گزارش سوم: عضویت دختر یکی از اعضای برجسته حزب جمهوری اسلامی در فرقههای انحرافی/ فعالیت ۳۰ نحله انحراف در ایران

گروه سیاسی جهان نیوز: در ادامه سلسله گزارشات آشنایی با فرقه های انحرافی به سراغ حجتالاسلام «محمودرضا قاسمی» کارشناس عرفانهای نوظهور رفتیم و با ایشان پیرامون واکاوی ریشه ها، چگونگی جذب حلقه انحرافی عرفان و سپس فعالیت نحلههای دیگر عرفانی منحرف در سطح کشور به گفت و گو پرداختیم. به نظر شما دلیل جذب افراد
گروه سیاسی جهان نیوز: در ادامه سلسله گزارشات آشنایی با فرقه های انحرافی به سراغ حجتالاسلام «محمودرضا قاسمی» کارشناس عرفانهای نوظهور رفتیم و با ایشان پیرامون واکاوی ریشه ها، چگونگی جذب حلقه انحرافی عرفان و سپس فعالیت نحلههای دیگر عرفانی منحرف در سطح کشور به گفت و گو پرداختیم.
به نظر شما دلیل جذب افراد به نحلهها و فرقههایی نظیر حلقه چیست؟
یکی از دلایلی که افراد جذب نحلهها و فرقهها نوظهور میشوند، بحث درمان و فرا درمانی است. خیلی از این فرقههای نوظهور ادعای شفاهی دارند. چه آنهایی که ریشه غربی دارند و چه آنان که ریشه در جریانات شرقی دارند. افراد هم به امید درمان به این فرقههای میپیوندند. برخی با دلایل و مشکلات جسمی و برخی هم با مشکلات روحی در حالی که راه دیگری برای درمان خود پیدا نکردهاند بهسوی چنین نحلههای روی میآورند.
اما مسئله اینجاست که افراد وقتی برای درمان وارد چنین گروههایی میشوند، نه تنها عموماً هیچ دستاوردی ندارند، بلکه دچار آسیبهایی نیز می شوند. وقتی به این افراد مراجعه میکنیم، مشاهده میشود که آسیبهای به وجود آمده هم در حیطه جسمی است و هم در حیطه مشکلات روحی و روانی که در بسیاری موارد بسیار حاد هم هستند.
بحث دیگری که باعث جذب افراد مختلف و به خصوص اقشار تحصیلکرده جامعه به این فرقهها و نحلههای انحرافی میشود، بحث دستیابی به قدرتهای مأوایی است! به عنوان مثال شما وقتی مشاهده میکنید که یک متخصص جذب چنین سیستمی شده است، غالباً به واسطه بحث درمان نبوده است. عموم جامعه برای مسائل درمانی وارد این نحلهها میشوند، اما یک انسان تحصیلکرده و متخصص اساساً دیدی متفاوت به این فرقهها دارد و چیزی که عموماً اینگونه افراد را جذب میکند، حس کنجکاوی و همان مسئله دستیابی به یکسری قدرتهای ماورای طبیعت است حال این افراد اصلاً توجه ندارند که ریشه این قدرت اساساً ساحت رحمانی دارد، یا نه ریشه در ساحت شیطانی دارد.
اگر بخواهیم دلایل جذب را بررسی کنیم، دلایل بسیار زیاد است، اما یک آسیبشناسی در خصوص دلایل جذب افراد در ایران به نحلههای انحرافی صورت گرفته است که من میخواهم به نتایج آن اشارهکنم. این آسیبشناسی بر اثر تحقیقاتی از سراسر کشور بوده که من نتایج آن را عرض میکنم. این درواقع نتایج بررسی ۱۵۰ آسیبدیده از سراسر کشور است. در مجموع این تحقیقات ، آسیبهای مختلفی در نتیجه عضویت افراد وجود آمده؛ افراد عموماً برای درمان بیماریهای دیگری به فرقهها و نحلهها مراجعه میکنند، اما چیزی که در عمل اتفاق میافتد این است که مثلاً فردی دچار اسکیزوفرنی میشود یا دچار توهمات دیداری و شنیداری میگردد.
بسیاری از این افراد بیان میکنند که از ابتدا هیچ مشکلی نداشتهاند و فقط صرفاً میخواستهاند فلان بحث را در زندگی اصلاح کنم، به من گفته بودند که مثلاً به این سمت بروید هاله تو بزرگتر یا کوچکتر میشود! یا قدرتهای تو دیگران را تحت تأثیر خودش قرار میدهد. اما همین افراد میگویند که وقتی به آن دستورات عمل کردهاند و کلاً به آن سمت حرکت کردهاند، دچار یکسری مشکلات شدهاند. مثلاً در زمان خواب یا بیداری دچار یکسری توهمات شده اند یا مثلاً یک موجودات موهومی را میدیدهاند.
یکی از جدیدترین آسیبها در بحث آسیبهای روانی حاصل ارتباط با فرقهها، اسکیزوفرنی است. با بررسی مرکز اعصاب و روان تهران و تبریز آمار جالبی به دست آمد که از دومین آسیب را شامل میشود و این آسیب «پانکدیپرسیو» نام دارد. این به معنای دوقطبی شدن است، یعنی اینکه فرد دچار حالتهای دوگانهای شدند. به عبارت دقیقتر فرد در برخی موارد به شدت دچار احساسات شده و به همه چیز از جمله میز و دیوار و صندلی هم عشق میورزد و میخواهد وجودش را فدای اشیاء بکند؛ یک حالت احساسی فوقالعاده شدید که در فرد روی می دهد. همین فرد در برخی موارد آنچنان دچار افسردگی میشود که ممکن است به خودش آسیب بزند.
همین فرد برای اینکه دوباره به آن نقطه اوج شادی و سرخوشی خودش برسد، دوباره مجبور است که اتصال پیدا کند؛ دوباره مجبور است به همان رفتارهای فرقهای فرا درمانی تن بدهد. این مسئله را اگر بخواهیم به طور ملموس برای کسی توضیح دهیم باید بگوییم بسیار شبیه به مواد روانگردان و شادیافزاست. وقتی فردی از این مواد و قرصها استفاده میکند بسیار شاد است و در غیر آن دچار افسردگی میشود. این همان اعتیاد است که به صورت روانی رخ میدهد. حالا به همین فرد میگوییم که چطور شما با یکبار اتصال بهبود پیدا نکردی؟ چطور هر بار باید اتصال پیدا کنی و بعدازآن دوباره حالات روانی و افسردگی پیدا میکند؟ این افراد بر اثر همان آموزشهایی که دیدهاند جواب میدهند که حالات افسردگی و ناراحتی مربوط به برونریزیهاست. یعنی اینکه درد و رنج و پلیدی را برونریزی میکنیم! حالا در عمل میبینیم که همین افرادی گاهی تا ۱۵ سال همین روند را ادامه دادهاند و هنوز به قول خودشان آن برونریزیها تمام نشده است! متاسفانه القائات رهبر کاریزماتیک فرقه مسائلی را القا میکند و شخص هم لاجرم همه اینها را میپذیرد.
گاهی این برونریزیها اینقدر طول میکشد که اساساً زندگی فرد را فشل میکند، اما القائات فرقهای به قدری مغز را شستشو داده که فرد همچنان معتقد است که این برونریزیها باید ادامه داشته باشد! وقتی میگوییم که یک بازه زمانی، یک دوران نقاهت تعیین کنید. در جواب میگویند که این دوران نقاهت ممکن است تا پایان عمر ادامه داشته باشد! پس عملاً شفا و بهبودی اتفاق نیفتاده است، فقط اتفاقی که افتاده است که فرد در یک پروسه عصبی و روانی گیر افتاده است. حالا بعضی حالات آن خوش است و بعضی حالات هم بسیار وخیم است. حالات شادی فقط مثل استفاده از مرفین، مثل استفاده از مواد مخدر فقط حالت مسکن دارد.
بحثهایی مانند فرا درمانی یا برونریزی یا دیگر اصطلاحات را توضیح دهید که دقیقاً چه هستند و چگونه اتفاق میافتند؟
ببینید به عنوان مثال الان در ایران بحثی به نام انرژی درمانی ژاپنی در ایران داریم که با نام «ریکی» شناخته میشود. این بحث را شخصی به نام دکتر اسویی ادعا میکند که کشف کرده است. در کتاب «ریکی، علم جامع شفابخش» این فرد مواضع و حرفهای خودش را تشریح کرده و در آنجا ادعا میکند که این انرژی از ابتدا بوده و است و من آن را ابداع نکردهام و من فقط کاشف آن بودهام. این همان انرژی است که جادوگران به آن «مانا» میگفتند و در هرجایی یک اسمی داشته است. او میگوید که این انرژی را بعد از ۲۱ روز مراقبه در کوهستانهای ژاپن و بر اساس متد بودایی کشف کردهام. وی ادعا میکند که بعدازآن مراقبه به روشنایی رسیده است و فکر میکند که میتواند به یک روح بزرگی وصل شود. حالا ثمره این اتصال را هم شفای دردهای روحی و جسمی افراد میداند. وی برای نحوه این اتصال یکسری متدها تعریف کرد و گفت که بهسادگی اتصال قابل دسترس نیست. هر فرد باید یکسری کارهایی را انجام دهد یا یکسری مراحلی را بگذراند تا اتصال را برقرار کند. بعدازآن مراحل اتصال میتواند صورت گیرد و این اتصال میتواند از راه دور و حتی از پشت تلفن هم باشد. این شیوه در بسیاری از فرقههای دیگر هم وجود دارد. به عنوان مثال یوگا هم ادعای شفابخشی دارد و آن را تحت عنوان «پرانا» تعریف میکند. پرانا هم در واقع بعد از برخی ورزش ها در یوگا زمینههای آن ایجاد میشود.
حال این مسئله اتصال نمونههای داخلی هم دارد که یکی از این نمونهها عرفان حلقه است. حلقه در بحث فرا درمانی بسیار شبیه به پرانا یا ریکی است. در حلقه ادعا میشود که ما اگر فرد آسیبدیده را به شبکه شعور کیهانی متصل بکنیم، فرد هر بیماری داشته باشد شفا پیدا میکند. مثلاً اگر سرطان داشته باشد خوب میشود یا اگر نمره عینکش ۸ باشد شفا پیدا میکند. اگر فردی دچار امراض روحی باشد هم خوب میشود. این شبکه شعور کیهانی در واقع جایگزینی برای همان روح بزرگ دکتر اسویی است که فرقه ریکی مطرحشده است.
حالا اگر بررسی کنیم در حدود هفتاد درصد افرادی که به عرفان حلقه روی آوردند، بعد از مدتی دچار مشکلات دیگری میشوند. مسائل دیگری گریبان گیر آنها میشود.
چه اتفاقاتی؟
به عنوان مثال این افراد دچار حالات صرع گونه میشود. دچار شوک الکتریکی میشود و غش میکند. مثلاً پشت فرمان ماشین به یکباره از حال میرود. در عرفان حلقه اینها را به عنوان نشانههای خوبی ارزیابی میکنند. در واقع نام این اتفاقات را برونریزی میگذارند و از آن تعابیر مناسبی دارند. برونریزی در اینجا اینطور تعریف میشود که فرد در حال بیرون ریختن مشکلات درونی است و بیماریها و پلیدیهایش بهبود خارج میشود و بهبود پیدا میکند. من یک نفر را مثال بزنم، یک آقایی بود که مهندس عمران ارشد شهرداری در همین تهران بود. این فرد به قدری دنبال این مسائل رفته بود و در کلاسها شرکت کرده بود که او را از کار بیرون انداخته بودند. خودش هم کارش را به کلی تعطیل کرده بود. خانم ایشان با یک بچه میگفت که همسر من قصد دارد طلاق بگیرد. او از قول همسرش میگفت که وقتی دچار حمله میشود میگوید که برای من قرآن بخوانید. چون مستر این مرد گفته که موجودات غیر ارگانیک درون این فرد مذهبی هستند و شما با خواندن قرآن میتوانید آنها را بیرون بکشید! یعنی استفاده از مذهب و فریب با مذهب هم در اینجا وجود دارد.
دکتر اسکویی مثلاً میگوید ما بااتصال به روح بزرگ ریکی میتوانیم باعث تسکین دردهای افراد شویم، حالا این روح بزرگ ریکی اساساً چیز مبهمی است و هیچ تعریف درستی برای آن وجود ندارد. در عرفان حلقه همه همین شعور کیهانی جایگزین روح بزرگ ریکی شده و گفته میشود با ارتباط افراد با شعور کیهانی میتوانید اول موجودات غیر ارگانیک و بعد کالبدهای ذهنی را از درون افراد بیرون بکشیم.
منظور از موجودات غیر ارگانیک و کالبدهای ذهنی در عرفان حلقه چیست؟
موجودات غیر ارگانیک درواقع بحثی موهوم در عرفان حلقه است. اما اگر بخواهیم از منظر قرآنی به این اسامی نگاه کنیم، شاید بتوان گفت منظور از موجودات غیر ارگانیک جن هست و منظور از کالبد ذهنی هم روح است. این یک بحثی مفصلی است که در ادبیات هندوئیسم کالبدها و قالبهای مختلفی برای انسان ترسیمشده است. برای همین هم همه نحلهها و فرقههایی که ادعای فرا درمانی دارند بهنوعی وامدار هندوئیسم و بودیسم هستند. حتی همان دکتر اسویی هم به هند میرود و زبان سانسکریت یاد میگیرد و مراقبههایی در هندوستان دارد. در فرقههای داخلی هم اوضاع به همین شکل است. یعنی این بحث ذهنی و جسمی هم ازآنجا آمده است.
در مجموع میتوان گفت که در این فرقهها بهدروغ به اعضا گفته میشود که شما به خاطر مثلاً مخالفت با شبکه شعور کیهانی، یا خطا کردند که همان تعبیری از گناه است، اما به شکلی گزینشی از سوی رهبران این فرقهها تعریف میشود، گفته میشود که این دلایل این موجودات در بدن انسان رخنه کرده است و فرا درمانگر یا همان مستر موظف است که با همان علمی که دارد این موجودات را از بدن فرد بیرون بکشد و فرد را از آن بیماری خلاص کند. استنادی هم به این قضیه میکنند که درگذشتههای دور افرادی که دچار بیماری صرع میشدند، در عوام مردم گفته میشد که این فرد جنزده شده است.
درواقع اینجا از فرهنگ سنتی استفاده میشود تا آموزههای انحرافی فرقهها به مردم القا شود. در حالی که ما هیچ منبع قرآنی و دینی برای این ادعاها نداریم و حتی مسئله رخنه کردن روح کاملاً در مبانی ادیان الهی و به خصوص اسلام رد است.
این مسائل هم برگرفته از فرهنگ هندوئیسم است که «سمساره» نام دارد و به معنای تناسخ است و یا بحث دیگری داریم به نام «کارما» که همان عمل و عکسالعمل است. ریشه این ادعاها هم اینجاست که چون در فرهنگ هندوئیسم اعتقادی بهروز آخرت و جزا وجود ندارد و در این صورت جایی برای سزای اعمال بشر وجود ندارد، پس افراد مجبور هستند که در چرخههای مکرر وارد دنیا شوند و نتیجه اعمال گذشته خود را ببینند. همانجا گفته میشود که مثلاً اگر فردی در زندگی گذشتهاش انسان خوبی بوده در زندگی بعدی در کشوت یک مهاراجه، شاه یا یک انسان ثروتمند وارد میشود و اینگونه پاداش میگیرد. حالآنکه فردی نیز که انسان بدی بوده حتی میتواند در وجود یک موش یا گربه تناسخ پیدا کند وزندگی دوباره بیابد.
حال حاصل از برونریزی را چطور میتوان توضیح داد؟
ببینید چیزی که اینها به عنوان برونریزی مطرح میکنند، درواقع درونریزی است. یعنی وقتیکه به شخص میگویند نباید هیچ مقاومتی بکنی و باید تسلیم باشی! این افراد درواقع همانطور که گفتم این افراد دچار مشکلات روحی و روانی از جمله اسکیزوفرنی یا دوقطبی میشوند. بیماریهای دیگری مانند ترس شدید هم وجود دارد. به عنوان مثال ما به افراد میگوییم اجازه بده صدایت را برای کار پژوهشی ضبط کنیم، اما فرد میترسد و اجازه نمیدهد! درواقع از این میترسد که یک موجودی را برای آزار او بفرستند. این ترس خودش یک آسیب جدی است.
علت اینکه برخی اجازه میدهند که صدا یا تصویرشان ضبط شود و حاضر به همکاری هستند، کسانی هستند که دچار آسیبهایی برای اعضای خانواده یا حتی فروپاشی خانواده شدهاند. افرادی هم هستند که دچار آسیبهای جدی جسمی میشوند. دچار مشکلات حرکتی میشوند، به عنوان مثال یک خانمی از عرفان حلقه میگفت که من خودم شاهد بودم که طاهری ۱۵ سال پیش چشمش را عمل لیزیک کرد! این فرد که ادعای فرا درمانی دارد، چطور نتوانسته نمره چشم خودش را بهبود ببخشد؟! مثلاً شخصی بود که صورتش سرخشده بود، مانند ماهگرفتگی.
اما حرفم این است که بیشتر افرادی که دچار آسیبهای خانوادگی شدهاند، یعنی آسیبهای آنها از حوزه فردی به حوزه اجتماعی واردشده است، معمولاً حاضر میشوند همکاری کنند، افشاگری کنند. ما ۱۰ نفر از مربیان این فرقهها مانند حلقه، ریکی و… را بررسی کردیم، ۹ نفر آنها طلاق گرفته بودند، یعنی اینکه دچار آسیب اجتماعی شده بودند.
چطور افرادی که اساساً در مورد فرقهها اطلاعات درستی ندارند، میتوانند بفهمند که این فرقه حرف ناحق میزند؟
ببینید یکی از راهها بحث فطرت انسان است. البته بحث عقل و شرع هم هست و اینها هم معیارهای مهمی هستند. اما بحث فطرت در همه وجود دارد. مثلاً وقتی یک فرد میبیند که فرقه در حال انجام اعمالی خلاف فطرت پاک انسانی است باید سریع بفهمد که گرفتار چه دامی شده است. مثلاً در فرقهای به فردی گفته میشود که شما باید فلان حرکت خلاف عرف یا اخلاق را انجام دهید.
من همین چندی پیش با یکی از افراد باسابقه در حزب جمهوری اسلامی که متاسفانه دختر ایشان جذب یکی از نحلههای انحرافی شده بود؛ صحبت میکردم؛ دختر ایشان به قدری در آن فرقه رشد کرده بود که رهبر فرقه مطالب سری که باید چاپ شود را به دختر ایشان میداده است! آن فرد میگفت که من این نوشتهها را خواندم و به دخترم گفتم که اینها همان بحثهای ماتریالیستی است. من به دخترم گفتم که من این بحثها را در صحبتهای مارکس، سالها پیش مطالعه کردهام. یعنی اینها همان حرفهای مارکسیستها را میزدند.
اما حرف این آقا این بود که این چه عرفانی است که بین پدر و دختر جدایی انداخته است، شرایط طوری شده که دختر میگوید اگر پدرم در خانه باشد من به خانه نمیآیم! آن فرد میگفت من مجبورم شبها در محل کارم بخوابم تا دخترم به خانه بیاید و در امنیت باشد.
یا موارد بسیاری که باعث جدای زن و همسر از هم میشود. با بهانههای واهی که مثلاً فاز دو نفر به هم نمیخورد، خانم یا آقا همسرش را رها می کند و با مستر خودش رابطه برقرار میکند. این آسیب اجتماعی است که به هیچ وجه مورد تایید فطرت انسان نیست. مردم خودشان میتوانند به راحتی تشخیص دهند.
دلایل عقلی هم وجود دارد که بتوان این فرقهها را شناخت؟
بله بسیار زیاد؛ اساساً رفتار این فرقهها باعقل در تضاد کامل است. ما رفتار این فرقهها را که بررسی میکنیم میبینیم که دستورانی میدهند که اساساً باعقل سازگاری ندارد. به عنوان مثال به افراد گفته میشود که همه شما ساعت ۱۲ شب همه با هم متصل شوید به روح جمعی و مثلاً برای دشمنان استاد منفی یک، منفی دو تا منفی پنج بفرستید و برای دوستان استاد مثبت یک، مثبت دو تا مثبت و الی آخر بفرستید که همه اینها درواقع یک حرکت خاص است که با دست انجام میشود. هرکدام از اینها تعابیری دارد. من با خود طاهری صحبت کردهام و به او گفتم که کار شما خیلی شبیه عرفانهای دیگر از جمله ریکی در ژاپن است. آنها هم سمبلهایی میفرستند و مثلاً با دستشان سمبل قدرت میکشند. یا الفاظی را به کار میبرند. شما هم با این مثبت یک و دو یا منفیها یک منظوری دارید. مثلاً مثبت یک یعنی طلب خیر برای استاد کردن یا منفی پنج یعنی اینکه برای دشمن استاد طلب مرگ کردن. من به طاهری گفتم که شما که ادعا میکنید راهتان راه خداشناسی است، چرا از روی ریکی و امثالهم کپیبرداری میکنید؟ طاهری درواقع جوابی برای این مسئله نداشت.
یکی دیگر از مسائل اینها در بحث آسیبهای اجتماعی و حتی اعتقادی بحث حجاب هم مسائلی را مطرح میکنند. اینها می گویند که انسان دو نوع انرژی کسب میکند، یکی از راه غذا به دست میآید و یکی هم از افراد دیگر بدست میآید. آنها میگویند کسی که هیچ پوششی ندارد، نیاز به این نگاهها دارد تا اشباع شود. البته به هیچ عنوان مستقیماً نمیگویند کسی که حجاب دارد، حجابش را بردارد، اما میگوید آنکسی که حجابی دارد و نمیخواهد داشته باشد نیاز به این نگاهها دارد تا اشباع شود. وقتی میگوییم که بازه زمانی آن را مشخص کن، میگوید که ممکن است تا آخر عمر هم طول بکشد! ببینید مسئله حجاب از ایران باستان وجود داشته و همواره زن در این سرزمین مانند گوهری در یک پوشش بوده ایت، حالا اینها با اینطور بحثهای سعی در از میان برداشتن حجاب دارند.
بحث آسیبهای عقیدتی و اعتقادی هم وجود دارد. این آسیب سوم است. من با یکی از مربیان یوگا صحبت میکردم که میگفت من نماز نمیخوانم. در حالی که پدر و مادر آن فرد نمازخوان بودند. من پرسیدم قرآن را قبول داری؟ گفت بله من قرآن را قبول دارم. بعد گفتم خب در قرآن در مورد نماز و توجه به خدا صحبت شده، ایشان میگفت من قرآن را قبول دارم اما استاد من در بحث یوگا میگفت که نماز یک مراقبه است و مدیتیشن ما هم مراقبه است. او میگفت که دوتا مراقبه اثر هم را از بین میبرد. و میگفت که من برای آرامش نماز را کنار گذاشتم.
آیا ادیان دیگر هم در برابر مطالب و آموزههای انحرافی این فرقهها واکنشی دارند؟
بله من یکی از شبکههای مسیحی را تماشا میکردم که یک کارشناس این دین میگفت که این فرقهها ادعای شفا دارند و دقیقاً به همین ادعا انتقاد داشت. او میگفت که اینها ادعا به روحالقدس میکنند. او میگفت که منظور این فرقهها از شبکه شعور کیهانی همان روحالقدس است و با انتقاد صریح بیان میکرد که این ادعا دروغ محض است. آن کارشناس دین مسیحیت اینگونه توضیح میداد که این فرقههای مدعی هستند شما اگر میخواهید شفا پیدا کنید فقط و تنها باید از طریق مرکزیت فرقه و عرفان ما باشد! این کارشناس مسیحیت از همین مسئله برای نقد استفاده میکرد که اگر واقعاً این راه خداشناسی است، چرا فقط از طریق این فرد؟! مگر این فرد کیست و چه ویژگی دارد؟! حال همین افراد در ابتدای جذب میگویند که انسانها برای اتصال به خدا نیاز به واسطه ندارند، یعنی سعی دارند پیامبران را کنار بزنند، و دقیقاً وقتیکه پیامبران را کنار زدند باظرافت بسیار خود را در این میان قرار میدهند و ادعا میکنند که آنها واسطه هستند.
من خودم در بحث با یکی از همین سرکردگان فرقهها گفتم شما که پیامبر و اهل بیت را کنار گذاشتهاید، اما در عمل خودتان را در جای آنها قراردادید؛ این چه معنی دارد؟ وی جواب میداد بالاخره یک نفر باید باشد که راه کمال را به مردم نشان دهد!
و این در واقع یک فریب است. من عرض میکنم که حتی کسی که مسلمان نیست دچار این آسیبهای اعتقادی هم میشوند. چون خدایی که این فرقههای ترسیم میکنند اصلاً خدا نیست و در واقع مادی است. طاهری میگفت که ملائکه الله همان قوانین طبیعی عالم هستند! در حالی که در عمل در همه ادیان الهی وجود فرشتگان جایگاه اصیلی دارد و قابلچشمپوشی نیستند.
مثلاً بحث فرشتههایی که رزق الهی را میآورند در همه این فرقهها بیان میشود که اینها درواقع همان اکوسیستم و نظم موجود میان مولکولها و اتم ها هستند. درواقع یعنی تنزل دادن ساحتهای قدسی ادیان به ساحتهای مادی.
امروز چه تعداد فرقه در ایران فعالیت میکنند؟
من مطالعه میکردم یک مقالهای را دریکی از نشریات پنسیلوانیا، نویسنده آن شخصی به نام دکتر دالتون بود و این مقاله نیز برای مؤسسه ادیان همان دانشگاه پنسیلوانیا نوشتهشده بود. دالتون در این مقاله اظهار کرده بود که من تعجب میکنم که رشد و گسترش فرقهها و نحلههای نوظهور که غرب مایل به گسترش آنها است، در کشور رادیکالی مثل ایران از همه بیشتر است! یعنی کشوری مثلاً مثل سعودی یا اردن را بررسی میکنید تقریباً چیزی از این نحلهها نمیبینید. اما وقتی به ایران نگاه میکنید، همه این جریانات را به وفور میبینید. دالتون میگوید من تعجب میکنم که مبانی یوگا که یک مبانی مادی است، یعنی عرفان هندوئیسم است و اعتقادی به مبانی معرفتشناسی ایرانیها ندارد، چطور در این کشور گسترش پیداکرده است.
بله ما در ایران تقریباً همه نحلههای مختلف را در ایران میبینیم، نحلههای شرقی نحلههای با خاستگاه هندوئیسم، در مباحث پزشکی هم انواع مختلف را در ایران داریم. باعث تأسف است واقعاً که یوگا در ایران به صورت رسمی وجود دارد. یوگا واقعاً یک ورزش نیست، اینها وضعیتهایی دارند به عنوان وضعیتهای بدنی. یعنی مراحل هشتگانه یوگا خصوصاً از مراحل سوم به بعد که نیاز به تنفس و تمرینهایی با تمرکز بالا دارد، به قول خود کسانی که این فرقهها را اشاعه میدهند، میگویند مراقب این حالات بدنی باش. آنها میگویند که مراقب فلان حرکت یا حالات نشستن در آن حرکت باش که آن نشستن بر روی اژدهاست. اساساً این تعابیر اصلاً ورزشی نیستند. من برای اینکه این مسئله خوب توضیح داده شود خاطرهای را تعریف میکنم که یک زمانی در کنار همین برج میلاد یک غرفهای دایر کرده بودیم و سوالات دینی را پاسخ میدادیم. یک خانمی که اتفاقاً یوگا کار می کرد، آمد و گفت که شما اشکالتان به یوگا چیست؟ عرض کردم برای اینکه جواب شما را بدهم بگویید که شما در کلاسها چه میگویید؟
ایشان به عنوان مثال یکسری از صداهایی که برای تمرکز لازم دارند صدایی را اجرا کرد که میگفت «اُم».
من گفتم اُم یعنی چی؟ ایشان گفت فکر کنم به معنای مادر است. من گفتم مگر شما زبان عربی میخوانید؟ این واژه به معنای مادر نیست، این واژه در واقع اسم دیگری از شیوا یکی از خدایان در بودائیسم است. ما در دین اسلام این مسائل را شرک و باطل میدانیم. اینها چندخدایی است.
امروز انجمن یوگای ایران ۸۰۰هزار عضو دارد و همه این افراد هم فکر میکنند که یوگا یک ورزش رزمی است. ما بارها گفتهایم که باید ورزش از این مسائل تفکیک شود. اما بسیاری از این فاراد بعد از رشد در یک مراحلی به هندوستان میروند.
به طور کلی ما در ایران حدود ۳۰ نحله در ایران داریم که حدود ۱۰ عدد آنها عضوگیری بیشتری کردهاند. ما در ایران کابالا راداریم که سرتاسر سحر و جادوست. بسیاری از بازیگران غربی یا فوتبالیستهای مطرح دنیا عضو همین فرقه هستند. این یک فرقه انحرافی یهودی است. اما یهودیت واقعی مقابل اینها میایستد و اینها را مشرک به خدا میداند و آنها را قبول ندارد.
نحلههای با خاستگاههای غربی هم در ایران وجود دارد که از جمله میتوان به «دونخوان» یا «کاستاندا» اشاره کرد. کتاب «دندان ببر» که در ایران ترجمه شد از همین دست است. در سال ۸۲ کتاب انجیل شیطانی در همین ایران چاپ شد و در همین نمایشگاه کتاب هم توزیع شد! همین الان ما در ایران بالغبر ۳۵۰۰ عنوان کتاب غیرقانونی داریم که هر سال شما میتوانید بسیاری از آنها را در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران پیدا کنید. وقتی این کتابها در دهه هفتاد وارد شدند، کسی اطلاع زیادی نداشت و اینها به وفور ترجمه و چاپ شد.
اما در کل همه اینها یکچیز میگویند، ما یک فهرستی را تهیهکردهایم از این فرقهها که ویژگیهایی وجود دارد که در همه آنها مشترک است و در مجموع میتوان گفت که مجموع حرف همه آنها یکچیز است. همین حرفی که دالایلاما عنوان میکند و میگوید که مهم این است که تو به آرامش برسی، حالا این آرامش چه باخدا چه بیخدا میتواند بدست بیاید.
مثلاً از جمله ویژگی مشترک اینها قانون جذب است که همه این فرقهها قبولش دارند؛ یعنی اینکه اگر به یک مسئله منفی فکر کنی، آن بهسوی تو میآید. همین قانون باعث شد شرکت های گلدکوئیستی و هرمی در ایران سر مردم را با این روش و بابیان این قانون کلاه گذاشتند. در حالی که در دین ما برای جذب دریافتهای الهی ما بحث دعا راداریم. در توضیحی ساده برای این تفکر میتوان بیان کرد که اگر ما قرار باشد به هیچ چیز بد و ناراحتکنندهای فکر نکنیم کاملاً انسانهای منفعلی خواهیم بود. مثلاً اگر شما به تروریسم و کشتار کودکان در عراق و سوریه و یمن و … فکر نکنی با بهانه که ممکن است این مسئله به سمت شما بیاید، این نوع القائات بهسوی چه جریانی در دنیاست؟ آیا به سود همان کسانی نیست که امروز از درگیریهای موجود در خاورمیانه سود میبرند و خودشان مولد گروههای تروریستی هستند؟
یک ویژگی دیگر آنها لذت جنسی است که در همه این فرقهها به صورت افسارگسیخته میبینیم. یا بحث تفکر خلاق که میگویند ذهن شما میتواند خلق کند، یعنی این ساحتهایی که باید بر توکل به خدا تمرکز کند، بر ساحتهای اومانیستی تمرکز دارند.
یک بحث دیگری هم بحث آگاهی است، شما در ریکی که نگاه می کنید یا در عرفان حلقه میبینید که افراد ادعا میکنند برایشان آگاهی میآید! یعنی چیزهایی برای آنها میآید. مثلاً خانمی ادعا میکرد که در حالی که سواد کمی دارد، قصیده عربی میگوید. درست هم میگفت، اما نمیفهمید که چی میگوید. ما در دین خودمان توضیح این مسئله راداریم که القائاتی از سوی شیطان هم وجود دارد. وگرنه آنچه ما به عنوان وحی میشناسیم فقط مختص پیامبران است.
موضع غربیها در قبال این فرقهها و نحلهها چیست؟
ببینید یک بحثی در ابتدای قرن بیستم که متفکرین روح و مسائل غیر مادی را مسخره میکردند و کلا رد میکردند. اما همین بحثها در انتهای قرن بیستم به جایی رسید که همین غرب به این مسائل رسید و آنها را قبول کرد. کار به جایی رسید که هالیوود ۲۵ سال پیش فیلمی ساخت به نام روح! یعنی حقیقتی را توضیح داد که دیگر نمیشد انکار شود. آنها آمدند و ساختند تا این مفهوم را از زبان خودشان توضیح دهند. حالا بحث ادیان هم طوری شد که دیگر نمیتوانستند انکار کنند و به همین خاطر از عرفانها و نحلههای نوظهور برای جایگزینی آن استفاده کردند. کشورهای شمال اروپا همان زمان به سمت بودا گرایش پیدا کردند که در واقع همان معنویت جایگزین بود. چرا این اتفاق افتاد؟ زیرا که ادیان الهی مباحث آزادیخواهی، جهاد مبارزه با ظلم و ورود به سیاست رادارند که این مطلوب نظام سرمایهداری غربی نیست.
در واقع اگر نبودند این فرقههای نوظهور و انحرافی در غرب بسیاری جوان های غربی که دلبیداری دارند با تعدادی بالا به سوی معنویتهای الهی میآمدند. همانطور که انقلاب اسلامی مردم منطقه را زنده کرد و روحیه آزادیخواهی و استکبارستیزی را زنده کرد. غرب بهخوبی میداند که معنویتهای الهی ظرفیت زیادی برای جذب و حرکت انسانها دارند.

برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰