نماز و رمان
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: ابراهیم اکبری دیزگاه نویسنده داستانهای دینی مانند «سیاگالش» به مناسبت ۱۶ اردیبهشت روز جهانی نماز یادداشتی نوشته است که در ادامه آن را میخوانید: اغلبِ انسانها، نماز میخوانند. نماز به معنی مطلقِ کلمه که شامل هر نوع نجوا و نیایشی را میشود. اما شکل و صورت نمازِ آدمها باهم
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: ابراهیم اکبری دیزگاه نویسنده داستانهای دینی مانند «سیاگالش» به مناسبت ۱۶ اردیبهشت روز جهانی نماز یادداشتی نوشته است که در ادامه آن را میخوانید:
اغلبِ انسانها، نماز میخوانند. نماز به معنی مطلقِ کلمه که شامل هر نوع نجوا و نیایشی را میشود. اما شکل و صورت نمازِ آدمها باهم فرق میکند؛ یکی در دل با خدا نجوا میکند. یکی خیلی کوتاه با چندتا ذکر گفتن. یکی هم با کار و عمل خود. یکی در مواقع بحرانی وقتی که کشتیِ زندگیاش غرق میشود و گروهی هم بشکلِ مرسوم که در ادیان سفارش یا واجب شده است.
من تصور میکنم انسانها در دو ساحت «نمازی» میشوند یعنی شروع میکنند به نجوا و نیایش با خدا؛
یکم: زمانی که پی به «فقر» و بیپناهی خود در عالم میبرند و برای جبرانِ این فقر و غربت نیاز پیدا میکنند به اتصال و امنیّت.
دوم: وقتی شخصی به هر دلیلی مسألهای با «اللّه» پیدا میکنند، مسألهای شخصی و تعیّن که ناظر است به زندگیِ او در زمان و مکان خاص.
من نمازِ دسته اول را نمازِ مؤمنانه میپندارم، چون اراده شخصِ نمازگزار، معطوف به یافتن أمن و امنیت است در مقابلِ فقری وجودا و ماهیتاً که حس میکند، همچنین شخصی اگر نماز نخواند هلاک خواهد شد.
اما کسی که با خدا «مسأله» پیدا میکند، لزوماً رهیافتش ایمانی نیست. او بیشتر میخواهد مسائلش را با شخصِ اوّل هستی در میان بگذارد و به نوعی خداست حل و فصل کند و چه بسا بعد از این گفتوگو و آیهخواهی کارش منجر به ایمان بشود یا نشود.
در فرهنگ دینی معمولا به این قسم از نجواها و نواها وقعی نهاده نمیشود. حال آنکه شکفتنِ انسانیت انسان از این نقطه آغاز میشود. درست در نقطهای که مسألهای متولد میشود. من حتی معتقدم انسانهای مؤمن هم برای جلایِ ایمانشان به مسائل خود در نسبت با خدا بیاندیشند تا از ایمانِ مؤمنانه بروند سمتِ ایمانِ مسألهگون که دارای بعد و عمق است.
اینجا یک مسأله میماند. آن فرم نجوا و نیایش است. اغلب نیایشها و نجواها در ادیان رسمی شکل کلی و قاعدهمند دارند و نمازگزاران با تکرار آن شکل، نماز بجا میآورند. اما به نظر این کافی نیست. نمازِ اصلی با نمازِ انسان مسألهدار، صورت مییابد. چون نجوای او در واقع روایتی شخصی و عینی از وضعیت خود در نسبت با خداست که هیچ کلیشهای در خود راه نمیدهد و باخدا به مثابه یک موجود متشخص انسانوار سخن میگوید.
به نظرم نقطه اتصالِ نماز و رمان همینجاست. همچنان که رمان گزارش روایت انسانِ مسألهدار به دیگری است، نمازِ واقعی روایت شخصی انسانِ مؤمن یا انسانِ مسألهدار به/با خداست.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰