شاهد شهادت بودن از سخت ترین لحظه های حضور در جبهه بود
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایسنا، از شلیک اولین گلولههای دشمن و شهید و مجروحشدن تعدادی از مردم و رزمندگان، زنان مسلمان دلسوز این آب و خاک، دریافتند که باید به امداد درمان مجروحان و جانبازان جنگ بپردازند. آنها بدون هیچ چشمداشتی تنها به نیت
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایسنا، از شلیک اولین گلولههای دشمن و شهید و مجروحشدن تعدادی از مردم و رزمندگان، زنان مسلمان دلسوز این آب و خاک، دریافتند که باید به امداد درمان مجروحان و جانبازان جنگ بپردازند. آنها بدون هیچ چشمداشتی تنها به نیت کسب رضایت الهی و اطاعت از مقام ولایت، به جبههها رفتند و چه بسا خود مجروح و جانباز شدند و گاه به خیل شهدای انقلاب پیوستند.
اگر زنان داوطلب به مدد و مساعدت جبهه و جنگ نمیآمدند، آمار شهدای جنگ فزونی مییافت و اگر مجروحان به موقع مداوا نمیشدند، درمان بعدی آنها، هزینه سنگینی را بر بیتالمال تحمیل میکرد.
خانوادهها و رزمندهها با مشاهده توجه به امداد و درمان مجروحان جنگی، اشتیاق بیشتری برای ادامه حضور داوطلبانه در جبهه احساس میکردند. هماینک نیز بیان نمونهها و جلوههای زیبای ایثارگری زنان پرستار، بهیار و امدادگر، موجی از عشق و شوق برای خدمت به مردم پدید میآورد.
سیده زهرا شفیع پور شیرزن رزمنده گیلانی در دیدار با اعضای انجمن بانوان خبرنگار و روزنامه نگار گیلانی از ناگفته های خود در زمان حضور در جبهه های جنگ و لحظات امدادگری می گوید.
وی در سال ۱۳۳۸ در خانواده متدین، انقلابی و کشاورز از روستای رودبنه پایین محله شهرستان لاهیجان دیده به جهان گشود.
رزمنده زن گیلانی با اشاره به فعالیتهای پیش از انقلاب خود گفت: راهپیماییها تازه شکل گرفته بود و من به همراه خانواده و دوستانم در تظاهرات علیه شاه شرکت می کردم. تعداد کم شرکتکنندگان سبب میشد نفرات اصلی را شناسایی و سپس دستگیر کنند. یک مرتبه یکی از اهالی روستا با عجله به سمت پدرم آمد و گفت، «فرد غریبهای به روستا آمده و در جستوجوی افرادی است که تصویر آنها را در دست دارد. تصویر دختر شما یکی از آنها است.» با عجله همراه با پدرم به تهران آمدیم و تا سال ۱۳۷۱ در تهران ماندم.
شفیع پور با اشاره به قبولی در دانشگاه و باز ماندن از تحصیل تصریح کرد: در سال ۵۷ در رشته آمار دانشگاه سراسری قبول شدم و در روز مصاحبه به دلیل فعالیت گسترده انقلابی دیر رسیدم و از ادامه تحصیل در رشته آمار بازماندم، سال بعد دوباره در آزمون سراسری شرکت کردم و در رشته پرستاری دانشگاه ملی آن زمان (شهید بهشتی) قبول و مشغول تحصیل شدم.
وی ادامه داد: بعد از فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل ارتش ۲۰ میلیون نفری، آموزش های نظامی را فرا گرفتم.
رزمنده زن گیلانی خاطرنشان کرد: بعد از شروع جنگ از طریق هلال احمر به پاوه اعزام شدم. پاوه شهری جنگ زده بود کومله دموکرات مردم بی گناه را کشته بودند و بیمارستان های شهر را نیز تخریب کرده بودند. در واقع محشری به پا شده بود.
شفیع پور تصریح کرد: در ارائه خدمات به مجروحان جنگی شاهد صحنه های دلخراشی از مجروحیت ها و شهادت جوانان بودم و شهادت جوانان سخترین لحظات را برایم رقم زد.
وی با بیان خاطراتی از شهدا گفت: مجروحی داشتیم که هر دو دست و هر دو پای وی قطع شده بود. زمانیکه حالش را پرسیدم، گفت، «هیچ حالی بهتر از این نیست. درسته هر دو دست و هر دو پای خود را از دست دادهام، اما هنوز دو چشم دارم.
رزمنده زن گیلانی صبر خانواده های شهدا را ستودنی خواند و افزود: مسئلهی خانوادهی شهدا فقط این نیست که یک شهید از آنها در راه حق به شهادت رسیده؛ صبر آنها خودش یک کوه باارزش است.
شفیع پور با اشاره به تاکید شهدا بر مسئله حجاب و عفاف و اهمیت رعایت آن در جامعه گفت: در یکی از سفرهای خارجی، با حجاب کامل حضور یافتم. فردی به من گفت، «چرا حجاب داری، امام خمینی (ره) که اینجا نیست!» گفتم، «حجاب اعتقاد و خمینی رهبر من است».
وی به بیان دیگری از خاطرات شهادت رزمندگان پرداخت و افزود: در یکی از عملیاتها، در «اسلام آباد غرب» سالنی را بیمارستان کردیم که متعلق به ارتش بود. نزدیک ۳۰۰ مجروح آنجا حضور داشتند. به عنوان مسوول شیفت، پایان هر روز کنترل میکردم که داروها پخش و پانسمان مجروحان عوض شده باشد. رزمندهای را دیدم که وضعیت مساعدی نداشت. زخم عمیق سرش در حالیکه بخیه نشده بود، به سبزی میزد. تب بالایی داشت. ترکش دیگری سرتاسر کتف این جوان را شکافته بود. عرق پیشانی رزمنده نشاندهنده حال بد وی بود. دکتر را صدا کردم. گفت، «هر چه سریعتر باید به بیمارستان منتقل شود.» امکانش نبود. تا صبح مرتب به وی سر میزدم. درد بسیاری را تحمل میکرد؛ اما صدای نالهاش را کسی نمیشنید. نزدیک صبح به سختی با حرکت دستانش من را متوجه خود کرد. وقتی به وی رسیدم، گفت، «این حدیث قدسی را بنویسید و منتشر کنید. «آن کس که تو را شناخت جان را چه کند، فرزند و عیال و خانمان را چه کند، دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی، دیوانه تو هر دو جهان را چه کند». این دو بیت را خواند و گفت: از قول من به خواهرانم بگو حجابشان را رعایت کنند.» و به شهادت رسید.
شفیع پور در پایان خاطرنشان کرد: دفاع مقدس برای همه ملت است و همگان باید در حراست و حفاظت از دوران دفاع مقدس کوشا باشیم.
انتهای پیام
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰