هنر و ادبیات انقلاب اسلامی ـ ۲۴|به بار نشستن درخت ادبیات انقلاب در دهه ۷۰
– اخبار فرهنگی – به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سعید تشکری، هنر و ادبیات انقلاب اسلامی گفت بیست و چهارم: در آغاز دهه هفتاد ما با رویدادی بسیار مهم در ایران روبه رو هستیم و آن به بار نشستن درخت تناور ادبیات و
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سعید تشکری، هنر و ادبیات انقلاب اسلامی گفت بیست و چهارم:
در آغاز دهه هفتاد ما با رویدادی بسیار مهم در ایران روبه رو هستیم و آن به بار نشستن درخت تناور ادبیات و هنر انقلاب اسلامی است.
بسیاری از نویسندگانِ برآمده از دهه ۶۰، در سالهای ابتدایی دهه ۷۰ سنت عامهپسندی را رواج دادند و به کتابهایی با تیراژهای بسیار حیرتانگیز رسیدند و بعضی از نویسندگان مطرح قبل انقلاب نیز همچون اسماعیل فصیح در این رویداد بزرگ، صاحب تیراژهای بالایی شدند و سنت عامهپسندی برای درخت تناور ادبیات، هم چنان یک بیماری عامهپسندی بود. چاپ «بامداد خمار» و کتابهایی از این دست چون «دالان بهشت» نشان داد ادبیاتِ بدنه به رشد نرسیده است، اما در همین دهه چاپ حیرتانگیز آثار سیدمهدی شجاعی چون «کشتی پهلو گرفته» حکایت ناب ادبیات شیعی بود و هست.
اما در آن طرف، جمعی از نویسندگانِ برآمده از انقلاب اسلامی، توانستند به ظهور و ثبوت بسیار نابتری برسند و آثار آنها در نقد شرایط، تا حدودی رسانهای شد. این رسانهای شدن به واسطه وفورِ جُنگها و مجلات ادبی رقم خورد، تا آنجا که مطبوعات روز هم دست به چاپ داستان کوتاه زدند و محلی برای ارائه و ظهور استعدادهای نو شد. یکی از این مجلات «مجله هفتگی سروش» بود و در این دوران بیشتر از آنکه ماهیت رادیو ـ تلویزیونی داشته باشد، یک مجله ادبی برای چاپ داستان و گاه پاورقی بود، داستانهایی بسیار موقر از نویسندگانی صاحبنظر و حتی از کسانی که تازهکار بودند، و نمونه عینی آن خانم «راضیه تجار» است.
اولین داستان تجار با نام «هفت بند» در مجله هفتگی سروش منتشر شد، داستانی درخشان که بسیاری از نویسندگانِ آن دوران را مجاب کرد تا تعریفی بسیار جدی در حوزه این قلم ارائه دهند. به تناوب نویسندگان دیگری هم از این دست ورود کردند، مثل «زهرا زواریان» که از طیف نویسندگان شکل گرفته در حوزههای انقلاب اسلامی در دهه ۶۰ هستند.
یکی از رویدادهای مهم در دهه۷۰ آغاز و شروع کارگاههای داستاننویسی است و اگر بخواهیم یکی از ثمرات دهه ۷۰ را ارزیابی کنیم، قطعا تشکیل گروههای ادبی- داستانی با طیفی وسیع، ثمرهای مهم و قابل اعتنا خواهد بود. گروههایی که اگرچه گاه به فضاهایی محفلی تبدیل شدند، اما کارکرد خود را از دست ندادند و بستری برای ظهور داستان نویسان جدید شد. یکی از پربارترین جلسات داستاننویسی، در حوزه هنری سراسر کشور بود که برگزار میشد، و بافتی دانشگاهی داشت و در پشتیبانی آن «پیک داستاننویسی» بود و شبکه بسیار گستردهای از نویسندگان کشور را در بر میگرفت، خروجی این کارگاههای داستانی، به مرکز ارسال میشد و کتابهایی به نام «گاهنامه داستانهای کوتاه سوره» منتشر میشد، و عمدتاً آثار نویسندگانی بود که در همین کارگاهها شکل گرفته بودند. در حقیقت میخواهم بگویم دهه ۷۰، به دو دلیل دهه بسیار تأثیرگذاری است، اول ظهور جلسات داستاننویسی و وفور جُنگهای ادبی و مجلات ادبی، و دوم روی آوردن عده زیادی به کتاب خواندن در این دهه، که عمدتاً جذب ادبیات کلاسیک شدند، و به خواندن آثاری مثل آثار تولستوی، داستایوفسکی و ویکتورهوگو روی آوردند؛ یعنی همان آثاری که در دهه ۴۰ مورد استقبال قرار گرفته بود.
هنر و ادبیات انقلاب اسلامی ـ ۱۵ /جنبش به خودآییهنر و ادبیات انقلاب اسلامی ـ۱۷| صفکشی در برابر ابتذال هنر در جشنهای ۲۵۰۰ ساله
رویداد دیگر در دهه ۷۰، ظهور نویسندگانی عمدتاً زنانهنویس بود، به این مفهوم که نویسندگان خانم، یک زن را به عنوان قهرمان انتخاب میکردند، نه قهرمانی در خدمت داستان، بلکه قهرمانی عمدتا در اختیار مباحث درونیِ خود نویسنده و در بهترین حالت در خدمت نقدها و برای پیشرفت های درونی و شکوفایی. به واسطه همین زنانهنویسی، در دهه ۷۰ بخشی از ادبیات ما نگاهی یک جانبه به جنسیت دارد و این نگاه در داستانها به وفور پیدا میشد. نمونهای از این رویداد، کتاب «چراغ ها را من خاموش میکنم» نوشته «زویا پیرزاد» و آثار فریبا وفی و شهرنوش پارسیپور در گونهای بود که علیه سنت و تعاریف اخلاقگرایِ جامعه، چون «طوبی» و «معنای شب» و «زنان بدون مردان» است. در کنار این گونه داستانها، پاورقینویسیها و عاشقانهنویسیها نیز شکل گرفت.
رویداد دیگر در دهه ۷۰، مطرح شدن الگوهای داستانی و ظهور سه دسته نویسنده بود. گونهای از نویسندگان مثل سیدمهدی شجاعی، محمدرضا سرشار و محمدمیرکیانی در حوزه ادبیات کودک که توانستند در این سالها به ادبیات ملی پیشنهاد بدهند. داستانهای کوتاه سیدمهدی شجاعی در دهه ۷۰ در «سانتاماریا» و مجلاتی مثل «نیستان» چاپ شد و در کارگاههای داستانی، روی این آثار به عنوان مدل داستانی مطالعه و بعد به عنوان یک الگوی داستاننویسی مطرح شد و این الگوها در بعضی از نویسندگان به صورت پیوسته و بایسته دنبال شد، نویسندگانی مثل راضیه تجار در دهه ۶۰ و ۷۰، در کنار محمدرضا سرشار که پیش از انقلاب اسلامی نیز مینوشتند و این ظهور یک تکامل را به اثبات رساند. اکنون درخت به بار نشسته است.
شهریار زرشناس و به ویژه شهید آوینی شروع به پیریزی جدی مکتبشناسی کردند، و مکتب ادبیات و هنر انقلاب اسلامی را پی ریزی و اثبات کردند. گونه دیگری از نویسندگان در دهه ۷۰ با یک اثر به قلهای رسیدند و بعد از آن به دلیل نوع سلیقهای که انتخاب میکردند دوران عفولشان میرسید، سلیقههای بدون فرم و قاعده، مثل «روی ماه خداوند را ببوس» نوشته مصطفی مستور. گونه دیگر، نویسندگانی بودند که در این دهه به شکل مستقل کار میکردند و تعدادی مقاله و داستان هم توسط آنها منتشر شد، نویسندگانی مثل حسین سناپور، رضا قاسمی و ابوتراب خسروی، و مجموعه داستانها و رمانهای ابوتراب خسروی نمونه بارز این گونه نویسندگان است که در دهه ۷۰ ظهور کردند.
رویداد دیگر در دهه هفتاد، نوعی بازگشت عجیب و غریب در تلویزیون است. علیرغم همه نقدهایی که به تولیدات تلویزیونی در سالهای دهه ۶۰ وارد است، اگر راه تولیدات فاخری مثل هزاردستان، کوچک جنگلی، و سربداران ادامه پیدا میکرد، در دهه۷۰ میتوانستیم به یک الگوی جدید برسیم، اما تنها به یک سریال فاخر میرسیم، سریال «امام علی (ع)» که به شدت ایجاد جاذبه کرد، اما در همین سریال هم باز همان نحلهای که میخواهم به آن اشاره کنم وجود داشت. در دهه ۷۰عامهپسندی و عامهگرایی و ادبیات بدنه در تلویزیون، به نام «سینمای بدنه» شکل گرفت، و اگر در دهه ۶۰ ما با سینمایی روبرو بودیم که خود را در قالب فیلم انقلابی جا میزد و در آن ساواکیها همان لمپنهای قبل از انقلاب بودند، در دهه۷۰ این اتفاق در حوزه تلویزیون به این سطح میرسد که سریالهایی مثل خانه سبز، همسران و آپارتمان تولید میشود که به جهت فراگیریِ تودهها، یادآور سریالهای قبل از انقلاب است. این سریال ها به شدت رواج پیدا کردند و به جای اینکه ما به تأثیرات نقش رسانه وارد شویم، بیشتر به موضوع جذب مخاطب پرداختیم.
رویداد دیگر رشد سینما در دهه ۷۰ است. در این دوران سینما یک سر و گردن قلدرتر از ادبیات و تلویزیون وارد عرصه تولید شد و فیلم های بسیار خوبی به کارگردانی حاتمیکیا و مجید مجیدی ساخته شد.
شعر در این دوره به رشد خود ادامه میدهد و به جهت اتصال با انقلاب اسلامی، بسیار وزین می شود و به نظر می رسد در قیاس با سایر حوزههای هنری، کماکان پیشتاز است.
رویداد دیگر در دهه ۷۰، صراحت و صداقت در ادبیات است. در مورد آثار کلاسیک چیزی که فکر میکنم گفتن آن برای این رهیافت لازم است، وجود صراحت و صداقت در این آثار است، که در دهه هفتاد مخاطبین بسیاری را جذب خود کرد، و به تبع همین خوانشها، ادبیات دهه ۷۰ ادبیات صادقانهای است، و حاصلِ ثبوت نویسندگان در این دهه است، نویسندگانی که در دهه ۶۰ ظاهر شدند و بعد از آن شروع کردند به تولید آثاری که خود تبدیل به الگوهایی رایج برای سایر نویسندگان شد. باز هم تأکید میکنم در این دوره مجلات ادبی و جنگهای ادبی بسیار تاثیرگذار بود.
مثلاً «مجله سروش نوجوان» ، مجلهای بود که نویسندگان جوان بسیاری را به جامعه ادبی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان معرفی کرد، یعنی همان وظیفهای که کانون پروش فکری کودکان و نوجوانان عهده داشت، مجله سروش نوجوان به عهده گرفت، و این نویسندگان جوان جذب کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و حوزه هنری شدند و نویسندگان بسیار بایسته و شایستهای از میان آنها پیدا شد، مثل آقای یوسفی مثل آقای اکبرپور و بسیاری از دوستانی که در این دوره بودند. نمونهای از این ادبیات صریح و صادق توسط هوشنگ مرادی کرمانی نوشته شد که در تلویزیون با نام سریال «قصههای مجید» تولید شد و ادبیات توانست یک هدیه گرانبها به تلویزیون بدهد و تلویزیون باز هم در گرفتن این هدیه گرانبها مثل سینما کمال فراموشی را در پیش گرفت و بعد از آن موفقیت دیگر نتوانست میان ادبیات و ساخت فیلم رابطهای صحیح برقرار کند.
تئاتر در دهه ۷۰ کماکان مسیری پر فراز و نشیب را طی میکند. جشنواره تئاتر فجر که در دهه۶۰ بیشتر محلی برای بروز استعدادهای شهرستانی بود، در دهه ۷۰ به محلی برای رقابت میان گروههای تهرانی شد، اما گروههای شهرستانی میدان را ترک نکردند و جشنواره تبدیل به محلی برای رقابت میان گروههای شهرستانی و تهرانی شد، که این رقابت بسیار دلانگیز بود، اما انتخاب هیئت داورها و دبیران متفاوت در ادوار مختلف، باعث شد این جشنواره به یک قوام و دوام جدی نرسد، با وجود همه این نقدها، فراموش نکنید در دهه۶۰ در رویداد بزرگی به نام جشنواره جهانی تئاتر اوینون ما هیچ نمایندهای نداشتیم و در زمانی که علی منتظری و محمود عزیزی به تنهایی به این جشنواره بی هیچ تولیدی مراجعه میکنند، در یک فضای خالی دو نفره مینشینند و هیچگونه شگفتی از تئاتر ایران نمیبینند.
اما در دهه ۷۰ گروههای خارجی بسیاری به ایران میآیند، و تئاتر ایران باوجود همه اُفت و خیزها، صاحب منزلت، قوت و قدرت میشود، و بسیاری از نمایشهایی که ما هم اکنون برای بروز مجدد آن هیجان داریم، در آن دوران بوجود آمد، و رقابت در جشنواره فجر چنان نفس گیر و اصیل بود که بسیاری از نویسندگان را مجاب کرده بود برای پیوستن به این رقابت به تهران مهاجرت کنند.
تئاتر دینی و رمان دینی در دهه ۷۰ سهم خود را به غایت همراه با تئاترها و رمانهای غیر دینی و بدنه انجام داد. اما سینما در این سالها با تولیدات بسیار توانست چشم سینمای جهان را به خود خیره سازد.
دهه ۷۰ را می توان به دو زمان تقسیم کرد. از ۷۰ تا ۷۶ – از ۷۶ تا۸۰ . در دوره اول همه چیز بر قاعده و قانون خود پیش میرود، و در دوره دوم، پر خاشگری و شعار و ستیز با همه آنچه تا پیش از این بسیاری از نویسندگان برای خودشان به عنوان جایگاه درست کرده بودند، به عنوان پیرنگ بارز میشود، در حقیقت سنتگرایی در نیمه اول دهه ۷۰ به واسطه نویسندگانش، در نیمه دوم دهه ۷۰ آرام آرام تبدیل به فرمگرایی می شود. دعوای رضا براهنی و هوشنگ گلشیری همچنان ادامه داشت و هرکس با یکی از این دو طرفِ مجادله ارتباط داشت، سندی بود برای شبه نویسنده بودن و خیلی از نویسندگان در همین غرق آب غرق شدند.
این چکیدهای از رویدادهای هنری در دهه ۷۰ بود. در حقیقت در این دهه، فیلم فارسیسازی و ساواک بازیِ دهه۶۰ از جامعه سینمایی ایران رخت بر بست، و به دو جنبه روی آورد. یکی از این جنبهها، تولیدات فاخر دفاع مقدس بود، که ماحصل نظریه شهید اهل قلم آوینی درباره یک انقلاب ضد غربی و هویتمند بود، نظریهای که در مجله سوره منتشر میشد، و شهید آوینی با مطرح کردن تئوری بزرگش در آثارشان، خیلی از هنرمندان را در این بافت تئوریک حفظ کرد.
رخداد دیگر در دهه ۷۰، ظهور عرفان شهری و جنگی بود، در حقیقت دو نوع عرفان در ادبیات آن زمان به شدت شکل گرفت، عرفان جنگی یا دفاع مقدس و عرفان شهری یا جامعه سالم، مثلاً مهرجویی با آن فلسفه خاصی که علاقهمندی خودش از نظام فلسفی بود، سارا، پری، و هامون را ساخت و عرفان شهری خاص خود را در این فیلمها منعکس کرد و اقتباس سینمایی را از آثار نمایشی روز دنیا وارد زیست و بوم ایرانی کرد.
کمدی در این دوران همچنان کمنفس است، اما کمکم رونق گرفت و ظهور دو چهره به شکلی عجیب اتفاق افتاد، اکبر عبدی و علیرضا خمسه. این دو بزرگوار کارکترهایی بسیار تابوشکن را بازی کردند و آنقدر فیلم بازی کردند که تقریبا مخاطب اشباع شد و اگر در چند اثر اول غرق لذت میشد، در اواخر دهه ۷۰ کم فروغ شدند و دیگر آن چنان در سینمای کمدی مخاطب نداشتند.
در این سالها اتفاق دیگری هم در سینمای ما افتاد و آن نمایش چهره زن پرخاشگر زن عصیانگر و مستقل است، زنی که باید کاملاً در خیابان حضور پیدا کند و در یک جنگ دمادم با مردان باشد، که در آثار کیمیایی به شدت خود را نشان داد. این قبیل آثار شکلی از زنانگی را نمایش داد که به شدت مورد پسند جامعه آن زمان بود.
در دهه ۷۰ فیلمهای رمانتیک رونق پیدا کردند و رمانتیک بازی در آثار به شدت خودش را نشان داد، احمدرضا درویش فرمول عشق پسر فقیر و دختر پولدار را طرح کرد و از آن طرف زندهیاد امیر قویدل با فیلم بسیار درخشان- ترن- یک تریلر بسیار زیبا را مطرح کرد که بازی شگفتانگیز فرامرز قریبیان همچنان به عنوان یک بازیگر در آن دوره مطرح است. در این دوره بود که آرام آرام نقش ابتذال در ادبیات پررنگ شد و در برابر آن فرهنگ، ایجاد مکتب هنر انقلاب اسلامی، با تئوری سید شهیدان اهل قلم آوینی نهادینه شد و به نظر میرسد سرمقالههای مجله سوره و کتابهای شهید آوینی آغازگر و تثبیتکننده مکتب هنر انقلاب اسلامی است.
ادامه دارد…
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰