفاً از او دنیا را طلب می کنند. اینان به اعتقادات دینی و آموزه های آن نگاه سود انگارانه دارند و دین برای این افراد ابزاری برای زندگی مرفه دنیوی است. چنانچه اعمال به ظاهر نیکی نیز از ایشان صادر شود، هدفی جز دنیا ندارند؛ همانند افرادی که در ظاهر متشرع اند، اما اعمال عبادی آنها آلوده به ریا و سُمعه و دیگر اغراض دنیوی است. لذا شاه آبادی شرط انجام دادن کار نیک را خروج از مرتبه نفس اماره می داند (همان، ص۶۴). اینان اگرچه به زبان، مبدأ و معاد را تأیید می کنند، اما عقل آنها در اسارت هوای نفس است. زندگی انسانی نزد اینان در جاه، مال، شهوت، رفاه، زینت و تکاثر و تفاخر به همین ها خلاصه می شود. تمام همت این افراد ساختن بهشت در همین دنیا است.

چنین عقلانیتی که مشوب به وهم و غیرمنور به نور شرع است، از فهم مراد کلام الهی قاصر است (الترکه، ۱۳۵۳، ص۱۶۰، مقدمه آشتیانی). به نظر می رسد مشکل غالب افراد جامعه بشری، متوقف ماندن در این مرحله است. لذا حدود یک سوم آیات قرآن مجید به آیات معاد اختصاص دارد تا بشر را وادارد، سربلند کند و افق بالاتر از دنیا را ببیند. اینان تا به حیات انسانی نرسند و تا این حجاب بر صحنه فهم شان سایه افکنده، انذار قرآنی برای آنها نافع نیست و موضع شان یا انکار است، زیرا اعتقاد به مبدأ واحد و معاد مانعی است در برابر پرستش الهه های آنها و در برابر نفس سرکش اماره آنها؛ یا موضع نفاق و دورویی در پیش می گیرند. نتیجه موضع گیری آنها نوعی آلودگی است. حاصل این پلشتیِ قلبی اقفالی است بر قلوب آنها که مانع تدبر آنها در قرآن و فراروی در بطون سبعه آن می شود. اینان تا از نجاست شرک جلی و خفی خود را تطهیر نکنند، از قرآن جز خسارت بهره ای ندارند.

ب. بطن دوم، مرتبه عقل یا اسلام[۱] است. بشر به برکت اسم «الهادی» از خواب غفلت برمی خیزد و وعظ الهی را با گوش جان می پذیرد و با بیرون آمدن از باتلاق شهوات به وظیفه بندگی خویش قیام می کند و با ایمان به مبدأ و معاد و تسلیم در برابر حکم او، از مرتبه «یعلمون ظاهراً من الحیوه الدنیا» (روم، ۷) بالاتر می رود، دنیا را محل بازرگانی اولیا می بیند و از آن سکویی می سازد برای نیل به لذات باقی و برتر؛ اینان عقل معاش دنیا را برای یافتن راه وصول به خواسته باقی خود کافی نمی دانند و آن را با عقل معاد ضمیمه کرده اند و به عبارت دیگر تابع عقل منور[۲] به نور شرع هستند. اصولاً تا استعداد عقلانی انسان تحت تربیت شریعت آسمانی قرار نگیرد، یعنی تا زمانی که عقل جزئی او با عقل کلی محمدی[۳] متصل نشود، بالفعل نمی شود. رابطه مستقیمی میان تقید بیشتر به آداب شرعی و شدت این اتصال و در نتیجه هدایت کامل تر وجود دارد (آشتیانی، ۱۳۸۷الف، ص۱۴۲). دعای آنها چنین است: «ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار» (بقره، ۲۰۱). اینان با اسلام شرح صدر و سعه وجودی می یابند و در نتیجه باب دوم از لطایف هفت گانه قرآنی بر ایشان گشوده می شود. در این مرتبه نفس به عقل تابع شرع اقتدا می کند و در قول، عمل و جمیع حالات، تسلیم دستورهای الهی و نواهی او می شود (فرغانی، ۱۳۷۹، ص۳۹، مقدمه آشتیانی) و ظاهر او، به ظاهر رسول اکرم(ص) شبیه می شود (موسوی خمینی، ۱۳۷۱، ص۸). رفیعی قزوینی این مرحله را تجلیه نامیده است (حسن زاده آملی، ۱۳۷۶، ج۳، ص۵۱۴) که فرد با تطهیر حواس و اقالیم هفت گانه دنیایی[۴] خود از اعمال ناشایست و لغو، نفس را تسلیم اراده حق می کند (همو، ۱۳۶۲، ص۴۳). از پلکان اعمال عبادی، خود را بالا می کشد، پلکانی که برخلاف نظر جاهلانه برخی، سالک تا اعلامرتبه انسانی از آن بی نیاز نیست. نماز از یک سو چشمه تطهیر انسان است و در رفع و دفع ارجاس نقش دارد و از سوی دیگر، عروج دهنده او به مدارج بالاتر است: «الصلوه معراج المؤمن» (القمی، ۱۴۱۴، ج۲، ص۲۶۸)؛ «الصلوه قربان کل تقی» (الکلینی، ۱۴۰۷، ج۳، ص۲۶۵). برای مثال، قرآن از میان حکمت های روزه به «لعلکم تتقون» (بقره، ۱۸۳) اشاره می کند؛ زیرا تقوا بهترین توشه برای سیر انسان به مراتب اعلی است. از این مرتبه به بعد است که افراد به واسطه درجه تقوای خویش از قرآن بهره می برند: «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین» (بقره، ۲). البته فقط معنای سلبی پرهیز مد نظر نیست و بعد از پاکی ظاهر، تحلیه و تخلیه لازم است (حسن زاده آملی، ۱۳۷۶، ج۳، ص۵۱۳). تقوا نیز، کلمه جامعی است که در هر مرتبه وجودی، امر به تقوا، معنای خاص خود را دارد، زیرا الفاظ برای روح معانی، که مطلق از حدود هستند، وضع می شوند؛ لذا موسوی خمینی در تفسیر آیه ۱۸ سوره حشر وجوه مختلفی برای تقوا ذکر می کند؛ مثلاً از تقوای این مرتبه، که مخاطب آن عموم مؤمنان هستند، به تقوای عامه تعبیر کرده اند که پرهیز از مخالفت احکام ظاهری الهی و مربوط به اعمال قالبی است (موسوی خمینی، ۱۳۶۹، ص۲۰). در این مرحله، فرد با عقل منور به نور شرع، حجب ظلمانی را که از لوازم نفس اماره اند، کنار می زند (نیکلسون، ۱۳۷۸، ص۶۱، مقدمه آشتیانی). پس شاید نقش طهارت در انتقال از مرتبه نفس به این مرتبه  از عقل این است که تا انسان یکسره از اوهام سود دنیوی روی برنگردانده و سودانگاری را هنوز سرلوحه خویش قرار داده، به این مقام نرسیده و اسیر نفس است. چنین کسی به نفع عاجل خویش نظر دارد، حال آنکه در مقام عقل نفع آجل اخروی مد نظر مسلمان است.

ج. بطن سوم مرتبه روح انسان است که اختصاص به خواص اهل ایمان دارد؛ آنهایی که از مرتبه بالغان به مقام عقل منور به نور شرع پا را فراتر گذاشته اند و از صورت ایمان (اقرار به زبان و عمل به ارکان) به حقیقت ایمان (تصدیق) رسیده اند و حجاب بین آنها و عوالم ملکوت به  حدی رقیق شده که در برزخ علم نظری و شهودی قرار گرفته اند و به خشیت رسیده اند. اما هنوز به مرتبه صاحبان بصیرت معنوی نرسیده اند؛ آنهایی که برخی حجب را به قوت سیر و کمال ایمان برداشته اند (شیمل، ۱۳۸۲، ص۶۷، مقدمه آشتیانی؛ الترکه، ۱۳۵۳، ص۱۵۵، مقدمه آشتیانی). این دسته چنان به حضور خداوند یقین دارند که گویا خداوند را مشاهده می کنند، مقامی که طبق حدیث نبوی از آن به مقام احسان[۵] تعبیر شده است: «الاحسان ان تعبد الله کانک تراه» (الفیض الکاشانی، ۱۴۰۶، ج۱۱، ص۲۶) و این درک حضور سبب تطهیر قوای باطنی ایشان چون قوه خیال و مانع رشد طولی آرزوها، بدگمانی ها و تأثیر وساوس و القائات شیطانی در ذهن می شود (حسن زاده آملی، ۱۳۶۲، ص۴۳).

طهارت و پاکی در این مرتبه اهل ایمان را چنان می کند که اینان با تصفیه درون از رذائل و کسب ملکات روحانی، ایمان خود را تکمیل می کنند و با عمل به آیه «یا ایها الذین امَنوا امِنوا» (نساء، ۱۳۶) از مرتبه ایمان اجمالی می گذرند  و به ایمان تفصیلی بار می یابند. آنها با رهایی از قید زمان و مکان به حقیقت ایمان دست یافته اند (نیکلسون، ۱۳۷۸، ص۳۵، مقدمه آشتیانی).

د. بطن چهارم مرتبه سرّ است که در این مرحله با عنایت الهی قلب مرآت شهود می شود و خدا را با چشم دل و نه چشم سر می توان مشاهده کرد. این شهود قلبی غیر از ادراک نظری است (آشتیانی، ۱۳۶۷، ص۱۰)، چراکه تفاوت فهمیدن حقایق به علم نظری با رسیدن و نظر به حقایق از زمین تا آسمان است. لذا حسن زاده آملی از آیه «لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ» (مائده، ۶۶)، «اکل من فوق» را کنایه از شهود قلبی دانسته و «من تحت ارجلهم» را به علم حاصل از برهان اسناد داده است (حسن زاده آملی، ۱۳۶۲، ص۴۱)؛ از این رو اهل معرفت، معرفت واقعی را ادراک حقیقت شیء و دریافت ذات شیء با آثار و صفات آن به حسب وجود عینی می دانند. زیرا ادراک ذهنی و علم ارتسامی شبح و ظهور ضعیف شیء است نه خود آن. این ادراک حضوری حاصل نمی شود مگر به رفع جهات تمایز و مغایرت و کثرت بین عالم و معلوم (فرغانی، ۱۳۷۹، ص۶۵، مقدمه آشتیانی). لذا علم مفهومی را حجاب اکبر واقع می خوانند (آشتیانی، ۱۳۸۷الف، ص۴۵۱) و به تأسی از اسوه حسنه خلقت، دعایشان «اللهم ارنا الاشیاء کما هی» (المجلسی، ۱۴۱۴، ج۸، ص۴۳۰) است.

سالک در این مقام، به قرب نوافل بار یافته است و به چشم الهی، کلام الهی را می بیند و با گوش الهی آیات را استماع می کند. تقوا در این مرحله، برای مؤمنانی که ایمان را به قلب رسانده اند با تقوای مراتب قبل تفاوت دارد. این تقوا، تقوای از اعمال ناشایسته نیست، تقوای از توجه به غیر است، تقوای از استمداد و بندگی غیرحق است، تقوای از راه دادن غیر او – جل و علا – به قلب است، تقوای از اتکال و اعتماد به غیرخدا است (موسوی خمینی، ۱۳۶۹، ص۲۶)؛ و انسان به توفیق الهی مشمول «من اتی الله بقلب سلیم» (شعراء، ص۸۹) می شود و با تطهیر قلب که خانه ای خدایی است، آمادگی طواف انوار و تجلیات الهی را می یابد.

آشتیانی این را تقوای ارباب همم عالیه می خواند که کمالات ظاهر از وجود مطلق را به ذات فقیر خود اسناد نمی دهند و می گویند «لا کمال الا لله و لا حول و لا قوه الا بالله» (شیرازی، ۱۳۸۶، ص۱۰۳، مقدمه آشتیانی). پس می توان گفت تا کسی از دیدن عقل خود و برهان عقلی خود و کمالات برای خود پاک نگردد راه بدین مرتبه نیافته است.

ه. در بطن پنجم، فرد موجودات و خود را عین الربط و فانی در حق می بیند. در این مرتبه، هرچند به حسب ظاهر ناظر وجودات امکانی است اما حقیقتاً در آینه موجودات عکس رخ یار (حق تعالی) را می بیند و مصداق «الی ربها ناظره» (قیامت، ۲۳) و «ما رأیت شیئا الا و قد رأیت الله قبله و معه و فیه» (شیرازی، ۱۳۸۳، ج۳، ص۴۳۲) هستند و وحدت جمیع مراتب روحی و مثالی و حسی او را فرا می گیرد و سوره توحید لسان حال او می شود (آشتیانی، ۱۳۴۴، ص۳۷۲؛ فرغانی، ۱۳۷۹، ص۵۰، مقدمه آشتیانی). این گروه از هر چیز جز خدای، پاک می گردند و شایسته سرکشیدن «شرابا طهورا» (انسان، ۲۱) که ایشان را از غیر او پاک می کند.

و. بطن ششم اختصاص به اولیای کامل الهی دارد و در این مقام جز خدا نمی بینند. قلب سالک در مراتب ابتدایی مجلای اسمای ظاهر و در مرتبه بعد اسمای باطن و در نهایت جمع اسمای ظاهر و باطن می شود که مختص انبیای اولوالعزم است و از آن به «قاب قوسین» هم تعبیر شده است[۶]. این افراد از مرحله رؤیت حق در خلق و جمال حضرت وحدت در کثرت فعلی گذشته اند، از غبار خلق در آینه مشاهداتشان اثری نیست و جز جلوه های اسما چیزی نمی بینند. تقوای اینان بنا به نظر موسوی خمینی تقوا از کثرت اسمایی است و فنا در «هو» مطلق است، به نحوی که شاهد و مشاهده و شهودی در کار نباشد (موسوی خمینی، ۱۳۶۹، ص۳۶). زیرا تا خودی هست، فرد گرفتار تثلیث شاهد و شهود و مشهود است (صمدی آملی، بی تا، ج۱، ص۲۸۹).

در این مرحله، نفس فنا هم منظور نظر فانی نیست تا توهم غیریت و موجب شرک شود (فناء عن الفنائین). طهارت در این مرتبه را از این سخنان آشتیانی می توان به  دست آورد: اینان در این مرحله از وجود مجازی خود توبه می کنند (آشتیانی، ۱۳۸۱، ص۱۰۰). به تعبیر عرفا «وجودک ذنب لا یقاس به ذنب» (شیرازی، ۱۳۸۳، ج۱، ص۳۸۹). زیرا رسیدن به حق بدون گذشتن از خود امکان ندارد. از این گذشتن تعبیر به فنا کرده اند تا مقام کبریایی را بدون وساطت حجب، از جمله حجاب وجود و انّیت خود، مشاهده کنند (فرغانی، ۱۳۷۹، ص۳۰، مقدمه آشتیانی).

ز. بطن هفتم مختص پیامبر اکرم و اهل  بیت عصمت و طهارت(ع) است که از آن به مقام «او ادنی» تعبیر شده است. در آن مقام ائمه مظهر تجلی ذات الهی می شوند. شهود اینان شهود صریح حق بدون ملاحظه استار امکانی و اضافی و نسبی است (آشتیانی، ۱۳۸۹، ص۱۵۷؛ فرغانی، ۱۳۷۹، ص۵۱، مقدمه آشتیانی؛ الترکه، ۱۳۵۳، ص۱۳۸، مقدمه آشتیانی). جمیع مراتب کلام الهی در وجود انسان کامل محمدی(ع) متحقق است. به دلیل طهارت ساری در تمام مراتب وجودی ایشان، امین وحی تصرفی در آیات ندارد و هر آنچه بر قلب نازنین حضرتش جاری می شود، به زبان جاری می کند (صمدی آملی، بی تا، ج۱، ص۳۲۲). بنابراین، مخاطب تمام حقیقت قرآن با بطون سبعه آن، پیامبر اعظم و اوصیای طاهرین ایشان(ع) هستند. بلکه بنا به حدیث متواتر ثقلین، در تمام مراتب (از مرتبه تعین حق به اسم «المتکلم» تا مرتبه مثال مطلق و آخرین منزل قرآن) قرآن و عترت با هم متحدند و از هم جدا نیستند. لذا روشنگر اسرار و بطون و حد و مطلع قرآن هستند (فرغانی، ۱۳۷۹، ص۸۰، مقدمه آشتیانی). اینان از مقام ظهور و بطون قرآن عبور کرده اند و به واسطه وصول به مطلع کتاب، حضرت حق را به اسم «المتکلم» بلاواسطه شهود می کنند (آشتیانی، ۱۳۸۷الف، ص۲۲۷)، کلمات قرآنی را از زبان قائل و متکلم آن می شنوند و حقایق قرآنی را از مطلع آن مشاهده می کنند (فرغانی، ۱۳۷۹، ص۵۷، مقدمه آشتیانی). لذا امام صادق(ع) می فرمایند: «سمعت من قائلها» (الجزائری، ۱۴۲۷، ج۲، ص۱۴۹). به عبارت دیگر، قرآن صورت کتبی انسان کامل است (حسن زاده آملی، ۱۳۷۶، ج۳، ص۵۴۰؛ عصار، ۱۳۷۶، ص۳۰۸، حواشی آشتیانی).

نزد آشتیانی، علم ائمه(ع) از ناحیه دراست بشری نیست بلکه لدنی  است و لذا از مغالطه و اشتباه بریء است (شیرازی، ۱۳۸۶، ص۱۲۰، مقدمه آشتیانی؛ آشتیانی، ۱۳۸۷الف، ص۱۶۹).

نتیجه

برخلاف تصور بسیاری، قرآن صرفاً کتابی با هفتاد و چند هزار کلمه نیست، بلکه حقیقتی است ممتد که تنزل یافته ترین و ظاهرترین مرتبه آن، عبارات مکتوب روی کاغذ است یا الفاظ مقدسی است که از مجرای صوتی قاری بیرون می آید. از آنجا که رحمت رحمانیه «الرحمن» فراگیر است و همه افراد انسانی از حیث خلق استعدادها در یک سطح آفریده نشده اند، خدای  تعالی، به  حدی قرآن را از احدیت وجود تنزل داده که همه افراد بشری، حتی پایین ترین مرتبه وجودی انسانی، از قرآن بهره مند شوند، خداوند حکیم نیز به  گونه ای بلندترین معارف را در قالب مثال های ساده روزمره در اختیار انسان می گذارد که حتی بدوی ترین اعراب زمان پیامبر(ص) آن را هضم می کردند و به  واسطه این طعام نورانی سعه وجودی می یافتند و آن قدر این «قولا ثقیلا» (مزمل، ۵) را آسان کرده «و لقد یسرنا للذکر فهل من مدکر» (ترجیع بند سوره مبارکه قمر) که بشر منغمر در طبیعت مادی آن را درمی یابد، به برکت انقیاد در برابر آن از نردبان مراتب حیات انسانی صعود می کند، از افق بالاتر مراتب بالاتر قرآن را از اشارات و لطایف و حقایق مس می کند و این حبل ممدودِ در دسترس همگان توان آن را دارد که مخاطبش را تا احدیت وجود بالا ببرد.

قرآن جوامع الکلم است؛ «اوتیت جوامع الکلم» (الصدوق، ۱۴۱۳، ص۲۴۱) که در پشت ظاهر آن باطن، بلکه بطونی نهفته دارد. بین این بطون قرآنی و مراتب وجودی انسانی هماهنگی تام برقرار است. شرط راه یابی به بطون ناپیدای قرآنی، گذر از مرتبه وجودی مادون و شرح  صدر  یافتن و تطهیر همه زوایای وجودی ظاهری و باطنی از مراتب شرک و نقص و رجس است. لذا گفته اند حسنات مرتبه مادون، سیئات مرتبه مافوق است.

آشتیانی ضمن برقراری نسبت مشابه بین بطون انسانی با بطون قرآنی، بلکه اتحاد این مراتب، کلید فهم بطون قرآنی را طهارت می داند. هرچند در شماره درجات انسانی و قرآنی و نام هر مرتبه در بین کلام اهل تحقیق، تفاوت دیده می شود، اما بیشتر اختلافات در حد لفظ و وضع و تقسیم بندی است برای حقایق واحد. در این میان، آشتیانی با توجه به روایت «ان للقرآن بطنا و لبطنه بطنا الی سبعه ابطن» و به تبع حکما و عرفای سلف، هفت بطن اصلی برای قرآن و در مقابل هفت درجه انسانی قائل شده است که فقط انسان کامل محمدی(ع) را بهره مند از هفت بطن قرآنی می داند؛ مرتبه ای که حتی انبیای اولوالعزم نیز از بطن هفتم آن بهره مند نیستند. البته باید این نکته را نیز مد نظر داشت که درک مراتب مافوق برای افرادی که در مرتبه نازل تر قرار دارند، درک تامی نیست، زیرا مرتبه مادون گنجایش فهم سعه وجودی مافوق را ندارد، لذا حضرت پیامبر (ص) به علی (ع) فرمودند: تو را نشناخت جز خدا و من.

پی نوشت:

[۱]. منظور اسلامی که ایمان را به دنبال دارد، نه اسلام زبانی صرف که «لما یدخل الایمان فی قلوبکم».

[۲]. عقل منور، وجود را مخصوص به  حق می داند و قائل است عین ممکن هرگز بوی وجود به مشامش نرسیده و نمی رسد (آشتیانی، ۱۳۴۴، ص۳۹۵)؛ عقل منور بنور الله آنچه ادراک و تعقل می کند، همه آیات الله و انوارالله؛ و بالجمله من صقع الله (سبزواری، ۱۳۷۴، ج۳، ص۴۵۰).

[۳]. در لسان اهل عرفان، از عقول مستکمل به علم و عمل و شهود، به عقل کلی و از عقول غیرکامل، به عقول جزئی و مقید تعبیر شده است که عقل جزئی، عقل را بدنام کرد (آشتیانی، ۱۳۸۱، ص۴۷۲). وی عقل را اولین پرتو حقیقت محمدی می داند. در برخی روایات نیز منظور از عقل، این عقل کلی است که باطن و سر و حقیقت عقول جزئی، اولین مخلوق روحانی و اول تعین فیض مقدس است که همان نور پیامبر اکرم(ص) است (موسوی خمینی، ۱۳۷۶، ص۱۴۲، مقدمه آشتیانی) و بلکه مقام اطلاق حقیقت محمدی (فهری، ۱۳۸۸، ص۸۳) است.

۲. اقالیم سبعه ملکیه عبارت اند از: گوش، چشم، زبان، شکم، فرج، دست و پا، که همگی تحت تصرف نفس اند به مقام وهم.

[۵]. هرچند احسان مراتبی دارد و در معنای خاص و اخص و مطلق استعمال می شود. برای توضیحات بیشتر نک: الترکه، ۱۳۵۳، ص۱۶۱-۱۵۱، مقدمه آشتیانی.

[۶]. برخی بطن پنجم را تجلی اسمای ظاهر و بطن ششم را تجلی اسمای باطن دانسته اند. برای اطلاع بیشتر از مقامات تجلی اسمای ظاهر و باطن و مقامات تلوین و تکوین نک: الترکه، ۱۳۵۳، ص۱۶۹-۱۶۴، مقدمه آشتیانی.

منابع

قرآن کریم.
آشتیانی، سید جلال الدین؛ اعوانی، غلامرضا؛ خرمشاهی، بهاء الدین؛ مجتبوی، سید جلال الدین، «استاد سید جلال الدین آشتیانی؛ شارح و مورخ حکمت و عرفان»، در: کیهان فرهنگی، ش۱۸، ۱۳۶۴.
آشتیانی، سید جلال الدین، «پیرامون تفکر عقلی و فلسفی در اسلام»، در: جلال حکمت و عرفان، تدوین: محمدجواد صاحبی، قم: نشر احیاگران، ۱۳۸۴الف.
ــــــــــــ ، «تفسیر سوره توحید»، در: نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، ش۷۶ و ۷۷، ۱۳۶۶.
ــــــــــــ ، «ختم ولایت در اندیشه ابن عربی»، در: جلال حکمت و عرفان، تدوین: محمدجواد صاحبی، قم: نشر احیاگران، ۱۳۸۴ب.
ــــــــــــ ، «شوارق اثر تحقیقی ملاعبدالرزاق لاهیجی»، در: میراث جاویدان، ش۱، ۱۳۷۲الف.
ــــــــــــ ، «شوارق الالهام و اصالت وجود در برهان صدیقین»، در: میراث جاویدان، ش۴، ۱۳۷۲ب .
ــــــــــــ ، «معرفت و علم در کتاب و سنت»، در: نشریه فرهنگ، ش۲ و ۳، ۱۳۶۷.
ــــــــــــ ، «نضج الهیات مستند به بحث و درس و توجه به سلطان وجود است»، در: نامه فرهنگ، ش۱۸، ۱۳۷۴.
ــــــــــــ ، شرح بر زاد  المسافر، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۱.
ــــــــــــ ، شرح فصوص  الحکمه، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۹.
ــــــــــــ ، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، مشهد: کتاب فروشی باستان، ۱۳۴۴.
ــــــــــــ ، نقدی بر تهافت الفلاسفه غزالی، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۷الف.
ــــــــــــ ، هستی از نظر عرفان و فلسفه، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۷ب.
ابراهیمی دینانی، غلامحسین، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۹.
الترکه، علی بن محمد، تمهید القواعد، مقدمه و تصحیح: سید جلال الدین آشتیانی، تهران: انتشارات انجمن فلسفه ایران، ۱۳۵۳.
الجزائری، نعمت الله، ریاض الأبرار فی مناقب الأئمه الأطهار، بیروت: مؤسسه التاریخ العربی، ۱۴۲۷ق.
جوادی آملی، عبدالله، پیرامون وحی و رهبری، تهران: انتشارات الزهراء، ۱۳۶۸.
ـــــــــــ ، تسنیم، قم: اسراء، ۱۳۸۷.
ـــــــــــ ، حکمت عبادات، قم: اسراء، ۱۳۸۱الف.
ـــــــــــ ، دین شناسی، قم: اسراء، ۱۳۸۱ب.
حسن زاده آملی، حسن، «تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم»، در: قبسات، ش۲۰، ص۲۸-۱۶، ۱۳۷۷.
ـــــــــــ ، انسان در عرف عرفان، تهران: سروش، ۱۳۸۸.
ـــــــــــ ، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، تهران: الف لام میم، ۱۳۸۳.
ـــــــــــ ، معرفت نفس، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۶.
ـــــــــــ ، وحدت از دیدگاه عارف و حکیم، بی جا: انتشارات فجر، ۱۳۶۲.
سبزواری، ملاهادی، شرح مثنوی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۴.
شاه آبادی، محمدعلی، شذرات المعارف، تهران: ستاد بزرگداشت مقام عرفان و شهادت، ۱۳۸۰.
الشیرازی، صدرالدین محمد ابن ابراهیم، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت: دار احیاء التراث، ۱۴۱۹ق.
ـــــــــــــ ، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، تحقیق و مقدمه: سید جلال الدین آشتیانی، قم: بوستان کتاب، ۱۳۹۰.
ــــــــــــ ، تفسیر سوره فاتحه الکتاب، مقدمه، تصحیح و تعلیق: سید جلال الدین آشتیانی، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۶.
ــــــــــــ ، سه رساله فلسفی، مقدمه: سید جلال الدین آشتیانی، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۸.
ــــــــــــ ، شرح اصول الکافی، تهران: مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۸۳.
شیمل، آن ماری، شکوه شمس: سیری در آثار و افکار مولانا، ترجمه: حسن لاهوتی، مقدمه: سید جلال الدین آشتیانی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۲.
صدوق، محمد  بن  علی، التوحید، ترجمه: محمدعلی سلطانی، تهران: ارمغان طوبی، ۱۳۸۴.
ــــــــــــ ، من لایحضره الفقیه، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۳ق.
صمدی آملی، داوود، شرح مراتب طهارت، قم: انتشارات قائم آل محمد، بی تا.
طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۹.
عصار، محمدکاظم، مجموعه آثار عصار، حواشی، مقدمه و تصحیح: سید جلال الدین آشتیانی، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۶.
فرغانی، سعید الدین سعید، مشارق الدراری، مقدمه و تعلیقات: سید جلال الدین آشتیانی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۷۹.
فهری، سید احمد، ترجمه و شرح دعای سحر، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۸۸.
الفیض الکاشانی، محمدمحسن، الوافی، اصفهان: کتابخانه امام أمیرالمؤمنین علی(ع) ، ۱۴۰۶ق.
ــــــــــــ ، تفسیر الصافی، تهران: مکتبه الصدر، ۱۴۱۵ق.
القمی، عباس، سفینه البحار و مدینه الحکم والاثار، قم: اسوه، ۱۴۱۴ق.
قیصری، محمد، شرح فصوص الحکم، مقدمه: سید جلال الدین آشتیانی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵.
الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق.
لاهیجی، ملا محمدجعفر، شرح رساله المشاعر، مقدمه و تصحیح: سید جلال الدین آشتیانی، مشهد: کتابفروشی زوار مشهد، ۱۳۴۲.
المجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت: مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانى، قم: مؤسسه اسماعیلیان،‏ 1414ق.
موسوی خمینی، روح الله، اربعین حدیث، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۱.
ـــــــــــ ،  مصباح الهدایه إلى الخلافه و الولایه،  مقدمه: سید جلال الدین آشتیانی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، ‏1376.
ـــــــــــ ، نقطه عطف، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۶۹.
مولوی، جلال الدین محمد، مثنوی معنوی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۷۳.
نیکلسون، رینولد الین، شرح مثنوی معنوی، مقدمه: سید جلال الدین آشتیانی، ترجمه: حسن لاهوتی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۸.

نویسندگان:

علیرضا فاضلی: استادیار فلسفه دانشگاه یاسوج

سید محمدحسن حاجی ناجی: دانش آموخته کارشناسی ارشد فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه یاسوج

فصلنامه انسان پژوهی دینی شماره ۳۵

انتهای متن/

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد