تاریخ انتشار : دوشنبه 20 آذر 1396 - 5:29
کد خبر : 19420

سردار شهید علی احمدی از شاگردی در داروخانه تا مسئولیت بهداری لشکر

سردار شهید علی احمدی از شاگردی در داروخانه تا مسئولیت بهداری لشکر

استان گلستان برای ثمردهی نهال انقلاب اسلامی چهار هزار شهید تقدیم میهن کرده است که ۵۷ تن آنان مقام سرداری دارند و شهید حاج علی احمدی فرزند محمد یکی از این سرداران است که ۵ آبان ۱۳۳۹ در روستای ‘بیارجمند شاهرود’ در خانواده ای کشاورز و مذهبی دیده به جهان گشود. این شهید والامقام که

استان گلستان برای ثمردهی نهال انقلاب اسلامی چهار هزار شهید تقدیم میهن کرده است که ۵۷ تن آنان مقام سرداری دارند و شهید حاج علی احمدی فرزند محمد یکی از این سرداران است که ۵ آبان ۱۳۳۹ در روستای ‘بیارجمند شاهرود’ در خانواده ای کشاورز و مذهبی دیده به جهان گشود.
این شهید والامقام که پس از تحصیلات ابتدایی برای ادامه تحصیل و زندگی به گرگان مرکز استان گلستان مهاجرت کرد و از این شهر به جبهه اعزام شد، پس از ۴۹ ماه حضور مستمر درجبهه های غرب و جنوب کشور در ۱۲ اسفند ۱۳۶۴ در عملیات والفجر هشت در منطقه فاو به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
زندگی سردار شهید احمدی درس های زیادی برای آموختن دارد که از ایمان، اخلاص، تعهد و عشق و علاقه به مسائل دینی، احترام به والدین و همسر و فرزند تا عشق و علاقه به نظام جمهوری اسلامی و رهبری آن یعنی امام راحل و اصل ولایت فقیه و دفاع از استقلال و تمامیت ارضی ایران در برابر هجوم دشمنان می توان به عنوان ویژگی های بارز این سردار شهید سپاه اسلام نام برد.
سردار شهید علی احمدی که فرزند سوم خانواده بود به گفته خواهرش خدیجه از همان دوران کودکی پرجنب و جوش اما خوش اخلاق بود، از هفت سالگی شروع به خواندن کرد و علاقه زیادی به درس خواندن و کمک به دیگران داشت، او فردی مودب و مسئولیت پذیر بود و هرگز جواب منفی به درخواست های پدر و مادر نمی داد و درکارهای منزل و کشاورزی کمک می کرد.
این شهید والامقام پس از پایان دوره ابتدایی به دلیل نبود مدرسه راهنمایی در روستا در ۱۳ سالگی به شهر گرگان مهاجرت کرد و دوران راهنمایی را با موفقیت به پایان برد و برای ادامه تحصیل در دبیرستان و به دلیل مشکلات مالی خانواده مجبور شد در کنار تحصیل در داروخانه شفای این شهر نیز کار کند.
حسن خلق، امانت داری، اهمیت دادن به نماز اول وقت، شرکت در مجالس مذهبی و انجام فعالیت های سیاسی در دوران دبیرستان و در سال های پیروزی انقلاب از دیگر ویژگی های سردار شهید حاج علی احمدی بود.
این سردار سپاه اسلام پس از پایان تحصیلات دبیرستان در ۲۱ شهریور ۱۳۶۰ به عضویت سپاه گرگان درآمد و جهت آموزش مقدماتی به منجیل و سپس به مناطق مختلف کردستان اعزام شد و پس از آن نیز به مدت سه ماه در جنگل های آمل و قائمشهر برای سرکوبی عناصر ضد انقلاب مشغول خدمت بود.
گفته می شود، این شهید درسال ۱۳۶۰ به سفارش خانواده با دختر عموی خود ازدواج کرد و پس از برگزاری مراسمی ساده در روستای زادگاهش، زندگی مشترک خود با اجاره خانه ای درشهر گرگان آغاز کردند.
سردار احمدی که پس از ازدواج مدتی در بهداری سپاه گرگان مشغول خدمت بود در ۳۰ تیر ۱۳۶۱ به عنوان پزشکیار به قرارگاه خاتم الانبیا اعزام شد و پس از بازگشت از مناطق جنگی به عنوان مسئول بهداری سپاه گرگان منصوب شد و در همین ایام نخستین فرزند او به نام محدثه به دنیا آمد.
شهید حاج علی احمدی درهمین سال توفیق تشرف به بیت الله الحرام را پیدا کرد و با وجود استطاعت مالی پایین و پیشنهاد خانواده برای به تاخیر انداختن این سفر به سال های آینده اما او به این سفر معنوی رفت و تنها سوغات سفرش نیز خرید یک دستگاه تلویزیون برای یک خانواده شهید بود.
این سردار شهید پس از بازگشت از سفر حج، فعالیت شبانه روزی خود را در بهداری سپاه گرگان از سر گرفت و فروردین ۱۳۶۲۲ مجددا به جبهه اعزام و مسئولیت بهداری لشکر ۲۵ کریلا را برعهده گرفت و در چند نبرد و نیز عملیات والفجر چهار شرکت کرد و برخی وقایع این نبردها و عملیات ها از جمله ساعت حمله، تعداد شهیدان و مجروحان را هم در دفترچه خاطراتش می نوشت.
سردار حاجی علی احمدی در جریان عملیات والفجر چهار براثر اصابت ترکش به بازوی دست راست و نیز موج گرفتگی مجروح شد و به گرگان بازگشت و مجددا تا ۲۵ دی ۱۳۶۲ مسئولیت بهداری سپاه را به عهده گرفت.
به گفته خواهرش خدیجه حاج علی در مدت حضور در گرگان رفتار بسیار خوبی با همسر و دخترش محدثه داشت و آنان را بسیار دوست داشت و درحد امکان نماز اول وقت خود را به جماعت در مسجد اقامه می کرد.
همچنین به گفته یکی از همسنگرانش، این شهید والامقام زمانی هم که در جبهه بود به نماز اول وقت و جماعت مقید بود و همیشه در نماز جماعت پیشقدم بود و حتی در یکی از روزهای ماه رمضان که افطار منزل یکی از دوستان دعوت بوند، ابتدا نماز را به جماعت خواندند و سپس افطار کردند.
سردار احمدی پس از بهبودی از مجروحیت دوباره به جبهه اعزام و مسئولیت بهداری لشکر ۲۵ را عهده دار شد و درسال ۱۳۶۳ که مجددا بر اثر اصابت ترکش از ناحیه زانوی چپ و ران پا مصدوم شد اما با بهبودی نسبی دوباره به جبهه بازگشت.
عشق و علاقه این شهید والامقام به شهادت بالا بود و جنگ را نعمتی الهی می دانست و همیشه آرزو می کرد در راه خدا و دفاع از اسلام و ارزش های الهی به شهادت برسد، شوخ طبع بود و با سخنان شیرین خود همرزمانش را شاد و هدایت می کرد.
دوری از خانواده سبب شد تا مدتی حدود ۶ ماه را نیز به اتفاق همسر و فرزندش در شهر شوش خوزستان زندگی کند اگرچه به گفته همسرش در شوش نیز هر ماه یک یا دو بار به خانواده سر می زند و یک تا دو ساعت نیز بیشتر نمی ماند و دوباره به جبهه بر می گشت.
سردار حاج علی احمدی در دورانی که در جبهه بود فعالیت های زیادی درحوزه رسیدگی به مجروحان داشت و در عملیات والفجر هشت یکی از بهترین و کامل ترین اورژانس ها را در خط مقدم مستقر کرده بود.
او که انسانی شجاع بود در شب عملیات والفجر هشت و هنگامی که آتش توپخانه دشمن بسیار شدید بود و برخی رانندگان آمبولانس با بهانه هایی از جمله نداشتن دید در شب، از قبول ماموریت شانه خالی می کردند به آنان پیشنهاد داد که من در وسط جاده پیاده میروم و شما پشت سر من بیایید.
در همین زمان که سردار احمدی در جلوی آمبولانس ها حرکت می کرد و آتش دشمن نیز شدیدتر شده بود، یکی از رانندگان از ترس پا روی گاز آمبولانس می گذارد تا از معرکه فرار کند که با شهید احمدی برخورد کرده و پای او را مجروح می کند.
سردار احمدی با وجود مجروحیت، منطقه عملیاتی را ترک نکرد و زمانی که هواپیماهای دشمن منطقه را بمباران می کردند در ۱۲ اسفند ۱۳۶۴ براثر اصابت ترکش به بدن، گلو و پای چپ و درحالی که با فریاد به همرزمانش می گفت مواظب خط باشید تا دشمن نفوذ نکند، به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
سردار مرتضی قربانی فرمانده وقت لشکر ۲۵ در پیام تسلیت خود به مناسبت شهادت این سردار رشید سپاه اسلام آورده بود ‘حاج علی احمدی از مخلص ترین و پرکارترین برادران مسئول بود که در لشکر ۲۵ کربلا به اسلام و مسلمین خدمت کرد’.
پیکر مطهر سردار حاج علی احمدی که هنگام شهادت، دخترش محدثه سومین بهار زندگی خود را تجربه می کرد و همسرش فرزند دوم آنان را چند ماه بعد در ۱۶ تیر ۱۳۶۵ به دنیا آورد و نام علیرضا بر او نهاد با حضور پرشور مردم ولایتمدار گرگان تشییع و در گلزار شهدای امامزاده عبدالله این شهر به خاک سپرده شد.
عشق و علاقه او به امام راحل (ره) و اصل ولایت فقیه به اندازه ای بود که به گفته یکی از همرزمانش هر موقع یکی از مسئولان به لشکر ۲۵ کربلا می آمد از او می خواست سلام او را به امام برساند.
*** برگرفته از منابع و آرشیو بنیاد شهید و امور ایثارگران استان گلستان
۱۸۶۰/۳۰۳۹/
گزارش : علی لکزانوری ** انتشار دهنده: تاج محمد شیری

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد