آیتالله مدنی شهادت را ارزان به دست نیاورد/ شهید مدنی از زبان خادم پیشکسوت مسجد مهدیه
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایسنا، لشگری درباره نحوه آشناییاش با شهید مدنی میگوید: خداوند بر ما عنایت کرده بود و ما از طریق ارتباط با دوستانی چون حاج محمد و حاج حسن حسینی که با شهید مدنی رابطه داشتند با این عالم گرانقدر آشنا
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایسنا، لشگری درباره نحوه آشناییاش با شهید مدنی میگوید: خداوند بر ما عنایت کرده بود و ما از طریق ارتباط با دوستانی چون حاج محمد و حاج حسن حسینی که با شهید مدنی رابطه داشتند با این عالم گرانقدر آشنا شدیم. حدودا سال ۴۹ بود که در مراسم دعای ندبه صبحهای جمعه مهدیه با آیت الله مدنی(ره) آشنا شدیم.
وی ادامه میدهد: خادمین مهدیه همه به شخصیت شهید مدنی دلباخته بودند و شیدای این شخصیت بزرگ بودند زیرا ایشان همه این جوانان را مانند فرزندان خود میدانست و جوانان این محفل ارتباط صمیبمانه و عمیقی با او داشتند و من هم که آن سالها ۱۷-۱۸ ساله بودم در زمره همین دلباختگان شهید مدنی قرار گرفتم.
لشگری اضافه میکند: ارتباط ما از ابتدا در دعای ندبه صبحهای جمعه شکل گرفت در واقع در مهدیه همدان که ما خادم بودیم ایشان هم برای سخنرانی حضور مییافتند و اینگونه بود که ما با شهید ارتباط برقرار کردیم.
وی بیان میکند: به خاطر دارم که ایشان صبحانه را در مهدیه میل نمیکردند و پس از سخنرانی به منزل خود باز میگشتند و ما که خادم این محفل بودیم پس از اینکه صبحانه مردم را در مهدیه آماده و تقسیم میکردیم به منزل ایشان میرفتیم تا از فیض وجودشان مستفیض شویم.
لشگری در ادامه به دیدارهای دلنشین و به یادماندنی با شهید مدنی اشاره میکند و میگوید: ایشان با محبت خالصانه خود پیر و جوان و کوچک و بزرگ را جذب میکردند. نه تنها من بلکه افراد بسیاری به واسطه همین محبت ایشان جذب او میشدند و با این شهید ارتباط میگرفتند.
وی تصریح میکند: زمانی که شهید مدنی در تبعید به سر میبردند چند هفته یکبار برای تجدید دیدار با یاران و مریدان به همدان میآمدند و البته بیشتر مردم همدان بودند که از شیفتگی خود برای دیدار این عالم ربانی پیشقدم شده و به شهر و دیاری که تبعید شده بودند میرفتند.
لشگری در ادامه به یک خاطره فراموش نشدنی با شهید مدنی اشاره و اظهار میکند: من در آن روزها در درمانگاه مهدیه اشتغال داشتم و صبح تا عصر در همه روزهای سال اعم از تعطیل و غیر تعطیل باید در محل کار خود خدمت میکردم. در آن زمان مسجد مهدیه کنونی هنوز ساخته نشده بود در واقع مسجد کوچکتری جای این مسجد بود که یکی دو سال قبل از انقلاب تخریب و از نو ساخته شد.
وی ادامه میدهد: پشت ساختمان مسجد، عمارتی قدیمی قرار داشت که مکان اولیه درمانگاه مهدیه بود. از همان روزهای ابتدایی راه اندازی درمانگاه مهدیه، آیتالله مدنی به بنده امر کردند که در این درمانگاه در جایگاه پذیرش بیماران مشغول خدمت شوم و بنده نیز حسبالامر ایشان اطاعت کردم و پس از ساخت درمانگاه جدید هم به محل جدیدرفتم و ۵ سال در درمانگاه مهدیه خدمت کردم.
لشگری اضافه میکند: شهید مدنی رئیس هیئت مدیره درمانگاه و بانی تأسیس آن بودند اما برای پذیرش در درمانگاه مانند دیگر مردم در صف میایستادند. یک روز از من سوال کردند فلانی از چه ساعتی در درمانگاه نوبت میدهید و من عرض کردم از ساعت یک و نیم نوبت دهی آغاز میشود، خوب به یاد دارم که ساعت یک و نیم مشغول نوبت دهی بودم که ایشان سر رسیدند و نوبت نفر هفدهم شدند.
وی با اشاره به اینکه ایشان در هر شرایطی پایبند به قانون بودند، بیان میکند: پس از دریافت نوبت از من سوال کردند نوبت حضور من در درمانگاه برای ویزیت پزشک چه ساعتی خواهد بود و گفتم حدود ساعت ۵ یا ۵ و نیم نوبت شما میرسد بنابراین رأس ساعت به همراه صبیّه در درمانگاه حاضر شدند و در صف ایستادند.
لشگری اضافه میکند: در این اثنا خانمی در صف حضور داشت که فرزند کوچکی در بغلش بود و کودک او بیتابی و گریه میکرد و مایل بود قبل از نوبتش که شماره ۲۳ بود به اتاق پزشک مراجعه کند که شهید مدنی متوجه این موضوع شده نزد من آمده و فرمودند شماره مرا بگیر و به این خانم بده که زودتر به پزشک مراجعه کنند.
وی در ادامه میگوید: شاید هرکس دیگری به جای شهید مدنی بود انتظار داشت پس از خروج آن خانم از اتاق پزشک، او نزد پزشک برود اما شهید مدنی (ره) فرمودند من نوبتم را با نوبت این خانم جابجا کردهام و چون ایشان نفر بیست و سوم بودند من در جای ایشان منتظر میمانم تا نوبتم شود.
لشگری تصریح میکند: این خاطره همواره و همیشه در ذهن من ماند و برای من درس زندگی شد. شاید رفتار هرکس دیگری در این شرایط متفاوت از عملکرد شهید مدنی بود اما ایشان متواضعانه در شرایطی که به همراه دختر بیمارشان به درمانگاه مراجعه کرده بودند کاملا پایبند و عامل به قانون بوده و طبق شرایط قانونی به پزشک مراجعه کردند و این نظاممندی و تعهد ایشان بود که بین او و امثال بنده تفاوت ایجاد کرده بود و دست آخر موجبات شهادت ایشان را فراهم کرد، چیزی که امروز مسئولین کشور باید از ان درس بگیرند.
وی خاطرنشان میکند: آیتالله مدنی در سنین کهنسالی به فیض شهادت نائل آمدند اما این گوهر ناب را به ارزانی به دست نیاوردند. در واقع “شهادت” مزد مجاهدت و تهذیب نفسی بود که ایشان در همه عمر بر آن جدّ و جهد داشتند.
لشگری درباره رویکرد شهید نسبت به جوانان نیز میگوید: عملکرد شهید نسبت به جوانان، با رویکرد جذب همراه بود چراکه معتقد بودند باید این جوانان را برای اداره آینده کشور تربیت کرد بنابراین تحت هر شرایطی تلاش میکردند تا جوانان را با ایجاد جاذبههای اخلاقی در کنار خود حفظ کنند و در تربیت آنها بکوشند.
وی در ادامه در مورد خبرشهادت آیتالله مدنی اظهار میکند: یک هفته قبل از شهادت ایشان تلاش کردم تا به دیدارشان بروم اما قسمت نشد چراکه باید در مراسم تشییع پسرخالهام که شهید شده بود شرکت کنم اما یکی از دوستان ما “مرحوم سماوات” هفته قبلتر به دیدن ایشان رفته بود و برای ما میگفت که در تبریز هم همان زیست طلبگی را دنبال کرده و حتی در طبخ غذا هم تجمل نداشتند و همان نان و سیب زمینی که از سپاه برایشان آمده بود را با ما تقسیم و میل کردند.
لشگری اضافه میکند: خبر شهادت ایشان را از اخبار شنیدیم و روز تشییع ایشان، همدان مملو از جمعیت بود. مراسم روز هفتم ایشان را در مسجد جمکران قم برگزار کردیم و روز چهلم ایشان هزار نفر از تبریز به همدان آمده بودند که از همه پذیرایی کردیم. همچنین امیدوار هستم همه ما به ویژه مسئولینی که در این نظام، جایگاه و مسئولیتی دارند از این شهید بزرگوار الگو گرفته و سیره ایشان را الگوی عملی زندگی خود کنیم.
انتهای پیام
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰