انقلاب به زبان هنر
خبرگزاری فارس، معصومه درخشان– تاریخ انقلاب اسلامی ایران پر از فراز و نشیبهایی است که تحلیلگران سیاسی از زوایای متعدد و گوناگون، آن را تحلیل و بررسی میکنند. در این میان شهر تبریز یکی از نقاط عطف مبارزات مردمی علیه طاغوت بود که مبارزه علیه استبداد را در سینه خود جای داده است. به گواه
خبرگزاری فارس، معصومه درخشان– تاریخ انقلاب اسلامی ایران پر از فراز و نشیبهایی است که تحلیلگران سیاسی از زوایای متعدد و گوناگون، آن را تحلیل و بررسی میکنند.
در این میان شهر تبریز یکی از نقاط عطف مبارزات مردمی علیه طاغوت بود که مبارزه علیه استبداد را در سینه خود جای داده است. به گواه تاریخ، تبریز در نهضت و قیام تنباکو و نهضت مشروطیت که سردمدار این نهضت بوده است، جلوهای ماندگار از سختکوشی و روحیه مبارزهطلبی مردمان این شهر را برای همگان به تصویر کشیده است.
هنرمندان نیز مانند سایر اقشار مردم سهم خود را در مبارزات انقلابی و پیروزی آن به خوبی ایفا کردهاند. در کنار همه انقلابیونی که روزها و شبها در فکر مبارزه و رسیدن به پیروزی بودند، هنرمندان نیز با سرودن شعر و سرودهای انقلابی همچنین نقاشیها، بیانیهها و خلق آثاری گرانبها، رسالت هنر را به اثبات رسانده و محتوای فکری و تولیدی آنها در تمام عرصهها و جریانهای مبارزاتی به چشم میخورد.
نقاشان چیرهدست با هنر زیبای نقاشی و تصویرگری رشادت مردم و جوانان را به تصویر میکشیدند و اکنون آن حماسهها برای ما ماندگار شده است.
هنرمندان عرصه تئاتر و سینما نیز در قالب هنر هفتم ارزشهای انقلابی و تفکر مبارزاتی انقلابیون را به آحاد افراد جامعه منتقل میکردند.
در نشست اختصاصی با مهدی لزیری، پیشکسوت هنر تئاتر کشور از مبارزات مردم انقلابی تبریز در سال ۴۲ و بعد از آن پرسیدیم.
وی با اشاره به نحوه آشنایی خود با مبارزین انقلابی و فعالیت آنان چنین گفت: در مدرسه طالبیه تبریز پیش مرحوم حجتالسلام والمسلمین آقای میرزا قربانعلی طالبیان درس قرآن، گلستان سعدی و صرف میخواندیم. به این طریق با طلاب دیگر در ارتباط بودیم در جریان این ارتباطات و رفت و آمدها توزیع یکسری از پیامهای امام خمینی (ره)در تبریز به ما محول شد که باید با عدهای از طلاب جوان انجام میدادیم. بیشتر جوانان در این کار مشارکت میکردند، هر چند که خطرات زیادی نیز داشت ولی به خاطر هدف و آرمانی که در ذهن داشتند خطرها را به جان میخریدند.
وی ادامه داد: باید جهت تنویر افکار عمومی اعلامیههای امام خمینی(ره) در تبریز پخش میشد، من به همراه دو نفر از دوستانم مسوول نصب اعلامیهها در بازار قندفروشان و بازار کفاشان بودیم.
این هنرمند قدیمی ادامه داد: دوستم کریم، اعلامیهها را در جیب بغلش گذاشته بود. دوست دیگرم سطل سریش را در دست داشت، ابتدا او باید سریش میزد و رد میشد،کریم یک اعلامیه به من میداد و من میچسباندم به دیوار، از شانس بد موقع چسباندن به پایه یکی از سراه، پاسبانی هر سه نفر ما را گرفت و به کلانتری ۶ بازار برد. کلانتری در خیابان شهناز شمالی سابق و شریعتی شمالی فعلی است. آن زمان کلانتری حیاطی داشت که چند پله از خیابان پایین تر بود. وسط حیاط حوض آب و کنار در ورودی کیوسک نگهبان و بالای سرنگهبان زنگولهای بود که ابتدا حکمت وجود این زنگوله را نمیدانستیم.
وی گفت: به محض ورود به کلانتری، رئیس کلانتری چند کشیده محکم در بغل گوشمان خواباند و گفت «پدرتان را در میآورم. در راهرو باشید تا پروندهتان آماده شود».
این پیشکسوت هنر کشور افزود: اشخاصی که به هر دلیل وارد کلانتری میشدند، مجاز بودند اما به راحتی نمیتوانستند خارج شوند، موقع خروج نگهبان آن زنگوله را مینواخت تا رئیس کلانتری بگوید ” بگذار بروند”.در حقیقت اذن خروج بود.اینجا به حکمت آن زنگوله پی بردم.
وی ادامه داد: ما که در بدو ورود کشیده محکمی را نوش جان کرده بودیم، گریه کرده و چند ساعتی هم دلهره کشیده بودیم، استوار گفت، بروید دست و صورتتان را بشویید، بیایید تا بفرستمتان زندان. موقع شستن دست و صورتمان به دوستانم گفتم شما به بیرون حرکت کنید من با تقلید صدای رئیس کلانتری گفتم،” بگذار بروند”، از اینروا نگهبان مانع خروجمان نشد.
لزیری افزود: نقشه ما گرفت و توانستیم خودمان را نجات دهیم و فرار کنیم.از کوچه بغلی کلانتری (کوچه کنسولگری روس )فرار کردیم و خودمان را به بازار رساندیم.
وی ادامه داد: این نوع فعالیتها از سال ۴۲ که آغاز شده بود، بعد از سخنرانیها و صدور اعلامیههای امام خمینی (ره)، ( مناسبتهای مختلف ) شدت میگرفت و همه مردم گوش به فرمان علمای بزرگواری همچون آیتالله قاضی طباطبایی در کف خیابانها بودند. این روشنگریها و هدایت کردنها در نهایت به پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی منجر شد.
این هنرمند باسابقه، در مورد همراهی خود با آیتالله مدنی اظهار داشت: آیتالله مدنی یکی از شخصیتهای مورد وثوق حضرت امام (ره) بود و مردم انقلابی او را میشناختند، آیتالله مدنی بعد از سخنرانیهای روشنگرانه خود دستگیر و به گرگان تبعید شده بودند. بعد از اتمام تبعید به دعوت مردم تبریز به تبریز تشریف آوردند و در مقصودیه ساکن شدند. اما ماموران ساواک ایشان را زیرنظر داشتند با توجه به ملاقاتهای ایشان و رفت و آمد جوانان، بیم آن میرفت که عوامل رژیم پهلوی دوباره ایشان را دستگیر کنند، از اینرو به خانهای در روبهروی مسجد “خونی” (قانی مسجد) نقل مکان داده شدند.
وی ادامه داد: شهید مدنی در این مسجد اقامه نماز کرده و سپس سخنرانی میکردند، از اینرو عوامل رژیم ایشان را مجددا دستگیر و از تبریز تبعید کردند. رژیم به ایشان گفته بود، میتوانی هر جایی باشی به غیر از تبریز، بنابراین آیتالله مدنی مدتی در قم و سپس در همدان مستقر شده و مبارزات مردم را در همدان هدایت کردند.
پیشکسوت هنر تئاتر در مورد محتوای شعارهایی که مردم در راهپیماییها سر میدادند، افزود: مردم تبریز عموما دارای قریحه شعر و طنز هستند. به مناسبتهای مختلف جملهای، بیتی،کلامی بیان میکنند که به مرور زمان تکمیل شده و در میان مردم رایج میشود.
وی گفت: در مورد شعارهای انقلابی نیز همین موضوع صادق بود، گاهی یکی از عوامل رژیم پهلوی در صدا و سیما مردم مبارز را خارجی مینامیدند و مردم هم شعار میساختند ” زولفعلی نن، چراغعلی هاردان اولدی خارجه لی”.
این هنرمند پیشکسوت یادآور شد: البته برخی از شاعران هم برای راهپیماییهای مردم اشعار حماسی میسرودند. اشعاری که روحیه شهامت و شجاعت مردم را تقویت میکرد. مثلا اشعار مرحوم طائب در عزاداریهای محرم سال ۴۲ غوغا کرد. باید اذعان کنیم که زبان هنر در پیشبرد اهداف انقلاب بسیار تاثیرگذار بود. بسیاری از هنرمندان در زمینههای مختلف شب تا صبح بیدار بودند تا با سرودن شعری یا خلق یک اثر گرافیکی یا تصویری یا با اجرای نمایشی در جامعه روشنگری نمایند.
در همان دوران خفقان رژیم ستمشاهی، رساله عملیه هشت مجتهد چاپ شد. ( البته پلیکپی شد) در این رساله، نظر هشت مجتهد آورده شده بود که نظر امام خمینی (ره) فقط با حرف ” خ ” مشخص شده بود تا اینکه در محرم سال ۴۳ در تهران جرأت کردند و عکس حضرت امام خمینی (ره) را روی علمها چسباندند.
استاد لزیری در مورد اجرای تئاترهای آن ایام چنین بیان کرد: در آن ایام نمایشنامههای مذهبی یا نمایشنامههای ضدحکومتی هم اجرا میشد. هرچند برای اجرای یک نمایش باید مجوز تائید اخذ میشد. اما در مجامع خصوصی یا مدارس و دانشگاهها، نمایشنامههای مذهبی و انقلابی بدون اخذ مجوز اجرا میشد. یادم است برای اجرای نمایشنامه” دشمن مردم” درخواست اجرا کردیم ولی در پاسخ نوشته بودند، چون پلیدی بر نیکی میچربد، از اینرو امکان اجرا وجود ندارد. البته ما این نمایشنامه را بعدها در بحبوبه انقلاب اجرا کردیم.
پیشکسوت هنر نمایش کشور در ادامه به نقش آیتالله قاضی طباطبایی در جریان مبارزات مردمی اشاره کرد و افزود: فعالیتهای مبارزاتی آیتالله قاضی طباطبایی به سالهای خیلی پیشتر از سال ۵۶ برمیگردد. ایشان از سال ۴۲ اعتراضات خود را علیه کاپیتولاسیون، تقسیم اراضی، انقلاب شاه و مردم و …ابراز داشته و هربار دستگیر، تبعید، یا زندانی میشدند، از اینرو “خمینی آذربایجان”، لقب یافته بودند و مردم نقش رهبری این عالم بزرگ را در پیروزی انقلاب اسلامی هرگز فراموش نمیکنند.
لزیری گفت: یادم است در مسجد “شعبان” آقای قاضی اقامه نماز میکردند، زمانی که نمازگزاران در سجده بودند، اعلامیههای امام خمینی (ره) پخش میشد. وقتی مردم سر از سجده برمیداشتند، میدیدند همه جای مسجد پر از اعلامیه شده است. به این صورت مشخص نبود، چه کسی اعلامیه را پخش کرده است.
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود با بیان اینکه انتقال محتوای انقلاب در سالهای اخیر با سستی و کجاندیشی برخی افراد مواجه شده است، خاطرنشان کرد: آن دوران ما همه کارها را با عشق انجام میدادیم، مردم با همدیگر همدل و همراه بودند و این مهمترین عامل پیروزی بود. ولی به نظر میرسد اکنون با وجود امکانات آن همدلی و همراهی در انتقال محتوای انقلاب به نسل جدید وجود ندارد.
پیشکسوت هنر نمایش کشور در پایان صحبتهای خود ما را به ذکر خاطرهای دیگر از دوران پس از انقلاب مهمان کرد و گفت : ماه مبارک رمضان مصادف با تابستانی گرم بود، روز جمعه از میدان ساعت راهپیمایی شروع شد. با دهان روزه شعارگویان به طرف میدان راهآهن که محل اقامه نماز جمعه بود، حرکت کردیم، گرمای هوا به حدی شدید بود که ساکنان خیابان راهآهن، از پشتبام خانهها با شیلنگ آب بر روی مردم آب میپاشیدند تا خنک شوند. گرد و خاک راهپیمایی و آبپاشی با هم دست به یکی کرده بود، انگار یک کویر خشک را در چهره و هیکل ما نقاشی کرده بودند، زبان در دهان نمیچرخید. به هر شکل ممکن نماز جمعه برگزار شد .بعد از اتمام نماز به خانه خود بر میگشتیم . خسته، تشنه، پیاده با سر و صورت گل مالی شده. خود را به خانه رسانده و اعضای خانواده را صدا کردم ولی جوابی نیامد. بیاختیار وارد آشپزخانه شده و در یخچال را باز کردم و دیدم پارچی پر از شربت سکنجبین آماده است با آن احوال بنده مخیر بودم بین خوردن و نخوردن شربت، اما در یخچال را بستم و آن شربت را نخوردم و تا افطار صبر کردم. اگر بنده آن روز یک لیوان از آن شربت را خورده و پارچ را دوباره با آب پر میکردم هیچکس متوجه نمیشد چه نیرویی در من بود که مرا از این کار منع کرد؟
این هنرمند گفت: برای مقابله با اختلاس، رشوه ،دزدی، دروغ، بهتان و… به چنین نیرویی نیاز است تا کشوری آباد و مردمی دلشاد داشته باشیم.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰