عمل به مناسک دینی ملازمه انفکاکناپذیری با اخلاق دارد/ نگاه افراطی روشنفکران به اخلاق
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایکنا؛ بخش نخست از گفتوگو با محسن اسماعیلی، استاد دانشگاه تهران و عضو مجلس خبرگان رهبری با تیتر «….» منتشر شد. در ادامه بخش دوم این مصاحبه که دربردارنده مباحثی در زمینه بررسی اخلاق از دیدگاه روشنفکران و نسبت آن
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایکنا؛ بخش نخست از گفتوگو با محسن اسماعیلی، استاد دانشگاه تهران و عضو مجلس خبرگان رهبری با تیتر «….» منتشر شد. در ادامه بخش دوم این مصاحبه که دربردارنده مباحثی در زمینه بررسی اخلاق از دیدگاه روشنفکران و نسبت آن با اخلاق اسلامی و همچنین بررسی اخلاق سکولار و افلاطونی است از نظر میگذرد؛
ایکنا؛ آقای دکتر، امروز چهار دهه از انقلاب اسلامی میگذرد، اما چرا در نظام آموزش عالی، آموزش و پروش و حوزههای علمیه در این زمینه غفلتهایی صورت گرفته و کار طوری پیش رفته کهامروز در مورد خلاها صحبت میکنیم؟
غفلت بوده، نه اینکه نبوده، اما دلیلی هم داشته است. همچنین خیلی هم نباید صحنه را تاریک دید. گامهای بزرگی برداشتهایم، اما باید گامهای بزرگی هم برداشته میشد که این اتفاق نیفتاده است. آنجه من عرض میکنم این است که الآن بعد از چهل سال که از پیروی انقلاب میگذرد، نیازمند بازنگری مجدد هستیم.
هم افراد موظف هستند که خودشان را بازنگری کنند و هم جوامع. الآن در یک زندگی جمعی، بعد از چهل سال نیازمند این هستیم که به سبک آموزش خودمان بازگردیم و به آن نگاه مجددی داشته باشیم. همچنین باید به سبک نگارش خودمان نگاه مجددی بکنیم و از خود، این سوال را بپرسیم که چرا با توجه به اینکه مردم ما از نظر اعتقادی و فرهنگی بسیار ریشهدار هستند، اما گاهی آن رشد لازم در جامعه دیده نمیشود.
فکر میکنم بخشی از آن به خاطر این غفلت است. اگر بازنگریهایی داشته باشیم و نوع گفتوگوی خودمان را با نسل جدید عوض کنیم، فکر میکنم که حتما مورد استقبال قرار میگیرد. سبک زندگی ما باید تغییر کند و این تغییر، مبتنی بر تغییر بینشهاست. بینشها هم زمانی عوض میشوند که بازنگری کنیم و با منابع اصلی در دین ارتباط برقرار کنیم و میزان ارزشگذاری ما نسبت به هر چیزی، به همان میزانی که شرع داشته انطباق بیشتری پیدا کند.
ایکنا؛ امروزه از ناحیه برخی از روشنفکران میشنویم که آنها گویی به فقه نگاه جامعی ندارند و در صحبتهای خود اخلاق را مقدم بر فقه میکنند و اینطور القا میشود که فقه چندان هم اهمیتی ندارد و اگر به فقه التزامی نداشته باشیم هم مهم نیست. حال اخلاقی زیستنی که مورد نظر اسلام است با این نوع اخلاقی زیستن چه نسبتی دارد؟
ما یک خسارت سنگین تاریخی پرداخت کردهایم و دلیلش نیز نادیده گرفتن اخلاق و تکیه بیش از حد به فقه مصطلح بوده است. سالهای سال اینطور تبلیغ وانمود میشد که مهم همین مناسک ظاهری است و اخلاق را بیشتر توصیه میدانستند که چیزهای تشریفاتی است. یعنی اگر باشد خوب است و اگر نباشد هم مشکلی به وجود نمیآید. اما الآن در این مرحله همه به این نتیجه رسیدهایم که این نگاه غلط است و داریم آسیبهای این نگاه را میبینیم، اما متاسفانه برخیها از چاله درافتادند و میخواهد به چاه بیفتند. یعنی یک نگاه افراطی هم از این سو ایجاد شده که میخواهد بگوید اخلاق چنان مهم است که فقه در مقابل آن بیارزش است و اسمهای معنویت و … را نیز روی آن میگذارند. این افراط در مقابل آن تفریظ است و معلوم نیست خسارتی که از این نگاه تحمل کنیم، کمتر از خسارات نگاه فقهمحور صرف باشد.
آنچه که از دین فرامیگیریم این است که عمل به مناسک دینی یعنی همان چیزهایی که در توضیحالمسائل آمده است، ملازمه انفکاک ناپذیری با مسائل اخلاقی دارند و باید توجه کنیم که هیچ کس نمیتواند اخلاق خودش را به معنای واقعی کلمه درست کند، بدون اینکه به دستورات شرعی عمل کند. به عبارت دیگر، کسب تقوا بدون عمل به دستورات شریعت ممکن نیست و اگر هم کسی بخواهد این کار را بکند باید باور داشته باشد که ماندگار نیست.
چرا در قرآن به مومنان آموزش میدهد که از خدا بخواهید که خدایا در دل من هیچ کینهای نسبت به مومنان قرار نده؟ چون اگر کینه بندگان خدا در دل انسان باشد، انسان نمیتواند با خدا رابطه خوبی برقرار کند. ارتباط ما با بندگان خدا، مقدمه ارتباط خوب با خداوند است ولی اینطور هم نیست که وقتی این ارتباط برقرا شد، از فقه بینیاز شویم. در تمام مقاطع زندگی نیازمند این هستیم که به فقه و اخلاق به صورت توامان بپردازیم و هیچ کدام نباید فدای دیگری شود. نقش بنیادین اخلاق برجسته است و منکر آن نیستیم، اما نیاز بشر به هر دو یکسان است. اخلااق و فقه مانند دو بال هستند و به تنهایی نمیتوان با اینها پرواز کرد، بلکه باید باهم باشند تا ما را به قله سعادت بشری برسانند.
ایکنا؛ از دیگر مسائلی که امروزه وجود دارد اخلاق افلاطونی و سکولار است. بین اینها با اخلاق اسلامی چه ارتباط و تناسبی وجود دارد و اساسا رهیافت هریک چه چیزی است؟
اخلاقی که اسلام تبلیغ میکند و میخواهد، اخلاقی است که ریشه در اعتقادات انسان داشته باشد و با اعمالش آبیاری شود. در روایات ما، اخلاق مانند یک درخت است و زمانی میوه میدهد که دارای ریشه باشد. درخت بی ریشه زود خشک میشود و اخلاق منهای عقاید نیز خشک میشود. همچنین درخت هرچقدر هم خوب باشد تا آبیاری نشود به خشکی میرسد. آبیاری که این درخت نیاز دارد با این اعمال و مناسک ظاهری است، پس به اینها باهم نیاز داریم.
آنچه دنیای امروز تحت عنوان معنویتِ بدون دین و … تبلیغ میکند، پرداختن به ظاهر این درخت است، بدون اینکه آبیاری شود و نتیجه اش را هم در دنیای غرب میبینیم که به رقم برخی از سجایای اخلاقی، رشد انسانی ندارند. برخی از صفات اخلاقی در غرب دیده میشود که قابل توجه است مانند نظم که یک مسئله اخلاقی است، اما در ما کمتر و آنجا بیشتر است. اینها از جمله مواردی است که نباید انکار کرد، اما، چون این نشانههای اخلاقی در آنجا دارای ریشههای اعتقادی نیست و با اعمال ظاهری و مناسک عبادی تقویت نمیشود، دیر یا زود به سمت خشکی میرود و این وضعی به وجود میآید که امروزه در غرب میبینیم. همچنین برخی از آسیبهای اجتماعی که با آن مواجه هستیم نیز ناشی از الگوبرداری است که از غربیها داشته ایم. مثلا وضع خانواده که واقعا در کشور ما وضع قابل قبولی نیست و دین این وضع را نمیپذیرد که نوع روابط همسران با فرزندان و … اینگونه باشد، لذا در زمینه خانواده، دارای مشکلات اساسی هستیم و بخش مهمی از این نرخ طلاق، برای این است که زن و شوهر اخلاق را بلد نیستند و در زمینههای دیگر نیز همین طور است.
ایکنا؛ به برخی از معضلات در جامعه ایران اشاره کردید. به نظر شما این مسائل مانند بالا رفتن نرخ طلاق و … چگونه حل میشود و باید چه راهکاری را اتخاذ کرد؟
در این زمینه و دیگر زمینهها، طبیعتا نیاز توامان به فقه و اخلاق و آموزش آنها را داریم که انکارناپذیر است، اما عوامل دیگری هم وجود دارد و نمیخواهم تکبعدی به مسئله نگاه کنم. مثلا اقتصاد کشور که طبیعتا بر وضع خانواده تاثیر دارد. اینکه نرخ ازدواج اینقدر پایین و آمار طلاق بالا است و اختلافات زیاد میشود و یا اینکه طبق آمار رسمی هر سه دقیقه یک طلاق ثبت میشود، بخشی از آن ناشی از مسائل اقتصادی و اجتماعی است که نمیتوان آن را انکار کرد.
ما برای اینکه به سطح مطلوب از زندگی برسیم به اخلاق، فقه و اقتصاد نیاز داریم. اخلاق نیز فقط این نیست که مسائل فردی و جزئی را بگوییم، در اخلاق، اخلاق کسب و کار بخش عمده است. یا بخشی از مسائل اخلاقی، اخلاق حرفهای است، اینکه مثلا من به عنوان یک کارمند با ارباب رجوع چگونه برخورد کنم. این بخشها نیز مغفول مانده است، اما در سالهای اخیر خوشبختانه به این مسائل توجه شده و نمونهاش این است که در ادارات و … منشور اخلاق حرفهای نوشتهاند و این منشور همین است که بدانیم در زندگی روزمره چطور باید رفتار کنیم.
گفتوگو از مرتضی اوحدی
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰