تاریخ انتشار : سه شنبه 24 دی 1398 - 17:35
کد خبر : 71324

کارآیی عهدنامه مالک اشتر برای دوران معاصر – شماره ۲۱

کارآیی عهدنامه مالک اشتر برای دوران معاصر – شماره ۲۱

یکی از توصیه‌های مهم امیرالمومنین علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر، توصیه ایشان برای عبرت گرفتن هر مسئولی از مسئولان پیش از خود است. نحوه قضاوت شخصی نسبت به عملکرد مسئولان قبلی، دقیقا همان نگاهی است که دیگران به ما حین انجام مسئولیت خواهند داشت.من طبق رسم هرساله‏مان در این جلسه دوستانه ماه رمضان با دوستان

یکی از توصیه‌های مهم امیرالمومنین علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر، توصیه ایشان برای عبرت گرفتن هر مسئولی از مسئولان پیش از خود است. نحوه قضاوت شخصی نسبت به عملکرد مسئولان قبلی، دقیقا همان نگاهی است که دیگران به ما حین انجام مسئولیت خواهند داشت.
من طبق رسم هرساله‏مان در این جلسه دوستانه ماه رمضان با دوستان هیئت دولت که چند جمله‏اى از نهج‎البلاغه را می‌خوانیم و معنا می‌کنیم تا این جلسه ما معنویّتى بگیرد، امسال هم یک بخشى از همین کتاب عزیز و باارزش را انتخاب کردم؛ و آن اوّلِ همین نامه معروفى است که حضرت همراه مالک‌اشتر کردند که در واقع فرمان حکومت مالک‌اشتر بر مصر بود. متأسّفانه مالک‌اشتر به این حکومت نرسید؛ در بین راه ایشان به شهادت رسیدند؛ ولیکن این سند تاریخى در میان انسانها ماند؛ و با اسناد محکم، و از‌لحاظ طریق روایتى، نسبت این نامه به امیرالمؤمنین(علیه‌ الصّلاهًْ‌والسّلام) محرز و ثابت است، و همه نقل کرده‏اند. و آنچه در این نامه به عنوان توصیه امیرالمؤمنین به مالک‌اشتر آمده، چیزهایى است که امروز هم نو است؛ با‌اینکه سازمان‌هاى حکومتى در آن ‏وقت با سازمان حکومتى امروز خیلى تفاوت داشته- مثلاً آن‏ وقت عمّال و کتّاب و این چیزها بوده؛ درحالى‏که امروز، سازمان‌هاى دولتى، پیچیده و تشکیلات خیلى وسیع است- لکن حضرت چون به کارهاى تشکیلاتى نپرداختند، یعنى نوع توصیه‏ها و دستورهاى حضرت، از نوع کارهاى سازمانى نیست، از نوع کارهاى محتوایى و جهتى است، در همه زمان‌ها یکسان است و فرق نمی‌کند آن کسى که حالا در رأس این حکومت است یک استاندار باشد، یا فرض بفرمایید رئیس‌جمهور مصر باشد، یا یک سِمَت حکومتى دیگرى در تشکیلات مصر یا غیر مصر داشته باشد؛ هیچ تفاوتى نمی‌کند. یعنى امروز این نامه و فرمان حضرت براى همه دنیاى اسلام و کسانى که معتقد به مبانى اسلامى و ارزش‌هاى اسلامى هستند معتبر است و قابل استفاده و عمل کردن است و فوایدى دارد.
تقوا؛ اساس همه کارها و مدیریّت‌ها
در اوّل نامه امر به تقوا است: «اَمَرَهُ بِتَقوَى‌اللّه»‏؛ همین[طور] که الان آقاى خاتمى هم‌اشاره کردند، مایه کار من و شما تقوا است؛ یعنى همه کارهایى که می‌خواهیم بکنیم و برعهده ما است که کارهاى سنگینى است و خیلى دشوار است، بدون تقوا امکان‏پذیر نیست. هرجا تقوا داشته باشیم، این کارها را می‌توانیم انجام بدهیم، هرجایى که تقوا نداشته باشیم، نمی‌توانیم؛ البتّه تقوا شرط لازم است، و بدیهى است که براى بسیارى از کارهاى دنیایى و مدیریّتها شرط کافى نیست. لکن هرجا که تقوا نباشد، تأثیر منفى‏اش آشکار خواهد شد؛ هرجا تقوا باشد، آثار مثبت تقوا دیده خواهد شد؛ این اوّل نامه است.
مصادیق تقوا
۱) ترجیح دادن بندگی خدا بر همه چیز
حالا در واقع حضرت تقوا را هم ترجمه می‌کنند، [هم] خودشان تشقیق می‌کنند نمونه‏هاى تقوا را: «وَ ایثارِ طاعَتِه»؛ ترجیح دادن اطاعت خدا بر اطاعت مردم که خود این یک بیت بلند تقوا است که انسان همیشه اطاعت خدا را بر اطاعت بندگان خدا و ملاحظات گوناگون شخصى و فردى و فامیلى و اجتماعى و سیاسى ترجیح بدهد.
۲) عمل به احکام الهی
«وَ اتِّباعِ ما اَمَر بِهِ فى کتابِه»؛ باید به تمام فرایضى که در کتاب و در قرآن و سنّت هست عمل کنى؛ یعنى این‏جور نباشد که به‌خاطر مصلحت‏اندیشى، یک واجبى از واجبات الهى را یا محرّمى از محرّمات الهى را نادیده بگیرى؛ نه، یعنى هیچ مصلحت‏اندیشى‏اى بر واجبات ترجیح ندارد. البتّه احکام ثانویّه دینى را ما داریم که جاى خودش را دارد و مشخّص است؛ لکن اصل و اساس بایستى بر تحقّق بخشیدن به احکام و فرایض الهى باشد. حالا آن چیزى که خداى متعال در کتاب خودش امر کرده «مِن فَرائِضِه وَ سُنَنِهِ الَّتى لا یَسعَدُ اَحَدٌ اِلاّ بِاتِّباعِها»، یعنى هیچ‏کس سعادت خودش را و سعادت جامعه را نمی‌تواند فراهم بکند، مگر با تبعیّت از این احکام الهى. «وَ لا یَشقى اِلاّ مَعَ جُحودِها وَ اِضاعَتِها»؛ این یکى از به‏اصطلاح بیت‌هاى برجسته قصیده تقوا است؛ اگر تقواى الهى را این‏جور تشبیه کنى به یک قصیده، یک بیت برجسته‏اش همین ترجیح دادن اطاعت خدا است بر اطاعت دیگران.
۳) تلاش کردن برای تحقّق اهداف الهی
«وَ اَن یَنصُرَ الله سُبحانَه»؛ توصیه بعدى این است که باید خدا را نصرت کنى؛ یعنى هرجایى که احساس کردى که جبهه الهى و اهداف الهى محتاج یک کمک رساندن تو است و باید دستى برسانى تا مثلاً این گردونه حرکتى پیدا بکند، حتماً این کار را بکن؛ یعنى بى‏تفاوت نماندن در مقابل آنجایى که نصرت دین خدا به ما احتیاج دارد. «اَن یَنصُرَ الله سُبحانَهُ بِقَلبِه وَ یَدِهِ وَ لِسانِه»؛ اوّل هم قلب است، اوّل بایستى دل خودت را همراه کنى. همان‏طور که من در این نماز جمعه [اخیر] گفتم، مرحله قبل از عمل در امر به معروف، مرحله قلب انسان است؛ اگر انسان بخواهد صادقانه امر کند به معروف، باید خودش به آن معروف دل‌بسته باشد، وَالّا صادقانه نخواهد بود. اینجا هم همین[طور] است؛ اگر نصرت خدا فقط به زبان باشد کافى نیست، در صورتى که قلب همراه نباشد؛ دل که همراه نبود، عمل ریاکارانه، بى‏محتوا، پوچ، ظاهرسازى، بى‏برکت از آب درمى‏آید و تأثیرى هم در بیرون نمی‌کند؛ باید از قلب شروع بشود و بعد دست و بعد زبان. «فَاِنَّهُ جَلَّ اِسمُهُ قَد تَکفَّلَ بِنَصرِ مَن نَصَرَهُ وَ اِعزازَ مَن اَعَزَّه»؛ خداى متعال متکفّل شده، بر‌عهده گرفته که هر‌کسى او را یارى کرد، یارى‏اش کند. شما هم جز این چیزى برایتان مهم نیست که یارى بشوید، کدام یارى‏کننده‏اى بهتر از خدا! و اگر خدا شما را یارى کند، از مشکلات عبور می‌کنید و تنگناها را می‌توانید بشکافید و با موانع مواجه نخواهید شد و بر موانع غلبه پیدا خواهید کرد. راه یارى کردن خدا هم همین است که خدا را یارى کنید، نصرتِ خدا بکنید تا خدا هم نصرت کند؛ «بِنَصرِ مَن نَصَرَهُ وَ اِعزازِ مَن اَعَزَّه».
۴) مهار شهوات و میل‌های نفسانی
بعد بلافاصله دنبال این دو دستور که عمل به پیروى از امر و نهى الهى، و نصرت الهى [است] می‌فرماید: «وَ اَمَرَهُ اَن یَکسِرَ نَفسَهُ مِنَ الشَّهَوات»؛ در مقابل شهوتها و در شهوت‌رانى، آن غرور شهوت و میل به شهوت، سرکشى شهوت را در خودش بشکند و از بین ببرد؛ یعنى شهوات خودش را کنترل کند. کسى که مسئول یک عدّه‏اى از مردم است، نمی‌تواند اسیر شهوت و غضب خودش باشد؛ بایستى آن میل‌ها و هوس‌ها و کشش‏هاى طبیعى یک انسان که انسان‌هاى معمولى را مثل کشتى طوفان‏زده‏اى به این‏وَر و آن‏وَر می‌کشاند، انسانى را که مسئولیّت دارد نتواند به این آسانى تکان بدهد؛ لذا بایستى سرکشى شهوت را در خودش بشکند. «وَ یَزَعَها عِندَ الجَمحات»، نفْس خود را در مقابل آن جموح یعنى آن سرکشى‏ها و طغیانها حفظ کند و نگه دارد؛ «فَاِنَّ النَّفسَ اَمّارَهٌ بِالسّوءِ اِلّا ما
 رَحِمَ اللّه»‏. خب، این مقدّمه نامه و اوّل نامه.
عبرت گرفتن از مسئولان
 پیش از خود
بعد حضرت می‌فرماید که من تو را فرستاده‏ام به یک منطقه‏اى که قبل از تو حکّامى داشته- خب، مالک‌اشتر اوّلین کسى نیست که می‌خواهد برود بر مصر حکومت کند؛ قبل‌ها هم چه در دوره اسلامى، چه در دوره فتوحات اسلامى بعد از آنکه مصر فتح شده، چه در دوره قبل از آن، مصر پادشاهانى داشته، فراعنه‏اى داشته، سرکردگانى داشته- نگاه کن ببین که قضاوت‌ها و نگرش تو و دیگران نسبت به آن گذشتگان چگونه است؛ بدان که عین همان نگاه به تو هم هست. یعنى مثلاً فرض کنید ما مى‏نشینیم اعمال و رفتارهاى برجستگان و کسانى را که قبل از ما بودند، یا آن زمانى که ما در وادى مدیریّت و مسئولیّت نبودیم و آنها در وادى مدیریّت و مسئولیّت بودند زیر ذرّه‏بین می‌گذاریم و هر حرکتى، هر حرفى، هر کارى از کارهاى آنها را مورد انتقاد و ایراد خودمان قرار می‌دهیم- می‌گوییم حقّش بود این کار را نمی‌کرد، حقّش بود این حرف را نمی‌زد، حقّش بود این کار را می‌کرد- و نسبت به آنها قضاوتى داریم؛ باید بدانیم الان ما هم در همان‏جا قرار گرفته‏ایم که نگاه‏ها و نظرها به ما دوخته است و روى کارهاى ما قضاوت می‌شود، [کارهاى ما] دیده می‌شود، مطالعه می‌شود و نسبت به آنها اظهارنظر می‌شود. یعنى چه؟ یعنى باید مراقب باشید؛ هر حرفى که از شما می‌خواهد صادر بشود و هر عملى که از شما می‌خواهد صادر بشود، باید بدانید که شما زیر نگاه عمومى و زیر نظر مردم هستید؛ آن‏هم نظرى که باید با تو قلباً موافقت داشته باشد؛ یعنى آن کسى که دارد تو را نگاه می‌کند، صرفاً بیگانه‏ها و دوردست‏ها نیستند؛ همان انسانهایى که تو بر آنها دارى مدیریّت می‌کنى، باید دل آنها را، عواطف آنها را، طرف‏دارى آنها را با خودت داشته باشى؛ اینها دارند تو را نگاه می‌کنند، پس بایستى کاملاً مراقب رفتار و اعمال خودت باشى.

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد