تاریخ انتشار : شنبه 1 تیر 1398 - 9:26
کد خبر : 57922

باباخانی: شیپور دین هنوز صدا دارد/ اکبرنژاد: حوزه علمیه تبلیغ را شأن خود نمی‌داند

باباخانی: شیپور دین هنوز صدا دارد/ اکبرنژاد: حوزه علمیه تبلیغ را شأن خود نمی‌داند

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایکنا؛ امروز یکی از پدیده‏‌هایی که مانند هر موضوع دیگری در معرض آسیب‌ قرار دارد، تبلیغ دین و فعالیت‌های جانبی آن است. این آسیب‌ها در موقعیت و شرایط مختلف، متفاوت هستند، اما با قطع نظر از این موقعیت‌ها و شرایط،

به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایکنا؛ امروز یکی از پدیده‏‌هایی که مانند هر موضوع دیگری در معرض آسیب‌ قرار دارد، تبلیغ دین و فعالیت‌های جانبی آن است. این آسیب‌ها در موقعیت و شرایط مختلف، متفاوت هستند، اما با قطع نظر از این موقعیت‌ها و شرایط، امروز شاهد لطمه‌ها و خطراتی هستیم که روند تبلیغ موفق را تهدید و در نهایت بازدهی و اثرمطلوب آن را کاهش می‌دهد. بر همین اساس بر آن شدیم تا همزمان با روز تبلیغ و اطلاع‌رسانی دینی نشستی را با عنوان «بررسی چالش‌ها و آسیب‌های عرصه تبلیغ دین» با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین محمدتقی اکبرنژاد، رئیس مؤسسه فقاهت و تمدن‌سازی اسلامی و حجت‌الاسلام والمسلمین مجید باباخانی، مدیرکل تشکل‌های دینی و مراکز فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی برگزار کنیم.
این نشست در دو بخش تهیه شده است که در بخش اول ابتدایی این جلسه هرکدام از دو میهمان به سوالی پیرامون مسئله تبلیغ و ریشه‌یابی علل آسیب‌های فعلی آن پرداختند. ابتدا حجت‌الاسلام والمسلمین محمدتقی اکبرنژاد، رئیس مؤسسه فقاهت و تمدن‌سازی اسلامی به جزئیات این موضوع پرداخت و پس از وی حجت‌الاسلام والمسلمین مجید باباخانی مدیرکل تشکل‌های دینی و مراکز فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی نظر خود را در خصوص سخنان مطرح شده و علل و راهکار‌های خروج از وضعیت فعلی و رسیدن به نقطه مطلوب بیان کرد.
هر پدیده‌‏ای می‏‌تواند آفت‏‌های ویژه خود را داشته باشد که اصل مسئله را فرسوده کرده و آن را با مشکل مواجه کند. نظام مدیریت تبلیغ دینی با رسالت پاسداری و پویش فرهنگ و دین نیز همواره در معرض این خطر است و سهل‏‌انگاری، تسامح و تساهل در مقابل آفت‏‌ها، می‏‌تواند سازمان تبلیغ دین را در مدتی کوتاه یا زمانی دراز با مشکل مواجه کند. بر این اساس برای ما از جایگاه و وظایف مبلغ در امر تبلیغ و آسیب‎های فعلی تبلیغ دینی و جریاناتی که منجر به فرسوده شدن این مقوله مهم می‌شود، سخن بگویید.
حجت‌الاسلام والمسلمین اکبرنژاد: در ابتدا باید گفت که مبلغ جزو مراتب پایینی هرم تبلیغ قرار دارد و اگر ما بخواهیم یک تحلیل درست از مقوله تبلیغ، آسیب‌شناسی، حرکات و عوامل رشد آن داشته باشیم باید ابتدا عوامل بالادستی آن را بررسی کنیم و سپس به پیاده نظام تبلیغ برسیم؛ در این فضا ابتدا باید حوزه علمیه را دید، چرا که اینجا خاستگاه تبلیغ دین و جایی است که مبلغ دینی تربیت می‌شود. بعد از آن باید حاکمیت را مدنظر قرار داد؛ لذا باید دید که حاکمیت و نهاد‌های حاکمیتی از جمله سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت ارشاد، سازمان اوقاف و امور خیریه، صداوسیما و تمامی دستگاه‌ها و نهاد‌هایی که به نحوی با این موضوع ارتباط دارند و جزو نهاد حاکمیتی ناظر به مقوله تبلیغ هستند، چه عملکردی را در این حوزه داشته‌اند و بعد از تحلیل این مسائل به سراغ مبلغ به عنوان پیاده‌ نظام این روند برویم.

در آسیب‌شناسی، اگر بخواهیم موضوع حوزه علمیه را به جهت اینکه خاستگاه تبلیغ است، بررسی کنیم باید گفت حوزه علمیه هنوز ساز و کار تبلیغ را به عنوان یک شأن مهم نپذیرفته است. امروز ساختار حوزه‌های علمیه برای این ساخته شده است، که مرجع تقلید تولید کند، نه اینکه مبلغ بسازد. امروز شاهدیم که حتی در دروسی که طلبه‌ها در حوزه علمیه می‌خوانند، اصول مبلغ‌ شدن بسیار کمرنگ است؛ به‌ نحوی که سه سال ادبیات می‌خوانند، درحالی که این مدت برای طلبه‌ها بسیار زیاد است و باید بررسی کرد که این تعداد زمان از فراگیری ادبیات عرب برای یک مبلغ یا طلبه چقدر مفید و اثرگذار است. طلبه‌ها در حوزه با این سازگاری ساخته شده‌اند که اگر قرار شد فردا یک مفسر قرآن، فقیه تمام عیار و مانند این‌ها بشوند، چقدر این ادبیات به آن‌ها کمک می‌کند؛ بعد از آن سه دوره فقه متعلق به ۵۰۰ سال پیش را می‌خوانند و بعد از آن هم دو دوره اصول و در ادامه بحث چهار تا شش سال مکاسب می‌خوانند و تقریبا دو تفسیر اصول دیگر هم می‌خوانند؛ این یعنی طلبه در یک دوره ۱۲ تا ۱۳ ساله، چهار دوره اصول با یک مساحمه، دو دوره فقه و سه سال ادبیات می‌خواند، که بعد از این وارد درس خارج حوزه می‌شود. منظور از درس خارج نیز، پژوهش و مطالعه خارج از متن و جایی برای پژوهش است که در آنجا نیز مجددا به موضوع فقه می‌پردازند. درواقع اگر خوب دقت کنید، موضوع تبلیغ در این ساختار اساساً پیدا نمی‌شود و آنچه که در این مسیر سازگار است، به‌نحوی تعریف شده است که در مناسبت‌هایی مانند ماه رمضان و برخی از ماه‌ها از این افراد، برای بحث تبلیغ استفاده کنندف این در حالی است که آورده آنان برای تبلیغ دین نیست.

براساس همین گفته‌ها در حوزه تبلیغ و ویژگی‌های مبلغ و شایستگی‌های آن، نباید در قدم اول به سراغ مبلغ رفت و او را گناهکار در این امر به حساب آورد، بلکه باید در قدم نخست نهادی را بازخواست کنیم که این طلبه را تربیت کرده است. امروز وقتی که به این نهاد نگاه می‌کنیم می‌بینیم که در آن مبلغ به هیچ وجه تعریف نشده است. هرچند در دهه‌های اخیر گروهی را به نام سفیران ایجاد کردند، اما درواقع یک مسئله حاشیه‌ای در حوزه تلقی می‌شود؛ این در حالی است که رسالت حوزه، ذاتا تبلیغ است. بیشترین اوصافی که قرآن از انبیا ذکر می‌کند، ویژگی‌های مبلغ است و می‌فرماید: «مبشرا و نذیرا»؛ این موارد دقیقا خصوصیات یک مبلغ است، به این معنی که حتی بحث تعلیم کتاب هم از ویژگی‌های یک مبلغ است؛ چرا که آیات قرآن را می‌خواند و ویژگی‌های خداوند را برای مردم توصیف می‌کند، اما اگر با مسامحه این موارد را هم تبلیغی ندانیم، اوصافی که خداوند متعال به عنوان مبلغ از انبیا یاد می‌کند بسیار زیاد است؛ این درحالی است که حوزه علمیه اساساً جایگاه‌ها را تغییر داده است. متأسفانه این رویه را در همه سازمان‌ها و حوزه علمیه شاهد هستیم.   گزارش نشست/ درحال ویراش
طبیعتاً افرادی که در یک مجموعه متخصص می‌شوند، از حیث تعداد نفرات همیشه کم هستند و به صورت طبیعی به آن‌ها به عنوان نخبه که یک‌سری کار‌های خاص انجام می‌دهند، رجوع می‌شود، اما مگر در جامعه ما چقدر به مرجع تقلید، فقیه، فیلسوف و مانند آن نیاز داریم؟ این یعنی چه در بحث علم و شریعت و چه در بحث معرفت، باید دید چه مقدار نیاز به اتاق فکری که تولید علم کند، داریم. چند نفر برای تولید علم در این فضا و چند نفر برای اجرا و ابلاغ این پیام‌ها نیاز داریم؟
امروز جای این دو مقوله تغییر کرده است، این در حالی است که به حسب منطق، حوزه علمیه باید ۹۰ درصد ظرفیت و نفراتش مشغول اجرا و ابلاغ شوند. حوزه علمیه باید احساس کند که کار اصلی او تربیت مبلغ است، در حالی که امروز این موضوع برعکس اتفاق افتاده است و ما شاهدیم که حتی فعالیت‌های سفیران به مانند یک آب باریک در حاشیه حوزه، فعالیت می‌کند. این نگاه و مشکل تنها در بحث کمی هم نیست، بلکه، کیفیت داستان هم مانند کمیت آن است.
مبلغ در حوزه علمیه ما به افراد سطحی گفته می‌شود، به افرادی مبلغ استناد می‌شود که ساده و پیاده هستند؛ زمانی که این موضوع به گفتمان و فرهنگ جا افتاده در حوزه علمیه تبدیل می‌شود، نهایت آن وضعیت فعلی می‌شود؛ این بدین معنی است که نخبه‌ها و نوابغ حوزه‌های علمیه به سمت فعالیت در حوزه‌های تبلیغی هدایت نشده‌اند. بنده شهید مطهری را در کنار یک انسان متفکر، مصداق اتم مبلغ هم می‌دانم. چرا که ایشان کسی نبود که بگوید من فقط متعلق به یک اتاق فکر هستم و فقط باید تولید کنم و به طلبه‌های خودم یاد بدهم، بلکه معتقد بود که علم تولید کند، بدین جهت سال‌ها برای مطالعات اسلام وقت گذاشت و نهایتا آن را نیز به دیگران آموزش می‌داد و این امر را با مخاطبانش در جریان می‌گذاشت.
تلقی موجود از مبلغ،‌ باعث شده است که معمولاً طلبه‌های بسیاری ازجمله سفیران نیز گرفتار خود‌کم‌بینی شوند و معمولاً از این فضا گریزان شوند. همین مسئله نشان می‌دهد که بسیاری از آن‌ها در میانه راه تلاش می‌کنند که به سیستم رایج حوزه بازگردند و به همین خاطر نیز، شورای‌عالی حوزه سازوکاری را تعریف کرد که این‌ها بتوانند به بستر متداول حوزه بازگردند. وقتی که حوزه علمیه متولی ریل‌گذاری برای حضور تبلیغی طلبه‌ها نمی‌شود در حالی که نیرو‌های زیادی تربیت، اما آن‌ها را رها می‌کند، نتیجه وضع فعلی می‌شود. زمانی که حوزه علمیه به یک طلبه شهریه داده و سال‌ها روح و روان و عمر او را در اختیار داشته و برای حوزه وقت و عمر خودش را صرف کرده است، اما بعد از ۱۰ سال که به‌نوعی کامل، رسیده و آماده شده است، نباید رها شود؛ چراکه این‌ها به عنوان نیروی شما هستند، درحالی که حوزه علمیه هنوز هم به آن‌ها شهریه داده و بیمه آن‌ها را می‌دهد. حوزه علمیه باید برای تبلیغ ریل‌گذاری کند، اما بعضاً شاهدیم که طلبه‌ها به جهت اینکه کل عمر و زندگی خودشان را در این سال‌ها با کتاب انس می‌گیرند، وقتی که از این فضا جدا می‌شوند، به نوعی سرگردان شده و نمی‌دانند که چه باید بکنند، کجا بروند و بعضاً هم تحقیر می‌شوند؛ لذا حوزه علمیه باید ریل‌گذاری می‌کرد و اتاق فکری را برای آینده این افراد تشکیل می‌داد.
حوزه‌های علمیه امروز باید نسبتشان را با حاکمیت و نهاد‌های حاکمیتی تعریف و در این خصوص بسترسازی کنند؛ برای مثال بررسی و تحقیق کنند که اگر یک دانشگاه به ۱۰۰ مبلغ نیاز دارد، به چه نوع مبلغی احتیاج پیدا می‌کنند و متناسب با آن طلبه‌ها را آموزش دهند و سپس به دانشگاه‌ها اعزام کنند. برای روستا‌ها و سایر مناطق از جمله شهرها، استان‌ها و مساجد نیز این مسئله مهم است. اخیراً هم توسط مسئولین سازمان تبلیغات اعلام شد که بخش اعظمی از مساجد ما بدون امام جماعت هستند و این یعنی یک مصیبت بزرگ در امر تبلیغ دین. سوال اینجاست که رسیدگی به این موضوع برعهده کیست؟ آیا خود طلبه‌ها باید به صورت جهادی اقدام به پوشش این مناطق کنند؟ آیا خودشان باید اعلام کنند که آمادگی امام جماعت شدن در فلان منطقه را دارند؟ البته این یک راه و پیشنهاد است و قطعاً راه خوب و اصلی نیست، چراکه راه‌های بهتری را می‌توان برای این موضوع تصور کرد.
مگر مساجد ما شناسنامه ندارند و همه چیز آن‌ها مشخص و معلوم نیست؟ کجا باید این مراکز را مدیریت کند؟ حوزه علمیه هم این کار را انجام نداده است و در نهایت باعث شده که ما به تبلیغ حداقلی برسیم که هیچ ریشه قرآنی ندارد و به نوعی بدترین شکل تبلیغ، شیوه فعلی تبلیغ در کشور ماست؛ تبلیغی که در حوزه علمیه به اسم تبلیغ ادواری از آن یاد می‌شود. این دقیقا مانند آن است که جمعیتی را ماه‌ها بدون طبیب به حال خودشان رها کنید و به طور ناگهانی و در زمان‌های خاص به مدت ۱۰ روز، خدمات سلامتی و طبابت برای آن‌ها عرضه کنید. خداوند متعال انبیا را از خود قوم برمی‌انگیخت تا احساس تعلق خاطر کنند. پیامبر اسلام(ص) در همان منطقه به دنیا آمدند، تبلیغ می‌کردند. خداوند می‌فرمایند که ما معلمان را از خوب‌های خودتان برای شما انتخاب کردیم تا هم فرهنگ و همزبان شما باشند و رفتارهایشان همدیگر را آزار ندهد؛ همدیگر را بفهمند و با همدیگر انس بگیرند. شرط تأثیرگذاری انس است. اما چه معنی دارد که یک طلبه تنها ۱۰ روز برای تبلیغ به منطقه‌ای اعزام شود؟ اینگونه فعالیت کردن با یک روضه‌خوان هیچ تفاوتی ندارد. ما به اینجا رسیدیم، چون حوزه علمیه برای مرجع تقلید آموزش دادن، ساخته شده بود و برای تبلیغ، تدبیری نداشت. حوزه تنها در بازه‌های زمانی خاص تعطیل می‌شد تا طلبه‌ها برای تبلیغ به مناطق مختلف کشور بروند. این در حالی است که اگر حوزه‌های علمیه ما به گونه‌ای ساخته شده بودند که ۹۰ درصد آن‌ها کار اجرایی و تبلیغ می‌کردند، هیچ وقت نیازی به تبلیغ‌های دوره‌ای به این معنا نداشتیم نه اینکه تعطیل می‌شد، بلکه کار ما در حین مبلغین مستقر هم اتفاق می‌افتاد.

در ادامه این نشست حجت‌الاسلام والمسلمین باباخانی، ضمن تأیید برخی از سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین اکبرنژاد مطالبی را پیرامون عملکرد دستگاه‌های حوزه تبلیغ بیان کرد و به تبیین توفیقات عرصه تبلیغ و ضعف‌های این عرصه نیز پرداخت.
امروز نهاد‌های بسیاری در امر تبلیغ دین فعالیت می‌کنند، که به نوعی مهم‌ترین آن‌ها سازمان تبلیغات اسلامی و حوزه علیمه هستند. چقدر این مراکز توانسته‌اند در این امر موفق باشند و به مبلغین خدمت دهند تا آن‌ها هم بتوانند یک تبلیغ مؤثر داشته باشند؟
حجت‌الاسلام والمسلمین باباخانی: نکاتی را حجت‌الاسلام والمسلمین اکبرنژاد به بحث‌های ریشه‌ای در موضوع تبلیغ پرداختند و اگر بخواهیم تبلیغ دین در مجرای دقیق خود قرار گیرد باید به نکاتی از این دست بپردازیم. منظر‌های مختلفی در این قضیه باید بررسی شود و قطعاً آسیب‌هایی هم وجود دارد که نشان می‌دهد نهاد تبلیغ، بعد از انقلاب اسلامی همپای سایر نهاد‌ها و حرکت انقلاب اسلامی پیش نرفته است، هرچند که قله‌ها و فراز‌های خیلی خوبی را در انقلاب اسلامی شاهد هستیم.
البته جریان تبلیغی ما بسیاری از کشور‌های دنیا را تحت تاثیر قرار داد و باید گفت منطق جدیدی را به وجود آورد که بخشی از همین مواضع تبلیغی و ترویج اسلام نابی بود که حضرت امام خمینی(ره) مطرح کردند. بر همین اساس مسئله تبلیغ در انقلاب ما قدرت نفوذ پیدا کرد و توانست تا عمق آفریقای جنوبی و قلب اروپا مشتری پیدا کند و حتی غربی‌ها را به این نتیجه برساند که نسخه بدلی را برای امام خمینی(ره) به وجود بیاورند. بر همین اساس از سال‌های دهه ۶۰ یعنی از سال ۱۹۸۲ حرکت‌سازی برای نمونه حرکت امام خمینی(ره) در غرب و آمریکا شروع شد و آقای بن لادن در سال ۱۹۸۲ به افغانستان رفت. قطعا مدل‌های دیگری هم از این دست وجود دارد که در این رابطه به ثمر رسیده است. در سال ۱۹۹۰ حدود ۱۱ هزار حوزه علمیه در پاکستان دایر شد که کاملا برای کار تبلیغی بوده و طی آن، دوره‌های سه تا چهار ساله به افراد آموزش داده می‌شد؛ این دوره‌ها باعث شد تا آنان، حرکت تبلیغی را آغاز کنند که نهایتا منجر به ظهور داعش شد.   گزارش نشست/ درحال ویراش
اینگونه نیست که جریان تبلیغ، یک جریان کوتاه باشد؛ همین موضوع نشان‌دهنده تأثیرگذاری پیام ما بوده است که این‌ها هم مجبور شدند جریان‌های تبلیغ را دگرگون کنند. رویش‌های انقلاب اسلامی در جبهه‌ها و جلساتی که امروز می‌بینیم از ثمرات تبلیغ است. فعلا نمی‌توان به این پرداخت که هر فرد چه مقدار در آن سهم داشته است، اما اینکه امروز در مناسبت‌های متعدد حضور پرشور جوانان مؤمن را می‌بینیم، نتیجه و ثمره تبلیغات است. نتیجه بسیار عجیبی که علی‌رغم همه تهاجمات فرهنگی اتفاق می‌افتند و نشان داده که هزینه‌های بنگاه‌های تبلیغی غرب که بسیار هم پرکار و دقیق عمل می‌کنند نتوانسته سیل بزرگ جوانان ما را به صورت کامل دست خود گیرد. آن‌ها انتظار نداشتند که مثلا در دهه محرم و در اوج تبلیغات ضد دینی علیه نظام، دینداری و مباحث ناب اسلامی مجالس ما بسیار پر رونق باشد و مردم در اوج مشکلات، میلیارد‌ها تومان برای نهاد دین و دستگاه امام حسین(ع) هزینه کنند؛ همه این‌ موارد ظرفیت‌هایی است که وجود دارد.
البته صحبت‌های حجت‌الاسلام والمسلمین اکبرنژاد را نقض نمی‌کنم و ایشان هم آسیب‌ها را بیان کردند و من هم نکات مثبت را ارزیابی می‌کنم؛ لذا باید دید که ما علیرغم اینکه ظرفیت ده‌ها برابر عمل‌کردن را داریم، اما امروز می‌بینیم که اثر تبلیغ دین و اثر مبلغین مؤثر چگونه است. امروز مبلغینی در شهر‌های مختلف کشور وجود دارند که به کار خود مسلط هستند و پیام خوب را با زبان خوب به مخاطب منتقل می‌کنند. ما جلسات چند هزار نفره و بعضا در برخی از مناسبت‌ها چند ۱۰ هزار نفره را از این‌ه موارد شاهد هستیم و انسان تعجب می‌کند که با همه چالش‌ها و نارسا‌هایی که وجود دارد چگونه این مجالس با چنین جمعیتی شکل می‌گیرد. این نشان می‌دهد که ظرفیت تبلیغ دینی ما چه از لحاظ محتوا و چه از لحاظ قالب، خیلی بیش از این‌ها می‌تواند باشد و می‌توان بیشتر از آن استفاده کرد.

امروز می‌توان سه عنصر را در فضای تبلیغی تعریف کرد؛ یکی بحث محتوا، دیگری شکل قالب تبلیغ و یک مورد هم در حوزه فضای تبلیغی دینی یعنی نیت‌ها و اخلاص مبلغ است. رهبر معظم انقلاب اسلامی تعریفی را در حکم ریاست سازمان تبلیغات اسلامی، حجت‌الاسلام والمسلمین قمی ارائه دادند که بیان بسیار خوبی برای موضوع تبلیغ است. ایشان می‌فرمایند: «تبلیغ و عرضه فکر و فرهنگ معارف اسلامی با توجه به نیاز‌های روز و با نوآوری در ادبیات و روش‌ها به گونه‌ای باشد که در جان و دل مخاطب بنشیند و وجود آنان را از کوثر حقیقت دین سیراب نماید». پیامد این تبلیغ این است که به قلب فرد بنشیند و اگرچه از جنس معارف، فکر و فرهنگ ماست، اما وقتی می‌تواند به قلب بنشیند، که به محتوا دقت کنیم. محتوا باید ناب باشد. یک ذخیره ارزشمند در مبانی قرآنی و مباحث کلامی وجود دارد که باید به زبان روز باشد.
مبلغ باید مشکلات و فضای مخاطب خود را بشناسد و با یک نگاه مخلصانه تبلیغ را انجام دهد، چرا که قرار است این تبلیغ به دل فرد بنشیند و با دل و جان سیراب شود و قرار نیست که فرد تنها سخن مبلغ را بشنود و آن را به اجبار بپذیرد. این جریان نباید مانند این باشد که پزشکی از ضرر‌های سیگار بر جسم و جان افراد سخن بگوید، اما خودش خارج از مطب سیگار بکشد. عمل و اخلاص مبلغ در نهاد دین که قرار است مبلغ بر قلب فرد تأثیر بگذارد و سخنانش بر جان وی بنشیند، نقش تعیین‌کننده‌ای پیدا می‌کند. مبلغ باید با محبت و رفتار دوستانه مطالب خود را تقدیم مخاطبان کند و توصیه‌های تبلیغی را برای خودش و دیگران بیان کند و خودش را هم مخاطب جملات بداند.

در حوزه تبلیغات، نگاهی داریم که باید به بررسی ریشه‌های آسیب بپردازد و قطعاً نگاه درست و صحیحی در این امر است که باید سر جای خودش به آن پرداخته شود. هرتغییری هرچند آرام می‌تواند به نقطه برسد به شرط اینکه اقدام ما جدی و هدف‌گذاری و روش ما درست باشد. اما مطلب دیگر این است که ما با همین ظرفیت موجود باید چگونه عمل کنیم. امروز ظرفیت مبلغین موجود و تربیت یافتگان حوزه‌های علمیه فرصت‌های خوبی است و با آموزش و توانمندسازی‌هایی که سازمان تبلیغات اسلامی هم به صورت جدی مدنظر دارد، می‌توانیم این‌ها را برای تأثیر بیشتر آماده کنیم. امروز حدود چهار هزار روحانی مستقر در کشور مشغول هستند که بعضی از آن‌ها با مبالغ بسیار اندک در مناطق محروم زندگی می‌کنند، اما یک دایره بزرگی از جوانان را به واسطه اینکه بر قرآن و معارف اهل‌بیت(ع) تکیه کرده‌اند و اخلاص داشته‌اند، جذب می‌کنند و حتی در سبک زندگی مردم تأثیر می‌گذارند و کسب و کار مردم را هم رونق می‌دهند. روحانی مستقر ما با همین معارفی که کسب کرده و با هرنواقصی که در سیستم حوزه دارد، اگر توانمندسازی شود، با همین معارف می‌تواند برای برطرف کردن نواقص کمک کند. البته این موضوع نیاز به این دارد که ما نقاط را کانونی ببینیم، نشان دهیم، الگوسازی کنیم و طلبه ما بدانند که الگوی طلبه بودن چه شرایطی دارد و از جامعه جدا نباشد. باید همه از جمله حوزه‌های علمیه کمک کنند تا این تعداد از روحانیون مستقر ما که چهار هزار نفر هستند، به ۲۰ هزار نفر برسند تا در نهایت به نتایج خوبی برسیم.
ارزیابی شما از وضعیت رشد معنوی کف جامعه چیست و آیا مبلغان و دستگاه‌های ما در این حد توانسته‌اند موفق عمل کنند و به نتیجه و بازخورد تبلیغ خود آنطور که باید برسند؟

حجت‌الاسلام والمسلمین باباخانی: بنده به واسطه شغلی که دارم با جوان‌ها و بچه‌های هیئتی و نوجوانان ارتباط زیادی دارم و با مشاغل مختلفی هم درگیر هستم؛ در هفته گذشته و در ایام امتحانات مدارس، در اصفهان برنامه‌ای برگزار شد که در آن دو هزار نوجوان ۱۴ ساله تا ۱۷ ساله دختر پای صحبت یک مبلغ بودند و این جلسه به صورت هفتگی در حال برگزاری است. این یکی از نمونه برنامه‌های دینی در کشور است که برگزار می‌شود و توانسته این جمعیت جوان را به خود جذب کند. نکته اینجاست که آیا اگر ما مباحث دینی و قرآنی را به درستی بیان کردیم، جوانان اثر نپذیرفتند و از آن سر باز زدند؟ شما در تهران موج جلسات مناجات را با حضور جوانان و نوجوانان شاهد هستید؛ جلساتی که در آن‌ها مبلغین هم وجود ندارند؛ نکته اینجاست که باید به سراغ جوانانی که ظاهرا از این مسائل سرباز می‌زنند رفت و از آن‌ها پرسید که چرا و چگونه به اینجا رسیده‌اند.   آقای قمی در جایی سخنانی را مطرح می‌کردند که بسیار جالب بود؛ ایشان بیان کردند که «هر جوانی که شب قدر در مجالس حضور پیدا می‌کند و در خانه خدا را می‌کوبد، جزو حزب خداست». ما نباید دایره حزب خدا بودن را محدود کنیم. جوانان ما امروز با خدا و مباحث دینی مشکلی ندارند؛ ما وظیفه داریم که به آن‌ها کمک کنیم؛ چنانچه جامعه هم باید به ما کمک کند و یک زنجیره فعالیت و کمک را در این حوزه  شکل دهیم؛ لذا اگر کسی ظاهرش خراب شد نمی‌توانیم بگوییم که دینداری او تمام شده است. البته نمی‌خواهم بگویم که نقصی وجود ندارد، اما می‌شود روی همین نواقص هم آرام آرام تأثیر گذاشت و مفاهیم قرآن را منتقل کرد. این امر شدنی است و نباید سریع خط‌کشی کنیم که جوانان ما از دست رفته‌اند.   گزارش نشست/ درحال ویراش
مسئله بعدی این است که مشکلات را هم نباید نادیده بگیریم. برخی از ناهنجاری‌هایی که وجود دارد، به سبب کم کاری در همان قالب است. برای مثال ما در موضوع حجاب و فرهنگ‌سازی آن کم کاری کردیم؛ اما جالب اینجاست که طی یک نظرسنجی بین کسانی که حجاب آن‌ها مشکل داشته است، بالای ۹۰ درصد آن‌ها اعلام کرده‌اند که ما با اصل حجاب مشکلی نداریم و بعضاً دلایلی را هم بیان کردند؛ این یعنی آمار کسانی که اعلام می‌کنند من با فلان موضوع دینی مخالف هستم یعنی در حقیقت با شیوه و روش‌ها مشکل دارند. البته این هم به خاطر این است که یک لکه سیاه در فضای سفید خیلی بیشتر دیده می‌شود. یعنی شما یک ناهنجاری را در این فضا خیلی زود می‌بینید، به همین خاطر جوانان ما نسبت به بعضی از سم‌پاشی‌ها و موارد عکس‌العمل نشان می‌دهند، اما شما می‌بینید که با کمی ارتباط و منتقل کردن مفاهیم دینی می‌توانیم بسیاری از این دست مسائل را حل و سوالات را روشن کنیم.

شیپور دین امروز هنوز هم صدای خود را دارد، به شرط آن که به درستی از آن استفاده کنیم و تلاش نکنیم که برعکس صدای آن را در بیاوریم. برخی شیپور دین را برعکس گرفته و تلاش می‌کنند صدای آن را درآورند؛ این‌ها زمانی که صدا را نمی‌شنوند، بیان می‌کنند که دین دیگر صدایی ندارد، در صورتی‌که طلاب جوان ما و همین روحانیون مستقری که در پایگاه‌های اجتماعی، مدارس و کانون‌های اجتماعی فعالیت می‌کنند، جمعیت‌ها و کمیت‌های بزرگ و با کیفیت قابل قبولی را ایجاد کرده‌اند. البته قطعاً توانمندسازی طلاب و موضوع روش برخورد و انتقال مفاهیم تبلیغ هم اثرگذار است. این یعنی در جلسه اول مبلغ مباحث توحیدی را بیان نکند، چرا که چنین روشی در اسلام وجود ندارد. حضرت محمد(ص) برای تبلیغ دین ابتدا عبای خودشان را پهن می‌کردند و با چهره باز و لبخند جوانان را به نشستن در اطراف خود دعوت می‌کردند و با هر کسی که مخالف و حتی معاند بود، سخن می‌گفتند. ایشان در ابتدای هر فعالیتی از ارزش‌های اخلاقی و رفتاری استفاده می‌کردند و بعد به مفاهیم می‌پرداختند. حضرت حرف افراد را کاملا گوش می‌کردند، به گونه‌ای که آن‌ها احساس می‌کردند، حرف‌شان مورد قبول و پذیرش حضرت قرار گرفته است، اما زمانی که حضرت شروع به سخن می‌کردند به تک تک سوالات پاسخ می‌دادند.
ما باید روش‌های تبلیغی را استخراج کنیم. این روش‌ها باید مدون باشد. دین حرف‌های بسیاری دارد و روش هم حرف دارد و قطعاً سازمان تبلیغات اسلامی بر روی توانمندسازی طلاب سرمایه‌گذاری ویژه دارد و آن را دنبال می‌کند. تبلیغ یک موضوع عام و فراتر از این مباحث هم هست؛ چرا که رهبر معظم انقلاب در جمع مداحان فرمودند که شما مبلغ دین هستید؛ لذا در موضوع خانواده کار کنید. این یعنی اینکه رهبر معظم انقلاب بیان تبلیغ را محدود به مبلغ روحانی نکردند و مداحان ما را هم مبلغ دین معرفی کردند. به نوعی تمام دینداران ما مبلغ دین هستند. در حدی که ما ابتدا دین را بفهمیم و سعی کنیم آن را به دیگران نیز ارائه کنیم. ما می‌توانیم بر روی بحث مردمی شدن تبلیغ کار کنیم و از آموزه‌های دینی هم استفاده کنیم.
در ادامه این نشست حجت‌الاسلام والمسلمین اکبرنژاد نسبت به برخی از سخنان حجت‎الاسلام باباخانی واکنش نشان داد و مسائل و موارد دیگری از آسیب‌های عرصه تبلیغ را بیان کرد.

حجت‌الاسلام والمسلمین اکبرنژاد: اگر فرمایشات حجت‌الاسلام والمسلمین باباخانی را قبل از انقلاب می‌شنیدم قطعاً آن‌ها را تحسین می‌کردم. یعنی اینکه قبل از انقلاب و در یک حکومت طاغوتی که هیچ وظیفه‌ای را در قبال دین برای خودش تعریف نکرده و عهده‌دار این مسئولیت نیست، اگر چند طلبه کار‌هایی می‌کردند و جمعیت زیادی پای منبر آن‌ها می‌نشستند، قطعا حرکت‌های خوبی بود و باید آن‌ها را تحسین می‌کردیم، اما وقتی که شما در حکومت اسلامی تنفس می‌کنید، نمی‌توانید از فیوضات و مواردی که خودجوش اتفاق افتاده‌اند به عنوان چیزی که به نحوی نشان این باشد که ما بی‌توفیق هم نبوده‌ایم، یاد کنیم.
گزارش نشست/ درحال ویراش   باید مشخص شود که شما از چه موضعی صحبت می‌کنید. یکی از مغالطه‌هایی که ناخواسته در برخی اوقات آن را بیان می‌کنیم و ما آن را در سطح اول حوزه هم شاهد هستیم، این است که گاهی اوقات بیان می‌شد که خروجی حوزه کم است، اما آن‌ها برای ما از کسانی یاد می‌کردند، که اتفاقاً با آن حوزه مشکل داشتند و خروجی آن‌ها به واسطه اعراض از این حوزه بود. به عنوان مثال می‌گفتند که این حوزه امام خمینی(ره) را تربیت کرده یا فلان حوزه، بهشتی یا دیگری طالقانی و مطهری را تربیت کرده است و این در حالی است که همه این‌ها کسانی بودند که از سیر طبیعی حوزه عدول کردند. بهشتی محصول سازمانی حوزه نیست، یعنی کسی نبود که به هر حرفی که به او منتقل کرده‌اند، گوش داده باشد؛ همین امروز هم در حوزه خیلی‌ها معتقدند که شهید مطهری با رفتن به دانشگاه و پرداختن به مباحث مردمی خودش را هدر داده است. چگونه این موارد را به عنوان خروجی حوزه یاد می‌کنید، درحالی که طلبه‌ای با زحمت و تلاش شبانه‌روزی خودش کار‌هایی را انجام داده است، نباید به حساب نظام تبلیغی ما نوشته شود چرا که نظام تبلیغی ما چنین طلبه‌ای را اساسا تربیت نمی‌کند.

حجت‌الاسلام والمسلمین باباخانی در واکنش به این سخنان گفت: بحث اصلی این است که ما نقطه شروع تبلیغ در جامعه را باید بررسی و در جایگاهی هم قصد داریم که حوزه علمیه را ارزیابی کنیم. اما امروز می‌خواهیم فضای جامعه و عنصر تبلیغ را بررسی کنیم و قطعا موضوع را ریشه‌یابی باید انجام دهیم؛ اما فکر می‌کنم که این یک امر مقبول است؛ اما اگر نقطه‌ای که امروز هستیم را با زمانی که سال ۵۰ بودیم مقایسه می‌کنیم، می‌توانیم بگوییم که جلسات خوب ما و مجالس مناجاتی ما ۱۰۰ برابر شده است. قطعا در مناسبت‌های متعدد کار‌های تبلیغی که انجام شده است بسیار اثرگذار بوده است. قطعا نهاد تبلیغ قبل از انقلاب اسلامی نقص‌های زیادی داشته است، اما سازمان تبلیغات اسلامی علیرغم آنکه رویش‌ها و کار‌های وافری داشته و ما هم به تازگی در این مسئولیت قرار گرفته‌ایم، باید نقطه شروع و رویش‌ها را دقیق ببینیم و آفت‌ها را هم قبول داریم و باید آن‌ها را ببینیم. اما امروز با تمام این نواقص اگر تعداد جلسات و جمعیت‌ها و کمیت‌ها را هم مشاهده کنیم و دلسوخته‌ها و اشک و حسی را که در جوان‌ها وجود دارد با سال ۱۳۵۰ بررسی کنیم و مسئله دین‌گریزی‌هایی که براساس افکارسنجی‌هایی که خود جهاد دانشگاهی انجام داده ببینیم، به این نتیجه می‌رسیم که در نقطه فعلی، سرمایه بسیار و راه نرفته هم زیاد داریم. البته نهاد‌های ما موازی‌کاری‌ها، نواقص و مشکلات بسیاری دارند که باید آرام آرام و یکی پس از دیگری حل کرد، اما باید نقطه کانونی را کمی دقیق‌تر ببینیم و به‌گونه‌ای مسائل را نبینیم که ناامید شویم.   البته اگر فضا ناامید کننده است اشکالی ندارد که بگوییم آمار‌ها این موارد را در بررسی‌های علمی بیان می‌کند، اما وقتی که ما جوانانی را می‌بینیم که با کمی ارتباط خوب و فعالیت‌های اثرگذار جذب می‌شوند، می‌توانیم یک تبلیغ موثر را شاهد باشیم. البته نمی‌خواهم بگویم که کار تبلیغ به معنای یک کار نهاد حکومتی تبلیغ است، بلکه نهاد تبلیغ دین به معنای خودش و در واقع جریان آزاد تبلیغ دین؛ اگراین مسائل را دقیق‌تر ببینیم بهتر می‌توانیم به مسائل و مشکلات بپردازیم و موضوع حوزه هم دقیق‌تر ببینیم. حتی موضوع حرکت‌ها و رویش‌های جهادی در حوزه علمیه هم می‌توانیم بررسی کنیم. گروه‌های جهادی که امروز در حوزه علمیه اتفاق افتاده است و ما نزدیک به ۵۰۰ گروه تبلیغی جهادی فعال در حوزه علمیه داریم.

بعد از این سخنان حجت الاسلام والمسلمین اکبرنژاد گفت: نگاه من با نگاه شما تفاوت دارد. سخنان شما را شبیه این می‌دانم که بگویید، ببینید مردم هنوز نمرده‌اند و سرپا هستند در حالی‌که خیلی از این افراد در شرایط سخت زندگی به سر می‌برم و نمی‌توانند زندگی کنند. من به شما می‌گویم که افراد نمی‌توانند زندگی کنند، اما شما پاسخ می‌دهد که ببینید زنده هستند و این یعنی ما تنها به بودن مردم اهمیت می‌دهیم، اما به اینکه چه چیزی به آن‌ها بدهیم توجه نداریم. ما باید ببینیم که در چه سطحی دین خودمان را تعریف می‌کنیم و در یک حکومت اسلامی آیا تعریف تبلیغ دین چنین چیزی است.
هر چند که نمی‌دانم این آمار‌هایی که شما می‌گویید از کجا آمده است و از کجا آن را بیان می‌کنید، اما واقعیت غیر از این است. زمانی که بنده به تهران آمدم شوکه شدم؛ زمانی که به مسجد‌هایی می‌رفتم که بسیار بزرگ و وسیع بود که عمده جمعیت آن‌ها پیرمرد بودند، در دو ماه اولی که در تهران بودم کرختی عجیبی به خاطر این اتفاق در من ایجاد شده بود؛ شاید شما به واسطه سال‌ها حضور در تهران به این شرایط عادت کرده باشید، اما جای تعجب داشت که جوانان چرا تا این حد از مساجد و روحانیت دوری می‌کنند.
مسجد به عنوان سمبل و نماد دینداری ماست و اعتقاد ما این است که اگر هیئت و بچه هیئتی مسجدی نباشد آن را به عنوان یک دینداری سطحی و کم‌عمق باید به حساب آورد، دین‌داری که خیلی راحت انحراف پیدا می‌کند. چطور امروز کنترل و مدیریت هیئت‌های مذهبی از دست ما رفته است و مداحان آن‌ها را مدیریت می‌کنند، درحالی‌که کفرآمیزترین حرف‌ها را در هیئت‌های مذهبی می‌بینیم؛ حتی شاهد این بودیم که به مراجع تقلید هم بی‌احترامی شد و به آن‌ها گفتند که شما به این موارد کاری نداشته باشید و دخالت نکنید. البته همه هیئت‌ها این چنین نیستند؛ پس باید گفت این که یک فضای ۱۰۰ درصد احساسی است که در وقت نماز خلوت است، اما وقتی برای امام حسین (ع) سینه می‌زنند جوانان حضور دارند؛ این یک حسن به حساب نمی‌آید، مثل اینکه بگویید ببینید هنوز فرد نمرده و زنده است. این استدلال صحیح نیست.
بنده هم به این موضوع ملتفت هستم که وقتی افراد در شب قدر به مساجد و حسینیه‌ها می‌آیند یا در ایام محرم سینه زنی می‌پردازند هنوز حیات معنوی آن‌ها زنده است و نمرده‌اند، اما آیا حیات معنوی این افراد تنها شب قدر و ایام محرم و صفر است؟ روایت است از امام صادق (ع) در صحرای عرفات که همه زجه می‌زدند و گریه می‌کردند؛ راوی می‌گوید، ایشان از من سوال کردند که چند حاجی در مکه مشاهده می‌کنید و من پاسخ دادم که هزاران هزار حاجی مشاهده می‌کنم؛ بعد از آن حضرت نگاهی به من کردند و فرمودند: «چه زیادند آن‌هایی که سر و صدا و زجه می‌کنند و چه کم است حاجی»؛ درست است که خیلی‌ها در شب‌های قدر به مساجد و خیلی‌ها به هیئت‌ها می‌آیند، اما باید این سوال را از خود بپرسیم که چند درصد از این افراد دیندار هستند؟ و چند درصد از این افراد به عهد و پیمان خودشان وفادار هستند؟ چند درصد از آن‌ها دروغ نمی‌گویند و امانتدار هستند؟ کدامشان چشم‌چرانی نمی‌کنند و دنبال مال حلال هستند؟ اگر ما این مقدار آدم خوب داشتیم که وضعیت کشور ما این نمی‌شد.
سوال من از شما این است که ملاک دین‌داری را چه می‌دانید؟ آیا ملاک دینداری شما شرکت در شب قدر است؟ ملاک دین داری شما این است که مردم در ایام محرم و صفر به خیابان‌ها بریزند و سینه بزنند؟ آیا این ظهورات دینداری است؟ درحالی که امام صادق (ع) می‌فرمایند: «از کثرت اشک و بکا افراد فریب نخورید چرا که این نشانه دینداری نیست» بعد از ایشان می‌پرسند که نشانه دینداری چیست؟ حضرت آن را در سه مورد و نشانه بیان می‌کنند و ما باید ببینیم که چند درصد از این نشانه‌ها را در بچه‌های هیئتی و دیندار خودمان شاهد هستیم. حضرت می‌فرمایند: «اعتقاد به نماز اول وقت، دوم امین بودن به این معنی که اگر مسئولیتی برعهده او گذاشته شد درست انجام دهد، مانند اینکه پول مرد دم دست اوست نسبت به آن امین باشد، فرزندان مردم دست او هستند نسبت به آن‌ها امین باشد و سوم پایبندی به تعهدات است»؛ چیزی که ما امروز در جامعه نسبت به آن مشکل داریم. مومن کسی است که ممکن است پایش بلغزد، اما دروغ نمی‌گوید. حال سوال اینجاست که در جامعه ما و همین طیف جوانان و هیئت‌های مذهبی و مواردی که حجت الاسلام باباخانی مطرح کردند این مسائل را شاهد هستیم؟
پایان بخش اول

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد