فساد اقتصادی و درهمریختگی جنسی؛ بحرانهای امروز جامعه
سیاهنمایی یا سفیدنمایی درباره وضعیت فعلی جامعه ایرانی، دو سویه یک تیغ بُرنده هستند که میتوانند آمال و آرزوهای ملتی در حال توسعه را منقطع کنند، سیاهنمایی در مورد فراگیرشدن بحرانهای اجتماعی، ناامیدی و رکود در بخشهای مختلف جامعه به وجود میآورد و از طرف دیگر، سفیدنمایی و انکار معضلات جامعه، کشور را در برابر
سیاهنمایی یا سفیدنمایی درباره وضعیت فعلی جامعه ایرانی، دو سویه یک تیغ بُرنده هستند که میتوانند آمال و آرزوهای ملتی در حال توسعه را منقطع کنند، سیاهنمایی در مورد فراگیرشدن بحرانهای اجتماعی، ناامیدی و رکود در بخشهای مختلف جامعه به وجود میآورد و از طرف دیگر، سفیدنمایی و انکار معضلات جامعه، کشور را در برابر تهدیدات آسیبپذیر میکند، لذا لازم است به صراحت و البته انصاف از مسائل اجتماعی ایران سخن گفت تا بلکه گوشهای شنوا به آن حساس شوند و مدیران لایق به حل آنها آستین بالا بزنند.
این هفته اعظم آهنگر، مدیر گروه «مطالعات شهری و منطقهای» در مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، مهمان خبرگزاری ایکنا بود تا درباره مهمترین مسائل اجتماعی و بحرانهای فعلی جامعه ایرانی سخن گوید. آهنگر که دکترای جامعهشناسی، سابقه تدریس در دانشگاههای مختلف و انجام دهها پژوهش معتبر تحقیقاتی را در کارنامه دارد، از بعضی مسائل مربوط به خانواده همچون افزایش تأخیر در سن ازدواج، طلاق و خیانت به درهمریختگی و حتی انقلاب جنسی تعبیر میکند و آن را یکی از دو بحران کنونی جامعه ایران میداند. فساد اقتصادی برخی مدیران کشور، بحران دیگری است که بر آن دست میگذارد و معتقد است تحت تأثیر آن، قباحت دزدی در جامعه از بین میرود.
آهنگر در بخش پایانی این گفتوگو به وضعیت فعلی پژوهش در کشور و نقشی که مراکز مستقل علمی و پژوهشی در حل مسائل و بحرانهای اجتماعی دارند، میپردازد و از مدلی جدید و کارآمد در تحقیقات دانشگاهی که توأم با فعالیت اجرایی است، سخن میگوید.
آنچه از نظر میگذرد، حاصل این گفتوگوست.
ایکنا ــ مسائل اصلی جامعه ایران را چه میدانید؟ کدام یک برای بررسی در اولویت هستند؟
اگر بخواهیم مسائل اجتماعی را بررسی کنیم نمیتوانیم بگوییم کدام یکی مهمتر است و کدام یکی اهمیت کمتری دارد، واقعیت این است که مسائل اجتماعی بافت به هم پیوستهای است که همه آنها به همدیگر ربط دارند، هیچ کدام را خیلی راحت نمیتوانید اولویتبندی کنید و بگویید، اول جوانان، دوم مسئله ازدواج، سوم مسئله اقتصاد و … چون همه آنها به همدیگر ربط دارند، یعنی مسئله اقتصادی باعث تأخیر در ازدواج میشود، تأخیر در ازدواج باعث تغییر سبک زندگی و به تبع آن تغییر در ساختار خانواده میشود، این تغییر به افزایش نرخ طلاق میانجامد و …، تا جای ممکن این چند مورد همدیگر را باز تولید میکنند و موجب تغییر فرهنگ در سطح جامعه میشوند، در این هنگام است که موضوعاتی کلان مثل اخلاق، مناسک دینداری، اعتماد و …در جامعه دستخوش تغییر میشود. به همین دلیل، این منطق که «اول به این بپردازیم، وقتی این حل شد به دیگری بپردازیم» جواب نمیدهد، هیچ وقت هم جواب نداده است. باید بتوانیم به طور همهجانبه، همه مسائل را در جامعه یک مقداری حل کنیم، البته مسائلی هست که حل آنها مقداری مؤثرتر است و اگر بیشتر به آنها پرداخته شود مسائل دیگر را بیشتر تحت تأثیر قرار میدهند.
شما درباره مسائل پرسیدید، اما همه مشکلات از جنس مسئله نیستند. گاهی مشکلات از مسئله به بحران و در نهایت به فاجعه تبدیل میشوند. وقتی یک مسئله به مرحله فاجعه میرسد دیگر قابل حل نیست و ممکن است اصلاً نظام اجتماعی یک کشور را به هم بریزد، در آن زمان واقعا کاری از دست کسی بر نمیآید، تلاش تمام جامعهشناسان این است که وقتی مسئلهای پیدا شد، آن را برای مدیران تشریح و اطلاعرسانی کنند تا راهکارهای مناسب برای آن پیدا شود.
ایکنا ــ چه مسائلی امروز به بحران یا حتی فاجعه تبدیل شده است؟
هنوز فاجعه نداریم، اگر مسئلهای به مرحله فاجعه رسیده بود، دچار از هم پاشیدگی نظام اجتماعی در کشور شده بودیم، چون ظهور یک فاجعه اجتماعی بقیه بحرانها را هم مثل دومینو به فاجعه تبدیل میکند، اما معتقدم دست کم دو مسئله در جامعه ما به بحران تبدیل شده است؛ مسائل مربوط به خانواده و فساد اقتصادی.
شما بهتر میدانید ۱۱ و نیم میلیون نفر جوان داریم که در سن ازدواج هستند؛ یک و نیم میلیون مطلقه داریم که به این عدد اضافه میشود، یعنی حدود ۱۳ میلیون نفر آدم داریم که در برهه ازدواج اما مجرد هستند، گاهی این مسئله راهکارهای غیرعرفی خودش را پیدا میکند که به فرهنگ آسیب میزند و رسانههای آن طرف آب هم با ترویج لیبرالیسم افسارگسیخته سعی میکنند این راهکارهای غیرعرفی و غیرشرعی را ترویج کنند. یک بافتار به هم پیوسته در این قضیه وجود دارد، اقتصاد در بینظمی ازدواج تأثیر دارد و این بحران خود بر مسائل دیگر اجتماعی تأثیر میگذارد.
امروز فساد اقتصادی به خصوص در سطح کلان و مدیران کشور نیز واقعاً به بحران تبدیل شده است که نه تنها اقتصاد کشور را با آسیب جدی مواجه کرده، بلکه به شدت به فرهنگ جامعه هم آسیب رسانده است، کاسبان در مغازهها و سوپرمارکتها و فروشگاههای زنجیرهای به راحتی گرانفروشی میکنند، راننده تاکسیها پول خرد را پس نمیدهند و … یعنی هر کسی هر چقدر از دستش برمیآید کاری انجام میدهد.
ایکنا ــ فسادهای اقتصادی مدیران چگونه باعث رواج این بیاخلاقیها در سطوح پایینتر جامعه شده است؟
برملا شدن فساد اقتصادی مدیران در فضای مجازی متأسفانه باعث شد فساد اقتصادی در بستر جامعه نهادینه شود، عدهای اصطلاحاً میگویند اگر بعضی هزاران میلیارد اختلاس میکنند و آب از آب تکان نمیخورد، پس ما هم میتوانیم پول خرد بدزدیم، نه تنها برملاشدن فساد اقتصادی مدیران بلکه برملاشدن خیانتهای خانوادگی و فساد جنسی آنها هم تأثیری بسیار منفی بر فرهنگ دارد، وقتی فساد اخلاقی یک مدیر فاش میشود، زبان به زبان و دهان به دهان میچرخد و این بیاخلاقیها در سطح پایین جامعه خیلی عادی میشود، جوان میگوید آن کسی که پول داشت، همسر فداکاری داشت و شخص مشهوری هم بود، به راحتی خیانت کرد، من که جوان هستم و ازدواج هم نکردهام حقم است هر کاری که دلم بخواهد انجام دهم. یکی از آموزههای مهم دینی این است که منکر را بیان نکنید، زیرا باعث شیوع میشود.
ایکنا ــ بعضی میگویند افشای این موارد، موجب آگاهی مردم میشود و از فسادهای دیگر مدیران جلوگیری میکند، شما موافق نیستید؟
ما معتقدیم فساد باید در بستر حوزه تخصصی خودش برملا شود، در حوزه تخصصی یعنی اگر قرار است در رابطه با زنان تنفروش صحبت کنیم چند نفر جامعهشناس و رفتارشناس بنشینیم صحبت کنیم و راهکار پیدا کنیم، یعنی اگر کسی فساد مالی کرد، پیش مدیر بالا دستش حتماً برملا و مدارک ارائه شود. کجا یک دفعه مردم به این نتیجه میرسند که برملا کنند و داد بزنند؟ آنجا که سیستم نظارتی وجود ندارد یا سیستم نظارتی خودش میخواهد فساد ایجاد کند. ای کاش سیستم نظارتی قوی در این حوزهها داشته باشیم! سیستمهای نظارتی ما باید آنقدر دستشان باز و قوی باشد که واقعاً بتوانند فساد را به موقع جمع و جور کنند، اگر نظارت صحیح و دقیق باشد و ضمانت اجرایی برای قوانین وجود داشته باشد دیگر برملاکردن به وجود نمیآید.
ایکنا ــ بعضی کشورهای اروپایی را به جهت آزادی در برملا کردن، تحسین میکنند. نظر شما چیست؟
در نظامهای اروپایی لیبرالیسم حاکم است که میگوید همه چیز را برملا کنیم، سیستم آنجا با ما فرق میکند، معنایش هم این نیست که آنجا همه چیز خیلی خوب است، نه آنجا هم افرادی از اینکه تمامی مسائل خصوصی زندگیشان به راحتی برملا میشود ناراحت هستند، ما معتقدیم هم باید حرمت حریم شخصی انسانها حفظ شود و هم نظارت دقیق و ضمانت اجرای قانون وجود داشته باشد، در این صورت هیچ مسئلهای ایجاد نمیشود. مشکل از جایی به وجود میآید که به علت عدم نظارت کافی مردم مجبور شوند داد بزنند و افشا کنند که این خودش سرآغاز آسیبهای دیگریست. بحث سر این است که مدیران نالایق، جامعه فاسد ایجاد میکنند و از جامعه فاسد نیز دوباره مدیر نالایق بالا میآید، این دو تا ابد همدیگر را باز تولید میکنند.
ایکنا ــ راه مهار بحران فساد اقتصادی و اخلاقی بعضی مدیران جامعه چیست؟
امروز خیلی میشنویم و فراخوانهای مختلفی داده میشود که بیایید کشور را به هم بریزید، نظام اجتماعی را از بین ببرید، نظام حکومت جدیدی دربیندازید و … در فراخوانهای کشورهای غربی خیلی از این چیزها میشنوید اما چرا از این اتفاقها نمیافتد؟ چون مردم ما براساس تجربه تاریخی خود فهمیدهاند که باید به جای رفتار هیجانی به اصلاح روی بیاورند، مطالبه کنند و در جامعه آگاهیبخشی داشته باشند. بعضی از مدیران ما به درستی در جای خود قرار نگرفتهاند و به علت عدم علم و نادانی واقعاً نمیدانند چه کاری باید انجام دهند، اگر مطالبهگری و آگاهیبخشی در جامعه وجود داشته باشد، مدیران خوب به جای مدیران ضعیف انتخاب میشوند. همچنین وقتی آگاهیبخشی وجود داشته باشد، وقتی مدیری بر مسندی نشست، میداند چه کاری باید انجام دهد و مردم و قانون از او چه انتظاری دارند.
ایکنا ــ چه مؤلفهها و نشانههایی وجود دارد که مسائل مربوط به خانواده به بحران تبدیل شده است؟
من از اولین کسانی بودم که ادعا کردم در کشورمان دچار انقلاب جنسی شدهایم، چندی قبل در کرسی اندیشهورزی طلاق در وزارت کشور بود که، بحث انقلاب جنسی را مطرح و ۱۱ مورد از نشانههای آن را بیان کردم. افزایش نرخ طلاق، افزایش میزان نرخ سقط جنین، روابط آزاد، بالا رفتن سن ازدواج، خیانتهای زن و شوهری و … از جمله این نشانههاست. آنچه حیرتبرانگیز به نظر میرسد، اشاعه راحت این موارد در جامعه است، یعنی دیگر افراد اینکارها را مخفیانه انجام نمیدهند بلکه فریاد میزنند که ما داریم چنین کاری را انجام میدهیم. در حال حاضر بسیاری از افراد در فضای مجازی خاطرات خیانتهای خود را تحت عناوینی همچون عشقهای ممنوعه مینویسند. وبلاگ نویسیها، هرزنگاریها و زردنویسیها در این قضیه از ۱۵ سال قبل در کشورمان آغاز شد و تا امروز ادامه دارد. این موارد در واقع همان نشانههای انقلاب جنسی هستند که در بعضی کشورهای دیگر هم رخ داده است. چند سال قبل تحقیقی در آمریکا انجام شد که پشت صحنه زیست جنسی آمریکاییها را برملا کرد.
وقتی با خانمها و آقایانی که مشاوره خانواده ارائه میدهند صحبت میکنم، میگویند ۱۰ سال پیش در ماه یا در سال، یک نفر برای سؤال درباره خیانت خود نزد ما میآمد ولی اکنون تعداد این موارد بسیار زیاد شده است، به طوری که هر روز حداقل یک نفر میآید و میگوید که میخواهد روابط آزاد داشته باشد و نمیداند خودش را چطور کنترل کند. حتی در خانوادههای مذهبی و افراد به ظاهر دیندار هم متأسفانه موارد زیادی را شاهدیم که دست به خیانت میزنند. خانم مذهبی جوان و چادری به من میگفت در زمان نوجوانی، دوستپسری داشتم که از او جدا شدم اما بعد از ازدواج با همسرم، به شکل دورادور با او در ارتباط بودم و ته قلبم دوستش داشتم، حالا او فوت کرده است و من خیلی ناراحتم، آیا اکنون میتوانم برایش نماز بخوانم و روزه بگیرم؟ با ناراحتی به او گفتم تو به عنوان زن شوهردار اصلاً چرا ارتباطت را با او ادامه دادی؟ تا همین الان هم اشتباه میکردی. ببینید پس اینطور نیست که فقط قشر غیرمذهبی درگیر بحران شده باشند، فرد مذهبی هم نمیداند دارد چکار انجام میدهد یعنی آنقدر درهم ریختگی جنسی ایجاد شده است که ما حتی در قشر مذهبی هم متأسفانه این موارد را میبینیم، زن و مرد هم ندارد چون دیگر آن زمان نیست که زن در خانه باشد و فقط پدر، برادر یا شوهرش را ببیند. زن امروز مثل مرد در عرصه جامعه حضور دارد، همچنین پیشرفتهای علمی برای خانمها به وجود آمده و مطالعه آنها بسیار زیاد شده و یکسری واقعیتگراییهایی را برای آنها ایجاد کرده است، پس تبعاً سؤالاتی در ذهنش ایجاد میشود و مثلاً شوهرش را با دیگران مقایسه میکند، اما به جای اینکه برای سؤالاتش پاسخ صحیح و منطقی بیابد یا مشکلات را مدیریت کند، سؤالات و مشکلات خود را سرکوب میکند یا دست به خیانت میزند.
ایکنا ــ شما از درهم ریختگی جنسی صحبت میکنید، درهم ریختگی نسبت به چه؟ معیار چیست؟
درهم ریختگی نسبت به اخلاق خانوادگی که قرنها در این کشور وجود داشته است، نسبت به محوریت خانواده که نزد همه عقلای دنیا ثابت شده است. ببینید بحث انقلاب جنسی از بحثهای فمنیستی ایجاد شد، زمانی که قرصهای ضد بارداری وجود نداشت خانمهای کشورهای اروپایی مجبور بودند به خاطر ترس از بارداری هم که شده روابط خودشان را در چارچوب خانواده داشته باشند، وقتی این قرصهای ضد بارداری در سطح جامعه آمد و تجاریسازی شد، زنهای اروپایی و آمریکایی به این فکر افتادند که چرا مثل مردها به لذت فکر نکنند؟ آن زمان مردها میتوانستند ارتباطات متکثر داشته باشند ولی زنها نمیتوانستند، به همین دلیل کم کم در بین زنان این بحث پیش آمد که من مالک بدنم هستم، خانمها دیگر معتقد نبودند که مالک بدنشان خداوند است، زن فمنیست میگوید مالک بدن من، خودم هستم و در نتیجه دلم نمیخواهد موجود دیگری در من رشد کند، در نتیجه ختم حاملگی را اعلام و سقط جنین میکند. در کشور ما هم این نگرشها بین برخی زنان به وجود آمده است لذا شاهدیم که در بعضی خانوادهها، زن، زیربار بچهدارشدن نمیرود و به محض حاملگی، بچه را حتی بدون اجازه و اطلاع همسر سقط میکند.
ایکنا ــ این درهم ریختگی جنسی در کشورهای دیگر وجود دارد؟ در آن کشورها چگونه مدیریت میشود؟
بله؛ در بعضی کشورها وجود دارد اما سعی کردند آن را مدیریت کنند، در حوزه جامعهشناسی انحرافات و مسائل اجتماعی میگویند وقتی شما قانونی را سختگیرانه مطرح میکنید وبه کرات شکسته میشود بهتر است قانون را عوض کنید، غربیها هم چنین کردند، وقتی دیدند ۳۵ درصد موالید آنها از مادرهایی است که ازدواج نکردهاند و از روابط نامشروع به دنیا میآیند، تعریف خانواده را عوض کردند و بحث مادران تنها (single mom) را به وجود آوردند.
ایکنا ــ با همین منطق، خیلی از جوانهای ما هم میگویند میخواهیم تعریف خانواده را عوض کنیم، چه پاسخ جامعهشناختی به این ادعا دارید؟
این ادعا که جوان ما بگوید میخواهم تعریف خانواده را عوض کنم، هنوز در کشور ما خیلی جدی نیست. چون او خودش به ازدواج تمایل دارد اما چون شرایطش را ندارد و میخواهد به نیازهایش پاسخ گوید بحث تغییر تعریف را پیش میکشد. این جوان باید در سن ۲۰ یا ۲۱ سالگی ازدواج میکرد اما هیچ بستری را برایش مهیا نکردند، الان اگر یک جوان ۲۱ ساله بخواهد ازدواج کند همه به او هجوم میآورند که با چه جرأتی حرف ازدواج را مطرح میکنی؟ تو نه سربازی رفتهای، نه درسات تمام شده، نه کار داری، اصلاً روی چه حسابی دست دختر مردم را میخواهی بگیری و ازدواج کنی؟ یعنی انگار جرم مرتکب شده است! هیچ کس متوجه نیاز واقعی آن جوان نیست. خانوادهها باید نگاه خود را به ازدواج عوض کنند، دست از تجملات و هزینههای اضافی بردارند و به فکر ازدواج فرزندانشان باشند. در سطحی بالاتر نیز دولتها باید به وظایف خود در قبال جوانان عمل کنند و کار و اشتغال را برای آنها تسهیل کنند.
بعضی از جوانان هم شرایط ازدواج را دارند اما روابط خارج از چارچوب خانواده را مطرح میکنند چون بحثشان فرار از مسئولیت است. البته اینجا هم خانوادهها در این فرار از مسئولیت بیتقصیر نیستند. آنقدر مهریه، جهیزیه و هزینه ازدواج را بالا بردهاند که ازدواج به یک کالای لوکس تبدیل شده است و هر کسی زورش نمیرسد ازدواج کند. در همین شهر تهران و همین امسال نمیتوانید عروسیای را پیدا کنید که کمتر از ۱۰۰ میلیون تومان تمام شده باشد. لباس عروس و داماد، هدایا، تالار عروسی، آرایشگاه، آتلیه و این داستانهایی که رسم کردهاند حدود ۱۰۰ میلیون تومان برای پسر خرج دارد، از آن طرف هم پدرانی را میشناسم که بندگان خدا، خانههایشان را برای تأمین جهیزیه دخترشان فروختند.
ایکنا ــ کشورهایی که مفهوم خانواده را عوض کردند چه مشکلی برایشان ایجاد شد؟
شاید در ظاهر مشکلی برایشان ایجاد نشده باشد، اما اصلاً قابل مقایسه نیست. چون عرف و فرهنگ آنها با ما فرق دارد. آنها روابط آزاد دارند چون جامعهشان تلاشی برای حفظ دینداری ندارد اما جامعه ما دیندار است و روابط آزاد را نمیپذیرد، اگر فرد چنین اقدامی انجام دهد، از سوی خانواده و جامعه مورد پذیرش قرار نمیگیرد.
اما نکته مهمتر این است که خارج از کشور ما دختر و پسر از سن ۱۸ سالگی و چه بسا ۱۶ سالگی باید مستقل زندگی کنند و والدین دیگر هیچ وظیفهای در قبالشان ندارند. بچهها آنجا با دوستانشان خانهای ارزان و کوچک میگیرند و سیستم آنها این طوری جلو میرود که از همان سنین ۱۸ سالگی سرکار بروند و درآمد داشته باشند. ولی در فرهنگ ما پسر و دختر تا زمانی که مجرد هستند در خانه پدر و مادر میمانند و توانایی ایستادن روی پای خود را پیدا نمیکنند. پدر و مادر میگویند اگر دختر یا پسر ما شب را جایی به غیر از خانه خودمان بخوابد، حتماً به آسیب دچار میشود.
ما یک جامعه بلاتکلیف هستیم. چرا بلاتکلیف هستیم، اصطلاحا جامعهشناسان به آن میگویند: «جامعه درحال گذار»، چرا در حال گذار هستیم؟ چون جامعهای هستیم که نه تحمل فرهنگ و به اصطلاح سنتها را داریم نه میتوانیم فرهنگ و سنتهای جدید باز تولید کنیم، این وسط دست و پا میزنیم، جامعهای هستیم که ابزار نو داریم با تأخر فرهنگی، مثلاً فضای مجازی در اختیار ما قرار میگیرد بعد تازه شروع به تولید سواد رسانهای و آموزش آن به مردم میکنیم! ماشین وارد کشورمان میشود، سپس تلاش میکنیم قوانین را به مردم بیاموزیم! نتیجهاش میشود این وضعیت بیقانونی فراگیر در رانندگی و وضعیت ترافیک. مردم دوست دارند و حق دارند و لیاقتش را هم دارند که مردمی توسعه یافته باشند، مدرن باشند ولی توان اینکه از سنتهاشایشان جدا شوند را هم ندارند، یعنی تحمل آن را هم ندارند که از یکسری سنتهای غلط بگذرند. مثلاً کاری کنند تا جوان، مستقل بار بیاید و روی پای خود ایستادن را یاد بگیرد. اگر جوانی روی پای خود بایستد و مسئولیتپذیر بار بیاید، دیگر از ازدواج فرار نمیکند و بحث روابط خارج از چارچوب ازدواج را پیش نمیکشد.
ایکنا ــ به جز عامل اقتصادی و بالارفتن سن ازدواج چه عوامل دیگری بر درهم ریختگی اخلاقی و جنسی تأثیر داشته است؟
تأثیر رسانهها و فضای مجازی را نباید نادیده گرفت، متأسفانه پورنوگرافیها، تنوعطلبی بدی را برای جوانان به وجود میآورند، یکی هم جوکها و شوخیهایی است که درباره روابط آزاد دختر و پسر و مسائل جنسی آنان در فضای مجازی ترویج میشود. یعنی اصلاً دیگر نمیشود هیچ جوکی را پیدا کنید که ارتباطی با روابط آزاد دختر و پسر پیدا نکند و در رابطه جنسی آنها خلاصه نشود. باور کنید خیلی از جوکها هدفمند تولید میشود، در جامعه مطرح میشود تا این ذهنیت ایجاد شود که روابط را آزاد کنید، راحت باشید، اینقدر به خودتان فشار نیاورید! یعنی در واقع این موضوع را در جامعه باز تولید میکند که دختر و پسر روابطشان آزاد باشد، هیچ دقت کردهاید چرا این جوکهای سکشوال را در قالب زن و شوهر نمینویسند؟ چرا فقط در قالب دوستدختر و دوستپسر مینویسند؟
ایکنا ــ مگر جز این است که این جوکها را خود جوانها مینویسند و به نوعی نسبت به سرکوب جنسی واکنش نشان میدهند؟
باید ببینیم واقعاً چه کسی مینویسد، خیلی از آنها را جامعه نمینویسد، خیلی از اینها از اتاق فکرهای آن طرف آب برای کشورمان تولید میشود، بله جوانهای ما خلاق هستند و وقتی یک اتفاقی میافتد ظرف ۱۰ ثانیه برایش جوک میسازند و پخش میکنند اما بسیاری از این جوکهای هنجارشکن را جوانهای ما تولید نمیکنند، از جاهای دیگر تولید میشود.
ایکنا ــ آیا برنامهای در کشورمان برای حل بحران درهم ریختگی جنسی و مسائل مربوط به خانواده وجود دارد؟
اگر دقت کرده باشید برنامههای اقتصادی مثل برنامههای توسعهای پنجساله زیاد داشتهایم، اما هروقت ارزیابی میکنیم میبینیم مثلاً حداکثر ۵۰ درصد، ۶۰ درصد آن اجرا شده است. از ۶۰ سال پیش که شروع به نفت فروختن کردیم، چه در حکومت قبل و چه در زمان حکومت اسلامی، برنامههای اقتصادی فراوانی وجود داشته است اما کارنابلدیهای مدیران و حتی به تعبیر من نادانیها و عدم آگاهیها باعث شده نه تنها برنامهها کامل اجرا نشوند، بلکه اتلاف انرژی هم صورت گیرد. در زمینه حل بحران جنسی هم چند سالی است هشدارهای لازم داده شده و برنامههایی نوشته شده است اما اجرایی نمیشود.
ایکنا ــ در کشورهای پیشرفته دنیا که توانستهاند مسائل و بحرانهایشان را حل کنند، چه مراکزی مسئلهیابی و راهحلیابی را انجام دادهاند؟
مراکز علمی و پژوهشی؛ این مراکز، برنامهریزی و مدیران آن را اجرا کردهاند، مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران از سال ۱۳۳۷ تحقیقات حوزه اجتماعی را انجام میدهد، چند وقت پیش یک سری تحقیقات مؤسسه را میخواندم که برای سال ۴۲ بود، در آن تحقیق دقیقاً برآورد شده بود که اصلاحات ارضی چه آسیبهایی به کشور خواهد زد! این تحقیق را به مدیران وقت هم داده و هشدار داده بودند که مهاجرت به شهرهای بزرگ آغاز میشود و چه نتایجی هم دارد، اما هیچ توجهی نکرده بودند. در همان سال ۴۲ و بعد از آن که اصلاحات ارضی آغاز شد، همایشی در رابطه با مسائل شهری برگزار شده است، در آن همایش، جمعی از محققان توضیح دادهاند که تهران در آینده نزدیک با آلودگی هوا مواجه خواهد شد، با مسئلهای تحت عنوان ترافیک مواجه خواهد شد، به خاطر ساخت و سازها با افزایش گرما مواجه خواهد شد و … یعنی خیلی از مسائل در آن همایش مطرح شده بود ولی کجاست گوش شنوا؟ تحقیقات سالهای بعد از انقلاب هم دست کمی از آن زمان نداشت، یعنی تحقیقات بسیار خوبی انجام شده بود، اما توجهی نشد.
ایکنا ــ آیا به اندازه کافی در کشور مؤسسه پژوهشی و علمی وجود دارد؟
بله وجود دارد، به خصوص بعد از انقلاب تقریباً هر مجموعهای که میبینیم یک پژوهشکده و مرکز تحقیقات در کنار خود دایر کرده است، به نظرم وزارت علوم باید آستین بالا بزند و اینها را گریدبندی کند تا تعداد متخصص و پژوهشگر و تحقیق علمی در هر کدام مشخص شود. یکی از انتقادها به وزارت علوم و دانشگاهها این است که اصلاً هیئت علمیای که پژوهشی باشد جذب نمیکنند، تلاششان این است که هیئت علمی آموزشی بیاید و کار پژوهشی انجام دهد که نمیشود، چون وقت لازم را ندارند.
پس تعداد کافی است اما کیفیت بعضی از پژوهشها پایین است، اول نقد را به خودمان بگویم چون از قدیم گفتهاند«یک سوزن به خودت بزن یک جوالدوز به دیگران»، کیفیت بعضی از پژوهشها پایین است و راهکارها و پیشنهادهایی که ارائه میشود به نظر من بعضی از جاها خیلی تخیلی است، بعد از این باید بگوییم که مدیران ما واقعاً کار پژوهشی را قبول ندارند، بارها و بارها در رابطه با سیاستهای عمرانی با مهندسان صحبت میکنیم و میگوییم این پل روگذر که میسازید، این سدی که میسازید روی جامعه اطراف تأثیر میگذارد، اول شما ببینید چه تأثیری روی خانوادهها و جامعه اطرافش میگذارد بعد اگر توجیه داشت انجام دهید، اسم آن را هم پیوست فرهنگی اجتماعی یا اتاف گذاشتیم. محض رضای خدا من فکر نمیکنم ۱۰ تا از اتافها مورد توجه مهندسان عمران قرار گرفته باشد، این راهکارها و پیشنهادها در حوزه عمرانی به کار گرفته نمیشود چه برسد به حوزه سیاست و اقتصاد که هرکدام از افراد فعال در آن، داعیهدار عقل کل بودن هستند و خودشان را یک عالم اجتماعی میدانند و اصلاً فکر نمیکنند که باید این طرف قضیه را هم دید.
ایکنا ــ چه اهداف و انگیزههایی را در مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران دنبال میکنید و اکنون چه طرحهایی را در دست دارید؟
به عنوان کوچکترین عضو در مؤسسه، در جایگاه مدیریت بخش شهری تلاش میکنم کارهای تحقیقاتی در حوزه شهری انجام دهم، یکی از کارهایی که ما انجام دادیم در رابطه با سرای محلات شهر تهران بود. در شرایطی که جامعه خیلی آسیبپذیر است، ارتقای مدیریت محلی میتواند بسیاری از مشکلات فرهنگی و اجتماعی را حل کند و بازویی برای تصمیمسازیِ بهتر مدیران باشد. تهران ۳۷۴ محله دارد؛ ما روی ۳۵۴ محله که سرای محله دارد کار کردیم. این پروژه آخر سال ۹۴ به ما داده شد و سال ۹۵ آن را تمام کردیم و تحویل شهرداری دادیم، در آن تحقیق فعالیتهای فرهنگی اجتماعی سراهای محله بررسی شد، ساختار آن مورد ارزیابی قرار گرفت و راهکارهایی به شهرداری تهران ارائه شد. اینکه چقدر به نتایج این تحقیق توجه شود، بستگی به عزم و اراده مدیران شهرداری دارد.
بعد از این طرح، طرحی را شروع کردیم که دیگر فقط کار صرف تحقیقاتی نیست، در این طرح توانافزایی روستایی و منطقهای که بنیاد علوی آن را به ما سپرد، شهرستان نسبتاً محروم «گرمی» در استان اردبیل به ما سپرده شد تا وضعیت روستاهای آن را براساس شاخص پنج سرمایه ارتقا بخشیم. سرمایه انسانی، اقتصادی، اجتماعی، طبیعی و فیزیکی، در سرمایه انسانی تلاش بر این است که آدمهایی که آنجا هستند آموزشهایی را ببینند که منجر به تولید سرمایه اقتصادی برای آنها شود، بخاطر همین تلاش داریم که آموزشهای فنی و حرفهای ببینند تا بتوانند کار جدیدی راه بیندازند. بخصوص اینکه معیشت غالب آن منطقه کشاورزی و دامداری است و سالهایی که بیماری برای دامها اتفاق میافتد و خشکسالی میشود واقعاً کشاورزها خیلی آسیب میبینند.
ایکنا ــ چند وقت است شروع کردهاید؟
تقریبا هفت ماه است که شروع کردهایم، تا الان برای ۳۰ نفر از خانمهای روستا و برای ۱۷ نفر از آقایانی که سرپرست خانوار هستند، شغل ایجاد شده است. طرح تحقیقاتی – اجرایی است و در قالب یک تیم قوی ۱۸ نفره که متشکل از بچههای دانشگاه تهران هستند در ۳۰ روستا، آن را جلو میبریم. تعدادی تسهیلگر محلی نیز از خود روستاها استخدام کردهایم.
ایکنا ــ بعد از این طرح چه پروژهای را مد نظر دارید؟
طرح بعدی بستگی به این دارد که کدام ارگان به ما پیشنهاد کاری بدهد، یکی از مشکلات مراکز تحقیقاتی این است که بودجه تحقیقاتی یا بودجه کار اجراییشان را ارگان یا سازمانی دیگر به عهده میگیرد. در حال حاضر از طرحی که برای بنیاد علوی انجام میدهیم بسیار رضایت داریم. ما ۳۰ روستا را به صورت پایلوت در اختیار داریم، امید هست که به فاز دوم برسیم و در ۳۰ روستای دیگر هم کارمان را شروع کنیم و در حوزه اشتغال موفق به شبکهسازی شویم. آن منطقه ۳۱۲ روستا دارد و من امیدوارم که بتوانیم به مرور به کمک بنیاد علوی تمام این ۳۱۲ روستا را در طرح توانافزایی تحت پوشش بگیریم و باعث توسعه آن منطقه شویم.
گفتوگو از مجتبی اصغری
انتهای پیام
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰