ناظر کیست؟ مجری کدام است؟/ خیر جشنواره های خیریه به جیب چه کسانی می رود؟
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از سفیرافلاک عصر روز گذشته به همراه یکی از همکاران خبرنگار برای تهیه گزارش خبری و تصویری از جشن خیریه هنارس راهی مجتمع فرهنگی، هنری ارشاد شهرستان خرم آباد شدیم. جشنواره ای که با
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از سفیرافلاک عصر روز گذشته به همراه یکی از همکاران خبرنگار برای تهیه گزارش خبری و تصویری از جشن خیریه هنارس راهی مجتمع فرهنگی، هنری ارشاد شهرستان خرم آباد شدیم.
جشنواره ای که با نام خیریه هرازگاهی جمعی از جوانان هنرمند استان را گرد هم جمع می کند تا به بهانه این جشن، به گفته خودشان هم مروج خیر و خوبی باشند و هم کتاب و کتابخوانی.
یک روز داغ تابستانی و حواشی داغ تر جشنواره خیریه هنارس
خورشید در حال جمع کردن بساط گرم و پرحرارتش از روی شهر بود که به مجتمع ارشاد رسیدیم، ماشین را داخل حیاط پارک کردیم و دوربین به دست وارد فضای ورودی مجتمع شدیم.
کمی دیر رسیده بودم برای همین نگاهی به ساعتم انداختم.ساعت هفت و ۴۵ دقیقه عصر را نشان می دید.با وجود جمعیت نه چندان زیادی که آنجا بود تعجب کردم چون انتظار داشتم جمعیت بیشتری را آنجا ببینم.به سرعت به راه خود ادامه دادم تا به جلوی مجتمع ارشاد رسیدم.
بیشتر چهره هایی که آنجا بودند را به واسطه ارتباطی که با ارشاد داشتند و داشتم می شناختم.با تعدادی شان سلام و احوالپرسی کردم و به فضای ورودی مجتمع که جهت برپایی نمایشگاه خیریه هنارس در نظر گرفته شده بود وارد شدم.
آن سالن نسبتا بزرگ با سقف بلندش که تداعی کننده خاطرات خوب و بد برای هر هنرمند لرستانی است جای خوبی بود تا از گرما و رطوبت هوای آن روز شهر به خنکای مطبوع آن پناه برد. وارد که شدیم یکی از نویسندگان و شاعران جوان لرستانی اولین چهره ای بود که با لبخند همیشگی اش به سمت مان آمد.سلام و احوالپرسی کردیم و ما را به سوی اولین غرفه نمایشگاه که غرفه نوشیدنی ها بود کشاند.
چند خانم با ظاهری متجدد و امروزی مشغول تهیه آبمیوه و مایحتاج این غرفه بودند و تعدادی شان هم در گوشه ای حرف هایی را در گوش یکدیگر پچ پچ و انگار درباره موضوعی بحث می کردند.
دوست مان ما را به یک آب طالبی دعوت کرد.خانمی جوانی که آن طرف میز ایستاده بود یک لیوان آب طالبی روی میز گذاشت و یک خانم دیگر با دست چند قالب یخ داخل لیوان انداخت و همزمان رو به سمت آقای نویسنده گفت: «نگران نباش دستم تمیزه.»
دوست نویسنده ما هم در جوابش گفت: «ایرادی ندارد خانم، جامعه رو کثافت برداشته این هم روش.»
این را که گفت از او تشکر کردم و از خوردن آب طالبی منصرف شدم، خداحافظی موقتی با آقای نویسنده کردم و از جلوی غرفه خوراکی ها رد شدم و گشتی در میان سایر غرفه ها زدم.
غرفه صنایع دستی، بازی های فکری، شعر و داستان و غرفه های کتاب کودک و کتاب های عمومی.
سالنی تقریبا خالی از جمعیت و پر از انتقاد و اعتراض
بیشتر از اینکه کتاب و یا غرفه ای نظرم را جلب کند خلوت بودن سالن و پچ پچ هایی که غرفه داران بایکدیگر انجام می دادند توجهم را جلب کرد.سکوتی همراه با اضطراب و تشنج که ذهن آدم را آزار می داد.
شستم خبر دار شد که اینجا اتفاقی افتاده است.با یکی از شاعران جوان که به واسطه خواهرش او را می شناختم سلام و علیکی کردم و از او پرسیدم: «مگر قرار نبود جشن ساعت هفت شروع شود؟ چرا خبری نیست؟»
با عصبانیت خاصی گفت: «گویا لغو شده» و با همان عصبانیت ادامه داد: «اگه راست میگی خبرنگاری و حقیقت رو می نویسی از این مسئولان محترم بپرس چرا بدون هماهنگی برنامه ای که خودشون برای اجرای اون مجوز دادن را یهویی لغو کردن؟ گناه ما چیه؟
خواستیم یه حرکت خیر تو این شهر انجام بدیم بلکه مشکل بنده خدایی حل بشه. اصلا ببینم به کسی چه ربطی داره که فلانی چه لباسی می پوشه و چه تیپی داره که به خاطر بی حجابی چند نفر باید جشن ما کنسل بشه؟»
بهش گفتم: «اگه حجاب هرکس به خودش مربوط باشه پس این وسط تکلیف امر به معروف و نهی از منکر چی میشه؟»
با عصبانیتی که انگار داشت بیشتر و می شد گفت: «ما به اوناش کار نداریم ولی ما از مسئولین جواب می خواهیم که چرا جشن ما را منحل کردن؟»
در جوابش گفتم: «آقای محترم من اصلا در جریان چیزی نیستم چرا عصبانیت تان را روی من خالی می کنید؟ من فقط خبرنگارم و آمده ام از این جشن گزارش و عکس تهیه کنم.»
اینجا بود که خانمی با صدای بلند گفت: «خانم شما خبرنگاری؟»
به سمت صدا برگشتم.خانمی با ظاهری متشخص و چهره ای مهربان و خوشرو که انگار عصبانیت خاصی به او اجازه آرامش نمی داد را مقابل خودم دیدم.بله ای گفتم و دوباره پرسید: «میشه بدونم با کجا کار می کنید؟»
خودم را برایش معرفی کردم و گفتم: «خبرنگار پایگاه خبری منار هستم که کارش مختص حوزه فرهنگ و هنره.»
چون آن خانم رو نشناخته بودم از او خواستم خودش را معرفی کند که در جواب گفت: «نسیم فرجی، مدیرعامل انجمن پایان کارتن خوابی هستم.»
مدیرعامل انجمن پایان کارتن خوابی: ما یک انجمن خیریه هستیم، کار سیاسی بلد نیستیم.
خدا را شکر کردم که خودش جلو آمده بود.طرف حساب من این خانم بود.
از او پرسیدم : «خانم فرجی شنیده ام مراسم امروز لغو شده، آیا این خبر صحت دارد؟»
گفت: «متأسفانه بله.»
وقتی علت را جویا شدم در پاسخ گفت: «ما یک انجمن خیریه مردم نهاد هستیم که نه هدف سیاسی داریم و نه برنامه های ما به درد موضوعات سیاسی می خورد اما در کمال تأسف جشن امروز ما را به بهانه سیاسی کاری و بی حجابی برخی شرکت کننده ها لغو کرده اند.ارشاد استان وقتی برای برگزاری این جشن به ما مجوز می داد باید فکر همه چیز را می کرد و اوضاع را کنترل می کرد.»
با نا امیدی خاصی گفت: «با هزاران زحمت مقدار زیادی میوه و خوراکی خریداری کردیم که با این اوضاع همه میوه ها روی دستمان مانده.چه کسی خسارت این جشن را به ما پرداخت می کند؟»
در حال صحبت با خانم فرجی بودم که مرد جوانی با صدای بلند گفت: «خانم اگر شما خبرنگاری کارت خبرنگاری تان را نشان دهید.»
من که همان ابتدای ورود به سالن با کیانوش سوری مسئول حراست مجتمع هماهنگی کرده و از وی کسب اجازه کرده بودم گفتم : «من از حراست مجتمع (کیانوش سوری) اجازه گرفتم می توانید از ایشان سوال کنید.»
مرد جوان که پاسخ اعتراضش را گرفت از آنجا دور شد.به سمت خانم فرجی برگشتم که با او صحبتم را ادامه دهم که دیدم چند نفر از آقایان عضو انجمن که تعدادی از آنها از چهره های شناخته شده سیاسی اصلاح طلب استان بودند داشتند با خانم فرجی صحبت می کردند.
پریدم وسط بحث شان و گفتم: «خانم فرجی می توانم در جایی که سکوت باشد چند دقیقه وقت شما را برای مصاحبه بگیرم؟»
پاسخ داد : «حتما. فقط اجازه دهید من با همسرم کاری دارم، کارم را نجام دهم برمی گردم برای انجام مصاحبه.»
از اعتراضات و برخوردهای مکرر با خبرنگار تا مصاحبه نکردن مسئولان برگزاری جشنواره
همانجا منتظر خانم فرجی ماندم.در این فاصله تصمیم گرفتم چند فریم عکس بگیرم که گزارشم را با آن تکمیل کنم.دوربینم را آماده کردم و در حال عکاسی بودم که چند پسر نوجوان به سمتم آمدند، یکی از آنها با صدای بلند گفت: «آهای خانم چرا عکس می گیرید؟»
گفتم: «خبرنگارم.»
جواب داد: «کارت شناسایی دارید؟»
همان جوابی را که به جوان معترض قبلی دادم تکرار کردم و او هم به سمت آقای سوری رفت که صحت ادعای مرا جویا شود.
چند دقیقه گذشت و مشغل عکاسی بودم که خانم فرجی برگشت. داشتم گوش تلفن همراهم را برای ضبط مصاحبه آماده می کردم که خانم فرجی به قول معروف آب پاکی را روی دستم ریخت و گفت: «تا وضعیت جشنواره مشخص نشود مصاحبه نمی کنم.»
دلیلش را که جویا شدم گفت: «فعلا پاسخ شفاف و قاطعی ندارم باید اجازه دهیم تکلیف نهایی مشخص شود و بعد اظهار نظر کرد.»
شماره تماس او را گرفتم و قرار شد در روزهای آتی با وی تماس گرفته و پاسخ سوالاتم را دریافت کنم
.
پایانی بدون تنش با تلاش و درایت حراست مجتمع ارشاد
عقربه های ساعت هشت و ۱۰ دقیقه عصر را نشان می دادکه بلندگوی مجتمع به صدا درآمد و از حاضران در سالن خواست با توجه به پایان ساعت کاری مجتمع، سالن را ترک کنند.
همهمه های اعتراض غرفه داران بیشتر شد و هرکس به نوعی به لغو مراسم اعتراض می کرد.عده ای از آنان از خانم فرجی خواستند که به نشانه اعتراض تا صبح داخل سالن بمانند و محل را ترک نکنند اما با پادرمیانی مدیرعامل انجمن پایان کارتن خوابی و چند نفر از همراهانش و البته تلاش کیانوش سوری حراست مجتمع سالن ورودی تخلیه و مجتمع تعطیل شد.
در داخل حیاط مجتمع همچنان در حال عکاسی از اعتراضات غرفه داران بودم که مجددا با اعتراض مسئولان جشنواره هنارس مواجه شدم در همین حال عده ای از افراد که هنوز در داخل محوطه بیرونی تجمع کرده بودند با رفتارهای غیرمنطقی و احساساتی داشتند اوضاع را متشنج می کردند که با درایت حراست مجتمع از محل متفرق شدند و من هم دوربینم را خاموش کردم که مبادا باعث ایجاد تشنج شود.
حضور ولی اله رستمی نژاد نماینده مردم خرم آباد در شورای اسلامی شهر و ماندن پای درد دل اعضای این خیریه از حواشی دیگر این مراسم بود.
اما چرا جشنواره خیریه هنارس در دومین روز کاری خود به تعطیلی کشیده شد؟
از حق که نگذریم باید گفت متولیان و برگزارکنندگان یک مراسم فرهنگی که به اجرای برنامه می پردازند باید خود در وهله اول مروج فرهنگ باشند اما متاسفانه با بازدیدی که امروز در محل برگزاری این جشن داشتم شاهد بودم تعدادی از خانم ها با لباس و آرایش نامتعارفی که مناسب اجرای یک برنامه فرهنگی نبود این مراسم را به حاشیه کشانده اند.
شنیده های خبرنگار منار حاکی از آن است که گویا در مراسم افتتاحیه این جشنواره به دلیل بدحجابی و بی حجابی شماری از زنان حاضر در این مراسم و اعمال خلاف عرف آنها و با توجه به اعتراضات و نارضایتی عمومی مردم اجازه برگزاری مراسم در روز دوم به این جشنواره داده نشده است.
واقعیت این است که در استانی که یکی از اصیل ترین فرهنگ ها و موسیقی های دنیا را دارد کسی مخالف برگزاری جشن ها و برنامه های فرهنگی، هنری و خیریه نیست و چه بسا این برنامه ها از احتیاجات واقعی یک جامعه برای نشاط و پویایی هرچه بیشتر باشد اما نباید منکر این واقعیت هم شد که عدم رعایت شئونات اسلامی در این قبیل مراسمات باعث برهم خوردن نظم و عرف جامعه می گردد.
سخن پایانی
با توجه به سابقه برگزاری جشن فرهنگی روز گلونی در سال های اخیر و حواشی فراوان آن که هنوز از خاطر هیچکدام از ما پاک نشده است و باعث شد یک جشن بومی و فرهنگی دستخوش چالش های فراوانی شود که در نهایت منجر به تعطیلی همیشگی آن شد، حال سوال این است:
_چرا متولیان وقتی مجوز برگزاری مراسمی را صادر می کند به نحوه و کیفیت اجرای این مراسمات نظارت نمی کند؟
_اگر نظارت می کند چرا کار به اینجا کشیده می شود؟
_آیا این هنجارشکنان با برنامه ریزی قبلی و با هدف خاصی اقدام به هنجارشکنی می کنند؟
_و اگر این هنجار شکنان از مردم عادی بوده و وابستگی خاصی به انجمن های متولی این جشن ندارند پس چرا در روز برگزاری افتتاحیه جشن هنارس با آنها برخورد و موضوع کنترل نشد؟
_با توجه به گسترش کمی جشنواره های خیریه در استان آیا نهاد و ارگان خاصی بر کار این جشنواره ها نظارت می کند؟
آیا عواید حاصل از این برنامه ها واقعا در جیب قشر آسیب پذیر و نیازمند جامعه می رود؟
_آیا دستگاه های حمایتی مثل کمیته امداد امام (ره) نقشی در معرفی نیازمندان برای استفاده از سود این خیریه ها دارند؟
لازم به ذکر است جشنواره خیریه هنارس قرار بود از ۲۵ تیر تا ۵ مرداد ماه جاری هرشب از ساعت ۱۸ الی ۲۴ در مجتمع فرهنگی ،هنری ارشاد برگزار و عواید آن صرف امور خیریه گردد.
گزارش و عکس: فاطمه پناهی
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰