نکاتی از جزء اول قرآن| حاجتی که باید هرروز از خدا بخواهیم/ معرفی مغضوبین و گمراهان
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرنگار قرآن و فعالیتهای دینی خبرگزاری فارس قرآن کریم نسخه شفا بخش زندگی است و راه حل همه مشکلات را میتوان با مراجعه به آیات الهی بدست آورد. همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان شرح تفسیری از آیات منتخب قرآن
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرنگار قرآن و فعالیتهای دینی خبرگزاری فارس قرآن کریم نسخه شفا بخش زندگی است و راه حل همه مشکلات را میتوان با مراجعه به آیات الهی بدست آورد.
همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان شرح تفسیری از آیات منتخب قرآن کریم بر اساس تفسیر نور به همراه شرح حجتالاسلام حجتالاسلام محسن قرائتی را تقدیم میکنیم.
جزء اول: نیایش هر روزه مسلمانان
سوره حمد آیات ۶ و ۷
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» (خداوندا!) ما را به راه راست هدایت فرما.
در قرآن مجید دو نوع هدایت مطرح شده است: الف: هدایت تکوینى، نظیر هدایت زنبور عسل که چگونه از شهد گلها بمکد و چگونه کندو بسازد. و یا هدایت و راهنمایى پرندگان در مهاجرتهاى زمستانى و تابستانى. آنجا که قرآن مىفرماید: «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى کُلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى»[۱] بیانگر این نوع از هدایت است. ب: هدایت تشریعى که همان فرستادن انبیاى الهى و کتب آسمانى براى هدایت بشر است.
کلمه «صراط» صراط در قیامت نام پلى است بر روى دوزخ که همه مردم باید از روى آن عبور کنند و بیش از چهل مرتبه در قرآن آمده است. انتخاب راه و خط فکرى صحیح، نشانه شخصیت انسان است.
راههاى غیر الهى متعدّدى در برابر انسان قرار دارد که او باید یکى را انتخاب کند: راه خواستهها و توقعات خود، راه انتظارات وهوسهاى مردم، راه وسوسههاى شیطان، راه طاغوتها، راه نیاکان و پیشینیان، راه خدا و اولیاى خدا، انسان مؤمن، راه خداوند و اولیاى او را انتخاب مىکند که بر دیگر راهها امتیازاتى دارد.
الف. راه الهى ثابت است، بر خلاف راههاى طاغوتها و هوسهاى مردم و هوسهاى شخصى که هر روز تغییر مىکنند.
ب. یک راه بیشتر نیست، در حالى که راههاى دیگر متعدّد و پراکندهاند.
ج: در پیمودن آن، انسان به مسیر و مقصد مطمئن است.
د: در پیمودن آن، شکست و باخت وجود ندارد.
راه مستقیم، راه خداست. «إِنَّ رَبِّی عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» [۲] راه مستقیم، راه انبیاست. «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»[۳] راه مستقیم، راه بندگى خداست. «وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ»[۴] راه مستقیم، توکّل و تکیه بر خداست. «مَنْ یعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِی إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»[۵] راه مستقیم، یکتاپرستى و تنها یارى خواستن از اوست. (بنا بر اینکه الف و لام در «الصِّراطَ» اشاره به همان راه یکتاپرستى در آیه قبل باشد.) راه مستقیم، کتاب خداوند است.[۶] راه مستقیم، راه فطرت سالم است.
انسان، هم در انتخاب راه مستقیم و هم در تداوم آن باید از خدا کمک بگیرد. مانند لامپى که روشنى خود را هر لحظه از نیروگاه مىگیرد. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»
در راه مستقیم بودن، تنها خواستهاى است که هر مسلمان، در هر نماز از خداوند طلب مىکند، حتّى رسول اللَّه صلى الله علیه و آله و ائمّه اطهار علیهمالسلام از خداوند ثابت ماندن در راه مستقیم را مىخواهند. انسان باید همواره، در هر نوع از کارهاى خویش، اعم از انتخاب شغل، دوست، رشته تحصیلى و همسر، راه مستقیم را از خداوند بخواهد. زیرا چه بسا در عقاید، صحیح فکر کند، ولى در عمل دچار لغزش شود و یا بالعکس. پس هر لحظه، خواستن راه مستقیم از خدا، ضرورى است.
راه مستقیم مراتب و مراحلى دارد. حتّى کسانى که در راه حقّ هستند، مانند اولیاى خداوند، لازم است براى ماندن در راه و زیادشدن نورِ هدایت، دعا کنند. «وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» (کسى که مىگوید «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ …» مراحلى از هدایت را پشت سر گذارده است، بنابراین درخواست او، هدایت به مرحله بالاترى است.)
راه مستقیم، همان راه میانه و وسط است که حضرت على علیهالسلام مىفرماید: «الیمین و الشمال مضلّه و الطریق الوسطى هى الجادّه»[۷] انحراف به چپ و راست گمراهى و راه وسط، جادهى هدایت است.
راه مستقیم یعنى میانهروى و اعتدال و احتراز از هر نوع افراط و تفریط، چه در عقیده و چه در عمل. یکى در عقاید از راه خارج مىشود و دیگرى در عمل و اخلاق. یکى همه کارها را به خدا نسبت مىدهد، گویا انسان هیچ نقشى در سرنوشت خویش ندارد و دیگرى خود را همه کاره و فعّال لمایشاء دانسته و دست خدا را بسته مىداند. یکى رهبران آسمانى را همچون مردمان عادى و گاهى ساحر و مجنون معرّفى مىکند و دیگرى آن بزرگواران را در حدّ خدا مىپندارد. یکى زیارت امامان معصوم و شهدا را بدعت مىداند و دیگرى حتّى به درخت و دیوار، متوسل شده و ریسمان مىبندد. یکى اقتصاد را زیر بنا مىداند و دیگرى، دنیا و امورات آن را نادیده مىانگارد.
در عمل نیز یکى غیرت نابجا دارد و دیگرى همسرش را بى حجاب به کوچه و بازار مىفرستد. یکى بخل مىورزد و دیگرى بىحساب سخاوت به خرج مىدهد. یکى از خلق جدا مىشود و دیگرى حقّ را فداى خلق مىکند. اینگونه رفتار وکردارها، انحراف از مسیر مستقیم هدایت است. خداوند دین پا برجا واستوار خود را، راه مستقیم معرّفى مىکند. «قُلْ إِنَّنِی هَدانِی رَبِّی إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» [۸]
در روایات آمده است که امامان معصوم علیهم السلام مىفرمودند: راه مستقیم، ما هستیم.[۹] یعنى نمونه عینى و عملى راه مستقیم و اسوه و الگو براى قدم برداشتن در راه، رهبران آسمانى هستند. آنها در دستورات خود دربارهى تمام مسائل زندگى از قبیل کار، تفریح، تحصیل، تغذیه، انفاق، انتقاد، قهر، صلح و علاقه به فرزند و …، نظر داده و ما را به اعتدال و میانهروى سفارش کردهاند.[۱۰] جالب آنکه ابلیس در همین صراطِ مستقیم به کمین مىنشیند. شیطان به خدا گفت: «لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقِیمَ»[۱۱]
در قرآن و روایات، نمونههاى زیادى آمده که در آنها به جنبه اعتدال، تأکید و از افراط و تفریط نهى شده است. به موارد ذیل توجّه کنید:
«کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا»[۱۲] بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نکنید. «لا تَجْعَلْ یدَکَ مَغْلُولَهً إِلى عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ»[۱۳] در انفاق، نه دست بر گردن قفل کن- دستبسته باش- و نه چنان گشاده دستى کن که خود محتاج شوى. «الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یسْرِفُوا وَ لَمْ یقْتُرُوا وَ کانَ بَینَ ذلِکَ قَواماً»[۱۴] مؤمنان، به هنگام انفاق نه اهل اسرافند و نه اهل بخل، بلکه میانهرو هستند. «لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَینَ ذلِکَ سَبِیلًا»[۱۵] نماز را نه بلند بخوان ونه آهسته، بلکه با صداى معتدل بخوان. نسبت به والدین احسان کن؛ «وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً»[۱۶] امّا اگر تو را از راه خدا بازداشتند، اطاعت از آنها لازم نیست. «إِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بِی … فَلا تُطِعْهُما»[۱۷] پیامبر هم رسالت عمومى دارد؛ «وَ کانَ رَسُولًا نَبِیا»[۱۸] و هم خانواده خویش را دعوت مىکند. «وَ کانَ یأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاهِ»[۱۹] * اسلام هم نماز را سفارش مىکند که ارتباط با خالق است؛ «أَقِیمُوا الصَّلاهَ» و هم زکات را توصیه مىکند که ارتباط با مردم است. «آتُوا الزَّکاهَ»[۲۰] * نه محبتها شما را از گواهى حقّ منحرف سازد؛ «شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِکُمْ»[۲۱] و نه دشمنىها شما را از عدالت دور کند. «وَ لا یجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ»[۲۲] * مؤمنان هم دافعه دارند؛ «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» و هم جاذبه دارند. «رُحَماءُ بَینَهُمْ»[۲۳] هم ایمان و باور قلبى لازم است؛ «آمَنُوا»* و هم عمل صالح. «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»[۲۴] هم اشک و دعا و درخواست پیروزى از خدا لازم است؛ «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَینا صَبْراً»[۲۵] و هم صبورى وپایدارى در سختىها. «عِشْرُونَ صابِرُونَ یغْلِبُوا مِائَتَینِ»[۲۶] شب عاشورا امام حسین علیه السلام هم مناجات مىکرد و هم شمشیر تیز مىکرد. روز عرفه و شب عید قربان، زائر خانه خدا دعا مىخواند و روز عید باید در قربانگاه با خون آشنا شود. اسلام مالکیت را مىپذیرد، «الناس مسلطون على اموالهم»[۲۷] ولى اجازه ضرر زدن به دیگرى را نمىدهد و آن را محدود مىسازد. «لا ضَرر و لا ضِرار»[۲۸]
آرى، اسلام دین یک بعدى نیست که تنها به جنبهاى توجّه کند و جوانب دیگر را فراموش کند، بلکه در هر کارى اعتدال ومیانهروى و راه مستقیم را سفارش مىکند.
پیامها
۱- همه هستى، در مسیرى که خداوند اراده کرده در حرکتند. خدایا! ما را نیز در راهى که خود دوست دارى قرار بده. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»
۲- درخواست هدایت به راه مستقیم، مهمترین خواسته یکتاپرستان است. «إِیاکَ نَعْبُدُ … اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»
۳- براى دستیابى به راه مستقیم، باید دعا نمود. «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»
۴- ابتدا ستایش، آنگاه استمداد و دعا. «الْحَمْدُ لِلَّهِ … اهْدِنَا»
۵- بهترین نمونه استعانت از خدا، درخواست راه مستقیم است. «إِیاکَ نَسْتَعِینُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»
(۷) «صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ»
(خداوندا! ما را به) راه کسانى که آنها را مشمول نعمت خود ساختى، (هدایت کن) نه غضب شدگان و نه گمراهان!
نکتهها
این آیه راه مستقیم را، راه کسانى معرّفى مىکند که مورد نعمت الهى واقع شدهاند و عبارتند از: انبیا، صدّیقین، شهدا و صالحین. قرآن میفرماید: «مَنْ یطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ»، کسانى که خدا و رسول را پیروى کنند، آنان با کسانى هستند که خدا آنها را نعمت داده است، از پیامبران، راستگویان، شهدا و صالحان.[۲۹]
توجّه به راه این بزرگواران و آرزوى پیمودن آن و تلقین این آرزو به خود، ما را از خطر کجروى و قرار گرفتن در خطوط انحرافى باز مىدارد. بعد از این درخواست، از خداوند تقاضا دارد که او را در مسیر غضبشدگان و گمراهان قرار ندهد. زیرا بنىاسرائیل نیز به گفته قرآن، مورد نعمت قرار گرفتند، ولى در اثر ناسپاسى و لجاجت گرفتار غضب شدند.
قرآن، مردم را به سه دسته تقسیم مىنماید: کسانى که مورد نعمت هدایت قرار گرفته و ثابت قدم ماندند، غضب شدگان و گمراهان. مراد از نعمت در «أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ»، نعمتِ هدایت است. زیرا در آیهى قبل سخن از هدایت بود. علاوه بر آنکه نعمتهاى مادى را کفّار ومنحرفین ودیگران نیز دارند. هدایت شدگان نیز مورد خطرند و باید دائماً از خدا بخواهیم که مسیر ما، به غضب و گمراهى کشیده نشود.
مغضوبین در قرآن
در قرآن، افرادى همانند فرعون و قارون و ابولهب و امّتهایى همچون قوم عاد، ثمود و بنىاسرائیل، به عنوان غضبشدگان معرّفى شدهاند. در آیات متعدّدى از قرآن ویژگىهاى گمراهان و غضبشدگان و مصادیق آنها بیان شده است که براى نمونه به موارد ذیل اشاره مىشود
منافقان و مشرکان و بدگمانان به خداوند.[۳۰]، کافران به آیات الهى و قاتلان انبیاء الهى.[۳۱]، اهل کتاب که در برابر دعوت به حقّ سرکشى کردهاند.[۳۲]، فراریان از جهاد.[۳۳]، پذیرندگان و جایگزین کنندگان کفر با ایمان.[۳۴]، پذیرندگان ولایت دشمنان خدا و دوستداران رابطه با دشمنان خدا.[۳۵]، بنىاسرائیل که داستان زندگى و تمدّن آنها در قرآن بیان شده است، زمانى بر مردم روزگار خویش برترى داشتند؛ «فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمِینَ»[۳۶] لکن بعد از این فضیلت و برترى، به خاطر رفتار خودشان، دچار قهر و غضب خداوند شدند. «وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ»[۳۷]
این تغییر سرنوشت، به علّت تغییر در رفتار و کردار آنان بوده است؛ دانشمندان یهود، دستورات وقوانین آسمانى تورات را تحریف کردند، «یحَرِّفُونَ الْکَلِمَ»[۳۸] و تجّار و ثروتمندان آنان نیز به ربا و حرامخوارى و رفاهطلبى روى آوردند، «أَخْذِهِمُ الرِّبَوا»[۳۹] و عامّه مردم نیز در برابر دعوت به جهاد و مبارزه، از روى تنپرورى و ترس، از رفتن به جبهه نبرد و ورود به سرزمینِ مقدّس، سرباز زدند. «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ»[۴۰] به خاطر این انحرافات، خدا آنان را از اوج عزّت و فضیلت، به نهایت ذلّت و سرافکندگى مبتلا ساخت.
ما در هر نماز، از خداوند مىخواهیم که مانند غضبشدگان نباشیم. یعنى نه اهل تحریف آیات و نه اهل ربا و نه اهل فرار از جهاد در راه حقّ، و همچنین از گمراهان نباشیم، آنان که حقّ را رها کرده و به سراغ باطل مىروند و در دین و باور خود غلوّ و افراط کرده و یا از هوى و هوس خود و یا دیگران پیروى مىکنند.
قرآن میفرماید: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا کَثِیراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ» بگو: اى اهل کتاب! در دینتان به ناحقّ غلوّ نکنید وبه دنبال خواهشهاى گمراهانِ پیش از خود نروید، که آنان افراد زیادى را گمراه کرده و از راه راست گمراه شدهاند.[۴۱]
انسان در این سوره، عشق و علاقه و تولّاى خود را به انبیا و شهدا و صالحان و راه آنان، اظهار و ابراز داشته و از مغضوبان و گمراهان تاریخ نیز برائت و دورى مىجوید و این مصداق تولّى و تبرّى است.
ضالّین در قرآن
«ضلالت» که حدود دویست مرتبه این واژه با مشتقاتش در قرآن آمده است. گاهى در مورد تحیر بکار مىرود، «وَ وَجَدَکَ ضَالًّا»[۴۲] و گاهى به معناى ضایع شدن است، «أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ»[۴۳] ولى اکثراً به معناى گمراهى وهمراه با تعبیرات گوناگونى نظیر: «ضَلالٍ مُبِینٍ»، «ضَلالٍ بَعِیدٍ»، «ضَلالٍ کَبِیرٍ» به چشم مىخورد.
در قرآن افرادى به عنوان گمراه معرّفى شدهاند، از جمله: کسانى که ایمان خود را به کفر تبدیل کردند، («مَنْ یتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ»[۴۴] مشرکان، «وَ مَنْ یشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِیداً»[۴۵] و هرکس به خداوند شرک ورزد حتماً گمراه شده است، گمراهى دور و دراز. کفار، «وَ مَنْ یکْفُرْ بِاللَّهِ … فَقَدْ ضَلَّ»[۴۶] و هر کس به خدا و فرشتگان و کتب آسمانى و پیامبرانش و روز قیامت کفر ورزد پس همانا گمراه شده است، گمراهى دور و درازى. عصیانگران، «وَ مَنْ یعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ»[۴۷] و هر کس به خدا و فرشتگان و کتب آسمانى و پیامبرانش و روز قیامت کفر ورزد پس همانا گمراه شده است، گمراهى دور و درازى. مسلمانانى که کفّار را سرپرست و دوست خود گرفتند، «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ … وَ مَنْ یفْعَلْهُ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ»[۴۸]
کسانى که مردم را از راه خدا باز مىدارند، کسانى که به خدا یا رسول خدا توهین مىکنند، آنان که حقّ را کتمان مىکنند و کسانى که از رحمت خدا مأیوسند. در قرآن نام برخى به عنوان گمراه کننده آمده است، از قبیل: ابلیس، فرعون، سامرى، دوست بد، رؤسا و نیاکان منحرف. گمراهان خود بستر و زمینه انحراف را فراهم و گمراه کنندگان از این بسترها و شرایط آماده، استفاده مىکنند. بسترهاى انحراف در قرآن عبارتند از:
۱٫ هوسها، «اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ»[۴۹] کسى را که هواى خویش را معبود خود قرار داده و خداوند او را با وجود آگاهیش به بیراهه گذاشت.
۲٫ بتها، «جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً لِیضِلُّوا عَنْ سَبِیلِهِ»[۵۰] (رهبران فاسد) براى خداوند شریکهایى قرار دادند تا مردم را از راه خدا گمراه نمایند.
۳٫ گناهان «وَ ما یضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ»[۵۱] (امّا آگاه باشید که) خداوند جز افراد فاسق را بدان گمراه نمىکند.
۴٫ پذیرش ولایت باطل، «أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ یضِلُّهُ»[۵۲] (و مقرّر) شد که هر کس ولایت او را بپذیرد، قطعاً او را گمراه مىکند.
۵٫ جهل و نادانى. «وَ إِنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ»[۵۳] شما را با آنکه پیش از آن از گمراهان بودید، هدایت کرد.
پیامها
۱- انسان در تربیت، نیازمند الگو مىباشد. انبیا، شهدا، صدّیقین و صالحان، نمونههاى زیباى انسانیتاند. «صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ»
۲- آنچه از خداوند به انسان مىرسد، نعمت است. قهر و غضب را خود به وجود مىآوریم. (درباره نعمت «أَنْعَمْتَ» بکار رفته، ولى در مورد عذاب، نفرمود: «غضبت» تو غضب کردى) «أَنْعَمْتَ، الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ»
۳- ابراز تنفّر از مغضوبان و گمراهان، جامعه اسلامى را در برابر پذیرش حکومت آنان، مقاوم و پایدار مىکند. «غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ» قرآن سفارش کرده است: «لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیهِمْ» هرگز سرپرستى گروه غضب شدگان الهى را نپذیرید.[۵۴]
پینوشتها
[۱] . طه، ۵۰
[۲] . هود، ۵۶
[۳]. یس، ۳- ۴
[۴] . یس، ۶۱
[۵]. آل عمران، ۱۰۱
[۶] . بنابر روایتى در تفسیر مجمعالبیان، ج ۱، ص ۵۸
[۷]. بحار، ج ۸۷، ص ۳
[۸]. انعام، ۱۶۱
[۹] . تفسیر نورالثقلین، ج ۱ ص ۲۰
[۱۰]. در این باره مىتوان به کتاب اصول کافى، باب الاقتصاد فى العبادات مراجعه نمود
[۱۱]. اعراف، ۱۶
[۱۲]. اعراف، ۳۱
[۱۳]. اسراء، ۲۹
[۱۴]. فرقان، ۶۷
[۱۵] . اسراء، ۱۱۰
[۱۶] . بقره، ۸۳
[۱۷] . لقمان، ۱۵
[۱۸] . مریم، ۵۱
[۱۹] . مریم، ۱۵
[۲۰] . بقره، ۴۳
[۲۱] . نساء، ۱۳۵
[۲۲] . مائده، ۸
[۲۳] . فتح، ۹
[۲۴] . بقره، ۲۵
[۲۵] . بقره، ۲۵۰
[۲۶] . انفال، ۶۵
[۲۷] . بحار، ج ۲، ص ۲۷۲
[۲۸] . کافى، ج ۵، ص ۲۸
[۲۹] . نساء، ۶۹ و آیه ۵۹ سوره مریم.
[۳۰] . نساء، ۱۱۶ و فتح، ۶
[۳۱]. بقره، ۶۱
[۳۲] . آلعمران، ۱۱۰- ۱۱۲
[۳۳] . انفال، ۱۶
[۳۴] . بقره، ۱۰۸ و نحل، ۱۰۶
[۳۵] . ممتحنه، ۱
[۳۶] . بقره، ۴۷
[۳۷] . بقره، ۶۱
[۳۸] . نساء، ۴۶
[۳۹] . نساء، ۱۶۱
[۴۰] . مائده، ۲۴
[۴۱] . مائده، ۷۷
[۴۲] . ضحى، ۷
[۴۳] . محمّد، ۱
[۴۴] . بقره، ۱۰۸
[۴۵] . نساء، ۱۱۶
[۴۶] . نساء، ۱۳۶
[۴۷] . احزاب، ۳۶
[۴۸] . ممتحنه، ۱
[۴۹] . جاثیه، ۲۳
[۵۰] . ابراهیم، ۳۰
[۵۱] . بقره، ۲۶
[۵۲] . حج، ۴
[۵۳] . بقره، ۱۹۸
[۵۴] . ممتحنه، ۱۳
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰