تسنیم گزارش میدهد؛ روایتی جالب از خادمی شهید حججی در یک حسینیه
– اخبار استانها – به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرگزاری تسنیم از اصفهان، قصهها هر چقدر کهنهتر شود شنیدنیتر میشود، مانند قصه محسن که شاید کمتر کسی آن را نشنیده باشد اما هر بار مشتاقتریم برای شنیدن، برای دانستن از او. میگویم قصه چرا که گاهی
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرگزاری تسنیم از اصفهان، قصهها هر چقدر کهنهتر شود شنیدنیتر میشود، مانند قصه محسن که شاید کمتر کسی آن را نشنیده باشد اما هر بار مشتاقتریم برای شنیدن، برای دانستن از او. میگویم قصه چرا که گاهی پذیرفتن این حجم بزرگی برای برخی از ما سخت میشود اما قصهها همیشه از بطن واقعیت میآیند و ماندگار میشوند.
دوستان و یاران و خانواده محسن حججی و هر کس که او را میشاخت بارها گفته بودند که محسن دلش نمیخواست شناخته شود. هر کاری انجام میداد آرام و دور از چشم بود چرا که دیده شدن را نمیخواست و اینگونه با خالق خودش تا کرده بود و از زندگی لذت میبرد.
محسن عاشق شهادت بود، همه این را میدانستند اما کسی نمیدانست که چقدر زود قرار است به دیدار معشوق برود و به آرزوی خود برسد. او زندگی جهادی و فرهنگی خود را داشت و آنگونه که دوستان و نزدیکانش میگویند تمام تلاشش را برای همین زندگی جهادی میکرد.
نه تنها جوانان و خانواده و اهل محل بلکه همه کسانی که به گونهای با محسن مرتبط بودند و حتی نوجوانانی که در زمینه کتاب با آنها آشنا شده بودند عاشق محسن بودند، عاشق نجابت و اخلاق خوبش، رفتار معقولانهاش و کارهای خیرش.
اما همه اینها را بعد از شهادتش فهمیدیم، بدون شک اگر محسن حججی زنده بود هنوز هم کسی نامی از او نمیشنید، هنوز هم کسی نمیدانست در گوشهای از شهر نجف آباد جوانی عاشق شهادت و عاشق امام حسین(ع) زندگی میکند و آرزوی شهادت در سردارد.
پدر محسن حججی میگفت که پسرش شخصیت شهید احمد کاظمی را بسیار دوست داشت و او را الگوی خود در زندگی و کار قرار داده بود و هر بار به مزار این شهید میرفت و با او حرف میزد.
محمدرضا حججی میگفت که محسن با شهید کاظمی اخت پیدا کرده بود، با اینکه این شهید بزرگوار را از نزدیک ندیده بود اما آنقدر در مورد او مطالعه داشت و او را میشناخت که شیفتهاش شده بود و از او خواسته بود که در رسیدن به آرزویش کمکش کند.
سرانجام محسن راز شهادت را کشف کرد، از مادر اذن خواست و راهی سرزمینی شد که میدانست او را به آرزویش خواهد رساند. محسن به سوریه رفت، با تروریستهای منفور جنگید، دو روز به اسارت آنها درآمد و خدا میداند در این دو روز بر او چه گذشت، اما او جوانمرد و عاشق شهادت بود و این دنیا را جایی برای زندگی نمیدانست. بعد از دو روز محسن حججی به آرزویش رسید و دیدار معبود شتافت.
بعد از شهادت محسن حججی نه تنها ایران که تمام دنیا او را شناختند و این چیزی بود که محسن اصلا دلش نمیخواست اما مگر مردم میتوانستند به دنبال شناخت محسن نباشد؛ او بزرگ مردی بود که پس از شهادتش شناخته شد.
بعد از شهادت محسن خاطرهها و نکات بسیاری از او و زندگی شخصی و اجتماعیاش شنیدیم و خواندیم که هر کدام درسی به ما میداد و هر بار به بزرگی شخصیتی او بیشتر پی میبردیم. کمتر کسی او را قبل از شهادت میشناخت اما حالا کمتر کسی است که او را نشناسد و چهرهاش را ندیده باشد چرا که تمام شهر، خیابان و کشور پر از تصویر اوست. او که با رفتنش درسهای بسیاری به ما آموخت.
خاطرهای شنیده نشده از شهید حججی توسط حجت الاسلام احمد لقمانی
پژوهشگر و نویسنده حوزه علمیه قم خاطرهای زیبا از شهید حججی نقل کرد و گفت: تمام دلها برای این شهید عزیز حسینی شده است، وقتی شهید حججی اسیر شد و عکس و پیامکش به دستم رسید دیدم که چهرهاش خیلی آشناست بعد که به شهادت رسید فهمیدم که خادم یک حسینیه بوده است
حجتالاسلام احمد لقمانی افزود: به مسئول حسینیه زنگ زدم و پرسوجو کردم، گفتند ایشان دو سال خادم این حسینیه بوده است، او سپاهی بود و ۵۰ کیلومتر تا حسینیه میآمد و شب دوباره همین مسیر را به نجف آباد برمیگشت.
نمیخواهم دیده شوم؛ هر چه کار سخت است به من بدهید
وی ادامه داد: مسئول حسینیه تعریف کرد که به شهید حججی گفتیم ما برای پذیرش خادم شرایطی داریم اما وقتی به او نگاه کردم دیدم چیزی کم ندارد و او را پذیرفتیم. محسن دو نکته را مطرح کرد و از ما خواست. گفت یکی اینکه مرا پشت حسینیه بگذارید تا آنجا خدمت کنم، نمیخواهم دیده شوم، مورد دوم هم هر چه کار سخت هست به من بدهید.
اصفهان| روایتی از داستان یک زندگی؛ رونمایی از داستان مصور شهید حججی به ۳۰ زبان زنده دنیاروایت مفیدیکیا از شبیهسازی آوینی، حججی و امام خمینی در نماهنگ «قبله آخرالزمانیها» +فیلمتازه ترین کتاب شهید حججی به نمایشگاه رسید
برای امام حسین (ع) فقط باید سر داد
پژوهشگر و نویسنده حوزه علمیه قم در ادامه اظهار داشت: مسئول حسینیه در ادامه خاطرهاش گفت که محسن تا شب خیلی خسته میشد، هلاک میشد تا آخر شب که بخواهد به خانه برگردد، به او گفتم آقا محسن ببخشید خسته شدید؛ اما او فقط یک جمله میگفت: «حاجی اینها کار نیست، برای امام حسین(ع) فقط باید سر داد».
وی بیان کرد: محسن حججی میخواست در حسینیه دیده نشود و خدا گفت حالا که میخواهی دیده نشوی من به کل عالم نشانت میدهم و همین طور هم شد، حالا در مسیر همه جا عکس محسن هست و او را همه میشناسند.
شهید حججی هیچ وقت خواهان دیده شدن نبود، او در مسیری که برگزیده بود به درستی پیش رفت تا در نهایت به آنچه میخواست رسید. اما پس از شهادتش بود که در تمام دنیا مطرح و به همه معرفی شد. تمام کسانی که او را از طریق چهره و کارهایش میشناختند یکی یکی از او گفتند.
بدون شک هنوز هم ابعادی از زندگی فردی و اجتماعی او هست که مطرح نشده و کسی از آن مطلع نیست. اما چیزی که دیگر همه میدانیم این است که محسن حججی عاشق شهادت، ولایت و جهاد بود و در همین راه نیز به شهادت رسید.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰