تاریخ انتشار : پنجشنبه 21 مرداد 1400 - 16:47
کد خبر : 125905

پنجشنبه‌های شهدایی| شهیدی که مولود محرم بود

پنجشنبه‌های شهدایی| شهیدی که مولود محرم بود

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرگزاری فارس از شیراز، گنج نامه زندگی شهدا را که مرور می‌کنیم به پیوند‌های خاصی می‌رسیم که برگرفته است عهدی اصیل و ریشه دار در ذات و عهد الست است که گاهی فهم و درک این عهد و پیمان برای

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرگزاری فارس از شیراز، گنج نامه زندگی شهدا را که مرور می‌کنیم به پیوند‌های خاصی می‌رسیم که برگرفته است عهدی اصیل و ریشه دار در ذات و عهد الست است که گاهی فهم و درک این عهد و پیمان برای ما سخت یا غیرممکن است.

امروز شهیدی مهمان این صفحه است که هم مولود محرم است و هم سردار عملیاتی به این نام و هم شهید محرم.

 در عاشورای حسینی سال ۱۳۴۳ کودکی در خانواده‌ای مذهبی در شیراز دیده به جهان گشود که او را به عشق ابا عبدالله(ع)، حسین نامیدند.

حسین از ابتدای کودکی دارای هوشی سرشار و استعدادی کم نظیر بود و همواره دارای صورتی بشاش و خندان بود و برخلاف سایر کودکان کمتر گریه می‌کرد و بسیار کنجکاو و با فهم بود.

حسین دوران کودکی را در جوار بارگاه نورانی شاه چراغ احمد ابن موسی(ع) گذراند و به یمن این همنشینی و همسایگی، وجود سراسر نور او در چشمه آفتاب این وجود مقدس تطهیر یافت.

شهید حسین مشفق پس از گذراندن دوران ابتدایی و راهنمایی، دوره متوسطه را در رشته مکانیک عمومی ادامه داد.

دومین سال تحصیل او در هنرستان میثم شیراز، با ایام پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در سال۱۳۵۷ مقارن شد و با این که ۱۴ ساله بود ولی در تظاهرات و راهپیمایی‌ها حضوری فعال داشت.

پس از پیروزی انقلاب به دلایلی از ادامه تحصیل باز ماند و شور و شوقی که در وجود او به صورت آتشفشانی جوشان، غلیان داشت، او را به صفوف جهادگران عاشق سپاه پاسداران پیوند داد و به عضویت این نیروی خود جوش مردمی در آمد؛ که در واقع این نقطه عطفی در مسیر زندگی وی بود و انگیزه‌ای جز عشق به شهادت و ادای دین به اسلام را در بر نداشت.

وی پس از گذراندن دوران آموزش، در واحد عملیات سپاه شیراز مشغول به خدمت شد و یکی از نیروهای با استعداد، شجاع، لایق و کاردان آن واحد به حساب می‌آمد.

زندگی شهید مشفق پس از ورودش به سپاه، سراسر مبارزه شد، او در سپاه کار نمی‌کرد، او با سپاه زندگی می‌کرد. در طول ۴ سالی که در سپاه و جبهه حضور داشت، به گفته خانواده‌اش کل ساعاتی که او در منزل و در جمع خانواده بود از یک ماه تجاوز نمی‌کند.

دوستانش از روی مزاح به او می‌گفتند: حسین مگر تو خانه و زندگی نداری که همیشه اینجا هستی؟ و وقتی با اعتراض خانواده روبرو می‌شد می‌گفت: می‌خواهم شما عادت کنید که اگر دیگر برنگشتم به شما سخت نگذرد.

هیچ وقت در مورد اینکه در سپاه چه می‌گذرد و چه کار می‌کند، کوچکترین حرفی نمی‌زد و به راستی که سینه او قبرستان اسرارش بود.

دوستانش نقل می‌کنند: وی در همه مبارزات شهری و درگیری‌هایی که بین امت حزب الله و منافقین روی می‌داد، جزو اولین نفرات پاسدار بود که در صحنه حاضر می‌شد و با شجاعتی خاص به مبارزه می‌پرداخت.

 شهید مشفق در جریان تروریسم منافقین و درگیری‌های نیروهای مذهبی با این کوردلان خودفریفته، حضوری چشمگیر داشت، به نحوی که بارها مورد ضرب و شتم و سوءقصد این نوادگان شیطان قرار گرفت.

مدتی نیز محافظ شهید دستغیب و دیگر شخصیت‌های استان بود، و مدتی هم در ستاد مبارزه با منکرات سپاه به سرکوبی فروشندگان مواد مخدر و افراد یاغی و آشوب طلب پرداخت.

دوستان و هم‌رزمان او هرگز خاطره جانفشانی‌ها و تلاش‌های مخلصانه او را در دفاع از آرمان‌های نظام مقدس اسلامی از یاد نخواهند برد.

شروع جنگ تحمیلی، آغاز دوره نوینی از مبارزات این سرباز غیور و این بسیجی خستگی ناپذیر بود، شهید در طول مدت حضور در جبهه‌های نبرد با مسؤولیت‌های مختلف در عملیات‌های ثامن الائمه، فتح المبین، طریق القدس، فکه، شوش، رمضان و… شرکت داشت و بیش از دو سال از عمرش را در جبهه‌های حق علیه باطل به دنبال معشوق و گم شده خویش سپری نمود.

وی در حمله فکه از ناحیه پا به شدت زخمی شد، ولی خانواده را در جریان قرار نداد و بعد از ۱۷ روز بستری در یکی از بیمارستان‌های شیراز، خانواده از زخمی شدنش باخبر می‌شوند و وقتی به او می‌گویند که چرا ما را در جریان نگذاشتی، می‌گوید: نخواستم ناراحت شوید.

با وجود اینکه دکتر وی یک ماه برای او مرخصی تعیین نموده بود، اما او پس از ۱۰ روز با پای لنگان راهی جبهه شد و در جواب به اعتراض خانواده گفت: دوای پای من جبهه است و در آنجا پای من زودتر خوب می‌شود.

یکی از دوستانش درباره او چنین می گوید: حسین مصداق واقعی آیه شریفه و الذین معه اشداء علی الکفار و رحماء بینهم بود؛ قلبی بسیار رئوف و مهربان داشت و دوستی بهتر از برادر برای من بود. من و اغلب دوستانش او را شهید زنده می‌دانستیم؛ زیرا شهادت در وجودش و چهره ملکوتی‌اش، همواره موج می‌زد و شخصی بود که همه می‌دانستند شهید‌ می‌شود.

او فرمانده‌ای لایق، دلسوز و کاردان بود که تجربیات بسیاری در زمینه جنگ و عملیات داشت؛ او در تخریب و خنثی کردن مین استاد و نمونه بود. دریایی از معنویت بود حیف که ما دیر به خود آمدیم و نتوانستیم از محضرش بهره جوییم.

آری سردار شهید حسین مشفق، نهال سبزی بود که در محرم ۴۳ جوانه زد و سال‌ها بعد در محرم خونین دیگر، گلهای سرخ زخم بر پیکر نورانی‌اش شکفتن گرفت و در عاشورای سال ۶۱ در محور شرهانی آخرین زخم عاشقانه را به جان پذیرفت و مظلوم و تشنه لب همچون سرور خود آقا ابا عبدالله الحسین(ع) به میعاد نور و ستاره رفت و به دیدار حضرت دوست شتافت.

سردار و شهید محرم در وصیت‌نامه‌اش چنین می‌آورد: اگر می‌خواهید که روح من شاد باشد گوش به حرف دشمنان اسلام ندهید و همیشه گوش به حرف امام خمینی بت شکن دهید که حرف او همانا گفته قرآن و اسلام است.

با کسانی که با روحانیت مخالفت می‌کنند مخالفت کنید زیرا آنان دشمنان اسلام هستند از همه ملت مسلمان خصوصاً جوانان و نوجوانان می‌خواهم که مسجدها را خالی نکنید تا به استکبار جهانی بفهمانیم که به راستی از خون هر شهید صدها نفر به پا می‌خیزند و راه او را ادامه می‌دهند.

یادش همواره گرامی و راهش پر رهرو باد.

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد