تاریخ انتشار : یکشنبه 5 بهمن 1399 - 6:01
کد خبر : 88575

«سیدرضا» و زیلوی بمب‌گذاری شده در نماز جمعه!

«سیدرضا» و زیلوی بمب‌گذاری شده در نماز جمعه!

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از مشرق، دوم آبان سال ۱۳۴۷ هجری شمسی در شهرستان خوانسار از استان اصفهان در خانواده ای متدین و سرشناس نوزادی از سلاله رسول اللّه دیده به جهان گشود که نام ایشان را سید رضا نامیدند.  او از نظر نسب خانوادگی

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از مشرق، دوم آبان سال ۱۳۴۷ هجری شمسی در شهرستان خوانسار از استان اصفهان در خانواده ای متدین و سرشناس نوزادی از سلاله رسول اللّه دیده به جهان گشود که نام ایشان را سید رضا نامیدند. 

او از نظر نسب خانوادگی به علمایی چون آقا سید علی اکبر خوانساری (از مبارزین و علمای مخالف دوران ظلم ستم ظل السلطان حاکم اصفهان) و آیت الله سید احمد خوانساری (از مراجع بزرگوار جهان تشیع) می‌رسید.

او در کودکی پدر بزرگوارش را از دست داد و در دامان پر مهر و محبت مادر صالحه و فاضله خود پرورش یافت. 

از همان کودکی علاقه و اعتقادات مذهبی در او کاملا نمایان بود، چنانچه زمانی که شاید بیش از شش سال نداشت در مراسم عزاداری سیدالشهداء (علیه السلام) درحالی که مشک آبی به دستان کوچکش میگرفت، به عنوان سقّا در کاروان طفلان کربلا سقایی میکرد.

او پس از اتمام دوره دبستان وارد مدرسه راهنمایی گردید و خیلی زود یکی از اعضای فعال انجمن اسلامی‌مدرسه شد.

پس از اتمام دوره راهنمایی تحصیلات خود را در رشته برق در هنرستان طالقانی ادامه داد، اما پس از اتمام سال اول با اطلاع از تاسیس مکتب الصادق علیه السلام یا همان دبیرستان سپاه تهران (واقع در محل لانه جاسوسی سابق آمریکا) با ذوق و علاقه خاصی در آزمون ورودی مکتب شرکت کرد و پس از قبول شدن، برای ادامه تحصیل خوانسار را ترک و راهی تهران شد.

 از همان دبیرستان سپاه نیز پس از یادگیری آموزش‌های لازم نظامی‌ به همراه سه نفر از دوستان صمیمی‌اش ثبت نام و داوطلبانه عازم جبهه های حق علیه باطل شد.

او برای حضور در جهبه دیگر آرام و قرار نداشت. گویی مرغ جانش حال و هوای پرواز داشت.

 به گفته مادرش در شب اعزام تا صبح چندین مرتبه از خواب بیدار شد، انگار خیلی نگران بود که از غافله جا بماند، در عین حال مرتب به مادرش اطمینان می‌داد که اتفاقی برایش نمی‌افتد.

سید رضا بعد از مدتی حضور و فعالیت در جبهه در حالی که آتش عشق به شهادت در دلش بیش از پیش زبانه می‌کشید، در عملیات کربلای ۵ شرکت کرد و در تاریخ ۱۳۶۵/۱۱/۲ با اصابت ترکش به بدنش به آرزوی دیرینه خود رسید.

شهید عزیز نوجوانی پرشور و حساس با روحیه ای قوی و شجاع بود. او بسیار متین و مودب با چهره ای بسیار زیبا و نورانی بود.

یکی از اخلاقیات پسندیده شهید سید رضا میرشفیعی علاقه به شرکت در مراسمات مذهبی به خصوص سخنرانی های حاج حسین انصاریان بود و لذا سری کاملی از سخنرانی های ایشان را گردآوری و در هنگام خواب آنها را گوش می‌داد و با این زمزمه های اعتقادی به خواب میرفت.

او همچنین به انجام تکالیف الهی به خصوص روزه‌داری در سنینی که حتی به تکلیف نرسیده بود اهتمام خاصی داشت و همچنین لزوم ولایت پذیری و اهمیت به ولایت فقیه برای او بسیار مهم بود.

او در سال ۱۳۶۲ در نماز جمعه‌ای، که به امامت آیت الله خامنه ای در دانشگاه تهران اقامه شد، شرکت کرد و با اصرار از دوستانش می‌خواست برای شرکت در نماز غسل شهادت هم انجام دهند. 

در آن روز در ساعات آخر خطبه های نماز جمعه که صفوف نماز مرتب و کامل می‌شد،  فردی ناشناس در کنارشان زیلویی برای اقامه نماز در آن محل پهن می‌کند، ولی شهید و دوستانش چند ثانیه قبل از شروع نماز به محل دیگری نقل مکان می‌کنند و ثانیه هایی بعد، انفجار مهیی به وقوع می‌پیوندد و مشخص می‌شود که آن نزدیکی بمبی منفجر شده و تمامی ‌افرادی که روی زیلو نشسته بودند، شهید شدند.

 ولی تقدیر الهی چیز دیگری را برای او و دوستانش رقم زده بود و خواست خداوند این بود که او در آن روز مجروح و با جراحات شدید به بیمارستان منتقل شود، البته موج شدید ناشی از انفجار بمب باعث می‌شود شنوایی یکی از گوش های او بسیار کم شود.

مادر شهید در سال ۱۳۶۶ (حدود یکسال پس از شهادت فرزندش) که مصادف با حج خونین مکه در آن سال بود، در حج تمتع شرکت می‌کند، در روزی که حجاج برای راهپیمایی برائت از مشّرکین آماده می‌شدند، ایشان تب بسیار شدیدی عارض شده و از رفتن به راهپیمایی باز می‌ماند و این باعت ناراحتی و حزن زیادی برای ایشان می‌شود. 

در همان حال مریضی در خواب می‌بینند که فرزند شهیدشان با یک خودرو قرمز رنگ به دنبال مادر می‌آید و با علاقه و محبت خاصی به ایشان می‌گوید که :سوار ماشین شوید تا به طواف خانه خدا برویم، مادر در این حالت متعجب می‌شود که ناگهان بیدار شده و متوجه می‌شوند در عالم رویا بوده اند. 

یادش زنده، نامش جاوید و راهش پر رهرو باد!

ولادت :   ۲ آبان ۱۳۴۷
شهادت : ۲ بهمن ۱۳۶۵

عملیات : کربلای ۵ – شلمچه

مزار : گلزار شهدای خوانسار

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد