تاریخ انتشار : سه شنبه 23 خرداد 1396 - 5:48
کد خبر : 7590

احترام چینی به مناسک اسلامی

احترام چینی به مناسک اسلامی

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از مشرق،‌ ماه رمضان برای ما یادآور خاطرات مشخصی است که باتجربه دیگر مسلمانان در سراسر جهان ممکن است تفاوت زیادی داشته باشد. زهرا و زیبا فضلی محمدآبادی دو خواهر دوقلوی ورامینی هستند که دست سرنوشت آنها را به پکن و

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از مشرق،‌ ماه رمضان برای ما یادآور خاطرات مشخصی است که باتجربه دیگر مسلمانان در سراسر جهان ممکن است تفاوت زیادی داشته باشد. زهرا و زیبا فضلی محمدآبادی دو خواهر دوقلوی ورامینی هستند که دست سرنوشت آنها را به پکن و دانشگاه این شهر در مرکز چین کشیده؛ آنها ما را بیشتر به یاد خواهران غریب می‌اندازند زهرا و زیبا متولد ورامین هستند اما آنها قبل از هر چیز به این نکته تأکید دارند که اصالتاً یزدی هستند. با این دو خواهر به گفت‌وگو نشستیم تا زندگی مسلمانان در کشور پهناور چین را برایمان روایت کنند.

به‌عنوان نخستین سؤال بفرمایید چه شد که راهی چین شدید؟
دوران دبیرستان من و خواهرم در رشته ریاضی-فیزیک تحصیل کردیم و در کنکور رشته فیزیک قبول شدیم اما به‌دلیل دور بودن دانشگاه و سختی رفت‌وآمد، ترجیح دادیم سال بعد دوباره در کنکور شرکت کنیم. سال بعد من (زیبا) در رشته زبان چینی دانشگاه شهید بهشتی قبول شدم و خواهرم (زهرا) رشته شیمی در دانشگاه پیام نور قبول شد و از اینجا بود که ما از هم جدا شدیم. من حدود ۲ سال در این رشته در دانشگاه شهید بهشتی تحصیل کردم و خواهرم زهرا همزمان با من خودش زبان چینی یاد می‌گرفت؛ اما بعداً به دلایل مختلف تصمیم گرفتیم برای ادامه تحصیل به همراه خواهر دوقلویم (زهرا) به کشور چین برویم و ادامه تحصیل بدهیم. سال ۲۰۱۰ میلادی بعد از ثبت‌نام و پذیرفته شدن در یکی از دانشگاه‌های چین در شهر پکن، به چین رفتیم و در رشته زبان چینی به تحصیل ادامه دادیم. حدود ۶ سال و نیم در چین زندگی و تحصیل کردیم و تابستان سال ۲۰۱۶ بعد از دریافت مدرک فوق‌لیسانس به ایران برگشتیم. قرار است برای ادامه تحصیل در مقطع دکتری به چین برگردیم.

قبل از سفر به چین جذاب‌ترین نکته‌ای که شما را ترغیب به سفر کرد چه بود؟
من و زهرا قبل از کنکور و رفتن به دانشگاه، به ورزش‌های رزمی ازجمله تکواندو علاقه زیادی داشتیم و این ورزش را انجام می‌دادیم تا کمربند آبی پیش رفتیم و بعداً به‌دلیل آماده شدن برای کنکور دیگر نتوانستیم این ورزش را ادامه بدیم. بعد از اینکه زبان چینی خواندیم و با فرهنگ چین کمی آشنا شدیم، علاقه زیادی به ورزش ووشو (تلفظ چینی wushu) پیدا کردیم و تصور می‌کردیم تمام مردم چین این ورزش را بلدند. شنیده بودیم که چین، کشوری است بافرهنگ و مردم عجیب و افسانه‌ای دارد و این تصور هم باعث شد ما بیشتر به چین رفتن علاقه پیدا کنیم.

محدودیتی برای زندگی در چین وجود نداشت؟
خوشبختانه پدر و مادرمان، هیچ‌وقت کاری را به ما تحمیل نکردند و همیشه به ما اعتماد داشتند، حتی در داشتن حجاب، ما از کودکی هم حجاب داشتیم، چون از مادرمان یاد گرفته بودیم و می‌دیدیم ایشان هم حجاب خیلی خوبی دارد و ما هم تقلید می‌کردیم. پس پدر و مادرمان همیشه به ما اطمینان داشتند و از اینکه ما تصمیم گرفتیم برای ادامه تحصیل به خارج از ایران برویم، نگران نبودند که ما حجابمان را برداریم. تنها نگرانی که داشتند این بود که ما دو تا دختر شاید نتوانیم در یک کشور دیگر از پس ‌کارها و مشکلات بربیاییم، که این نگرانی هم کم‌کم برطرف شد.

چین کشوری کمونیستی است با تفکرات ناخداباورانه؛ در این‌ بین به‌عنوان دو خواهر متعهد مذهبی مسلمان ایرانی، خاطره خاصی از نماز خواندن در میان این مردم‌ دارید؟ یا خاطره از روزه گرفتن.
دوره لیسانس مخصوصاً ترم‌های اول ما از صبح ساعت هشت تا ظهر ساعت ۱۲ و بعدازظهرها هم ساعت ۲ تا ۶ کلاس داشتیم؛ چون ما بیرون از دانشگاه ساکن بودیم، کمی راهمان دور بود و وقت نداشتیم برگردیم خانه و نماز بخوانیم، به همین دلیل نماز ظهر را داخل کلاس‌های خالی می‌خواندیم. همیشه با خود سجاده یا روزنامه داشتیم و پهن می‌کردیم و نماز می‌خواندیم. دانشگاه ما معمولاً ظهرها که کلاس‌ها تمام می‌شد و دانشجویان می‌رفتند برای ناهار، خدمتکاران تمام کلاس‌ها را تمیز می‌کردند. یک روز وقتی داشتیم نماز می‌خواندیم یکی از این خدمتکاران یک‌دفعه در را باز کرد و داخل کلاس شد. زهرا در حال نمازخواندن بود و من منتظر بودم نمازش تمام شود و من بعداً نماز بخوانم. خدمتکار از من پرسید دارید چه‌کار می‌کنید؟ زود بروید بیرون من می‌خواهم کلاس را تمیز کنم. من هم برایش توضیح دادم که ما مسلمانیم و در حال نماز خواندن هستیم؛ یک‌کم برایش عجیب بود، اما من توضیح دادم که ما هم مانند شما چینی‌ها که دعا می‌کنید مشغول عبادت کردن و صحبت کردن باخدای خودمان هستیم. بعد که متوجه شد کلی عذرخواهی کرد و از کلاس رفت بیرون و گفت هر وقت خواستید نماز بخوانید، می‌توانید بیایید همین‌جا و نماز بخوانید. برایم خیلی جالب بود، بعدازاینکه متوجه شد ما در حال عبادت کردن هستیم رفتارش با ما عوض شد، همه این‌ها از لطف خداوند است. ما همیشه آرزو داشتیم خداوند به ما این توفیق را بدهد که بتوانیم حداقل یک یا دو نفر را به دین اسلام دعوت کنیم.

چند سال اخیر در اخبار داشتیم که روزه گرفتن برای مسلمانان در چین ممنوع بود، این بحث برای شما مشکلی ایجاد نکرد؟
خوشبختانه ما هیچ مشکلی نداشتیم. اتفاقاً مسلمانان چینی ماه رمضان را به‌طور کامل روزه می‌گیرند و هنگام افطار به مسجد می‌روند و برخی از آنها افطاری هم می‌دهند. حتی سال قبل، ما همراه تعداد زیادی از دوستان مصری و چند کشور عربی دیگر داخل محوطه دانشگاه در کنار هم افطار کردیم و هیچ مشکلی هم نداشتیم. ما تقریباً سه سال، ماه رمضان را در کشور چین گذراندیم. اگرچه دور از خانواده بودیم و هم برای آنها و هم خود ما خیلی سخت بود اما تجربه خیلی خوبی بود برای ما، چون با دوستان مسلمانمان گاهی اوقات به مسجد می‌رفتیم و افطار می‌کردیم و همین‌طور با آداب‌ورسوم آنها در ماه رمضان آشنا شدیم. اتفاقاً وقتی روزه بودیم دانشگاه هم می‌رفتیم و همیشه برای دوستان چینی و خارجی‌مان که مسلمان نبودند سؤال بود که ما چطور می‌توانیم گرسنگی و تشنگی را تحمل‌کنیم و وقتی برایشان توضیح می‌دادیم، ما مسلمانان را تحسین می‌کردند.

منبع: صبح نو

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد