بازخوانی گوشهای از جنایت ضدانقلاب در ترور عالمان دینی با زبان روزه / ۴ شهید روحانی اهلسنت را بشناسید+عکس
– اخبار استانها – به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرگزاری تسنیم از سنندج ، شهیدان ماموستا سید محمد شیخالاسلام، ماموستا برهان عالی، ماموستا مسلم جلالیزاده، ماموستا ملا علی جلالیزاده از روحانیون شهید استان کردستان هستند که با زبان روزه قبل و بعد از انقلاب اسلامی توسط
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرگزاری تسنیم از سنندج ، شهیدان ماموستا سید محمد شیخالاسلام، ماموستا برهان عالی، ماموستا مسلم جلالیزاده، ماموستا ملا علی جلالیزاده از روحانیون شهید استان کردستان هستند که با زبان روزه قبل و بعد از انقلاب اسلامی توسط مزدوران ضدانقلاب به شهادت رسیدند.
مختصری از زندگی شهید ماموستا محمد شیخالاسلام
«سیدمحمد شیخالاسلام» سوم فروردینماه سال ۱۳۱۵ هجری شمسی در خانوادهای کاملاً مذهبی در یکی از روستاهای شهرستان بانه از توابع استان کردستان چشم به جهان گشود. او تحت تعالیم محمد شیخالاسلام پدرش قرار گرفت و در فضایی پرورش یافت که ۱۳ نسل پیش از او در راستای رسالت و آموزههای دینی به فعالیت مشغول بودند که این مسئله بهصورت مکتوب هشت نسل پیش از ایشان موجود است.
وی در محضر علمای بزرگ کردستان به تحصیل علوم اسلامی پرداخت تا اینکه در سال ۱۳۳۶ از سوی عالم و استاد بزرگ منطقه، ملاباقر مدرس مجاز و به عنوان مفتی اعظم مذهب شافعیه در منطقه شناخته شد. پشتکار وی در طلب علم زبانزد خاص و عام بود بهطوریکه جهت یادگیری مطلبی تا ساعتها روی پاهایش میایستاد.
شهید ماموستا شیخالاسلام قریب به ۵۰سال از عمر خود را به تدریس و تربیت طالبان علم پرداخت که نتیجه آن را میتوان در تربیت روحانیان و ماموستاهایی دید که همگی آنها از الگوها و نمونههای منطقه هستند.
وی نزدیک به ۲۰ سال در سقز و بانه به صورت سنتی در حجره طلاب و هم در مدارس رسمی علوم دینی و کلاسیک به امر تدریس، تحقیق و تفحص پرداخت و حدود ۳۰ سال نیز در سنندج همزمان که سمت امام جماعت مسجد «سید قطب» را برعهده داشت به امر تدریس، تحقیق و پژوهش در مدارس دینی، آموزش و پرورش و دانشگاههای استان مشغول بود.
شیخالاسلام در این مدت شش سال در دانشگاه مذاهب اسلامی تهران، حدود ۲۰ سال در دانشکده الهیات دانشگاه تهران و حدود ۱۰ سال در دانشگاههای آزاد اسلامی واحدهای تهران، سنندج و سقز و سایر دانشگاههای سطح استان به تربیت طلاب علوم دینی و دانشجویان مشغول بود. او در فلسفه، فقه، اصول، تفسیر و سایر علوم اسلامی تبحر و مهارت خاصی داشت بهطوریکه در انجمنهای علمی علوم اسلامی عضو فعالی بود.
مهمترین فعالیت ماموستا شیخالاسلامی در حوزه تعلیم و تربیت اسلامی بود. وی با مطالعه عمیق و تحقیق گسترده خود دریافته بود که فرهنگ اسلامی حاوی چه عمق و غنایی است و اگر مسلمانان به روح تعالیم اسلامی توجه کنند و بدان آگاهی یابد فتنهگران و نیرنگبازان نمیتوانند به حکومت اسلامی صدمهای بزنند از این روی در مسجد و مدرسه و دانشگاه در کوچه و خیابان تلاش میکرد متناسب با موقعیتها گوشههایی از فرهنگ اسلامی را به آگاهی مردم برساند، ابهام را بزداید، تفرقهها را به وحدت بکشاند و ناهمواریها را هموار کند.
عموم مردم او را خوب شناخته بودند و به همین سبب وی را به نمایندگی خود در خبرگان رهبری در دو دوره پیاپی برگزدیدند تا بتوانند نقش خود را در استوارسازی نظام اسلامی به خوبی ایفا کنند و دشمنان نظام نیز این بزرگوار را شناخته بودنند که تاب تحمل نداشتند و چون توانایی مقابله در برابر استدلالهای محکم او را نداشتند به حذف فیزیکی وی روی آوردند.
سرانجام فعالیتهای علمی، دینی و فرهنگی ماموستا شیخالاسلام و تلاشهای خستگیناپذیرش در راه اعتلای وحدت کلمه و دین اسلام باعث شد تا هدف کینهتوزان و دشمنان اسلام قرار گیرد و در ۲۷رمضان (شب قدر) سال ۱۳۸۸ بعد از اقامه نماز مغرب در مقابل مسجد سیدقطب سنندج توسط عوامل مزدور به فیض شهادت نایل آید.
ماموستا شیخالاسلام همیشه مردم را متوجه عملکرد مثبت نظام جمهوری اسلامی ایران میکرد و میگفت: از نعمات بزرگ خداوند به مردم منطقه ارزانی داشتن جمهوری اسلامی است. وی علاوه بر فعالیتهای دینی و فرهنگی، در دورههای سوم و چهارم به عنوان نماینده مردم کردستان در مجلس خبرگان رهبری انتخاب شد و همچنین در شورای عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی به عنوان عضو فعالیت داشت.
ماموستا همواره از عظمت و بزرگی مرحوم ملااحمد نودشه یاد میکرد و میگفت: وقتی از کنار قبرستان شیخ محمدباقر غیاثی میگذرم بهخاطر دفن جسد مبارک ملااحمد نودشه در این مکان احساس خاصی به من دست میدهد و آرزو دارم که در جوار ایشان دفن شوم که عاقبت تحقق یافت و بنا به وصیتشان پیکر مبارکش در قبرستان «تپه شیخ محمد باقر» سنندج (یکی از قبرستانهای قدیمی داخل شهر) دفن شد.
مختصری از زندگینامه شهید ماموستا برهان عالی
ملا برهان عالی، فرزند ماموستا ملا محمد امین مشهور به ماموستای کانی سانان در بهار سال ۱۳۳۲ در روستای کانی سانان از توابع مریوان به دنیا آمد. ایشان مقدمات علوم دینی را به تدریج در مکتب پدر خویش فرا گرفت و چندی بعد، ضمن فراگیری اصول و مسائل مختلف علوم دینی به آموزش و تدریس مسائل به سایر طلاب پرداخت.
ماموستا ملا برهان عالی در سال ۱۳۵۱ پس از پایان تمامی سطوح دروس حوزوی با حضور علمای برجسته منطقه به صورت رسمی اجازه نامه افتاء در مذهب امام شافعی (رض) را دریافت کرد و پس از آن همچنان در کنار پدر خویش به تدریس علوم دینی و اقامه نماز جمعه و جماعت در روستا پرداخت تا آنکه پس از مهاجرت پدرش به روستای بیاره، از سال ۱۳۶۰ به صورت رسمی جانشین وی شد و تمام مسئولیتهای تدریس و اقامه نماز جمعه و جماعت را در روستای کانی سانان مریوان بر عهده گرفت.
جنگ تحمیلی و بمباران پیاپی هواپیماهای رژیم بعث عراق، سرانجام موجب شد ماموستا برهان عالی، روستای زادگاه خود را ترک و به روستاهای دیگری مهاجرت و پس از آوارگی از روستایی به روستای دیگر سرانجام در مریوان ساکن شد. ماموستا ملا برهان عالی سپس در مریوان علاوه بر تعلیم عمومی مسائل دینی به همکاری با آموزش و پرورش پرداخت و درسهای بینش اسلامی، فلسفه و منطق را در مدارس و دبیرستانهای مریوان به جوانان تعلیم داد. وی در سال ۱۳۷۶ در امتحانات تعین سطح دانشگاه الهیات دانشگاه تهران شرکت کرد و مدرک سطح ۲ (معادل کارشناسی) را دریافت کرد.
وی در سال ۱۳۸۰ بار دیگر در امتحانات تعین سطح موفق به اخذ درجه کارشناسی ارشد شد و پایان نامه خود را با عنوان ( ترجمه و تحقیق کتاب لب الاصول) دفاع کرد. ماموستا عالی در سال ۱۳۷۷ به در خواست هیئت امنای مسجد نور شهرک بهاران امامت مسجد جمعه نور را پذیرفت و پس از آنکه مسجد جامع قبا در بهاران احداث شد، به اقامه نماز جمعه در این مسجد باشکوه پرداخت و درخطبههای نماز جمعه به ترویج تعالیم و حدیث اسلامی پرداخت.
این عالم وارسته و مجاهد نستوه از مبرزترین علمای شافعی مذهب منطقه کردستان بود که در سنگر تدریس در مدارس علوم دینی و آموزش و پرورش از اساتید خبره و سرشناس بود و شاگردان بسیاری را تعلیم و تربیت و به جامعه روحانیت و فرهیختگان علمی کردستان تحویل دادند.
این عالم جلیلالقدر به رونق و شکوه نمازهای تراویح و دعای شبهای قدر کمال بخشید تا جایی که عوامل استکبار این رونق را برنتافتند و به امید آنکه در وحدت اسلامی و دستاوردهای با شکوه نظام اسلامی خدشه وارد کنند، به ترور ماموستا برهان عالی روی آوردند و وی را به شهادت رساندند.
بنابراین ملا برهان عالی چنان روشنی در کار خلق کرده که دست دشمنان اسلام برای همگان رو شد و با رفتن وی، چراغی که افروخته همچنان نور افشانی می کند و دلهای مردم همچنان بیدار و آگاه است.
شهید ماموستا برهان عالی یک جهان شور و سر زندگی بوده، پیوسته میان مدرسه و مسجد در تکاپو بود، همان موقع که به ذهن جستجوگر جوانان پاسخ میداد و آنان را در خزائن دانش خود بهرهمند میساخت به سوالات گهگاه تکراری مردم عادی با متانت و صبر گوش میداد و پاسخ های دلنشین میگفت، استدلال های خود را با کلام بزرگان ادب نظیر حافظ و سعدی، محوی و نالی همراه میکرد تا مخاطب را روشنی بخشد و حلاوت بیفزاید.
شهید ملا برهان، امام جمعه موقت سنندج و عضو شورای عالی افتاء و روحانیت مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور در شب ۲۲ رمضان پس از اقامه نماز تراویح در مسجد قبا شهرک بهاران توسط افراد تندرو وابسته به دشمنان اسلام ترور و در سن ۵۶سالگی به فیض شهادت نائل شدند.
مختصری از زندگی شهید ماموستا علی جلالیزاده
شهید ملا علی جلالیزاده در روز پنجم آذر ماه سال ۱۳۰۲ در روستای گلین سنندج به دنیا آمد. پدرش ملا جلالالدین امام جماعت گلین بود و کشاورزی می کرد. علی جلالیزاده نتوانست از دانش پدرش بهرهمند شود زیرا در طفلی از سایه پدر محروم ماند؛ مادرش او را بزرگ کرد، قرائت قرآن را نیز نزد مادرش آموخت، بعد از آن به مکتب خانه روستا رفت و علوم مقدماتی و کتابهای رایج مکتب خانهها مثل گلستان و بوستان را نزد ملا عباس آموخت. از پانزده سالگی برای کسب علوم دینی به نقاط مختلف سفر کرد، از جمله در روستای هویه از محضر مرحوم ملا سید عنایتالله هویه برخوردار شد. سپس نزد ملا اسعد پایگلانی در روستای پایگلان رفت. پس از آن به عراق رفت و از محضر ملا عبدالکریم مدرس بهره برد و همچنان محضر استادانی چون ملا حسن خلیفی، شیخ قسیم مردوخی، ملا عارف و شهید ملا حیدر فهیم را درک کرد.
ملا علی جلالیزاده وقتی به وطن بازگشت اجازه افتاء در مذهب امام شافعی را از مفتی وقت کردستان ـ ملا خالد مفتی ـ دریافت کرد و امام جمعه و جماعت روستای گلین گشت و به ارشاد و هدایت مردم پرداخت. ملا علی جلالیزاده علاوه بر ارشاد مذهبی مردم، آنان را از اوضاع سیاسی آگاه میکرد.
سالهای ۱۳۳۹ و ۱۳۴۰ معلمی میکرد لیکن نیمه سال ۱۳۴۰ به سبب فعالیتهای سیاسی ضد رژیم از کار بر کنار شد و پس از آن به دامنه فعالیتهایش افزود که سبب دستگیریاش شد. ملا علی جلالیزاده هفت ماه در سنندج و کرمانشاه محبوس شد و تحت شکنجه قرار گرفت، پس از آزادی به روستای گلین باز گشت و به مبارزات خود ادامه داد تا انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به حفظ و حراست از آن پرداخت و در مقابل فتنه های منافقان به روشنگری پرداخت و هویت ضد دینی و ضد مردمی آنان را آشکار کرد. از بدو تاسیس مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور به عضویت آن درآمد و به صورت گسترده با آن همکاری کرد، سال ۱۳۵۹ به سبب ستم و فشار گروهکها مدتی متواری بود تا آن که از روستای گلین به سنندج مهاجرت کرد و در محله قطارچیان ساکن شد. به دعوت مردم، امامت جماعت مسجد محله قطار چیان را بر عهده گرفت و در پاکسازی شهر سنندج از لوث وجود منافقان تلاش بسیاری کرد. افراد ضد انقلاب برای خاموش کردن صدای حق طلبی ملا علی جلالیزاده، روشهایی چون تهدید، آزار و توهین را آزمودند اما کاری از پیش نبرد از این روی وقاحت را به نهایت رساندند و شب نوزدهم تیر ماه ۱۳۶۰ وقتی ملا علی جلالیزاده و فرزندش مسلم جلالیزاده بعد از اقامه نماز عشا از مسجد محله قطار چیان بر میگشتند آن دو را جلوی درب منزلشان با شلیک گلوله به شهادت رساندند.
مختصری از زندگی شهد ماموستا مسلم جلالیزاده
مسلم جلالیزاده، فرزند شهید ملاعلی جلالیزاده، چهارم فروردین ماه ۱۳۳۴ در روستای گلین سنندج به دنیا آمد. علوم دینی را ابتدا نزد پدرش آموخت، پس از آن به روستای آوی هنگ رفت و از محضر ملاحیدرفهیم بهره برد بعد از آن در روستای بالک از فضل ملاباقربالک برخوردار گشت.
در طلب علم به شهرهای سلیمانیه و حلبچه عراق سفر کرد، سال ۱۳۵۰ به ایران بازگشت، در شهر پاوه ضمن تکمیل معلومات دینی اش، به صورت متفرقه در امتحانات آموزش وپرورش شرکت کرد و مدرک ششم ابتدایی گرفت. سال ۱۳۵۲ به سنندج آمد و دوره مدرسه علوم دینی را تا سال ۱۳۵۵ به پایان رساند. همزمان در دبیرستان نیز تحصیل میکرد و سال ۱۳۵۶ موفق شد دیپلم بگیرد همان سال در آزمون ورودی دانشگاه تهران در رشته حقوق قضایی پذیرفته شد.
این شهید همگام با دانشجویان و قشرهای مختلف مردم به مبارزه با حکومت فاسد پهلوی روی آورد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و انقلاب فرهنگی و تعطیلی موقت دانشگاهها به همراه تعدادی از جوانان کمیته انقلاب اسلامی سنندج را پیریزی کرد و بدان پیوست، در این زمان ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد.
در صدا و سیمای مرکز کردستان به تفسیر قرآن و ارشاد مسلمانان پرداخت. وقتی گروهکها و افراد ضد انقلاب در منطقه کردستان دست به آشوب و فتنهگری زدند، ملا مسلم جلالیزاده و پدرش به مقابله با آنان برخاستند.
منافقان تحمل سخنان منطقی و مستدل آنان را نداشتند و نتوانستند آنها را وادار به تسلیم کنند و به همین دلیل شب نوزدهم تیرماه ۱۳۶۰ آن دو را مقابل حیاط منزلشان در محله قطار چیان سنندج زمانی که از مسجد راهی خانه بودند، به شهادت رساندند.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰