مبارزه امام علی(ع) با امتیازطلبی و حاشیه امن حاکمان
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمد عابدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده آورده است: یکی از ابعاد مهم شخصیت امیرمومنان(ع) را میتوان در مسئله احیای ارزشهای الهی دید.از منظر حضرت، یکی
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمد عابدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده آورده است: یکی از ابعاد مهم شخصیت امیرمومنان(ع) را میتوان در مسئله احیای ارزشهای الهی دید.از منظر حضرت، یکی از شئون و وظایف شهروند مسلمان در جامعه دینی، مراقبت از مرزهای الهی است؛ خود، به آنها پایبند باشد و از پایبندی دیگران به آنها نیز مطمئن شود؛ این مرزها عبارتند از: ارزشها وضد ارزشها و واجبات و محرمات الهی در ابعاد مختلف حیات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، مدیریتی، و… بیتفاوتی شهروندان جامعه دینی به احیای این ارزشها یا مرگ تدریجی آنها در جامعه، آسیبی مهم در عرصه حیات دینی شمرده میشود. به مناسبت ایام ضربت خوردن و شهادت امیرمومنان امام علی (علیه السلام) به بازخوانی برخی از چالشهای اجتماعی وسیاسی امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علی (علیه السلام) میپردازم.
احساس تهدید منافع وموقعیت آمران به معروف و ناهیان از منکر
امر به معروف و نهی از منکر نقطه تقاطع حق و باطل و مرکز تعارض صالحان و منکرگرایان است و هر چند آمر و ناهی وظیفه دارند با استفاده از شگردهای مختلف، عکس العمل منفی و مقاومت مخاطب را به حداقل برسانند، ولی اساس این تعارض منافع همچنان باقی است و در مواردی میتواند مخاطب را به عکس العمل وا دارد لذا این ذهنیت همواره در آمر و ناهی وجود دارد که مبادا خطری از سوی مخاطب، جان، مال و حیثیت و موقعیت او را به خطر اندازد. به خصوص که امروزه با گسترش ابزارهای رسانهای مجازی و حقیقی، دامنه این تهدیدها بسیار گسترش یافته است این احساس خطرها که معمولا در مواجهه با قدرتمندان و طبقههای حاکم بر محیط منافع آمران و ناهیان بیشتر است، اساس متروک ماندن و تعطیلی این فریضه باشد. در مواجهه با چنین احساسی، امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می کوشد با تکیه بر نگاه توحیدی، زمینه اعتماد به نفس را در آنان احیا کند و به این نکته توجه میدهد که آنچه از رزق و روزی قسمت انسان میشود، به دست خداست و هر چند در ظاهر احساس شود به واسطه عکس العمل اهل گناه، گرفتاری و تنگی معیشت ایجاد شده، ولی در واقع چنین نیست و اگر قرار بر رسیدن رزق و روزی خاصی به انسان غیرتمند باشد، خد از هر طریق دیگر آن را تامین خواهد کرد. با این دید توحیدی است که احساس تهدید منافع از سوی غیر خدا بی معنا خواهد شد و هضم عوارض ناشی از امر به معروف و نهی از منکر آسان خواه دبود. آن حضرت می فرماید:«اعلموا ان الامر بالمعروف و النهی عن المنکر لا یقربان من اجل ولاینقصان من رزق. فان الامر ینزل من السماء الی الارض کقطر المطر الی کل نفس بما قدر الله لها من زیاده او نقصان فی نفس او اهل او مال;( الغارات، ج ۱، ص ۴۹ و اعلام الدین، ص ۱۰۴. (با تفاوت)«بدانید امر به معروف و نهی از منکر اجلی (حادثه ای) را نزدیک و روزی ای را ناقص نمی کند. زیرا این امر (اجل و روزی) مانند قطره های باران، به هر شخص به همان اندازه که خداوند در نظر گرفته زیاد یا کم، در جان یا اهل یا مالش از آسمان فرود می آید.»
مدارای درون گروهی
امروزه از اصول شناخته احزاب، ترجیح اصول حزبی بر مسائل دیگر است و از این اصل گاه چنان سوء استفاده میشود که منافع حزب در مقابل ارزشها و حدود الهی نیز اصالت می یابد تا جایی که به خاطر لکه دار نشدن حزب و اعضای آن به هر توجیه متوسل میشوند و در نهایت حتی حاضر به مبارزه علیه اجرای حدود الهی و امر به معروف و نهی از منکر هم میشوند. در حالی که شرط بقای ارزش ها، برخورد فراگروهی و خارج از منفعت طلبیها با متعرضان به آن هاست، در غیر این صورت عناوین مختلف از کوچک ترین عنوان «هم محلهای» گرفته تا عناوین فراگیر گروه، قبیله، حزب و … محل امنی برای هنجارشکنان و وقوع بی دغدغه منکرات خواهد شد که فرآیند نهایی آن انباشت منکرها در جامعه است. در این نوع از رفتار، اصالت به گروه و حزب داده می شود و برای حفظ آن با تمام ناهنجاری ها به دیده اغماض و مدارا نگریسته می شود. نمونهای از این مانع را می توان در مورد طایفه بنی اسد گزارش کرد که به رغم علم به گناهکار بودن فردی از طایفه خود، همچنان به رهایی او از مجازات پای می فشرد، اما امام زیر بار نرفت و فرمود: تا آن جا که در اختیار من باشد، خواسته شما را اجابت خواهم کرد. اما مدتی بعد طایفه بنی اسد متوجه شدند امام حد بر او جاری کرده است. پرسیدند: مگر شما به ما قول نداده بودید! فرمود: به شما قول دادم اگر چیزی در اختیار من بود، کوتاهی نخواهم کرد، اما حد، تکلیفی الهی است و در اختیار من نیست. «لقد وعدتکم بما املکه و هذا شی ء لله لست املکه.» (دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۴۴۳).
امتیاز طلبیها
هرگاه سخن از امتیازدهی و امتیازطلبی به میان آید، بساط ارزشگرایی برچیده شده، معروفها قربانی بده و بستانها خواهند شد. حقیقت این است که برخی مدیران و زمامداران به دلایل متعدد مانند ادای دین، ساکت کردن یا همراه ساختن، امتیازهایی به برخی اشخاص می دهند و گروهی نیز با اطلاع از این نقطه ضعف همواره به امید طعمه ای چرب میکوشند مدیران را وامدار خود سازند. در عصر ما با انتخاباتی شدن بسیاری از مناصب در نظام دموکراسی، این مسئله رو به فزونی هم نهاده است گاه ممکن است نمایندهای با پولهایی فرد یا گروهی به تبلیغات بپردازد یا پست و مقامی به مبالغی فروخته شود که البته این احتمال برای اهل آن بسیار هم آشناست،…..در چنین موقعیتی است که طنابهای اسارت از همان آغاز کسب مقام دست وپای آنها را خواهد بست و کسانی که قار بود در مورد مقام خود مسئل عند الله و عند الناس باشند، مسئولیتشان تنها در برابر ولی نعمتهایی خواهد بود که با پولشان به صندلی ریاست و وکالت و …. تکیه زدهاند. امیرمؤمنان بر خلاف زمامداران متعارف، جایی برای امتیازخواهان نمی گذاشت و هرگز شایستگی ها را فدای امتیازها نمیکرد تا روزهای بعد ناچار شود در مقابل منکرات و بی عدالتیهایی که به دلیل نالایقی مرتکب شده اند، سکوت کند. از این منظر یکی از راههای ممانعت از مرگ ارزشها، پیشگیری از نفوذ نالایق هایی است که در سایه امتیازطلبیها به بدنه نظام اجتماعی وارد و به دلیل طبیعت پلید خود معروف ها را نابود و پلیدی ها را احیا میکنند.
حکایت طلحه و زبیر
حکایت طلحه و زبیر در این باره خواندنی است. آن دو که هنگام بیعت با علی علیه السلام اولین و دومین بیعت کننده بودند (به طمع دستیابی به موقعیت) نزد امام آمدند و بعد از چیدن مقدماتی چند گفتند: ستمگریهای عثمان را در امور حکومتی مشاهده کردی، و دیدی که او جز بنی امیه را بر مصدر امور نمینشاند، حال که خداوند خلافت را به شما عنایت کرده است، ما را به فرمانروایی بصره و کوفه نصب بفرمایید. آن دو که فکر میکردند میتوانند اینک ثمره موقعیتسازی خود را بچشند با این جملات امام رو به رو شدند: «به آن چه خداوند نصیب شما کرده راضی باشید تا من در این باره فکر کنم. البته بدانید من اشخاصی را به حکومت می گمارم که به دین و امانت آنان اطمینان داشته باشم و روحیاتشان را بشناسم.» (بحارالانوار، ج ۳۲، ص ۲۱).
محدودیت برای مردم و ایجاد حاشیه امن برای وابستگان قدرت
احساس وجود حاشیه امن نسبت به برخی افراد در مقابل جرایم و منکرات مالی، رسانهای، اجتماعی و حتی اخلاقی از دلایل اصلی مهجور ماندن امر به معروف و نهی از منکر در هر مقطع زمانی بوده است. مردم نیز به طور طبیعی با مشاهده اطرافیان قدرتمند منکرگرایان اعم از امکانات قانونی و فراقانونی، دست از انجام این فریضه میشویند و میکوشند خود را از گزند آنان حفظ کنند. ماجرای شراب خواری ولید بن عقبه، برادر مادری عثمان که در قرآن با لفظ فاسق «یا ایها الذین امنوا ان جاءکم فاسق بنباء فتبینوا» از وی یاد شده، از این نمونه است. او به رغم ناشایستگیها، چون از منسوبین خلیفه بود به استانداری کوفه منصوب شد. وی چنان فسق و فجوری از خود بروز داد که یک روز ازشدت مستی، نماز صبح را چهار رکعت خواند و به دلیل زیادهروی در مشروبخواری، محراب را آلوده ساخت. او حتی رو به مردم کرد و گفت: اگر بخواهید میتوانم نماز صبح را بیشتر هم بخوانم؛ گروهی از مردم، خشمگین از این فضاحت، خود را به مدینه رساندند و خلیفه را متوجه ساختند، ولی خلیفه مسلمین نه تنها به سخن آنان ترتیب اثر نداد، حتی آنان را تهدید کرد و گفت: مگر شما دیدید که او شراب خورد؟! گفتند: اگر شراب خوردنش را ندیدیم، مستیاش را دیدیم، محرابی را که به خاطر زیادهروی در مستی آلوده کرد، دیدیم. حتی انگشترش را درآوردیم و او نفهمید. آیا این ها کافی نیست؟ معلوم بود که خلیفه به دلیل ملاحظات خاص حاضر نیست اقدامی کند، به ناچار علی علیه السلام و عایشه را خبردار کردند. عایشه که نفرت عمیقی از عثمان داشت، گفت: عثمان احکام خدا را تعطیل میکند. علی علیه السلام بعد از شنیدن سخنان گواهان و اطمینان به آن چه روی داده بود، نزد عثمان رفت و فرمود: فرزندان امیه را بر مردم مسلط نکن، باید ولید را عزل و حد الهی را بر او جاری سازی. در هر صورت خلیفه به دلیل سیل فشارهای افکار عمومی و اعتراض رهبران مردمی، ناچار شد او را عزل و سعید بن عاص را که او هم از بنی امیه بود به جای او نصب کند. اما عزل او برای فرو نشاندن خشم عمومی کافی نبود و مردم خواستار اجرای حد الهی بودند. خلیفه مسلمانان هم چاره ای اندیشید و ساعتی بعد لباسی فاخر بر ولید پوشاند و او را در اطاقی مجلل نشاند. آن گاه اعلام کرد هر کس می خواهد بیاید و بر ولید حد جاری کند. شگرد خلیفه کار خودش را کرد و ولید در آن لباس و خانه چنان هیبتی یافت که کسی جرئت حد زدن بر او نیافت و اگر هم کسی وارد میشد به خاطر تهدیدهای ولید بی درنگ برمیگشت. حتی طلحه که از مردان شجاع بود، به ناچار برگشت. در آن لحظات حساس که میرفت حاشیه امنی ولید او را از طعم تلخ اجرای حد الهی برهاند و به تعطیلی حدود الهی بینجامد، تنها امام علی علیه السلام بود که تازیانهای به دست گرفت و با فرزندش حسن علیه السلام وارد اطاق شد. ولید امام را قسم داد که از حد زدن صرف نظر کند ولی امام قبول نکرد و لباس ولید را درآورد و فرمود: «اسکت یا ابا وهب فانما هلک بنواسرائیل بتعطیلهم الحدود; ساکت باش ای ابا وهب! بنی اسرائیل چون حدود را تعطیل کردند، نابود شدند.» آن گاه بی محابا با تازیانه بر پیکرش کوبید و فرمود: «بعد از این قریش مرا شلاق زن [و خشونت گرا ]خواهند نامید.» (بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۹۹; المناقب، ج ۲، ص ۱۴۸) این جمله نیز از آن حضرت است که «انما هلک بنواسرائیل لانهم کانوا یقیمون الحدود علی الوضیع دون الشریف)»(دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۴۴۲).
انتهای پیام
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰