تاریخ انتشار : یکشنبه 5 بهمن 1399 - 5:49
کد خبر : 88567

سیاست یکسان کابینه ترامپ و بایدن در برابر ایران/ واکسیناسیون کرونا و چالش ایمنی جمعی

سیاست یکسان کابینه ترامپ و بایدن در برابر ایران/ واکسیناسیون کرونا و چالش ایمنی جمعی

سرویس سیاست مشرق – روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت

سرویس سیاست مشرق – روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

نیاز به معماری جدید روابط ایران با حوزه عربی   سعدالله زارعی در روزنامه کیهان نوشت:

روابط ایران با حوزه عربی ‌نیازمند تحول است و ظرفیت‌هایی وجود دارد که این تحول را ممکن می‌کند. اگر در میان کشورهای عربی، دولت‌های سعودی، مصر، امارات و بحرین بر عدم حضور ایران در حوزه عربی تأکید دارند، کشورهایی هم هستند که بر بهبود روابط حوزه عربی با ایران اصرار می‌کنند. در میان کشورهای عربی، دسته سومی هم وجود دارند که نسبت به برقراری یا توسعه روابط با ایران علاقه‌مند هستند اما دسته‌بندی کشورهای عربی به مخالف و موافق ایران، آنان را در شرایط انتظار قرار ‌داده است. از سوی دیگر اگر به صفحه منطقه‌ عربی در غرب آسیا و در شمال آفریقا نگاه بیندازیم، درمی‌یابیم که هیچ دلیل روشنی بر خصومت بین کشورهای عربی و ایران وجود ندارد. در این میان مهندسی نوعی از دیپلماسی از سوی ایران می‌تواند شرایط موجود میان ایران و حوزه عربی را دگرگون کند. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:

۱- منطق سیاسی حکم می‌کند کشورهای یک منطقه و پیروان یک دین به صورت قطعی به هم همبسته ‌باشند و شکاف و نقار میان آنان، عارضی است و نوعاً به عامل خارجی مربوط می‌شود. در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا، حوادث آن همه اعضا را تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ خواه این حوادث و رخدادهای سازنده و ایجابی و خواه مخرب و سلبی باشند. ما در سال‌های اخیر مشاهده کردیم که پدیده گروه‌های تکفیری که ساخته و پرداخته سازمان‌های اطلاعاتی بودند و فقط رنگ دینی و مذهبی داشتند، همه کشورهای اسلامی را تحت تأثیر قرار دادند. در این میان فقط بعضی از دولت‌ها که هدف‌گذاری گروه‌های تکفیری از سوی سازمان‌های اطلاعاتی غربی را به نفع خود ارزیابی می‌کردند تا مدتی با این موج همراهی کردند. آنان گمان می‌کردند موج تکفیر فقط کشورهای رقیب آنان را آسیب می‌زند و یا گمان می‌کردند می‌توانند از آن برای تغییر روند منطقه بهره‌مند شوند. اما اکثر همین دسته از دولت‌ها هم به زودی دریافتند که این موج موقعیت همه کشورهای اسلامی را تضعیف می‌کند و فقط به نفع دشمنان مشترک آنان – رژیم صهیونیستی و… – است. از این رو بود که این دولت‌ها هم سعی کردند حساب خود را از گروه‌های تکفیری جدا کنند. نمونه دیگر اقدام آمریکا در حمله نظامی به دو کشور مسلمان -افغانستان و عراق- و تهدید چند کشور اسلامی دیگر بود که به ضرر همه کشورهای اسلامی بود و البته در این بین بعضی از کشورهای عربی -‌شامل سعودی- به گمان اینکه این جنگ‌ها روند منطقه را به نفع آنان تغییر می‌دهد با آنها همراهی کردند. اما زمان زیادی نگذشت که آنان نیز به صف مخالفان این دو جنگ پیوستند و متوجه این واقعیت که این جنگ‌ها به «ضرر همه» است، شدند. منطقه ما در این سه دهه از این ماجراها بسیار به خود دیده است و از این رو به نوعی عقلانیت سیاسی رسیده است.

در طول دهه‌های اخیر تلاش زیادی صورت گرفته است تا نوعی اسلام‌هراسی، شیعه‌هراسی، مقاومت‌هراسی، ایران‌هراسی و سپاه‌هراسی، جای هراس از برنامه‌های مخرب آمریکا و رژیم صهیونیستی را بگیرد. این موج‌ها با شدت تمام به راه افتادند تا کشورهای این منطقه اسلامی را به یک جبهه‌بندی در مقابل هم برسانند و نیروی مسلمانان را تحلیل ببرند. این موج‌ها اگرچه تا حدودی موفق هم شدند و حتی به جنگ‌هایی هم میان مسلمانان انجامیدند اما کشورهای اسلامی به مرور از این موج‌ها فاصله گرفتند و امروز اثر این امواج تا حد زیادی از بین رفته است.

۲- جمهوری اسلامی ایران در این سال‌ها سیاست خردمندانه‌ای را در پیش گرفته است. صبوری ایران در برابر اعوجاج‌های منطقه‌ای و عفو برادرانه اقداماتی که بعضی از دولت‌های منطقه علیه ایران به راه‌ انداختند و نثار کمک‌های ویژه به آن دسته از کشورهای منطقه که گرفتار بلیه‌های امنیتی شده بودند، بدون آنکه از اعطای این کمک‌ها چشمداشتی داشته باشد، فضای جدیدی نسبت به ایران پدید آورده است.

ایران در طول این سال‌ها نشان داد کشوری قدرتمند است و مخالفت و حتی دشمنی غرب با آن نمی‌تواند از قدرت آن بکاهد. پیشرفت‌های شگرفت علمی و تکنولوژیک ایران در کنار تلاش اقتصادی داخل به گونه‌ای که کشور علی‌رغم فشارهای شدید غرب دچار به‌هم‌ریختگی نشود، هرگونه انتظار مخالفان را برای عقب راندن ایران از منطقه از بین برده است. از سوی دیگر قدرت نظامی رو به رشد ایران هرگونه امید به امکان حمله نظامی خارجی به جمهوری اسلامی را منتفی کرده و جسارت ایران در دفاع از خود در برابر قدرت نظامی آمریکا هرگونه موفقیت برنامه خارجی علیه ایران را به یأس مبدل کرده است. بر این اساس هر روزه در نشریات و خبرگزاری‌های بزرگ غرب، اعتراف به قدرت و اقتدار ایران منعکس می‌شود. ایران در بعد توانایی نظامی توانسته است کشورهای دوست خود در منطقه را نجات دهد و ثبات را به آنان بازگرداند. پس در یک کلمه ایران و قدرت آن در منطقه به رسمیت شناخته شده و هرگونه انتظار تغییر نظام سیاسی ایران و یا تغییر سیاست‌های بنیادی آن را منتفی کرده است. این سرمایه مهمی برای جمهوری اسلامی است و حالا وقت آن است که نظام یک گام مهم برای ارتقاء موقعیت سیاسی و… منطقه بردارد.

۳- زمزمه لزوم همکاری با ایران و برقراری روابط فعال با آن در میان کشورهای عربی به گوش می‌رسد. در منطقه خلیج ‌فارس هفت دولت عربی وجود دارد که حداقل پنج دولت آن شامل عراق، قطر، کویت، عمان و یمن خواستار حل و فصل مسایل میان کشورهای عربی منطقه و ایران هستند و این در حالی است که «امارات متحده عربی» نیز علی‌رغم فشار شدیدی که از سوی دولت سعودی متوجه آن بوده، به حفظ روابط با جمهوری اسلامی اصرار دارد. در این میان فقط دو دولت سعودی و بحرین مخالف بهبود روابط کشورهای عربی با ایران هستند.

در طول سال‌های گذشته این باور در دستگاه دیپلماسی ایران وجود داشته که بدون بهبود روابط با عربستان، امکان فعال‌سازی روابط ایران با حوزه عربی وجود ندارد. در واقع در این انگاره کلید روابط ایران با کشورهای عربی جنوب خلیج فارس به ریاض سپرده شده است! البته در طول این دوران، ایران با دولت‌های قطر، امارات، کویت، عمان، عراق و یمن روابط داشته اما این روابط -‌به جز در مورد عراق- عمدتاً در روابط سیاسی محدود مانده و عملاً در ارتقاء مناسبات اقتصادی و فرهنگی میان ایران و این کشورها کاری صورت نگرفته است.

نگاه به تجربه روابط ما با حوزه عربی به ما می‌گوید وقت آن است که از یک‌سو انگاره روابط عربی با اجازه ریاض را کنار بگذاریم و از سوی دیگر به روابطی چندوجهی و متنوع بیندیشیم که هم برای ایران و هم برای کشورهای عربی منطقه راهگشا باشد. برای عبور از شرایط فعلی باید با کشورهای یادشده ابتدا وارد مذاکرات دوجانبه شویم و ضمن تشریح وضعیت منطقه، در زمینه‌های مختلف به توافق برسیم و پس از آن یک اجلاس مشترک ایران‌- عربی را در یکی از کشورهای یادشده برگزار کنیم و در مورد روابط جمعی به توافق برسیم. این کار امکان‌پذیر است. ما باید بدانیم که شرایط ذهنی این کشورها پس از شکست‌های پیاپی آمریکا در منطقه تغییرات مهمی کرده و وضع رژیم صهیونیستی در داخل سرزمین‌های اشغالی آنان را به جمع‌بندی‌هایی رسانده است وگرنه اگر با محاسبات سابق بود فشار ویژه رئیس‌جمهور سابق آمریکا به این کشورها برای آشکارسازی روابط با رژیم صهیونیستی اکثر این کشورها با تل‌آویو به توافق رسیده بودند. بنابراین با نگاه به وضع منطقه و اعتباری که ایران از طریق راهبرد مقاومت کسب نموده است، می‌توانیم روابط جدیدی را با حوزه عربی داشته باشیم. بهبود روابط ایران و این کشورها و تبدیل قطب‌بندی‌های عربی-ایرانی به قطب‌بندی امنیت دست‌جمعی در مقابل باج‌خواهی غرب می‌تواند نتایج مهمی در پی داشته باشد و برای همه کشورها مطلوب تلقی شود:

– بهبود روابط عربی با ایران و خروج از روابط تک‌بعدی و دستیابی به روابط در جنبه‌های مختلف، می‌تواند به جنگ کنونی علیه یمن خاتمه دهد. امروز هیچ کشور عربی در منطقه نیست که روش عربستان را کمک‌کننده به امنیت منطقه بداند. همه کشورهای عرب منطقه -‌به جز دولت سعودی- علاقه دارند این جنگ به سرعت به پایان برسد.

– روابط ایران با کشورهای عرب جنوب خلیج‌ فارس می‌تواند اختلاف میان این کشورها را کاهش دهد و از سوی دیگر برای مقابله با پدرخواندگی سعودی بر این کشورها و مهار رفتار ریاض به کشورهای مذکور کمک نماید. این کشورها در سال‌های گذشته هزینه‌های زیادی بابت قرار گرفتن در جبهه‌ای عربی مقابل ایران پرداخته‌اند و این در حالی است که بنا به اظهارات متعدد مقامات ارشد این کشورها، هیچ دلیلی برای این دشمنی نداشته‌اند. روابط فعال ایران با پنج کشور عربی اختلافات میان آنان و دولت‌های دیگر را کاهش می‌دهد و این نتیجه‌ برای همه مردم در منطقه شیرین است.

– تقویت روابط ایران و کشورهای عربی می‌تواند به حل و فصل موضوعی به نام «اخوان‌المسلمین» میان آنان منجر شود. ایران در طول دهه‌های قبل و به ویژه در ده سال گذشته، نوع خاصی از ارتباط با شعوب مختلف اخوان‌المسلمین را دنبال کرده است؛ ایران آن را پدیده‌ای واحد ندیده و با گونه‌های مختلف آن برخورد متناسبی داشته و این می‌تواند یک الگو برای کشورهای دیگر هم باشد.

ایران به آن دسته از گروه‌های اخوانی منطقه عربی که درصدد به دست گرفتن قدرت از راه‌های مسالمت‌آمیز بوده‌اند کمک کرده و در مقابل آن دسته از اخوانی‌ها که از طریق توسل به خشونت و دسته‌بندی و اختلاف میان مسلمانان درصدد به قدرت رسیدن برآمده‌اند، قرار گرفته است. روابط ایران با کشورهای عربی جنوب که بعضی -‌مثل قطر و عمان- با اخوان‌المسلمین رابطه دارند و بعضی – مثل امارات و عربستان و تا حدی کویت- که با آنان رابطه‌ای خصمانه داشته‌اند، می‌تواند به ترسیم رابطه‌ای متعادل با اخوان‌المسلمین بینجامد. به شکلی که نگاه‌های کنونی دولت‌های عربی به اخوان که نوعاً تهدید تلقی شده است، به نگاه فرصت، تغییر پیدا کند. اخوانی‌ها این آمادگی را دارند که شرایط دشوار کنونی را با نوعی تفاهم، به نقطه تعادل برسانند.

– بهبود روابط ایران با کشورهای عربی جنوب خلیج‌ فارس، هزینه‌های نظامی آنان را پایین می‌آورد چرا که این هزینه‌ها از سه مسئله ناشی می‌شود؛ تهدیدنمایی قدرت ایران برای کشورهای منطقه، تهدیداتی که از ناحیه بعضی از دولت‌های عرب متوجه بعضی دیگر از دولت‌های عرب منطقه است و تهدیدات بالفعل و بالقوه‌ای که از ناحیه گروه‌های نوپدید تروریستی متوجه این کشورهاست. غرب با تأکید بر این سه موضوع، بخش زیادی از درآمدهای این کشورها را به خرید و انبار کردن سلاح معطوف کرده است. رابطه ایران با این دولت‌ها هر سه دسته این تهدیدات واقعی و یا ساختگی را از بین می‌برد، رابطه گرم و چندوجهی با ایران جایی برای تهدیدنمایی ایران برای کشورهای برادر عربی باقی نمی‌گذارد، همگرایی با ایران، تهدید کشورهایی نظیر عربستان علیه کشورهای عرب دیگر را به صفر می‌رساند و تجربه ایران در مبارزه موفق با گروه‌های نوپدید تروریستی، اعتماد به نفس زیادی به این دولت‌ها می‌دهد و موضوع ضرورت خرید سلاح و انبار کردن آن را از بین می‌برد و در نهایت از این طریق نفوذ غرب هم کاهش یافته و توطئه‌های خطرناکی مثل گسترش امنیتی و سیاسی رژیم اسرائیل در مناطق اسلامی هم خنثی می‌شود.

آموزش ترکیبی جایگزین آموزش آنلاین  فخرالدین احمدی دانش‌آشتیانی در روزنامه ایران نوشت:

درخصوص شرایط کرونا و وضعیت آموزش و پرورش در سال پیش‌رو نیاز به تأمل بیشتر است. همان‌گونه که شرایط موجود کمک شایانی در تغییر روش‌های آموزشی و تربیتی بخصوص افزایش مهارت‌های دیجیتال معلمان و دانش‌آموزان کرد در مقابل به‌دلیل حضورنداشتن دانش‌آموزان در محیط مدرسه، مشکلاتی در روند آموزش و تربیت به‌وجود آورده است که شاید بروز آن در مقطع کنونی مشهود نباشد ولی قطعاً در آینده مشخص می‌شود که آسیب‌های قابل ملاحظه‌ای در روند تعلیم و تربیت در ابعاد آموزش و تربیت به‌ وجود آورده است. این آسیب‌ها شامل افزایش درصد ترک‌تحصیل در کودکان و نوجوانان، افت کیفیت آموزش دانش‌آموزان و عدم امکان تجربه زیستی کنار هم بودن آنهاست که بسیار در رشد مهارت‌های زندگی مؤثر است. اگر چه فضای مجازی و تجربه آموزش مجازی منجر به افزایش مهارت‌های دانش‌آموزان و معلمان شده و می‌تواند در جهت افزایش کیفیت فعالیت‌ها اثربخش باشد ولی نباید این تصور حاصل شود که به تنهایی امر یاددهی – یادگیری در فضای مجازی بیشتر است چرا که در فرآیند یادگیری، هدف انتقال دانش نیست که بتوان از این طریق انجام داد، بلکه موضوع تربیت که مأموریت اصلی مدرسه است با الگوپذیری در محیط مدرسه و تعامل دانش‌آموزان با یکدیگر و ارتباط حضوری با مربیان شکل می‌گیرد.

با توجه به اهمیت تعلیم و تربیت دانش‌آموزان بخصوص کودکان و نوجوانان در مقاطع پیش‌دبستان و دبستان و ضرورت حضور آنان در مدرسه، لازم است دولت و وزارت آموزش و پرورش حداکثر توان خود را برای رفع مشکل آموزش این عزیزان به‌کار بندد تا هم معلمان اطمینان حاصل نمایند که محیط مدرسه مشکلی برایش از نظر استانداردهای بهداشتی به‌وجود نمی‌آورد و هم اولیای دانش‌آموزان اطمینان خاطر پیدا کنند که با حضور فرزندان شان در مدرسه مشکلی برای سلامتی آنان ایجاد نمی‌شود.

دولت می‌تواند در خصوص واکسیناسیون پزشکان، پرستاران و معلمان اولویت قائل شود و زودتر به این امرپرداخته شود و در مقطع فعلی هم می‌تواند تمام سعی خود را در جهت واکسیناسیون آنان انجام دهد تا در شروع سال تحصیلی آینده تمامی معلمان و نیز دانش‌آموزان (درصورتی که واکسن زدن برای آنان از نظر پزشکی لازم است) واکسینه شده باشند و بتوانند با حضور در مکان‌های آموزشی به فعالیت خود بپردازند. همچنین باید توجه داشته باشیم که تجربه آموزش مجازی و عادت معلمان و دانش‌آموزان در کارکردن در این فضاها باید مورد استفاده در آموزش قرار گیرد. همان‌طور که قبلاً اشاره کرده بودم استفاده از فناوری در آموزش باعث ارتقای کیفیت آموزش می‌شود. ضرورت دارد وزارت آموزش و پرورش آیین‌نامه و دستورالعمل‌های خود را برای استفاده از این نوع سیستم آموزشی در سال تحصیلی آینده تدوین نماید.

در این خصوص توصیه می‌شود که آموزش ترکیبی را به‌عنوان روش آموزش جایگزین درنظر گرفته تا هم از مزایای فناوری برای شرایط کنونی و تربیت استفاده شود و هم مدت‌زمان حضور دانش‌آموزان در مدرسه را کاهش دهد. علاوه بر این، در هر صورت اگر امکان واکسیناسیون تا زمان شروع سال تحصیلی میسر نباشد روش استفاده از آموزش ترکیبی این امکان را فراهم می‌سازد که مدت‌زمان حضور دانش‌آموزان و نیز تعداد همزمان آنان در محیط مدرسه کاهش یابد، ولی منجر به آموزش کامل مجازی نشود.

سیاست یکسان کابینه ترامپ و بایدن در برابر ایران محمدحسن آصفری در روزنامه وطن امروز نوشت:

ترامپ به آرزوی مجدد تکیه زدن به کرسی ریاست‌جمهوری آمریکا برای دوره دوم نرسید و ناچار شد کاخ سفید را ترک کند.

وی در حالی کاخ سفید را ترک کرد که امروز سوالات بسیاری در اذهان عمومی دنیا درباره عملکرد وی وجود دارد. وعده‌هایی که ترامپ درباره حل مشکلات اقتصادی، بالا بردن سطح بین‌المللی دولت آمریکا، ایجاد بستر لازم برای سرمایه‌گذاری در آمریکا و کاهش تعداد بی‌خانمان‌ها در آمریکا و ایستادگی در برابر قدرت‌نمایی اقتصاد چین به مردم آمریکا داد ولی هیچ کدام عملیاتی نشد و امروز در برابر افکار عمومی این کشور باید پاسخگو باشد.

اما بسیاری در ایران به دنبال این هستند بدانند آیا با آمدن بایدن مسیر حل مشکلات ایران و آمریکا هموار است یا نه؟ برخی درباره این مساله ادعا دارند که با روی کار آمدن بایدن تغییراتی در سیاست خارجی آمریکا رخ خواهد داد، بایدن به برجام برخواهد گشت و تحریم‌هایی که علیه ایران اعمال شده را لغو خواهد کرد.

اما گروهی دیگر بر این باورند تفاوتی بین ماهیت رفتاری بایدن و ترامپ وجود ندارد و سیاست‌های آمریکا مانند گذشته ادامه خواهد داشت.

اما آنچه برای ما مهم است، این است که مادامی که توانمندی‌های داخلی کشور در عرصه‌های اقتصادی، بین‌الملل و دفاعی را بالا نبریم، چه بایدن در راس آمریکا باشد و چه ترامپ برای ما تفاوتی نخواهد کرد، زیرا در رفتار آمریکایی‌ها نسبت به انقلاب اسلامی تغییری ایجاد نخواهد شد. تا زمانی که سیاست‌مداران آمریکایی- چه جمهوری‌خواهان چه دموکرات‌ها- سیاست‌های رژیم صهیونیستی و لابی اسرائیلی در کنگره را اولویت کار خود قرار داده و دنبال می‌کنند هیچ اتفاقی در سطح روابط جمهوری اسلامی ایران و آمریکا به وجود نخواهد آمد.

نباید نگاه دولتمردان ما به این باشد که بایدن برای کشور ما آورده‌ای خواهد داشت، دستگاه دیپلماسی کشور به جای اینکه سبدهای خود را جلوی کاخ سفید بچیند، بهتر است از این فرصت برای مقاوم‌سازی کشور و افزایش توان داخلی استفاده کند. باید با ایجاد روابط سازنده با کشورهای همسایه بویژه کشورهای حوزه خلیج‌فارس جایگاه دیپلماسی خود را در سطح دنیا بالا ببریم. آن زمان است که قدرت چانه‌زنی ما در عرصه بین‌الملل بالا خواهد رفت و طرف آمریکایی مجبور خواهد شد خواسته‌های جمهوری اسلامی ایران را اجابت کند. جریانی که به دنبال سازش با آمریکا بدون دریافت هیچ امتیازی است باید بداند ما یک بار به آمریکایی‌ها در موضوع برجام اعتماد کردیم و هنوز چوب این اعتماد بدون ‌تدبیر را می‌خوریم. آمریکا هنوز حاضر نشده به تعهدات خود عمل کرده و تحریم‌هایی که علیه ملت ایران اعمال کرده را لغو کند. آنها پا را فراتر گذاشته و از برجام خارج شدند و سردار محبوب ما را هم شهید کردند. اگر قرار است مذاکره‌ای صورت گیرد لازمه آن مقدماتی است که شامل لغو تحریم‌ها می‌شود و تا زمانی که تحریم‌ها برداشته نشده است، هرگونه مذاکره با آمریکا اشتباه محض است.

اگر قبل از پیروزی بایدن چراغ سبزهایی برای ادامه مذاکرات نشان داده می‌شد، باید بدانیم آمریکا رفاقت را نمی‌فهمد و پایبند هیچ پروتکل بین‌المللی نیست. باید مانند خودشان موضع‌گیری کنیم، هر زمان در برابر آمریکا کوتاه آمدیم، آنها پا را فراتر گذاشتند.

اگر قرار است مذاکره صورت گیرد باید با اذن رهبر حکیم انقلاب باشد و دولت این اجازه را ندارد که بساط مذاکره تازه را پهن کند. یک بار به دولت این اجازه داده شد که با عنوان نرمش قهرمانانه پای میز مذاکره بنشیند اما دولت در این نرمش قهرمانانه نتوانست منافع ملت ایران را دنبال کند؛ از این رو نباید این اشتباه دوباره تکرار شود. آمریکا لااقل باید خسارت‌هایی که در طول ۷ سال گذشته بر ملت ایران وارد شده را جبران کند، تحریم‌ها را لغو کرده و بعد از آن درباره هرگونه مذاکره دیگری تصمیم‌گیری کند.

آمریکا تا زمانی که سیاست‌های رژیم اشغالگر صهیونیستی را دنبال می‌کند، منافعش در مذاکره با جمهوری اسلامی ایران نیست. زمانی آمریکا می‌تواند صحبت از مذاکره کند که نیازی به اجازه گرفتن از تل‌آویو نداشته باشد. دولت به جای آنکه توان دستگاه دیپلماسی را برای مذاکره با آمریکا خرج کند باید به دنبال تقویت سیاست خارجی باشد؛ دنیا تنها آمریکا نیست، بسیاری از کشورها امروز توانسته‌اند بدون اتکا به آمریکا به قله‌های پیشرفت و موفقیت دست پیدا کنند.

کسانی که فکر می‌کنند با روی کار آمدن بایدن و رفاقت برخی اعضای دولت بایدن با دستگاه دیپلماسی می‌توانند دوباره پای میز مذاکره بنشینند، بدانند نمی‌توان در برابر افرادی چون «وندی شرمن» ذوق‌زده شد. اینها کسانی هستند که یک بار در برابر آنها مذاکره کردیم اما هیچ کدام بدون اجازه لابی صهیونیسم هیچ گامی برنخواهند داشت. نباید یک بار دیگر فریب لبخندهای امثال شرمن را بخوریم، چرا که اگر یک بار دیگر در برابر آمریکا فریب بخوریم، راه برگشتی برای ما باقی نخواهد ماند.

 اهمیت نهاد خانواده در نقش پرسشگری دانش‌آموزان امیرعباس میرزاخان در روزنامه آرمان ملی نوشت:

پرسشگری از ویژگی‌های کودکان و سرآغاز آگاهی و تفکر انتقادی است که خانواده در آن نقش اساسی دارد. نگرش بدبینانه و بدون حساسیت نسبت به این مساله، موجب سرکوب حس پرسشگری کودکان می‌شود و سبب می‌شود کودکان در مواجهه با موضوعات و مسائل مختلف زندگی نتوانند راه درستی را برگزینند.پرسشگری به‌مثابه یک مهارت، در همه سطوح تعامل اجتماعی موردنیاز است و عنصری کلیدی در فرآیند یادگیری محسوب می‌شود و نهادینه کردن این رسم نیکو، به معنای دستگیری مخاطبان برای رسیدن به سرمنزل مقصود در جاده تعلیم و تربیت است. از این‌رو، هنر پرسشگری به منزله موثرترین ابزار در عرصه تربیت مورد توجه است. اگر پرسش به صورت منطقی و در زمان مناسب مطرح شود، می‌تواند در همه جا، برای همه موقعیت‌ها و انواع یادگیری‌ها مفید واقع شود. بسیاری از صاحب‌نظران تعلیم و تربیت عقیده دارند پرسش خوب و درست، نصف پاسخ است و توانایی پرسشگری در انسان از چهارسالگی بروز می‌کند و شیوه‌های مواجهه با پرسش‌های کودک روی شخصیت و آینده او تاثیری بسزایی دارد.

کودکان قبل از ورود به مدرسه بسیار کنجکاوند و والدین و اطرافیان را آماج پرسش‌های پی‌درپی درباره موضوعات گوناگون قرار می‌دهند. با ورود به مدرسه ممکن است فضا و شیوه‌های آموزشی مدارس قدرت پرسشگری دانش‌آموزان را افزایش یا کاهش دهند. با توجه به اهمیت و ضرورت پرسش در فرآیند یاددهی-یادگیری، باید به تقویت روحیه پرسشگری در دانش‌آموزان توجه شود. توجه به بُعد پرسشگری، درگیرکردن ذهن با پرسش‌ها و بحث و گفت‌وگو درباره آنها می‌تواند باعث ظهور و بروز ایده‌ها و کشف استعدادها در دانش‌آموزان شود. در سال‌های ابتدایی دولت تدبیر و امید رئیس‌جمهور نقادی و پرسشگری در دانش‌آموزان را عامل اساسی در یادگیری عنوان کرد و این موضوع در آموزش‌وپرورش به عنوان یک برنامه راهبردی گنجانده شد. برخی مطالعات نشان می‌دهد که پرسشگری مهم‌ترین روش یادگیری فعال در دانش‌آموزان و تحکیم ساختار دانش آنها را پشتیبانی می‌کند.

تحول جاری در آموزش‌وپرورش بر اهمیت درگیر ساختن دانش‌آموزان با سوال‌های پی‌درپی تاکید دارد و بر این باور است که پرداختن به اندیشه سوال- محوری در تعلیم و تربیت سرچشمه ایجاد تفکر انتقادی در دانش‌آموزان است. هرچند در برخی روش‌های رایج در آموزش‌های غیررسمی کشور مانند پدیده کنکور عملا کنجکاوی و خلاقیت در دانش‌آموزان ایجاد نمی‌شود ولی در سند تحول بنیادین به عنوان مهم‌ترین سند رسمی آموزش کشور بر رویکرد آموزش‌وپرورش به برنامه‌های تفکر انتقادی از دوران کودکی و در کانون خانواده تاکید شده است که در این زمینه آموزش‌وپرورش برنامه‌هایی را پیش‌بینی کرده که بخشی از آن در کتاب‌های درسی و عمده آن در برنامه غیررسمی و فوق برنامه لحاظ شده است. آگاهی والدین و معلمان از آثار سودمند روحیه پرسشگری و نقد کردن مسائل به سبب نفوذ معنوی بیشترشان بر دانش‌آموزان تاثیری بسیار اساسی در تقویت این مهارت پسندیده دارد.

والدین مطلع و آگاه اهمیت پرسش‌های کودکان و فرزندان خود را می‌دانند. کودک در خانواده پندارهای اولیه درباره جهان و همچنین شیوه‌های سخن گفتن و هنجارهای اساسی رفتار را فرامی‌گیرد و نگرش‌ها، خلقیات و روحیات خود را شکل می‌دهد به گونه‌ای که زمینه‌ساز رشد و رفاه فیزیکی، روانی و اجتماعی فرد را می‌شود. لذا، خانواده نخستین پایه‌گذار شخصیت و ارزش‌ها و معیارهای فکری است که نقشی موثر در تعیین سرنوشت و سبک و خط‌مشی زندگی آینده فرد دارد. نتایج پژوهش‌های مختلف نشان می‌دهد که تغییر نگرش تربیتی اولیا از طریق آموزش آنان از سوی معلم و بهره‌گیری معلمان از روش تدریس فعال و ایجاد هماهنگی میان عملکرد معلم و اولیا در ارتباط با دانش‌آموزان، سبب ایجاد مهارت‌هایی مثل اعتمادبه‌نفس، صاحب‌نظر بودن، پیشرفت در درس و تقویت قدرت استدلال و تجزیه و تحلیل شده است و این نشان می‌دهد که آموزش‌وپرورش در اجرای برنامه‌های آموزش خانواده بر بهبود تفکر انتقادی و پرسشگری دانش‌آموزان تاثیر زیادی داشته است. جامعه‌ای که نیاز دارد بخشی عظیم از شهروندانش توانایی حل مشکلات را داشته باشند باید از سال‌های نخست کودکی گام بردارد، سپس با روش‌های منظم به بسط و پرورش این کیفیت‌ها در دوران تحصیل در مدارس اقدام کند.

حال با توجه به اینکه، روابط و کارکرد مناسب خانواده برای سلامتی فرد، خانواده و جامعه ضروری است و با درنظرگرفتن روابط والد- فرزندی و شناخت آن به منزله یکی از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین روابطی که افراد می‌توانند تجربه کنند و نیز این امر که آنها عاملی موثر و مداخله‌گر در کیفیت عملکردهای تحصیلی فرزندان به شمار می‌روند و با توجه به اینکه خانواده به عنوان مرکز اصلی اندیشه، تفکر و پرسشگری کودکان می‌تواند نقش حمایتی و اصلی خود را بهتر ایفا کند. موارد زیر برای والدین پیشنهاد می‌شود:

۱. فرزندان خود را برای پرسشگری تشویق و در مسائل علمی آنان را همراهی کنند.

۲. به هنگام پرسش و اعتراض فرزندان آنان را مورد سرزنش و بازخواست قرار ندهند.

۳. با فرزندان خود ارتباط و تعامل سازنده برقرار و با آنان اعتماد و همدلی کنند.

۴. از انجام دادن تکالیف درسی فرزندان و خرید کتاب‌های حاوی پاسخ تکالیف و تمرینات (حل المسائل، گام‌به‌گام یا هر عنوان دیگر) خودداری کنند.

۵. فعالیت‌های فرزندان خود را به‌ویژه زمانی که حالت کنجکاوانه دارد، سرکوب نکنند.

۶. با توجه به گستره جست‌وجوی‌های اینترنتی به فرزندان خود مسیر صحیح پرسشگری و یافتن پاسخ‌ها را نشان و آموزش دهند.

مقاومت همچنان شگفتی‌ساز است عباس حاجی نجاری در روزنامه جوان نوشت:

قضاوت در مورد رفتار تیم آینده تیم جدید حاکم بر کاخ سفید در مواجهه با ایران اگر چه زود است، اما مواضعی که در روزهای اخیر از سوی نامزدهای بایدن برای مشاغل کلیدی دولت آینده امریکا پیرامون ایران مطرح شده است، بیانگر چند گزاره کلیدی است که طبعا راهکارهای انتخابی آن‌ها برای مواجهه با ایران نمی‌تواند بدون توجه به این گزاره‌ها باشد.

۱. ابراز نگرانی از تداوم وتقویت نفوذ منطقه‌ای ایران کلید واژه‌ای است که نه تنها اعضای تیم بایدن بارها بر آن تاکید کرده‌اند بلکه پمپئو وزیر خارجه دولت ترامپ نیز حتی در روزهای پایانی حضورش در کاخ سفید به آن اعتراف و آن را یکی از مهم‌ترین تهدیدهای پیش روی امریکا در منطقه قلمداد کرد. آن‌ها اگرچه از درک چرایی این نفوذ وتداوم آن عاجز بوده وصرفا آن را ناشی از کمک‌های مادی ایران می‌دانند، اما اذعان می‌کنند که به رغم جنایات تروریستی ترامپ در به شهادت رساندن سردار سلیمانی و همراهانش، تنها دستاورد امریکا از این جنایت، نا امن‌تر شدن منطقه برای نظامیان تروریست امریکایی است که این روزها در اثر جابه‌جایی‌های متعدد و حملاتی که به کاروان‌های امریکایی در این جابه‌جایی‌ها وارد می‌شود، امنیت روانی خود را نیز از دست داده وبرای رهایی از کا بوس حملات انتقامی نیروهای مقاومت که حداقل خواسته آن‌ها اخراج امریکایی‌ها از منطقه است، لحظه شماری می‌کنند.

۲. دومین محور نگرانی تیم جدید به توانمندی هسته‌ای ایران باز می‌گردد در این زمینه اگر چه اشتباه دولت یازدهم در از بین بردن ظرفیت‌های هسته‌ای کشور قبل از اینکه طرف مقابل به تعهدات خود عمل کنند خسارت جبران ناپذیری را به کشور وارد کرد و چه بسا جسارت ترامپ در خروج از برجام ناشی از این شتابزدگی دولت بود، اما اقدامات صورت گرفته در عرصه هسته‌ای در ماه‌های اخیر که متأثر از تداوم مقاومت فعال در کشور وحمایت رهبری معظم انقلاب، مجلس شورای اسلامی و… را با خود دارد، باعث شد که موازنه قوا در این عرصه نیز به نفع ایران رقم بخورد که روشن‌ترین مصداق آن بیانیه تروئیکای اروپایی و جنجال سازی‌های اخیر صهیونیست‌ها علیه ایران در زمینه افزایش میزان غنی شده‌ها و راه‌اندازی سانتریفیوژهای نسل جدید در فردو و نطنز یا دیگر فعالیت‌ها است که رونمایی از آن امریکایی‌ها و اروپایی‌ها را غافلگیر کرده است.

۳. تبلور ظرفیت‌های نظامی ایران که در رزمایش‌های اخیر نیروهای مسلح به نمایش درآمد وجهانیان را متحیر کرد، در طرف مقابل تردیدی باقی نگذاشت که سیاست‌های تحریم و فشار گذشته نه‌تن‌ها توانمندی نظامی ایران را کاهش نداده، بلکه در نقطه مقابل نیروهای مسلح ایران به چاره‌جویی برای شناسایی واتخاذ تاکتیک‌های نوین برای مقابله با تهدیدات احتمالی نظامی دشمن واداشته است. این رزمایش‌ها که گستره آن در روزهای اخیر پاسخی حداقلی به نمایش‌های مضحک نظامی امریکا در اعزام ناو هواپیمابر و زیردریایی و ب ۵۲ به منطقه خلیج فارس بود، نه تنها جنگ روانی طراحی شده توسط امریکا را خنثی کرد، بلکه در نقطه مقابل موازنه نظامی را نیز به نفع ایران تغییر داد این امر را در بازتاب رزمایش‌ها توسط رسانه‌های غربی‌ها و سردرگمی نظامیان امریکایی در بازگرداندن و یا ماندن ناو هواپیمابر امریکایی در منطقه خلیج فارس می‌توان دید.

۴. جنگ اراده‌ها چهارمین عرصه‌ای است که امریکایی‌ها و به ویژه تیم ترامپ به نتیجه‌بخشی فشارها برای تحقق آن امیدوار بودند. در حوزه اثرگذاری این جنگ در توده‌های اجتماعی، امیدواری آن‌ها به تحریک اجتماعی و کشاندن مردم به صحنه در اعتراض به نظام بود. آشوب‌های دی ماه ۹۶ در آستانه خروج ترامپ از برجام و غائله آبان ماه ۱۳۹۸ که محصول بی‌تدبیری در اجرای یک تصمیم مهم ملی بود، امریکایی‌ها را به شکل‌دهی به یک غائله جدید، امیدوار کرده بود. اما به طور قطع می‌توان گفت که مردم در این جنگ بسیار هوشمندانه‌تر عمل کرده و به رغم تحمل بیشترین فشارها وتحریم‌ها که فراتر از برنامه دشمنان، محصول ناتوانی و ضعف دولتمردان بود، دشمنان را ناکام گذاشتند. اما آسیب پذیری در حوزه دولتمردان و مسئولان و طیفی از رسانه‌های داخلی، هم تیم ترامپ را به نتیجه بخشی فشارها در روزهای پایانی امیدوار کرده بود و هم تیم بایدن را که متاثر از برآوردها از داخل ایران این روزها تلاش زیاد دارد تا با بهره‌گیری از ثمره فشارها و تحریم‌های تیم ترامپ در عین مهار ظرفیت‌های مورد اشاره، حتی بر انتخابات ۱۴۰۰ ایران نیز اثر بگذارد، اگرچه رهبری معظم انقلاب با موضع گیری‌ها و هشدارهای خود عملاً گذرگاه‌های نفوذ و اثرگذاری دشمنان را مسدود کرده‌اند.

آنچه که در ارزیابی این مولفه‌های قدرت می‌توان به آن اشاره کرد، این است که محور اصلی این تحولات در حوزه گفتمان انقلابی و مقاومت تعریف شده و در این موازنه نقش عوامل تندروی افراطی که سابقه در فتنه‌های گذشته داشتند، تنها تخریب ظرفیت‌های درونی و پیام رسانی به دشمن است و این در حالی است که یکی از مهم‌ترین پیامدهای عملکرد سال‌های اخیر ترامپ آشکار کردن ماهیت تفکر غرب گرایانه و فروپاشی بتی بود که این‌ها در سال‌های اخیر در داخل از غرب ودمکراسی آن ساخته بودند.

یک جمع بندی اجمالی از ظرفیت دوجبهه در ماه‌های اخیر، از یک سو بیانگر قابلیت‌ها و توانمندی‌های تفکر انقلابی و ظرفیت و توان آن در حفظ و تداوم حرکت انقلابی است که طبعاً نمی‌توان نقش فشارها وتحریم‌های دولت قبلی امریکا و فرصت سازی جبهه انقلاب در شکوفایی وتبلور آن در دهه پنجم بعد از پیروزی انقلاب را نادیده انگاشت و از سوی دیگر دست خالی بایدن و متحدان اروپایی و منطقه آن‌ها در نوع و نحوه مواجهه با ایران است.

به دیگر سخن گزاره‌های مطرح شده از سوی تیم منتخب بایدن در مواجهه با ایران، ناشی از دست برتر ایران در عرصه‌های چندگانه فوق است چرا که برای امریکایی‌ها ظرفیتی برای افزایش فشار و تحریم‌ها علیه ایران باقی نمانده است و منطقی‌ترین راه برای آن‌ها (اگر هوشمندی لازم را داشته باشند)، تمکین به ظرفیت‌ها و قابلیت‌های ایران است که در این صورت باید در تمامی سیاست‌ها و راهبردهای امریکا در مقابله با ایران تغییر ایجاد کنند ودر غیراین صورت باید آمادگی اذعان به شکست وناتوانی در مهار ومقابله با نظام اسلامی را در خود ایجاد کنند. ایران با تکیه به همین ظرفیت‌ها و پیگیری سیاست‌های انقلابی، شگفت‌ساز ماه‌های آینده در جهان خواهد بود و این همان نویدی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات اخیرشان به مناسبت سالگرد قیام ۱۹ دی مردم قم دادند، آنگاه که فرمودند: دیروز ملت ایران در سایه اتحاد، عزم راسخ، دینداری، حضور بهنگام و مجاهدت توانست با رقم زدن این انقلاب عظیم، مسیر تاریخ دنیا و بشر را تغییر دهد و امروز نیز ملت با توانایی‌ها و تجارب و امکانات بیشتر می‌تواند بر همه موانع در زمینه مسائل اقتصادی مثل تولید و ارزش پول ملی و در زمینه مسائل فرهنگی، سیاسی و نظامی فائق آید.

خطای شناختی از خواست مردم ژوبین صفاری در روزنامه ابتکار نوشت:

هرچه به انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ نزدیک می‌شویم اظهارنظرهای سیاسیون نیز بیشتر می‌شود و البته طی روزهای اخیر صحبت‌های محمود واعظی درخصوص نقش کمرنگ جریان اصلاح‌طلبی در پیروز شدن حسن روحانی در پاسخ به صادق خرازی با واکنش‌هایی همراه شد. البته سخنان واعظی علیه اصلاح‌طلبان بی‌سابقه نیست و طی این چند سال هرازگاهی تکرار شده است. با این حال شاید کمتر کسی تردید داشته باشد که بدنه اجتماعی با تکیه بر حمایت‌های بزرگان اصلاح‌طلب و البته شعارهایی از همین جنس که توسط حسن روحانی مطرح شد؛ پای صندوق‌های رای آمدند. اما فارغ از بررسی دلایل این آلزایمر سیاسی توسط برخی از افراد نزدیک به رئیس جمهوری می‌توان موضوع را از منظر دیگری نیز بررسی کرد.

به بیان دیگر رای مردم در سال ۹۲ با سال ۹۶ تفاوت‌هایی جامعه شناختی دارد که در این خصوص نیز کارشناسان سیاسی اظهارنظرهایی را داشته‌اند. اگر در سال ۹۲ مردم به صورت سلبی پای صندوق های رای رفتند اما در سال ۹۶ به امید گشایش‌های بیشتر در عرصه اقتصادی، سیاسی و روابط بین‌الملل و با مشاهده نشانه های مثبت در دور اول به حسن روحانی رای دادند.

درنهایت اما امید برای بازنگشتن به عقب با توجه به عملکرد دولت در مردم تبدیل به یاسی شد که نمود آن را در انتخابات مجلس یازدهم دیدیم. آقای واعظی اگر فکر می‌کند که رای مردم نه به اصلاحات که به واسطه تلاش ستاد ایشان با مبانی اصولگرایی بوده است یا دچار خطای شناختی از ساز و کار انتخابات در ایران شده است یا فراموش کرده که اساساً مشارکت‌های بالای مردم در ادوار مختلف انتخابات از جمله خرداد ۷۶ که ایشان خود جزو طرفداران جناح رقیب یعنی آقای ناطق نوری بوده است؛ به واسطه حضور جریان اصلاح طلب در انتخابات بوده است. اینکه جریان اصلاح طلب با برخی از چهره های اش نتوانستند آنطور که افکار عمومی انتظار داشت عملکرد مثبتی داشته باشد بحث جداگانه ای است.

اما درنهایت چیزی که در این مناظرات کلامی در آستانه انتخابات مغفول مانده عدم شناخت جریان‌های سیاسی و افراد آن، از فضای اجتماعی کشور است. به بیان دیگر اگر مردم دو جریان اصلی را به عنوان پیشران حضور در مسئولیت چه در قوه مجریه و چه در قوه مقننه می شناسند، حالا به واسطه نتایج حضور هر دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا در قدرت، از عملکرد این دو جریان چندان رضایتی‌ ندارند. به بیان دیگر چه بخواهیم چه نخواهیم محمود احمدی نژاد علی‌رغم انکار خود و اطرافیانش محصول حمایت های جریان اصولگرایی در کشور است که در بسیاری از عرصه کارنامه موفقی نداشت و حسن روحانی نیز علیرغم انکار اطرافیانش و حتی برخی افراد اصلاح‌طلب، محصول حمایت‌های جریان اصلاح‌طلبی است که او هم در دور دوم کارنامه قابل قبولی نداشته است.

بنابراین آنچه امروز برای فضای انتخاباتی سال ۱۴۰۰ مخاطره‌آمیز است همین عدم درک مناسب از فضای اجتماعی و انفعال جریان ها و احزاب سیاسی از واقعیت بطن جامعه است. شرایطی که می تواند با توجه به نداشتن مانیفست قدرتمند از سوی احزاب، اقبال عمومی به سمت فردی رود که باز هم بر شعارهای پوپولیستی تکیه داشته باشد. هرچند شرایط به گونه ای است که حتی شعارهای پوپولیسیتی نیز با رنگ و لعاب گذشته خریدار چندانی نخواهد داشت. با این همه به نظر می رسد مشارکت گسترده مردم در انتخابات ۱۴۰۰ فارغ از این بحث های تکراری و غیرکاربردی میان افراد و گروه‌ها رقم خواهد خواهد خورد. هرچند که جریان‌های سیاسی هنوز در فاصله چند ماه مانده به انتخابات هنوز برنامه مشخصی فارغ از این کشمکش های فرسایشی برای افکار عمومی ارائه نکرده است.

واکسیناسیون کرونا و چالش ایمنی جمعی محمودرضا پورکریم در روزنامه خراسان نوشت:

بی تردید برای رهایی از بحران کنونی و بازگشت نسبی به قبل از زمستان سال گذشته، جهان باید به سطحی از ایمنی جمعی برسد.

جمع آوری مطالعات سرواپیدمیولوژی از گوشه و کنار جهان نشان می دهد که فقط ۲۵درصد از جهانیان با ویروس عامل کووید ١٩، SARS-CoV-۲ برخورد داشته اند و ۷۵درصد آنان هنوز در برابر آن آسیب پذیرند.  این روزها با شعله ور شدن مجدد اپیدمی در شهر مانوس برزیل؛ جایی که تقریباً در تابستان ۷۶درصد ساکنانش در خون خود پادتن ضد کرونا را داشتند، ایده کسب ایمنی جمعی با عفونت طبیعی، بیش از پیش رنگ باخته است و هیچ سیاست گذار عاقلی از آن صحبت نمی کند.ناامید کننده اما یک واقعیت است که حتی با در دسترس بودن انواع واکسن ساخته شده با فناوری های مختلف و درصد کارایی های متفاوت هم، رسیدن به ایمنی جمعی را  در هاله‌ای از ابهام  قرار داده است.بر اساس فرمولی می توان تعیین کرد که چه درصدی از جمعیت باید واکسینه شوند(Coverage)  تا به ایمنی جمعی  برسیم. در این فرمول  میزان اثر گذاری واکسن (ve)  و ضریب باز تولید ویروس در هر جامعه (Ro) بسیار تعیین کننده  است. ضریب باز تولید ویروس یا همان Ro تعداد افرادی است که توسط یک فرد مبتلا به کووید ١٩ می توانند مبتلا شوند.

(Coverage=۱/Ve (۱-۱/Roبه طور مثال اگر این محاسبه را برای جمعیتی که نوع ویروس کرونای اولیه ووهان که بین آن جمعیت متداول است (Ro آن ۲.۵ )برای واکسیناسیون با واکسنی با کارایی ۹۵درصد انجام دهیم، عدد حاصل ۶۳ است یعنی باید ۶۳درصد از جمعیت را با این نوع واکسن واکسینه کنیم تا به ایمنی جمعی برسیم. این محاسبات برای انواع واکسن ها با کارایی های مختلفی برای ویروس اولیه یعنی نوع بدون جهش آن محاسبه شده است . لذا هرچه کارایی واکسن استفاده شده کمتر باشد، میزان بیشتری از جمعیت باید واکسینه شوند تا جایی که برای واکسنی با ۵۰درصد کارایی، رسیدن به ایمنی جمعی چیزی در حد محال است!

 با توجه به حضور واریته هایی در کشور های مختلف نظیر بریتانیا، آفریقای جنوبی و برزیل که تقریباً ضریب انتقال Ro را ۵۰درصد افزایش داده و از ۲.۵ به ۳.۷۵ رسانده اند، کار واکسیناسیون برای رسیدن به ایمنی جمعی سخت تر می شود تا جایی که با بهترین واکسن ها هم بخش بزرگ تری از جمعیت باید واکسینه شوند و حتی با واکسن هایی با کارایی ۷۰درصد هم ایمنی جمعی حاصل نمی شود.

اما همه این ها محاسبات روی کاغذ است، فاکتور های دیگری در رسیدن یا نرسیدن به ایمنی جمعی با استفاده از واکسن مهم هستند:

١- نکته امیدوار کننده این که عدد باز تولید ویروس ووهان یا Ro در بسیاری از جوامع با رعایت پروتکل ها پایین آمده تا جایی که به  یک رسیده بود، اما ظهور واریته هایی از ویروس جهش دار، کار را بسیار سخت کرده و می کند!

٢- حتی بهترین واکسن ها محدودیت سنی دارند و مثلا بیشتر آن ها به زیر ۱۶ ساله ها و زنان حامله و شیرده تزریق نمی شوند. این نفرات درصد بالایی از جمعیت است که واکسینه نشدن آن ها بر تحقق نیافتن ایمنی جمعی موثر است.

٣- کشورها اغلب واکسن هایی با کارایی‌های مختلف را خریده اند که این کار را مشکل خواهد کرد.

۴- واکسیناسیون کل جهان تقریبا دو سال طول می کشد که در این بین ظهور واریته هایی با جهش های موثر امر واکسیناسیون را با اخلال مواجه می کند.

۵- نکته بعدی که حقیر شخصا به آن بسیار حساسم این که چقدر مردم جهان به دریافت واکسن راغب هستند؟ چند درصد به آن شک دارند؟ چند درصد با دیدن کشمکش های اخیر در شبکه های مجازی و حقیقی بر سر دو راهی ماندند و تصمیم گرفتند از خیر زدن واکسن بگذرند؟

این درصد ها را پیش خودتان حساب کنید، ببینید کدام واکسن با کدام درصد کارایی را در اختیار خواهید داشت و در انتها ببینید چقدر باید کار کنیم تا مردم ایران و جهان را به واکسیناسیون تر غیب کنیم!

وظیفه دولت ها و ملت ها روشن است:

۱-دولت ها: در اختیار قراردادن واکسن مناسب(ساخت و واردات امن و موثرترین ها)

۲- و ما مردم : بایداز دامن زدن به جنگ های واکسنی به شدت خودداری و دوست و آشنا را به تزریق واکسن تشویق کنیم.

۳-رعایت بیش از پیش موازین بهداشتی از سوی همه  کمک می کند تا حلقه انتقال را بشکنیم و Ro یا ضریب باز تولید ویروس   را به نازل ترین میزان آن برسانیم.

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد