تاریخ انتشار : چهارشنبه 26 آبان 1400 - 12:48
کد خبر : 143786

ناگفته‌هایی از مجاهدت‌های سردار شهید ابراهیم مرادی؛ شهیدی که ضدانقلاب از نامش وحشت داشت

ناگفته‌هایی از مجاهدت‌های سردار شهید ابراهیم مرادی؛ شهیدی که ضدانقلاب از نامش وحشت داشت

– اخبار استانها – به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرگزاری تسنیم از مریوان، خاطرات شیرین برخی از شهدا یکی از شیرین‌ترین خاطره‌هایی است که باید هرکسی یک بار آن را بخواند. هیچ گاه نمی‌توان فرزند شهید بودن که اصلا پدرشان را ندیده و خاطره‌ای از پدر

– اخبار استانها –

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرگزاری تسنیم از مریوان، خاطرات شیرین برخی از شهدا یکی از شیرین‌ترین خاطره‌هایی است که باید هرکسی یک بار آن را بخواند. هیچ گاه نمی‌توان فرزند شهید بودن که اصلا پدرشان را ندیده و خاطره‌ای از پدر ندارند درک کرد، زندگی سختی است اگر تمام امکانات جهان در خدمت فرزندان آنها باشد اما جای یک لحظه در آغوش گرم پدر بودن را پر نخواهد کرد. در همین راستا دو دختر سردار سرافراز کردستانی؛ شهید ابراهیم مرادی که در زمان شهادت پدرشان یکی از آنان ۶ ماهه و دیگری ۳ ساله بودند، در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم به بازگویی خاطراتی پرداخته‌اند که در ادامه می خوانید.

ریزان مرادی، فرزند ارشد سردار شهید ابراهیم مرادی از فرماندهان بومی استان کردستان که فقط سه سال داشتند و خاطره‌های زیادی از پدر ندارند، طبق شنیده‌ها و نقل قول‌های که هم رزمان، خانواده و دوستان درباره پدر خود بیان میکند، تصویر ذهنی خاصی از پدر خود به یاد نمی‌آورد، در  درد دل با پدرش این‌گونه می‌گوید: پدر عزیزم وداع غریبانه‌ات چه زود گذشت وقتی روشنی چشم‌هایت در پشت خاک‌ریزهای غبارآلود جبهه خاموش شد، با من بگو از لحظه لحظه‌های نبردت، از لحظه لحظه‌های شهادتت، از سال‌های تنهایت، از سال‌ها همنشینی با خاک، از تنهایی معصومانه شبهایت که بعد از ۳۴ سال هنوز هم تفنگتت را محکم گرفته‌اید، از نمازهای شب قبل شهادتت از حماسه‌هایت، از متوسلیان‌ها، ابوعمارها، قهاری‌ها، از رفیقانت بگو که ۳۴ سال منتظر بودم بشنوم حرف‌هایت، خوشا به هزار قله، به کانی مانگا که هنوز هم دارند بوی قدم‌هایت را استشمام می‌کنند، با من بگو از نامت، از بچه‌هایت که هنوز منتظرند بشنوند صدایت را، اکنون آمده‌ام که به پاس سال‌ها ایثارگری و ایستادگی به سینه بفشارم، خاکسر متبرک دستهایت را.

وی با بیان اینکه پدرش یک مبارزه سیاسی و پیرو خط امام(ره) بود، افزود: پدرم قبل از انقلاب در تظاهرات‌های سال ۵۶ و ۵۷ علیه رژیم پهلوی نقش حائز اهمیتی داشته است، در اوایل سال ۵۸ گروهک‌های ضد انقلاب در تمامی نقاط استراتژیک کردستان از جمله مریوان، سروآباد، کرمانشاه، کامیاران و سنندج حضورپرنگی داشته است،در سال ۵۸ فرمانده جاویدالاثرمتوسلیان بودند به دلیل پاکسازی میکروب‌های چلکین استکبار جهانی و گروهک‌های ضد انقلاب غرب کشور که جدایی طلب بوده‌اند، به کرمانشاه می‌رود طی دیداری با شهید بروجردی پیشنهاد تاسیس سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد به شهید بروجردی می‌دهند و به دلیل اداره شدن و اتحاد کردستان توسط نیروهای بومی و مردمی خود استان برای پاکسازی اشرار موافقت می‌شود که در کرمانشاه با آموزش‌های لازم نظامی عضو رسمی سپاه پاسداران می‌شوند و از کرمانشاه به سمت کامیاران، سنندج و مریوان را پاکسازی می کنند و تا جای ۶ ماه از خانواده خود هیچ اطلاعی نداشته است.

دختر سردار شهید ابراهیم مرادی با عنوان اینکه اشرار و ضد انقلاب در آن زمان‌ها خانواده پدری من را اذیت و زندگی را بر آنها سخت می‌کنند، گفت: به کمک نیروها و درایت سردار متوسلیان و فرمانده وقت فرمانده سرتیپ ملکی تمانی آن نقاط‌های پر خطر در مریوان و سروآباد پاکسازی می‌شود و پایگاه‌های مختلفی را تاسیس می‌کنند، به سمت اورامانات حرکت و تمامی آن نقاط نیز از اشرار پاکسازی می‌کنند، پدرم از سال ۶۰ تا ۶۶ فرمانده گردان‌های ضربت حضرت رسول(ص) و شهید بهشتی سروآباد و مریوان بودند و با مبارزه هم جانبه غرب کشور را از منافقان پاک می‌کنند.  

ریزان مرادی با ذکر اینکه از فرزند شهید بودن افتخار می‌کنم، بیان کرد: این شرایط مسئولیت ما را سنگین تر می‌کند، افتخار می‌کنم  پدرم یک قهرمان و یک حماسه‌ساز در کردستان بوده که ضد انقلاب با شنیدن نامش وحشت داشته‌اند، خدا را شاکرم همرزمان و دوستان پدرم همیشه به نیکی از ایشان یاد می‌کنند، در جامعه ما فکر می‌کنند فرزند شهیدها دغدغه خاصی ندارند و همه چی به نفع آنهاست! درصورتی که این‌طور نیست بسیاری از برهه‌های زمانی ما به پدر نیاز داشتیم و هیچ چیزی جای پدر را نمی‌گیرد، گرچه مادر ما مانند یک پدر و کوه پشت ما بوده اما تنهایی و لحظات بدون پدر با هیچ چیزی پر نمی‌شود، حاضرم تمام دنیا و تمام زندگی را بدم اما یک لحظه پدرم را داشته باشم.  

سمیه مرادی فرزند دوم که در زمان شهادت پدرش ۶ ماه بودند، حماسه‌های شهید سردار ابراهیم مرادی را از خانواده، مادر و دوستان پدرش شنیده است وی می‌گوید: تنها چیزی که همیشه به عنوان الگو در زندگی خود مد نظر می‌گیرم، دلیری پدرم، نترس، معتقد به مباحث دینی، مسئولیت پذیری و شجاعتش بود، فرمانده‌ای که از زندگی خود گذشت تا ما امروز در امنیت باشیم، یکی از همرزمان تعریف می‌کرد، پدرم در یکی از عملیات‌های حساس و خطرناک نصف شب در محل استراحت و نزدیک‌های اذان صبح قبل از انجام ماموریت، دستور می‌دهند نماز باید اقامه شود، نیروها از موقعیت ترسیده بودند اما پدر نماز برپا و ترسی به دل خود راه نمی‌دهد، این نترسی و خونسردی در وجودش همیشه بوده و با پشتیبانی از این شجاعتش پشت سرایشان حرکت می‌کردیم و همه چی با خوبی پیش می‌رفت.

وی با عنوان اینکه فرزند شهید بودن رسالت بزرگی است، گفت: امیدوارم رسالت فرزند شهید بودن را به نفع احسن به مظهر ظهور برسانیم.

یکی از همرزمان و دوستان صمیمی سردار شهید ابراهیم مرادی، سرتیپ عبدالله ملکی مدیرکل بنیاد حفظ و نشر و آثار و ارزش‌های دفاع مقدس مازنداران نیز این‌گونه بیان می‌کند:

طی تماس تلفنی در گفت و گو با تسنیم اظهار می کند: این توفیق نصیب من شد که در سال‌های ۶۶ و ۶۵ در سپاه پاسداران شهرستان سروآباد خدمت کنم و سردار شهید ابراهیم مرادی فرمانده گردان حضرت رسول(ص) سپاه سروآباد بودند که حقیقتا مردی شجاع، دلیر و در برابر دشمنان با اقتدار می‌جنگیدند.

وی افزود: مأموریت‌های که با حضور سردار شهید ابراهیم مرادی انجام می‌شد با نترسی با دشمن مقابله می‌کردیم، ضد انقلاب؛ کومله و دموکرات از شنیدن نامش به شدت وحشت داشتند، نسبت به مردم مظلوم منطقه بسیار مهربان بودند، خانواده را به شدت دوست می‌داشت، دو دختر کوچیک خود را گاه گاهی به دفتر خدمت خود می‌آوردند و بسیار به آنها علاقه داشت.

این فرمانده دوران دفاع مقدس به بهترین خاطره خود با سردار شهید ابراهیم مرادی پرداخت و یادآور شد: در زمان عملیات والفجر ۸، منطقه‌ای به عنوان باغ شهدا یا باغ شیخ عثمان معروف بود، مکان بزرگی وجود داشت که ایشان گاهی گاهی درآنجا مستقر می‌شد، قرار شد این مکان به بیمارستان سپاه برای مصدومان شیمیایی عملیات والفجر ۱۰ تبدیل شود، که شهید مرادی خانه خود را دراختیار گردان قرار داد و زمانی که در دو خرداد ۱۳۶۶ درکمین گاه کومله در منطقه سروآباد مجروح شده بود، با آن حالت مصدومیت به فرماندهی خود ادامه می‌داد؛ شهامت و ایثارگری و مردم‌دوستی شهید مرادی واقعا ویژه بود، همیشه در قلب من وجود دارد، هر وقت از این فرمانده خدوم یاد می‌کنم، می‌گویم: ابراهیم جان ما خیلی  عقب هستیم، بعد از شهادتش بعد از مکاتبات با مسئولان شهرستانی، اسم روستای شهید مرادی را به ابراهیم آباد تغییر دادیم. نگاهش نگاه خدا محوری و عشقش، عشق امام بود، جنگ با ضد انقلاب نگاه و نگرش سردار شهید ابراهیم مرادی در طول خدمتش بود، شب شهادتش روزه بود. با افتخار راهش را ادامه می‌دهیم.

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از تسنیم؛ شهید« ابراهیم مرادی» در سال ۱۳۳۴ در روستای «گرگه‌ای» وقت و اکنون ابراهیم‌آباد در بخش «سروآباد»  از توابع شهرستان «مریوان» به دنیا آمد. با توجه به اینکه در روستای «گرگه‌ای» هیچ مکانی به عنوان مدرسه وجود نداشت و از طرف دیگر چون خانواده او از ضعف مالی رنج می‌بردند نتوانست به مدرسه برود و در مکتب خانه روستا در محضر امام جماعت آنجا به فرا گیری قرآن کریم و بعضی از کتاب‌های دینی پرداخت. اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به صورت متفرقه درس خواند و مقطع ابتدایی را به پایان رساند. در سال ۱۳۵۳ به خدمت سربازی اعزام شد. دو سال خدمت را تمام کرد و به زادگاه خود بازگشت. پس از خدمت عدم رضایت او از رژیم منفور پهلوی و مالکین روستاها در اعمال و گفتارش کاملاً مشهود بود؛ به طوری‌که بیشتر اوقات آرزو می‌کرد روزی از راه برسد و او بتواند درجه‌های فرمانده پاسگاه وقت (گرگه‌ای) را بکند و به زمین اندازد. او در زمان خفقان ستمشاهی که حتی کسی جرأت بردن نام شاه را  نداشت، به افشای ماهیت پلید رژیم پرداخت و بعدها شنیده می‌شد که او چندین بار به تهران رفته است و به خاطر پخش اعلامیه‌های حضرت امام(ره) و سایر فعالیت‌های سیاسی علیه رژیم شاه چندین مرتبه دستگیر و شکنجه شده است. بعد از آنکه انقلاب اسلامی به پیروزی رسید نیرو های ضد انقلاب گروه گروه در استان‌های مرزی کشور همچون کردستان سر برآوردند و آنجا را نا امن کردند. شهید مرادی و چند نفر از دوستان غیور او هنگامی که کردستان را در چنین وضعیتی دیدند و هیچ‌گونه راهی برای پیوستن به نیروهای اسلام پیدا نکردند به صورت مخفیانه از کردستان خارج شدند و به تهران رفتند. در آنجا طی دیداری با حضرت امام(ره) به عضویت سپاه در آمدند و به کرمانشاه باز گشتند. پس از فراگیری آموزش‌های نظامی و کسب اطلاعات لازم در کرمانشاه، آنجا را ترک کردند و از طریق هلی کوپتر به مریوان آمدند و در پادگان(موسک) مریوان پیاده شدند و از همان نقطه شهر شروع به پاکسازی منطقه کردند.

شهید مرادی در طول عملیات و در گیری‌هایی که در منطقه به وقوع می پیوست، چهارنوبت مجروح شد اما هر بار پس از آنکه مختصری بهبودی حاصل می‌شد، دوباره به میادین نبرد می‌شتافت. ایشان از بدو ورود خود به سپاه تا هنگام شهادت سمت‌های مختلفی را عهده‌دار گردید که از میان آنها می‌توان به سمت‌هایی نظیر فرماندهی گردان‌های نبی اکرم (ص) و شهید بهشتی و سروآباد در مریوان اشاره کرد. در تاریخ دوم خردادماه ۱۳۶۶  که با نوزدهم ماه مبارک رمضان سالروز ضربت خوردن مولای متقیان حضرت علی بن ابی الطالب(ع) مصادف شده بود یکی از گردان‌های سپاه مریوان با نیرو های ضدانقلاب در روستاهای(چورو ننه) درگیر می‌شوند و می توانند کمینی را که ایجاد کرده بودند خنثی کرده و آنها را فراری دهند. شهید مرادی به محض اینکه از موضوع خبر دار می‌شود؛ نیروهای تحت امر خود را آماده می‌کند و به طرف روستای چور و ننه مریوان می‌آید در این هنگام نیروهای ضد انقلاب که از دست گردان خودی در حال فرار بودند متوجه ورود نیروهای شهید مرادی می‌شوند و در بالای جاده کمین می‌گیرند. وقتی که خودرو های سپاه وارد می شوند نیرو های ضد انقلاب شروع به شلیک می‌کنند و شهید مرادی پس از مدتی مبارزه شجاعانه با زبان روزه به شهادت می‌رسد. مزار مطهر شهید در روستای گرگه‌ای بعد از شهادت ابراهیم مرادی، ابراهیم‌آباد نام گرفت، است.

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد