شهدای فومنی هفته دوم خرداد را بهتر بشناسیم
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از بهجت نیوز؛در هفته دوم خرداد شهید حسن اصغری در ۱۴ خرداد۶۳، شهید هادی چوپانی در ۱۴ خرداد۶۳، شهید محمد علی رحیم نیا در ۱۴ خرداد۶۳، شهید حبیب فرید در ۱۴ خردا ۶۶،
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از بهجت نیوز؛در هفته دوم خرداد شهید حسن اصغری در ۱۴ خرداد۶۳، شهید هادی چوپانی در ۱۴ خرداد۶۳، شهید محمد علی رحیم نیا در ۱۴ خرداد۶۳، شهید حبیب فرید در ۱۴ خردا ۶۶، شهیدحسین محسن زاده در۱۴ خرداد ۶۶، شهید مجید آزاد خمامی در ۱۵ خرداد۶۳، شهید محمود پالاش ۱۵ خرداد ۶۶، شهید علیرضا دوستارمقدم ۱۷ خرداد۶۳، شهید محمد قوسی نژاد ۱۷ خرداد ۶۳، شهید گداعلی یوسفی پور ۱۹ خرداد ۶۵ به مقام رفیع شهادت نائل گشتند.
شهید حسین اصغری:
حجتالاسلام شهید حسین اصغری سندی فرزند علی به سال ۱۳۳۷ در روستای سند پایین، شهرستان فومن در خانوادهای مذهبی چشم به جهان گشود.
پس از گذران دوره کودکی، برای کسب دانش، ابتدا مدتی در مکتب خانهی (ملاخانه) شادروان شاهپور حریریان نودهی به فراگیری قرآن (عم جزء) پرداخت و پس از آن وارد مدرسه گردید. مقطع ابتدایی را در مدرسهی «نوردانششهر فومن به پایان برد و بعد از اتمام تحصیلات کلاسیک، در سالهای ۴۹ ـ ۴۸ وارد حوزه علمیه «قائمیه شهر فومن شد و به تحصیل علوم دینی پرداخت. دراین حوزه، مقدمات را نزد حججالاسلام آقایان: حاج محمود داور دوست و حاج یوسف حسنزاده فراگرفت و پس از آن برای تکمیل دانشخود، به حوزه علمیه صالح آباد رشت رفت و پس از دوسال، وارد حوزه علمیه قم گردید و در طیچهار سال، فقه و اصول را در این شهر گذرانید و موفق به دریافت مدرک لیسانس طلبگی شد.
حدود پنج سال پس از ملبس شدن به لباس روحانیت، انقلاب اسلامی به رهبری حضرت آیتاللهخمینی(ره) به پیروزی رسید. در این ایام شهید اصغری همگام با امت مبارز، در تظاهرات وراهپیماییها شرکت میکرد و نوارها و اعلامیههای حضرت امام را در میان مردم پخش مینمود. او همچنین برای تبلیغ دین اسلام و ارشاد مردم به مناطق دور دست میرفت و از هیچ کوششی در این راه دریغ نمیورزید.
در اواخر دوران زندگیش، در اداره آموزش و پرورش شهرستان فومن، به عنوان روحانی ناظر، به راهنمایی برادران معلم مشغول بود و پس از آن، برحسب احساس وظایف دینی و اجتماعی و حفظ دستاوردهای انقلاب، سرپرستی جهادسازندگی ماسال را برعهده گرفت. این روحانی مبارز، مدتی در این نهاد انقلابی به فعالیت پرداخت، تا اینکه در ۷ آذرماه ۱۳۶۰، وقتیکه به همراه تنی چند از برادران حزبالله ماسالی، از مسجد مهدیخان محله ماسال به طرف منزلش در حال حرکت بود، بدست چند تن از منافقین کوردل ترور گردید و به فوز عظیم شهادت نایل آمد.
درباره زندگی شهید حسین اصغری:
با سلام ودرود به روان پاک و ملکوتی شهید ای کربلا حسینی و شهدای ایران اسلامی و امام شهدا که با خون پاکشان نهال انقلاب اسلامی ایران را آبیاری نمودند و از حرم کیان و مملکت اسلامی در حد ایثار و حتی با از دست دادن بدن عزیز شان دفاع و پاسداری نمودند حال قلم از توصیف اینهمه رشادتها ایثار گریها شهدای عزیزمان عاجز ولی از باب احساس وظیفه و تکریم مقام شامخ شهدا گرانقدر مان شهدای از خاطرات کرامات اخلاقی فضائل انسانی ویژگی های علمی اجتماعی سیاسی مبارزاتی شهید حضرت حجه السلام شیخ حسین اصغری را در حد آشنائی اینجانب به شهید بزرگوار و سر باز امام زمان عج به رشته تحریر در می آورم شهید این مقو له مان شهید حجه الاسلام شیخ اصغری در روستا ی سند از توابع شهرستان فومن در یک خانواده مذهبی اسلامی متعهد متدین ملزم به احکام شرع مقدس اسلام پا به عرصه وجود گذاشتند و براساس اعتقادات اسلامی مذهبی که بر خانواده ایشان حاکم بوده تاسی جسته و در همان اوان تحصیلات قرآنی خویش را در مکتب خانه نزد مر حوم شاپور حریریان نودهی که فردی متدین و مومن و عاشق اهلبیت علیهم اسلام بود بسبک روان یاد گرفت و از جمله شاگردان مکتب این مرحوم عبارت است از ۱حجه الاسلام شهید حاج محمدذ حسین افتخاری ۲حجه الاسلام علی ابراهیمی ۳حجه الاسلام امانی ۴حجه الاسلام غلامرضا روحانی ۵حجه الاسلام محمد صالحی ۶حجه الاسلام شهید حسین اصغری چون استعداد و هوش قوی که در این شهید ارجمند وجود داشته برای ارتقا مقام علمی اش و ادامه تحصیلات پا به دبستان نور دانش آن زمان در شهرستان فومن که از طرف دوروحانی منطقه مشتر کا آقایان حضرت حجه الاسلام حاج احمد اکبری فرد ۲ شهید مظلوم حجه الاسلام حاج محمد حسین افتخاری تاسیس و اداره میشد گذاشت و ضمن تحصیل در ای دبستان و دیدن سجایای روحانی اخلاقی انسانی دو روحانی مزبور که از اداره کنندگان این مدرسه بودند ذوق و واستعداد ایشان را در خصوص کسب فیض از دروس دینی حوزه ی را تشدید نموده و اشتیاق وافری را دروی ظاهر گردانید و در سال ۱۳۴۹ -۱۳۴۸ وارد حوزه علمیه قائمیه شهرستان فومن شد و از اساتید آن زمان در حوزه مزبور بهره برد وبا توجه به نبوغ فکری که در ایشان بوده و به مصداق فلو لا نفرین کل فرقه منهم طائفه ینفقهو فی الدین و لینذرو اقو مهم اذا ارجعو الیهم یهذرون توبه آیه ۹ باید از هر فرقه و جانعه ای چند نفر برای تفقه در دین بروند و پس ازکسب معارف الهی به قوم خود برگردند و آنها را انذار کنند برای اکتساب فیض بیشتر رهسپار حوزه علمیه قم شد و در مرحله دیگری از تحصیلات خویش را آغاز و پس به پای درس و بحث اساتید بزرگوار حوزه علمیه قم گسیل شدند و از محضر حضرت اساتید و مدرسین حوزه آن زمان خطی وافر برده و چون این شهید بزرگوار دارای هوش سرشار و برای اکتاب ملکات و فضائل اخلاقی رو حانی و معنوی داشته بیشتر مواقع بمصداق خذوالعلم من افرا ه الرجال با علمای بزرگ و عرفا و اهل علم و تقوی و زهد مجالست نموده و خصوصا بطوریکه شرفیاب محضر مبارک وجود ذیجود عالم ربانی مرجع تقلیدجهان تشیع حضرت آیه اله بهجت ادام اله ظله و از محضر روحانی و اخلاقی و سیره مظلم بهره می بردند و نهایتا پس از سالها تحصیل و استفاده از محضر اساتید حوزه علمیه و بمصداق و لینذر اقو مهم اذا ارجبوا الیهم ونیز به مصداق فرمایش امیرالمومنین علی (ع) و الله فی الجهاد باموالکم و انفسهم والسنتکم فی سبیل الله بهی البلاغه فیض ص ۹۶۹و از خدا بترسید درباره جهاد و جانها و نبا در راه خدا برای ترویج دین و جنگ با دشمان خدا ورسول از هیچ چیز خود داری ننمائید شهر مقدس قم را ترک نمود و به وطن خویش استان گیلان شهرستان فومن مراجعت نمودند و ایشان دارای بیان قوی صوت زیبا ذوق سخن عالی و اهل خبر بودند و مردم نیز مجذوب و شیفته این چهره روحانی و مخلص اهلبیت علیهم السلام شده بودند عنلا ترویج دین اسلام را آغاز نمود و بدین طریق در ترویج و اشاعه فرهنگ علیه اسلامی ایفای نقش موثر نموده وسخت کوشا و فعال بودند و بعنوان پدیده بسیار مهمی که در ایام مراجعت ایشان به گیلان مشاهده گردید تاسیس حزب جمهوری اسلامی ایران در کل کشور به ریاست شهید مظلوم حضرت آیه اله دکتر بهشتی و در شهرستان فومن این حزب مزبور به ریاست شهید مظلوم حضرت حجه الاسلام حاج محمد حسین افتخاری اداره میگردید که در جریان فعالیت گسترده حزب در شهر فومن اشتیاق وی در خدمت به این حزب تشدید یافت و به جرگه رو حانیون فعال حزب جمهوری اسلامی در شهر مزبور پیوست و با رو حانیون فعال فعالیت مستمری را آغاز نموند و حتی در مرحله اول ریاست جمهوری اسلامی ایران برای آقای جلال الدین فارسی بعنوان یکی از کاندیداتور ریاست جمهوری اسلامی ایران به انفاق دیگر روحانیون این حزب فعالیت داشتند همانطور یکه که قبلا بیان نمودم ایشان چهره ای آگاه به مسائل اجتماعی بودند و تهدیدات و پدید های گروهکی موجود در آن زمان چون افکار التقاطی افکار نفاق در قالبهای مختلف تشکیل از سوی دشمنان داخلی و خارجی که قصد تخریب افکار سالم جوانان و نوجوانان جامعه اسلامی را که یکی از اهداف مهم و شومشان بوده داشتند را مشاهده نمودند و ار باب نمونه در آن موقع استاندار وقت گیلان جناب مهندس شهید انصاری در ماه رمضان آن زمان اقدام به دعوت روحانیون گیلان و نیز از روحانیون اغراقی قم در استانداری رشت نمودند استاندار گیلان در ضمن سخنرانی و بیان مشکلات گیلان و فعالیت ضد انقلاب گفت پولی را که ضد انقلاب برای تخریب افکار نوجوانان و جوانان و علیه نظام جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی دراین منطقه خرج می کند همچنین وجهی را ما در اختیار نداریم شهید حجه الاسلام حسین اصغری نیز بر اساس احساس تکلیف و برای خنثی نمودن نقشه و توطئه های شوم دشمنان داخلی و خارجی در قالب افکار های غلط و انحرافی و غیر اسلامی گروهکهای منافقین و ضد انقلاب خصوصا افکار ملموس در منطقه گامهای موثری بر داشته و با توجه به آن بینش قوی سیاسی اسلامی اعتقادی در مورد درک مسائل جامعه اسلامی در ایشان موجود بود و با توجه به علاقه مند بودن مشارالیه به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و در روستای استفاده بیشتر از وجود ایشان به عنوان یک روحانی مخلص و متدین و فعال برای ارتقا رشد و تعالی و تنو یر افکار جوانان به جهاد سازندگی شهر ماسال در بخش عقیدتی گسیل شدند ودر این شهر در بخش عقیدتی جهاد اقدام به تبلیغ و تر ویج دین مبین اسلام و شناخت دادن جوانان و پرده برداری از افکار غلط و شوم منافقین و ضد انقلاب تنودند و با صدور بیان قوی جوانان ومدم منطقه را مجذوب خویش کردند و احساس ترس دشمن از جانب ایشان با این بعد وسیع تبلیغی اجتماعی مشاهده گردید و آمال و آرزوهای غلطشان رو به یاس و نا امیدی گرائید و وی را یعنوان یک سد ومانع بزرگ برای پیشرفت و رسیدن به مقاصد و اهداف شومشان می دیدند از یک طرف شناخت دادن جوانان به افکار انحرافی وپلید دشمن و ارز طرف دیگر خنثی شدن نقشه های شوم آنها جر عای روحی وروانی را بر خ.د هموارو ؟؟؟ می یافتند که نهایتا حرکت و فعل منافقین کوردل که قصد جان این روحانی فرهیخته کردند و این اسطوری مقاومت و تقوی را از پیش پای بردارند که نهایتا اقدام به طرح نقشه ترور این شهید بزرگوار کردند مشیت و اراده الهی هم بر این بود که چنین شخصیتی مذهبی با آن او صاف اخلاقی و آن فعالیت های که در ترویج دین اسلام در میدان فعالیت و تحمل زحمات به شهادت برسد امیر المومنین علی ع می فرمودند اگر هزار ضربت به فرق فرود بیاید که به این وضع کشته بشوم بهتر است که در بستر با یک بیماری بمیرم و نیز آیت اله استاد شهید مطهری . رض . میفرماید منطق شهید از یک طرف منطق عشق الهی است و از طرف دیگر منطق اصلاح اجتماعی دو شخصیت مصلح و عارف را اگر ترکیب کنند و از آنها یک انسان بوجود بیاورند شهید به وجود می آید شهید حجه الاسلام حسین اصغری سرباز مبارز امام زمان عج به تاسی از سالر شهیدان امام حسین (ع) که میرمود و ان تکن الا بلان للوت انشات فقتل امر با لیف فی الله اجمل واگر این بدنهای ما ساخته شده است که آخر کار بمیرد پس چرا در راه خدا با شمشیر قطعه قطعه نشود برای اصلاح اجتماعی و امر بمعروف و نهی از منکر به دست گروهک منافقین کوردل بر درجه رفیع شهادت نائل و به اقای حق شتافته و با سرور و سالار شهیدان اسلام حسین ابن علی ع ملحق گردیدند خداوند ما را موفق به ادامه دهنده راه این شهیدان بزرگوار که با خون خود شان اسلام عزیزو انقلاب عظیم را بیمه کرده اند قرار بدهد و ما را مشمول شفاعت پیغمبر اکرم ص و ائمه علیهم اسلام و شفاعت شهدا نائل گرداند روحش شاد وراهش پر رهرو باد.
خلاصه زندگی نامه شهید:
شهید حسن اصغری در سال ۱۳۳۷ در خانواده ای مذهبی در قریه سند فومن پا به عرصه وجود گذاشت . دوران ابتدایی را در مدرسه نور دانش و سپس قائمیه فومن پا به عرصه وجود گذاشت و سپس به مدت ۲ سال در حوزه علمیه رشت مشغول تحصیل شد و در این مدت شور و شوق و علاقه شدیدی نسبت به اسلام پیدا کرد و از آنجا پا به حوزه علمیه قم این پایگاه اسلام فقاهتی نهاد و به مدت ۴ سال در آنجا مشغول به تحصیل شد و در لباس روحانیت را به تن کرد . و پیشاپیش مردم قهرمان در تظاهرات بر علیه رژیم پهلوی شرکت داشت که در چندین مرحله توسط ماموران شاه دستگیر و با تظاهرات مردم او را آزاد کردند و بعد از پیروزی انقلاب بر حسب وظیفه شرعی مسئولیت جهاد ماسال را پذیرفت و مشغول به کار شد که در همین راه بعد از خواندن نماز در راه برگشت از مسجد بدست منافقین کوردل ترور شد و به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت نائل آمد . روحش شاد باش
فعالیتهای مهم شهید:
الف) فعالیتهای مهم عبادی و معنوی شهید:( نماز شب، تلاوت قرآن ،دعا، ذکر ،شرکت در مراسم سوگواری، روزه، حج و …)یکی از روحانیون خوش نام برای منطقه بود و روزه خوان حضرت سید الشهدا بود و در ماههای محرم و صفر برای مردم سخنرانی می کرد و از مظلومیت امام حسین (ع) و یارانش صحبت می کرد و مردم را دعوت به اسلام و خودسازی می کرد.
فعالیتهای مهم سیاسی ،اجتماعی شهید: ( انجمن های اسلامی ،ستادهای نماز جمعه ،شرکت در تظاهرات ،پخش اعلامیه ،شرکت در تاسیس موسسات خیریه و صندوق قرض الحسنه، شورای محل و…)ایشان قبل از انقلاب و در تظاهرات بر علیه رژیم پهلوی شرکت داشتند و بعد از پیروزی انقلاب به عنوان رئیس جهاد سازندگی ماسال در تلاش بودند و در همین راه سازندگی کشور بدست منافقین کوردل به شهادت رسید.
فعالیتهای مهم علمی ،فرهنگی و هنری شهید: (تالیف، تدریس، شعر، مداحی، طراحی ،خطاطی ،فیلمنامه نویسی، تشکیل کلاس عقیدتی، آموزش قرآن ،احکام مداحی و…) شهید روحانی بودند و برای مردم سخنرانی می کردند و مردم را به اسلام و خداشناسی دعوت می کردند و دوری از گناه و دیگر مسائل راهنمایی می نمودند.
بارزترین خصوصیات اخلاقی شهید با ارائه نمونه رفتاری: یکی از روحانیون مبارز شهرستان فومن یا بهتر بگویم استان گیلان بودند خیلی مهربان و خوش اخلاق بودند و هرگز دوست نداشتند دل کسی رابه درد نیاورد و همیشه دوست داشت در داخل مردم باشد تا از درد و غم مردم با خبر شوند تا جایی که دستش می رسید به مردم کمک می کرد و علاقه به خانواده اش داشتند و از نظر مذهبی هرگز نمی گذاشت نمازش قضا شود و در اول وقت نمازش را به جماعت می خواند و مردم را برای برپایی نماز اول وقت دعوت می کرد.
شهید هادی چوپانی:
شهید هادی چوپانی قلعهرودخانی فرزند مهدی به سال ۱۳۴۲ در روستای قلعهرودخان شهرستان فومن گام به گیتینهاد. دوران کودکی را سپری نمود و پس از آن وارد مدرسه گردید و تا قبولی سوم نظری بهادامهی تحصیل پرداخت.
شهید چوپانی در مدرسه شهید جانپرور گوراب پس مشغول ادامهی تحصیل بود که داوطلبانه ازواحد بسیج سپاه فومن عازم جبهههای حق علیه باطل گردید. این شهید بزرگوار در منطقهی مریوان کردستان در حال جنگ با متجاوزین بود که در چهاردهم خرداد ۱۳۶۳ در روستای انجیران این منطقه، توسط اشرار مسلح و غیرقانونی حزب کومله به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهیدانپیوست و جاودانه شد.
در بخشی از وصیتنامهی این شهید والامقام میخوانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود و سلام فراوان بر حضرت مهدی (عج) و با سلام برهبر کبیر انقلاب اسلامی نایب برحق امام زمان (عج) حضرت امام خمینی و با سلام برشهدای گرانقدر اسلام از کربلای حسین زهرا تا کربلای سرخ ایران و سلام بر امت شهید پرور و قهرمان اسلام .
مادر عزیزم من اینگونه وصیتنامه ام را برایتان یادگار می گذارم .
مادر جان از برای من زحمات بسیاری کشیده ای تا مرا جوان کرده ای و شاید آرزوهای زیادی برای آینده ام پیش بینی کرده باشی ولی مادر عزیز و پدر مهربان از جسم من چشم بپوشید و بروح من فکر کنید من بسوی جبهه حق علیه باطل می شتابم . مادر جان تو بعد از من نگرانی را زیاد به خود را مده چون من راهی را میروم که بهتر ین مژده ها را برای انسان به ارمغان می آورد .
ارمغان شهادت :
اگر شهادت بسوی این بنده گناهکار آمد آنرا با آغوش باز می پذیرم و براین پذیرش افتخار میکنم . از شما میخواهم که به سفارشات من خوب توجه کنید . ای خانواده من اگر جنازه ام بدست شما رسید دیگر برای من ناراحت نباشید و برای شهدائی گریه کنید که جنازه آنها بدست خانواده شان نرسیده است و هنوز هم خانواده آنها چشم به راه هستند و اگر حتی یک استخوان من برای شما آمد باز ناراحت نباشید و گریه کنید برای حسین (ع) که علی اصغر شش ماهه اش را در راه ایزد یکتا از دست داد و اما اگر هیچ اثری از جنازه ام را دریافت نکردید باز هم ناراحت نباشید وخود را بجای مادران شهدای مفقودالاثر قرار دهید و در خاتمه چند سفارش کوچک ولی پر بار برایتان به یادگار میگذارم امیدوارم به آن عمل کنید .
ای پدر و ای مادر من برای سلامتی و طول عمر رهبر کبیر همیشه بدعا باشید و نکند بعد از من خدای ناخواسته زیاد ناراحت باشید و به این امام بزرگوار ناسزا بگوئید چون این حکومت حکومت حضرت مهدی است ونماز تان را سر وقت به پا دارید و بعد از نماز امام امت را دعا کنید و ظهور حضرت مهدی را از خدا بخواهید و در خاتمه برای آمرزش گناهان من از خدا طلب آمرزش کنید والسلام
به امید پیروزی نهائی اسلام بر تمامی کفر جهانی .
شهید محمدعلی رحیمنیا:
بسیجی شهید محمدعلی رحیمنیا فرزند یعقوب به سال ۱۳۴۵ در روستای خشکنو دهان شهرستان فومن زاده شد.پس از طی دوران کودکی، وارد مدرسه گردید و تا قبولی پایه اول دبیرستان به پیش رفت. این شهیدبزرگوار با شروع پایهی دوم نظری بود و در دبیرستان شهید شهرام طلوعی لولمان درس میخواند که عازم جبهههای نبرد گردید.
شهید رحیمنیا از سوی بسیج بسوی جبهههای غرب رهسپار گردید و در آن دیار به مبارزه بامتجاوزین پرداخت.
او در کنار دیگر همسنگران، مدتی به مبارزه با دشمنان ایران پرداخت، تا اینکه در چهاردهم خرداد۱۳۶۳ در شهرستان مریوان در روستای انجیران، بدست مزدوران داخلی حزب کومله، از ناحیهیپشتسر و چشم راست مورد اصابت تیر مستقیم قرار گرفت و به فیض شهادت رسید. مزار شهید در روستای خشکنودهان بالا فومن قراردارد.
مادر شهید در مورد فرزندش اظهار میدارد:
«محمدعلی هر شب، وقت خواب حمد و سوره میخواند، بعد میخوابید و در دورانی که به تحصیل اشتغال داشت، مشغول آمادهسازی زمینی بودکه در نزدیکی منزل ما قرار داشت و میخواست آنرا برای فوتبال محل آماده سازد. او میخواست، دو تیم فوتبال تشکیل دهد و سی دست لباس ورزشی هم خریده بود که هر تیمی که برنده شد، به آنها هدیه کند».
از این شهید وصیتنامهای بجامانده که در تاریخ ۲۸/۱/۱۳۶۲ نوشته شده است. در بخشی ازوصیتنامهاش آمده است: «…و از خواهران و برادران میخواهم که امام و مسئولین و خدمتگزاران اسلام را فراموش نکنند و وحدت خود را حفظ کنند و شما ای برادران ورزشکار، هر وقت به میدان ورزشی وارد میشوید، یادی از شهدای ورزشکار کرده و نثار روحشان، حمد و سورهای قرائت کنید…».
شهید حبیب فرید:
سرباز وظیفه شهید حبیب فرید شولمی فرزند علی به سال ۱۳۴۲ در روستای شولم شهرستان فومن متولد گردید. تاقبولی اول راهنمایی به پیش رفت و پس از آن به کار و تلاش روی آورد.
شهید فرید از آنجایی که در یک خانواده کشاورز زاده شده بود، به کار کشاورزی نیز میپرداخت وخانواده را در این زمینه یاری میداد. زمان بر این شهید والامقام گذشت تا اینکه به خدمت رفت وبعنوان سرباز ارتش، در لشکر ۶۴ ارومیه جای گرفت. مدتی در ارومیه خدمت کرد. تا وقتی که بهمناطق عملیاتی کشور اعزام گردید و پابهپای دیگر رزمندگان، در برابر متجاوزین ایستادگی نمود.سرانجام در چهاردهم خرداد ماه ۱۳۶۶ در منطقهی عملیاتی حاج عمران، به هنگام حراست ازمواضع خودی، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سختی مجروح گردید و بلافاصله به شهادت رسید. پیکرش بعداز تشییع باشکوه در گلزار شهدای کلرم به خاک سپرده شده .
شهید حسین محسنزاده:
شهید حسین محسنزاده شنبهبازاری فرزند صادق به سال ۱۳۴۵ در روستای شکالگوراب پایین شهرستان فومن قدمبه جهان گذارد. درس خود را تا قبولی پنجم ابتدایی ادامه داد و بعد از آن به کار کشاورزی پرداختو در این زمینه، کمک حال خانوادهاش گردید. دیری نپایید که وقت خدمتش فرارسید و به خدمتمقدس سربازی فراخوانده شد. ابتدا وارد لشکر ۶۴ ارومیه گردید و بعد از دیدن دوره آموزشی بهمنطقه عملیاتی کشور اعزام شد. این شهید بزرگوار درچهاردهم خرداد ۱۳۶۶ در حین پدافند از مواضع خودی در منطقهی حاج عمران بود که بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید و سرخگون به لقای الهی شتافت. پیکرش بعد از تشیع باشکوه در گلزار فومن به خاک سپرده شد.
در وصیتنامهاش نوشته است:
«امید من اینست که همه رزمندگان دست به دست هم بدهند و برمزدوران بعث عراق بتازند. خدایا رزمندگان ایران را هر چه زودتر به پیروزی نهایی برسان…».
شهید مجید آزاد خمامی:
دانشآموز بسیجی شهید مجید آزاد خمامی فرزند حبیب به سال ۱۳۵۱ در روستای کلرم شهرستان فومن در خانوادهای کشاورز زاده شد.
پس از طی دوران خردسالی، وارد مدرسه شد و تا پایهی اول راهنمایی به پیش رفت. شهید آزاد خمامی، دانشآموز مدرسه ماکلوان بود که آنرا نیمه تمام رها نمود و بعد هم در بسیج محل به فعالیت پرداخت. سیزده ساله بود که داوطلبانه از واحد بسیج، خود را برای خدمت آماده نمود. دوره ۴۵ روزه آموزش خود را در منجیل گذراند و بعد از آن، عازم مریوان کردستان گردید، تا بسان دیگر رزمندگان، به دفاع از ایران اسلامی بپردازد و با وجود هر چند سن کم، در جبهههای حق علیه باطل، حضوری سبز داشته باشد.
سرانجام پس از گذشت سه ماه از حضورش در مناطق عملیاتی، در پانزدهم خرداد ۱۳۶۳ در روستای انجیران مریوان، بدست اشرار مسلح غیرقانونی حزب کومله کردستان، شربت شهادت نوشید و جاودانه گردید.
در نامههای این شهید، همیشه این جمله زیبا به چشم میخورد: «مادر جان، تو بوستان سرسبز ماهستی و من آن غنچه توام که تو پرورش دادی».
شهید محمود پالاش:
پاسدار شهید محمود پالاش فرزند شادروان احمد به سال ۱۳۴۰ در گربهکوچهی شهر فومن، چشم بهجهان هستی باز کرد. بعد از طی دوران خردسالی، وارد مدرسه شد و پس از گذراندن دوره ابتدایی، راهنمایی و متوسطه، به أخذ دیپلم حسابداری، در خرداد ماه ۱۳۵۹ نایل آمد.
در اوج مبارزات سالهای انقلاب، در تظاهرات و راهپیماییها حضوری فعال وگسترده داشت و حتییکبار، به هنگام راهپیمایی دستگیر و بعد از ۲۴ ساعت آزاد گردید. بعد از پیروزی انقلاب، در سلکمقلدین حضرت امام خمینی (ره) درآمد و در تحکیم مبانی اعتقادی و ایمانی خویش گامهای مفیدی برداشت. پس از تشکیل نهاد بسیج، وارد این نهاد شد و پس از آن نیز به طور رسمی، به عضویت نهاد سپاه فومن درآمد و در آن به ارایه خدمات پرداخت. پس از شروع جنگ تحمیلی، بهدفاع از ایران اسلامی و ارزشهایی که به آنها سخت پایبند بود، همت گماشت و در این راستا، بهجبهه پای نهاد.
مدتی که در جبههها حضور داشت، مسئولیتهای متعددی را برعهده داشت که از جملهی این مسئولیتها میتوان به فرماندهی محور پیرخضران کردستان اشاره نمود. شهید پالاش در ماههای پایانی حضورش در جبهه، در منطقهی مریوان مستقر بود و فرماندهی آن محور را برعهده داشت، که در پانزدهم خرداد ۱۳۶۶ در حین آموزش نظامی نیرو، براثر انفجار نارنجکی که در دستش بود، از ناحیهی پهلو آسیب دید و بر اثر خونریزی داخلی زیاد، شربت شهادت نوشید و سرخگون به لقای الهی پیوست.
پیکر این فرمانده شجاع و الگوی اخلاق را به زادگاهش منتقل کردند و در طی مراسمی باشکوه، در گلزار شهدای فومن به خاک سپردند. شهید پالاش نمونه یک جوان مسلمان بود که به واسطه تربیت در خانوادهای مذهبی، تعهد به اسلام و تقوا را در روح خود، آن چنان پرورش داده بود که در انجام فرایض دینی، هیچ گاه احساس سستی به خود راه نمیداد. وی در بسیج، تلاشهای فرهنگی و تبلیغاتی بسیاری را با همت سایر برادران بسیجی انجام میداد و چون سربازی شجاع به جنگ با پلیدیها میرفت.
امروزه پایگاه بسیجی واقع در روبروی سپاه، در مسجد امام جعفرصادق (ع) به نام وی نامگذاری گردیده و مشغول فعالیت است که تا پیش از شهادت او، با نام پایگاه بسیج بلال حبشی شناخته میگردید.
شهید علیرضا دوستار مقدم:
سرباز یکم شهید علیرضا دوستار مقدم فومنی فرزند شادروان ذکریا، به سال ۱۳۴۱ در فومن دیده به جهان گشود. پدرش از کارمندان فرمانداری فومن بود که در سالهای اخیر درگذشت و به سرای باقی شتافت.
شهید دوستار بعد از طی دوران خردسالی، در سن هفت سالگی وارد مدرسه گردید و تحصیلات خود را در زادگاهش، تا پایه سوم راهنمایی سپری نمود.
بعد از این دوره، به خدمت سربازی رفت و پس از دوره آموزشی، در هنگ ژاندارمری مهاباد آذربایجان غربی افتاد و در آنجا به خدمت پرداخت. شهید دوستار در دوره خدمتش با درجهی سرباز یکمی در صحنههای مختلف فعالیت داشت و در دوره جنگ، بعنوان یک سرباز فداکار بهخدمت و دفاع از کشور پرداخت.
وی در تاریخ هفدهم خرداد ۱۳۶۳ به اتفاق هفت تن از پرسنل پایگاه محل خدمت، جهت استحمام به یکی از حمامهای محل خدمت رفته بودند که در راه بازگشت، در محور مهاباد ـ پسوه در ساعت ۳۰/۱۴ دقیقه در کمین ضدانقلابیون افتاده و در طی یکدرگیری، هر هفت تن مورد اصابت تیر اشرار مسلح قرار گرفته و به شهادت میرسند. پیکر این هفتتن به زادگاهشان منتقل و پیکر شهید دوستار نیز به زادگاهش منتقل و در نهایت، در گلزارشهدای فومن، در جوار دیگر لالههای به خون خفته دوره جنگ تحمیلی به خاک سپرده میشود.
شهید محمد قوسینژاد:
شهید محمدقوسینژاد فرزند اسماعیل به سال ۱۳۴۲ در روستای فوشته شهرستان فومن گام به گیتی نهاد. تا پایهیپنجم ابتدایی تحصیل کرد و پس از آن به امور کشاورزی و زراعت روی آورد. دیری نپائید که زمانخدمتش فرارسید و به سربازی رفت. شهید قوسینژاد دوره خدمتش را در توپخانه ۵۵ اصفهانسپری نمود و از این یگان بود که به منطقه عملیاتی فکه اعزام شد و سرانجام در هفدهم خرداد۱۳۶۳ در محل شیخ قندی این منطقه، به شهادت رسید. پیکرش در درگلزار شهدای قلعه رودخان به خاک سپرده شد.
شهید گداعلی یوسفیپور:
شهید گداعلی یوسفیپور فرزند محمد به سال ۱۳۴۶ در روستای لادمخ شهرستان فومن قدم به جهان گذارد. پس ازطی دوران خردسالی، وارد مدرسه شد و تا أخذ مدرک سیکل به پیش رفت. این شهید گرانقدر درتاریخ ۱۸/۱۰/۶۴ به خدمت مقدس سربازی اعزام شد و در طی یک تقسیمبندی، در لشکر ۷۷خراسان جای گرفت. دوره آموزشی خود را در این لشکر به پایان برد و بعد هم از همانلشکر به منطقهی جنگی مریوان اعزام و سرانجام در تاریخ نوزدهم خرداد ۱۳۶۵ در همان منطقه بهشهادت رسید و سرخگون به لقای الهی شتافت. وپیکرش بعدازتشیع در زادگاهش به خاک سپرده شد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰