ستارههای مدفون در تخت فولاد اصفهان| حمایت آیتالله زند از امام خمینی(ره) و توجه جدی به تولید ملی+تصاویر
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرگزاری تسنیم از اصفهان، تخت فولاد مدفن شخصیتهای بزرگ مذهبی و فرهنگی است، شخصیتهایی که در زمان حیات خود تاثیرات مذهبی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری بر افراد جامعه گذاشته و در موارد بسیاری نیز روشنگر راه آنان بودند. خبرگزاری تسنیم
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از خبرگزاری تسنیم از اصفهان، تخت فولاد مدفن شخصیتهای بزرگ مذهبی و فرهنگی است، شخصیتهایی که در زمان حیات خود تاثیرات مذهبی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری بر افراد جامعه گذاشته و در موارد بسیاری نیز روشنگر راه آنان بودند.
خبرگزاری تسنیم در سلسه گزارشهایی قصد معرفی این شخصیتهای بزرگ و مذهبی را دارد. شخصیتهایی که با وجود تاثیرگذاری فراوان تا کنون کمتر به آنها پرداخته و از سوی عموم مردم جامعه و به ویژه نسل جدید گاهأ ناشناخته ماندهاند. محمدباقر زندکرمانی از چهرههای معروف مدفون در تخت فولاد است که امروز به بررسی زندگی و شخصیت او میپردازیم.
محمدباقر زندکرمانی؛ فرزند حاج آقا رضا در سال ۱۳۱۲ق در شهر کرمان به دنیا آمد. پدرش شخصی باتقوا، متواضع و بسیار مهربان بود.وی اولین گامهای تحصیلی را در مکتب خانههای قدیمی کرمان برداشت.
شاگردی و یاد گیری علوم و فنون جدید
وی پس از این به محضر درس احمد بهمنیار در مدرسه سعادت راه یافته و تحصیل نزد این استاد، موقعیت بسیار مساعدی برای شکوفایی استعدادهایش را به همراه داشت. شیخ محمدباقر شش کلاس ابتدایی را در مدرسه سعادت کرمان گذراند و سپس به مدرسه شهاب وارد شد. وی نزد محمدجواد کرمانی، برادر بهمنیار، تبصره و شرایع و درس فقه را فراگرفت؛ در مدرسه ملی از محضر آقا میرزا شهاب الدین کرمانی استفاده کرد. همچنین، استحضار و تکمیل ادبیات عرب و مقامات حریری را هم نزد حاج سید محمدباقر زنوزی فراگرفت. وی پس از گذراندن این دروس، در مدرسه انگلیسیها ثبت نام کرد تا از این طریق علاوه بر فراگیری زبان انگلیسی، علوم و فنون جدیدی را نیز فرا گیرد.
در آنجا با علوم شیمی، فیزیک، طب و جغرافیا نیز تا حدی آشنا شد. طب را نزد آقا میرزا علیرضا حکیم فرا گرفت؛ در این دوران همچنین با مسیحیان و پیروان ادیان دیگر در این مدرسه مباحثات مذهبی بر پا میکرد.
مهاجرت به اصفهان
آیتالله زندکرمانی پس از آن در سال۱۳۴۳ق برای تکمیل علوم حوزوی خود به اصفهان مهاجرت کرد و از محضر بزرگانی همچون شیخ محمدحسین فشارکی، میر محمدصادق مدرس خاتون آبادی، میر سید علی نجف آبادی، میرزا ابوالهدی کلباسی استفاده کرد. وی همچنین سفری به عتبات عالیات داشت و از محضر درس سید ابوالحسن اصفهانی استفاده کرد.
اجازه اجتهاد از سوی آیتالله حائری
اما به دلیل ضعف بنیه و گرمای آن منطقه به دستور آیتالله اصفهانی به قم مهاجرت و مدت هفت سال از درس آیتالله العظمی شیخ عبدالکریم حائری استفاده کرد. در این مدت وی همدرس امام خمینی(ره) و استاد محمود شهابی در درس آیتالله حائری بود. زند کرمانی از آیتالله حائری تاثیر بسیار پذیرفت، چنان که بعدها گفت: "اگر حائری را ندیده بودم یک کافر استدلالی میشدم." وی از آیتالله حائری اجازه اجتهاد داشت و این سومین اجازه زندکرمانی پس از اجازات آیتالله فشارکی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی بود.
آیتالله زندکرمانی در سفر دوم خود به عتبات عالیات مدتی از محضر شیخ محمدحسین کاشف الغطاء به بهره گیری علمی و اخلاقی پرداخت و از جانب ایشان تأییدی مبنی بر رسیدن به مراتب والای اجتهاد دریافت کرد. ایشان همچنین سفرهایی به تهران و مشهد مقدس داشت و سرانجام همنشینی با آخوند شیخ محمدحسین فشارکی را ترجیح داده و در اصفهان در محله طوقچی اقامت همیشگی کرد و با دختر شیخ محمدجعفر فشارکی ازدواج کرد.
ایشان بارها روی منبر گفت: «چون مردم اصفهان را از مردم سایر بلاد ایران باهوشتر تشخیص دادم، لذا به این دیار آمدم تا باقیمانده عمر خود را در میان شما مردم شریف و هوشمند به سر آرم.»
فعالیتهای علمی و اجتماعی
شیخ محمدباقر زندکرمانی در اصفهان به تدریس در مدرسه ذوالفقار، وعظ و ارشاد و اقامه جماعت در مسجد جامع مشغول شد. از کتب و مواد درسی که ایشان تدریس میکرد. از شاگردان ایشان بزرگانی همچون: میرزا عنایت الله نجفی، شمس الدین تاج اصفهانی، سید محمدعلی روضاتی (صاحب اجازه از وی)، سید عبدالحجت بلاغی (صاحب اجازه از وی)، سید محمد قهدریجانی (صاحب اجازه از وی) بودند.
وی در امر تدریس بسیار مسلط بود، به طوری که درس را بسیار دقیق و تحقیقی بیان میکرد. ابتدا متن درس را میخواند و بعد آن را معنی میکرد و اگر این متن شرح داشت، قول آن را هم نقل مینمود. مهارت اصلی ایشان در امر تدریس قرآن بود. اشخاص زیادی از جمله آیتالله سید اسماعیل هاشمی و برادر ایشان، شیخ احمد ربانی، سید ابوالفضل صفوی ریزی، شیخ حیدرعلی کاشانی،شیخ نعمتالله صالحی، شیخ نصرالله صالحی و ابراهیم جواهری از تفسیر قرآن ایشان استفاده میکردند. وی در میان تفاسیر شیعه،«مجمع البیان» را تدریس میکرد و تسلط کاملی بر آن داشت و متن عربی آن را مثل یک کتاب فارسی راحت و سلیس می خواند و معنی میکرد.
از فعالیتهای علمی دیگر وی شرکت در کنگرههای مختلف از آن جمله کنگره اتم شناسی تهران به دعوت محمود حسابی، شرکت در کنگره نفت در تهران و سخنرانی ایشان به زبان انگلیسی در ایام ملی شدن صنعت نفت بود که این جلسه در دانشگاه تهران با شرکت شخصیتهای سیاسی متخصص در رشته نفت که از کشورهای مختلف به ایران آمدند تشکیل شد.
ایشان در آن جلسه چنان سلیس و روان به زبان انگلیسی صحبت کردند که گویا زبان مادری ایشان انگلیسی است و در نتیجه کسب آبرویی برای روحانیت شد زیرا یک آیتالله مسلط به زبان انگلیسی در آن زمان بسیار قابل توجه بود و موجب بهت و حیرت شرکت کنندگان شد. همچنین افراد خارجی که سئوالاتی درباره اسلام و مسلمین داشتند به ایشان مراجعه میکردند و ضمن بحث از راهنمایی وی بهره مند میشدند.
خدمت به مردم و اقدامات آیتالله زند
آیتالله زند کار مردم را زود راه میانداخت، مُهرش را به عبایش دوخته بود تا هرکجا که لازم باشد در کمترین زمان ممکن از آن استفاده کند. از اقدامات عام المنفعه و خیریه ایشان به موارد ذیل میتوان اشاره کرد: تأسیس انجمن دین و دانش، بنیانگذاری اولیه بیمارستان عسکریه، وقف کتاب جهت آستان قدس رضوی، نامه نگاری به مقامات رژیم پهلوی در مورد بازگشایی مسجد جامع عباسی اصفهان که سالها بر روی نماز گذاران بسته بود، ترویج نماز جماعت در مسجد جامع عباسی پس از سالها ویرانی و تعطیل جماعت در آن، تعمیر مدرسه ذوالفقار، ساخت زایشگاه نرجس خاتون، تعمیر و احیای مصلی تخت فولاد جهت برپایی مراسم نماز عید فطر که با شکوه خاصی توسط ایشان برگزار می شد، احیای مساجد اصفهان از جمله باغ قوشخانه، پیرپالان دوز، جویباره، بازپس گیری حجره های امام زاده هارونیه و غیره.
تألیفات
کتب زیر از تألیفات اوست: «اماره الولایه»، چاپ در اصفهان؛ « تاریخ مختصر نفت در دنیا»، چاپ در اصفهان؛ «رساله فقه فارسی»، در احکام آبها، چاپ در تهران؛ «سوانح ایام عمری»؛ « ترجمه خطبه الغدیر»؛ به فارسی، « مقایسه اسلام با ادیان»، « فلسفه احکام»؛ « اثبات الامامه عن طریق اهل السنه و الجماعه»؛ « رساله در وقت و قبله استدلالی»؛ « رساله در نژاد شناسی».
اوصاف آیتالله زند کرمانی
زند کرمانی عالمی آگاه به زمان و متعهد و مسئول بود و برای ترویج شریعت و امر به معروف و نهی از منکر تلاش فراوانی میکرد. وی در برخی از مجالس به وعظ و خطابه می پرداخت و با بیانات مستدل و عالمانه خود به مردم درس اخلاق می آموخت و اصول عقاید و احکام دین را برای آنان روشن می ساخت. وی نسبت به علما، از جمله حاج آقا صدرهاطلی کوپایی از حکمای درجه اول اصفهان فوق العاده ارادت داشت.
با اینکه آیتالله زند کرمانی هیچ اسم و عنوانی نداشت، بسیار اهل مطالعه و تحقیق بوده و همیشه تأکید به علم و سوادآموزی مردم داشت. میفرمود: تا ملت دنبال علم نروند و دانشمند نشود، انتخابات و مبارزات برای اصلاح کارها فایده ندارد. مردی بسیار شجاع و مهربان با خانواده بود.
از وجوهات استفاده نمیکرد و اگر هم کسی میخواست به ایشان وجوهات بدهد، میفرمود پیش خودت باشد و شخص نیازمند را به آن فرد حواله میکرد. ایشان برای تأمین هزینه زندگی خود با استفاده از سرمایه موروثی خود به تأسیس کارگاه بافندگی به نام (تریکوتار) در سرای گلشن بازار بزرگ اصفهان اقدام کرد.
ریا در زندگی او نبود و مبنای ارادت ایشان به اشخاص میزان اخلاق آنان بود. تبلیغ اسلام را لازمتر از ترویج اسلام در میان مسلمانان میدانست و تنها راه رستگاری مسلمانان را در جمع بین دین و دانش بیان میکرد. خود را وقف مردم میکرد؛ هر چه به نظرش درست میرسید، بیان میکرد و انجام میداد و به هیچ وجه تابع جو حاکم نبود.
فعالیتهای تبلیغی ایشان عبارت از تفسیر و بیان اصول عقاید در اغلب شبها بود. تصحیح متن و ترجمه ساده و سلیس وی از خطبه غدیریه پیامبر اکرم (ص) مأخذ شعر معروف صغیر اصفهانی شد. همچنین اقامت چهل روزه در آبادان و بیان حقایق اسلام و فلسفه احکام در سال ۱۳۲۲ش و رد شبهات کسروی در آن زمان و بیش از چهل سال منبرهای روشنگرانه عمیق علمی ایشان در میان مردم اصفهان بود.
فعالیتهای سیاسی
قسمتی از دوران حیات آن مرحوم مصادف با دوره ملی شدن صنعت نفت و مبارزات مردم بود. در این زمان آیتالله زند کرمانی نیز نه تنها از حامیان سرسخت مبارزات مزبور در اصفهان بود بلکه به همین مناسبت کتابی به نام «تاریخ مختصر نفت» را منتشر نمود که مورد استقبال فراوان مردمی قرار گرفت.
همچنین ملی شدن صنعت نفت و روی کار آمدن دولت دکتر مصدق، شرایطی را فراهم آورد که مردم اصفهان ایشان را برای نمایندگی دوره هفدهم مجلس شورای ملی نامزد کند و در همین گیر و دار ایشان به منظور زیارت حرم مقدس ثامن الحجج مسافرتی به مشهد مقدس داشتند که در بازگشت به اصفهان مورد استقبال کم نظیر مردم قرار گرفتند. بین نامزدهای این دوره اصفهان ایشان بیشترین محبوبیت را داشتند و با برگزاری انتخابات، وی به عنوان نماینده انتخاب شد که به دلیل شرایطی انتخابات به مرحله نهایی نرسید.
نظر آیتالله زند در مورد امام خمینی (ره)
از جمله کسانی که در حوزه علمیه اصفهان قبل از نهضت پانزده خرداد و پس از آن به امام خمینی(ره) بسیار علاقمند شد، آیتالله زند کرمانی بود و نظرشان در مورد ایشان این بود که آیتالله خمینی(ره) مردی مستعد و انسانی وارسته به تمام معناست.
وی میفرمود: « شما میدانید من چندان به دیدن اشخاص نمیروم اما زیارت ایشان را با تمام وجود لازم میدانم». وی از اولین افرادی بود که در مسائلی که برای حضرت امام(ره) پیش آمد، اعلامیه داد و در سال ۱۳۴۲ش که امام خمینی(ره) را دستگیر کرده بودند، بیانیهای داد و از امام(ره) دفاع کرد.
آیتالله زندکرمانی در زمان رضاخان پهلوی با مفاسد او مبارزه میکرد. ایشان برای مطلع کردن علمای نجف در این مورد خدمت آیتالله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی رفت و گویا به ایشان پیشنهاد جهاد علیه رضاخان را داده بود. در برخی از جلسات هفتگی که داشت در سخنرانیهای خود سلطه یهود و اسرائیل را بر فلسطین محکوم میکرد. در سخنانش، غیر مستقیم شاه را وابسته به بیگانه معرفی میکرد.
ایشان چون شخصیتی دینی، اجتماعی و فرهنگی داشتند بر این باور بود که مشکلات کشور ناشی از ضعف فرهنگی و نارساییهای برنامههای آموزشی و به طور کلی نظام آموزش و پرورش کشور است. بنابراین تنها راه چاره و اصلاح و پیشرفت جامعه را در اصلاح فرهنگ آن میدانستند و به همین منظور اقدام به تأسیس جامعهای فرهنگی به نام« جامعه مذهبی دین و دانش» نمود و هدف آن را ماده واحدهای تعیین کرد که عبارت بود از تقاضای همسطح کردن برنامههای فرهنگی با نیازهای جامعه، به طوری که کشور دارای افرادی دانشمند و با ایمان شود. جامعه مزبور مورد استقبال مردم قرار گرفت و بسیاری از صاحب نظران، صاحبان اصناف، دانشجو و دانش آموز عضویت آن را پذیرفتند. نظرات این جامعه پس از بررسی برای مسئولان امور فرهنگی کشور ارسال میشد و یا در روزنامههای محلی آن دوره منعکس میشد.
از توصیههای ایشان این بود که میفرمود: «بدانید بقای هر جامعه، اعم از جمعیت سه چهار نفری خانواده یا جمعیت چند میلیونی کشوری صورت نمیبندد. مگر بر پایه این چهار اصل: ایمان، عاطفه، ادب و اطاعت».
برپایی نماز عید فطر توسط وی که همراه هزاران نفر مرد و زن با حرکت از مسجد جامع به سوی مصلی تخت فولاد با خواندن تکبیر و تهلیلات بود، بسیار باشکوه انجام می شد.
وفات
آیتالله زندکرمانی که به بیماری دیابت مبتلا بود در آخرین روزهای عمر برای معالجه به کشور آلمان سفر کرد و با به ثمر نرسیدن معالجه در ۱۹ شهریور ۱۳۴۸ش/ جمادی الثانی ۱۳۸۹ق در سن ۷۷ سالگی فوت کرد.
پیکرش را پس از انتقال به اصفهان با تشییع با شکوه در تخت فولاد اصفهان در محلی که به نام خود ایشان نام گذاری شد، به خاک سپردند. از آنجا که مرحوم زند کرمانی وصیت کرده بود که بر سر قبر او بقعه و بنایی نسازند قبر ایشان تنها بر سکویی وسط تکیه قرار دارد.
زیارت قبر آیت الله زندکرمانی
فقیه فاضل مرحوم آیتالله زندکرمانی در بخشی از وصیت نامه خود مینویسد: "از تمام مومنین بالاخص آنان که با این ناچیز مانوس بوده، منتظرم که فراموش ننموده، شبهای جمعه و روزهای جمعه و ایام لیالی متبرکه، بر سر قبرم آمده و به خواندن فاتحه و استغاری یادم نمایند؛ چون رشته ارتباط هرکسی با دوستانش حتی تا قیامت کبری هم انقطاع پذیر نیست و مسئله شفاعت هم بر همین اصل استوار است و میدانید که احقر به رفقای اصفهانیم چنان دلبستگی داشته و دارم که از وطن مالوف و زادگاه اولیه ام صرف نظر نموده و به آنان دلبستم".
اطلاعات ایشان از مسائل طبی
اطلاعات ایشان از مسائل طبی بسیار جالب بود. یک بار به محصلی که سردرد داشت کوکوی تره تجویز کرده بودند که بعدا خودشان گفتند برای جبران کمبود فسفر بدن آن شخص بود. یا جایی دیگر یکی از حکمتهای نشستن روی پای چپ در تشهد را که عملی مستحب است، جلوگیری از آپاندیس بیان کردند.
کت و شلوار انگلیسی و توصیه آیتالله زند به خرید از داخل وطن
روزی تاجری خدمت آیتالله زندکرمانی آمد و گفت: کاسبی کساد شده و نمیتوان کار کرد. آقا نگاهی به کت و شلوار او کردند و دیدند از منچستر انگلستان است، پرسیدند: "این نخها که درست میکردید برای چه کاری خوب است؟" گفت: "برای همه چیز، برای کت و شلوار و…"
فرمودند: "اگر خوب است، چرا خودت از آن کت و شلوار ندوختی و نپوشیدی؟ چرا پارچه انگلیسی خریدی؟"
آیتالله شیخ محمدباقر زند کرمانی پیرامون تولید داخلی و خودکفایی مملکت فرمودند: یک مهندس آلمانی در ایران در شرکتی ماموریت داشت، پولی داد به زیر دست خود و گفت: "یک چاقو برایم بخر". وقتی آورد، مهندس نگاهی به آن کرد و گفت: "نمیخواهم و بهتر از این را میخواهم". تا اینکه دو سه بار این مسئله تکرار شد.
بار چهارم از کارگرش پرسید: "من از کجا هستم؟" گفت: "از آلمان". گفت: "من چاقوی آلمانی میخواهم". آن آلمانی اینقدر به فکر وطنش بود که در کشور بیگانه، یک تومان که برای خرید میدهد، میخواهد آلمان برود.
چرا شما جنس خارجی میخرید؟ جنس وطنی بخرید تا صنعت رشد کند.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰