تاریخ انتشار : یکشنبه 7 دی 1399 - 23:05
کد خبر : 78898

«شاید پیش از اذان صبح»، دلنوشته‌ای از همرزم شهید سلیمانی برای او

«شاید پیش از اذان صبح»، دلنوشته‌ای از همرزم شهید سلیمانی برای او

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرنگار حوزه ادبیات  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان کتاب «شاید پیش از اذان صبح»، اثر احمد یوسف‌زاده در انتشارت سوره مهر، ۱۷۰ صفحه و با شمارگان ۲۵۰۰ نسخه در آستانه شهات سردار حاج قاسم سلیمانی منتشر شد. این کتاب دلنوشته‌های

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرنگار حوزه ادبیات  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان کتاب «شاید پیش از اذان صبح»، اثر احمد یوسف‌زاده در انتشارت سوره مهر، ۱۷۰ صفحه و با شمارگان ۲۵۰۰ نسخه در آستانه شهات سردار حاج قاسم سلیمانی منتشر شد. این کتاب دلنوشته‌های یوسف زاده به این شهید بزرگوار است.

بیشتر بخوانید

«درگاه این خانه بوسیدنی است» شرح حال زنی از شیرزنان دفاع مقدس

نثر یوسف زاده در کتاب «شاید پیش از اذان صبح» نثری خودمانی و روان است. بیش از اینکه با متنی ادبی روبه رو باشیم، با دلنوشته به معنای واقعی اش روبه رو هستیم. همین مسئله باعث می‌شود، مخاطب با نویسنده همراه شود و لحظه لحظه آن درد و دل‌ها را تجربه کند.

همرزم بودن نویسنده با شهید مسئله‌ای است که بر ارزش کتاب می‌افزاید. یوسف زاده در ابتدای کتاب با عرض ارادت به فرمانده‌اش در زمان دفاع مقدس مینویسد:

«سال‌هایی که می‌جنگید، دعای خیر و نگاه ترسانم دنبالش بود که جانش از بلا دور باشد. خودش اما، نگاهش جایی دیگر بود و سرانجام خداوند او را که می‌جنگید، بر ما که نشسته بودیم با پاداش شهادت برتری داد. در دلنوشته‌هایم برای حاج قاسم، ترجیح دادم مستقیم با خودش حرف بزنم، چون گمان نمی‌کنم مُرده باشد.

این کتاب را به دو مرد تقدیم می‌کنم: به شهید حسین پورجعفری که شانه به شانه قاسم تا نفس آخر رفت، و به یار سفرکرده‌ام زنده‌یاد محمد صالحی یکی از آن بیست وسه نفر که وقتی خبر انفجار در فرودگاه بغداد را شنید بیمار بود و به‌سختی می‌توانست حرف بزند، اما همه سعی خودش را کرد که به من بگوید: «احمد… برای… حاج قاسم… بنویس!»

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«سلام حاجی. تصمیم دارم این نوشته‌ها را یک روز در قالب کتابی چاپ کنم، شاید هم بماند برای بعد از مرگم که لابد یک مرگ لوس و بی‌مزه خواهد بود، نه مثل مرگ شما سرخ و طوفانی و جریانساز. بالاخره فرق است میان یک‌لاقبایی مثل من که در خانه نشسته‌ام و مجاهدی مثل تو که چهل سال پوتین از پا درنیاورده ای.

الان هشت ماه از آن نیمه‌شب غریب و آن صبح وحشتناک که انگشت و انگشترت صفحات مجازی را درنوردید، می‌گذرد. قبل از شنیدن آن خبر، فقط یک بار غمی به این کمرشکنی و مردافکنی را تجربه کرده بودم. توی آسایشگاه ۳ اردوگاه موصل نشسته بودیم داشتیم با دوستم علی هادی قرآن حفظ می‌کردیم. فرشید فتاحی اسیر خوزستانی بغض‌کرده و اشک‌بار آمد داخل و خبر فوت امام را که در روزنامه عراقی خوانده بود، آورد…».

یوسف زاده پیش از این کتاب «آن بیست و سه نفر» و «اردوگاه اطفال» را به رشته تحریردرآورده است.

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد