رفتن حاج قاسم، نه یک اتفاق تاریخی بلکه نقطه گذاری تقدیرات و مقدرات عالم بود
حامد حجتی مدیرکل کانون استان قم و یکی از نویسندگان برجسته استان، طی یادداشتی نوشت: از روی رد ابرها باید تو را جستجو کنم. سراغ خانهات را باید در پنهانی آسمانها جویا شوم و از نسیم عطر پیراهنت را نفس بکشم، شاید قدری از صلابت حنجرهات را در روزهای من جاری شود. تو را دوست
حامد حجتی مدیرکل کانون استان قم و یکی از نویسندگان برجسته استان، طی یادداشتی نوشت: از روی رد ابرها باید تو را جستجو کنم. سراغ خانهات را باید در پنهانی آسمانها جویا شوم و از نسیم عطر پیراهنت را نفس بکشم، شاید قدری از صلابت حنجرهات را در روزهای من جاری شود.
تو را دوست دارم؛ نه اینکه حالا بگویم، حالا که صدای پلک زدنهایت موسیقی برگ صنوبرهاست.
تو را دوست دارم؛ از همان روزی که زلالی را در چشمهایت یافتم، از همان روزی که لبخند را روی لبهایت پیدا کردم، از همان روزی که چشمهایت را خواب میدیدم.
تو را دوست دارم؛ و میدانی سکوت تو چقدر در تراشیدن بغضهای حنجرهام کارگر بوده است. میدانم حالا نیستی تا روی شانههای زمین گام برداری و زمین به بودن تو افتخار کند، اما همین آلالههای همسایه دیواربهدیوار ما گواهی میدهند که تو در جغرافیای زمین، بذر زیبایی را پراکندهای. همین شقایقهای عاشق، میگویند تو پیراهنت را برای سلامتی گل محمدی جریحهدار کردهای. همین آفتابگردانها فریاد میزنند که پیشانیات طلوع همیشه خورشید بوده و هست. حتی این روزها که نیستی آفتابگردانها صبح را به سمت تو طلوع میکنند.
تو را دوست دارم؛ و این حکایت همان قطرات شیرینی است که از گونههایم عبور میکنند. تو خط فاصله گذاشتهای بین ما و شب. قاسم یعنی همین. قاسم یعنی مدار نصفالنهار روز و شب، مرکز تقسیم خیر و شر. قاسم یعنی آنطرف، سیاهی و اینطرف سرزمین خورشید که وامدار لبخندهای توست.
تو را دوست دارم؛ چون جغرافیا، کف دستهایت خلاصهشده بود، دستت را که مشت میکردی، نفس آسمان به شمار میآمد و دستهایت را که به قنوت میافراشتی، آسمان برای اجابت لبخندهایت سراسیمه از راه میرسید.
تو را دوست دارم؛ حتی این روزها که دیگر شهر بوی پیراهن تو را نمیدهد. تو به تمام مردم این روزهای یک شیشه عطر گل محمدی هدیه داد ه ای، مادامیکه جهان در حسرت عطر نرگس است میتوانند آن را استشمام کنند و سرمستانه به افق خیره شوند تا عاشقانه طلوع نرگسها را انتظار بکشند.
رفتن حاج قاسم سلیمانی تنها یک اتفاق تاریخی نبود. بهتنهایی حکایت شهادت یک مرد نبود، هر چه بود نقطهگذاری تقدیرات و مقدرات عالم بود. بیراه نیست که تاریخ را به قبل از شهادت حاج قاسم و بعد از شهادت او تقسیم کنیم. غُلوّ نمیکنم اما هجری شمسی و هجری قمری مبدأ مناسبی برای روایت این مرد نیست. ما در پایان سال اول هجرت قاسم هستیم. حالا باید چشم بکشیم تا ببینیم، تا سال چند هجرت قاسم به نقطه مبدأ هستی میرسیم. از امسال که سال اول هجرت قاسم بود تا ظهور حضرت مستطاب عجلالله تعالی فرجهالشریف، دیماه، ابتدای سال ما خواهد بود.
انتهای پیام
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰