تاریخ انتشار : سه شنبه 9 دی 1399 - 6:00
کد خبر : 79364

چیزی جز زیبایی در مراسم تشییع «حاج قاسم» ندیدم

چیزی جز زیبایی در مراسم تشییع «حاج قاسم» ندیدم

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرنگار مهر، رضوان کریم آبادی دختر «شهیده زهرا گوهری» و خواهر «شهیده مائده کریم آبادی» در حاشیه بازدید فرمانده سپاه ثارالله از خانواده‌های شهدای مراسم تشییع سردار شهید سلیمانی در خصوص تشریح جزئیات این حادثه گفت: آن روز حدود ساعت

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرنگار مهر، رضوان کریم آبادی دختر «شهیده زهرا گوهری» و خواهر «شهیده مائده کریم آبادی» در حاشیه بازدید فرمانده سپاه ثارالله از خانواده‌های شهدای مراسم تشییع سردار شهید سلیمانی در خصوص تشریح جزئیات این حادثه گفت: آن روز حدود ساعت ۸ صبح به منظور شرکت در مراسم تشییع سردار شهید سلیمانی به سمت میدان آزادی حرکت کردیم و بعد از عبور از گیت بازرسی به کوچه ۲ شریعتی رسیدیم. آنجا ایستاده بودیم؛ ساعت ۹ و ۹ دقیقه بود که مادرم ساعت را از من سوال کردم، چند ثانیه بعد از آن جمیعت بسیار زیادی وارد این منطقه شد و ما همراه جمعیت تکان می‌خوریم و روی پایمان ثابت نبودیم.

وی گفت: ما جزو نفرات اولی بودیم که روی زمین افتادیم و جمعیت هم روی ما افتاد؛ آخرین چیزی که به خاطر دارم این است که در آن حالت مادرم ذکر «یا زهرا» را مدام تکرار می‌کرد، خواهرم که در آغوش مادرم بود به من نگاه می‌کردند و آنها از من فاصله گرفته بودند.

دختر شهیده زهرا گوهری ادامه داد: چیزی نفهمیدم، فقط یک لحظه انگار در حدود چند ثانیه خواب رفتم و وقتی بیدار شدم فکر می‌کردم که من هم جان سپرده‌ام، برای لحظاتی اصلاً متوجه نمی‌شدم چه افتاده است. به اطرافم نگاه کردم و مادر و خواهرم را دیدم، با کمک نیروهای امدادی خواهرم را بردند اما خودم نتونستم بروم و بالای سر مادرم ماندم به او اکسیژن، تنفس مصنوعی و ماساژ قلبی دادم اما او دیگر قصد برگشت نداشت.

خواهر شهیده مائده کریم آبادی ادامه داد: به بیمارستان فاطمه الزهرا (س) رفتیم و آنجا متوجه شدم که هر چقدر خواهر ۱۲ ساله‌ام را احیا کردند، فایده نداشته و او هم برنگشت.

وی در خصوص اراداتش به سردار شهید سلیمانی گفت: روزی که این اتفاق (شهادت سردار شهید سلیمانی) برای حاج قاسم افتاد مثل این بود که یک عزیزی از خانواده مان را از دست داده‌ایم. مادر و خواهرم بسیار بی‌قرار بودند و گریه می‌کردند، روز قبل از مراسم تشییع هر دو روزه بودند، خواهرم «مائده» همیشه به مسجد می‌رفت، آن روز هم رفت و مسجد را جارو و تمیز کرد و گفت «زائران سردار باید در این مسجد اسکان داده شوند» اما مراسم خواهرم در این مسجد برگزار شد.

وی با اشاره به اینکه واقعاً افتخار می‌کنم که دو عزیزمان را در راه حاج قاسم دادیم، افزود: همیشه این جمله از حضرت زینب (س) در ذهنم است که گفتند «من چیزی جز زیبایی در کربلا ندیدم» روزی که این اتفاق افتاد من هم واقعاً چیزی جز زیبایی ندیدم. درست است این غم برایمان بسیار سنگین است و هر چقدر هم که می‌گذرد بیشتر می‌شود اما یک افتخار و دلگرمی دارم و آن این است که مطمئنم حاج قاسم به ما نگاه ویژه ای دارد.

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد