«صبح روز نهم»؛ تازهترین اثر گلعلی بابایی در آستانه انتشار
– اخبار فرهنگی – به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، جدیدترین اثر گلعلی بابایی با عنوان «صبح روز نهم» سرگذشتنامه سردار شهید مهندس علیرضا نوری؛ قائم مقام فرماندهی لشکر۲۷ محمدرسولالله(ص) به زودی منتشر خواهد شد. گلعلی بابایی، نویسنده و پژوهشگر ادبیات مستند دفاع
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، جدیدترین اثر گلعلی بابایی با عنوان «صبح روز نهم» سرگذشتنامه سردار شهید مهندس علیرضا نوری؛ قائم مقام فرماندهی لشکر۲۷ محمدرسولالله(ص) به زودی منتشر خواهد شد.
گلعلی بابایی، نویسنده و پژوهشگر ادبیات مستند دفاع مقدس، درباره شخصیت محوری این کتاب گفت: شهید علیرضا نوری از مدیران کارآمد نظام طی سالیان نخست انقلاب و از جمله فرماندهان برجسته میدانی سپاه، هم در عرصه جنگهای نامتقارن و هم در صحنه نبردهای منظم دوران دفاع مقدس بوده است.
وی با بیان اینکه مهندس نوری اصالتاً اهل شهرستان ساری از استان مازندران بود، به خدمات او اشاره و اضافه کرد: این فرمانده به دلیل آنکه از مدیران رده بالای راهآهن دولتی ایران و همچنین از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران منطقه ۱۰ استان تهران بود، مسئولیت فرماندهی بخشی از نیروهای اعزامی از تهران به جبهههای جنگ را نیز عهدهدار میشده است.
نویسنده کتاب «صبح روز نهم» با اشاره به گمنامی شهید نوری یادآور شد: فرماندهان شهیدی در تراز مهندس علیرضا نوری که پیشینه رزمیشان در یگانهای خارج از زادگاهشان بوده و در آن لشکرها به شهادت رسیدهاند، معمولاً در دیار نیاکانیشان چندان شناخته شده نیستند. ضمن آنکه در استانهای محل خدمت خود نیز به دلیل غیربومی بودن، مورد غفلت قرار میگیرند؛ لذا شایسته است برای این فرماندهان کارهای ویژهای انجام بگیرد.
وی نگارش صبح روز نهم را ادای دینی به این شهید بزرگوار دانست. در بخشی از مقدمه این کتاب به قلم بابایی میخوانیم:
«… هنگامی که در زمستان ۱۳۹۷ و در جریان برگزاری مراسم تجلیل از این کمترین در شهر ساری، مسوؤلین استان سرسبز مازندران _ زادگاه و سرزمین آباء و اجدادیام _ از صاحب این قلم خواستار پذیرش تالیف سرگذشتنامه یکی _ دو تن از سرداران شهید این استان شدند، ضمن تعظیم به ساحت نورانی تمامی شهیدان و سرداران بلندآوازه دیار علویان، نام دو فرمانده شهید بر صفحه ذهنم نقش بست. دو سرداری که اصالتاً مازندرانی بودند، اما در دو یگان مقتدر تهران؛ لشکر های ۲۷ محمّدرسولالله(ص) و ۱۰ سیدالشهدا(ع) فرماندهی کردند؛ خوش درخشیدند و در همان یگانها به شهادت رسیدند. شهیدان: علیرضا نوری ساروی و سید ابراهیم کسائیان.
پس از خوانش و پژوهش مجموعه دادههای گردآوری شده، توسط عزیزان مؤسسه فرهنگی _ هنری ۲۷ بعثت پیرامون این دو شهید بزرگوار، مطالب مربوط به علیرضا نوری را تقریباً مفصلتر دیدم و برای نوشتن زندگینامه مستند ایشان از خود شهید رخصت طلبیدم و دست به قلم شدم.»
گلعلی بابایی، نویسنده
«صبح روز نهم»؛ کتاب پانزدهم از مجموعه “بیست و هفت در ۲۷″؛ سرگذشتنامههای فرماندهان شهید لشکر ۲۷ محمدرسولالله(ص) است که در ۳۰۰ صفحه و بیست فصل از تولد (۱۳۳۱) تا شهادت (۱۳۶۵) علیرضا نوری را در برمیگیرد.
«به سخاوت خزر»، «بوی خوش آشنایی»، «از خدا مدد خواستم»، «زیر سایه طوبی»، «دختری به اسم فروغ»، «پوستاندازی مردم»، «گنجشکهای بیپناه»، «روایت دیگران»، «بااعمال شاقه»، «دشمن در خانه»، «خودباوری»، «ضربات نفوذیها»، «کوثر آمد»، «والله ان قطعتموا یمینی»، «عملیات ناممکن»، «مهران باید آزاد شود»، «در کنار هم»، «برای آخرین بار»، «وصال در سهراه شهادت» و «تصاویر – اسناد» عناوین فصلهای تشکیلدهنده این اثر است.
گلعلی بابایی: مقاومت مردم و مدیریت امام (ره) ورق جنگ را برگرداند/ شهید لاجوردی کسی است که جوانان امروز باید او را بشناسندپرونده «روایت جنگ»| گفتگو با گلعلی بابایی: فرصت مصاحبه با فرماندهان بعثی را از دست دادیم/ دسترسی به اسناد جنگ بسیار آسانتر شده استیادداشت گلعلی بابایی| حالا دیگر تو “در هالهای از غبار” نیستی!
در بخشهایی از این اثر میخوانیم: «یکماه بعد از رفتن علیرضا به تهران، او دوباره به اهواز آمد. با دیدنش خیلی خوشحال شدم. در خانه مجبور بودیم او یک طرف اتاق بنشیند و من هم در طرف دیگر اتاق. اصلاً نمیشد کنار هم بنشینیم. حتی زیاد با هم صحبت نمیکردیم و مراقب نگاههایمان هم بودیم. پدرم میگفت: «این کارها هیچ معنی ندارد! بیاید دست همسرش را بگیرد و بروند منزل خودشان.» ولی همین هم غنیمت بود. فردای روزی که آمد، من و علیرضا همراه با برادرم و زن داداشم، غروب، برای پیادهروی، از منزل خارج شدیم. بعد از مقداری راه رفتن آنها جلو رفتند و از ما دور شدند. همین باعث شد، من و علیرضا تنها بشویم. ابتدا صحبت از دلتنگیها شد و بعد صحبتهای معمولی. علیرضا بدون مقدّمه پرسید: «منیژه، چرا روسری سرت نمیکنی؟ حجاب خیلی خوب است و من دوست دارم شما با حجاب باشید.» گفتم: «یعنی چه؟! اصلاً حرفش را هم نزن! مگر قبل از عقد من را ندیده بودی؟! مگر وقتی که از من خواستگاری کردی، با حجاب بودم و روسری داشتم؟! امکان ندارد!»
گفت: «نه! حجاب نداشتی. ولی تو دختر بسیار باوقار، باحیا و با صفای دل هستی. پدرت مؤمن، مادرت مؤمن و با حجاب، لباسهای خودت همیشه پوشیده و سنگین. با نامحرم هم که راحت نیستی، اخلاقت عالی است، زیبایی و همه کمالات را داری، فقط یک روسری کم داری. من خیلی حجاب را دوست دارم. آن کتابهایی را که برایت فرستادم، خواندی؟» گفتم: «نه خیر! کتابها را نخواندم. ولی فرقی هم نمیکند. من از روز اوّل همینطوری بودم. همینطوری هم خواهم ماند. اگر دوست نداری یا اینکه همسر با حجاب میخواستی، نمیآمدی خواستگاری من.» گفت: «والله شما را دوست دارم. امّا با حجاب، زیباییهای تو کاملتر میشود و عشق من هم نسبت به شما چند برابر. حالا لطف کن و اگر فرصتی پیدا کردی، آن کتابها را بخوان و ببین چه نوشته و بعد تصمیم بگیر.» …
«صبح روز نهم» که با همکاری نشر صاعقه و ۲۷ بعثت نگارش شده است، هماکنون مراحل صفحهبندی را طی میکند و در آینده نزدیک روانه کتابفروشیها خواهد شد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰