هر روز صبح با یک قابلمه ضَرب میگرفت؛ ژ۳ هم شده بود میل
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از گروه سیاسی خبرگزاری میزان، پهلوان بسیجی «ابراهیم هادی» از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب است. خبرگزاری میزان بُرشهایی از زندگی این قهرمان غریب کشورمان را که در کتاب «سلام بر ابراهیم» گردآوری شده است، منتشر میکند. راوی:
به گزارش مجمع رهروان امر به معروف ونهی از منکر استان اصفهان به نقل از گروه سیاسی خبرگزاری میزان، پهلوان بسیجی «ابراهیم هادی» از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب است. خبرگزاری میزان بُرشهایی از زندگی این قهرمان غریب کشورمان را که در کتاب «سلام بر ابراهیم» گردآوری شده است، منتشر میکند.
راوی: امیر منجر
هشتمین روز مهر ماه با بچههای معاونت عملیات سپاه راهی منطقه شدیم. در راه، در مقر سپاه همدان توقف کوتاهی کردیم. موقع اذان ظهر بود. برادر بروجردی که به همراه نیروهای سپاه راهی منطقه بود را در همان مکان ملاقات کردیم.
ابراهیم مشغول گفتن اذان بود. بچهها برای نماز آماده میشدند. حالت معنوی عجیبی در بچهها ایجاد شد. محمد بروجردی گفت: امیر آقا، این ابراهیم بچه کجاست؟ گفتم: بچه محل خودمونه، سمت هفده شهریور و میدان خراسان. برادر بروجردی ادامه داد: عجب صدایی داره. یکی دو بار تو منطقه دیدمش، جوان پر دل و جرأتیه. بعد ادامه داد: اگه تونستی بیارش پیش خودمون کرمانشاه.
نماز جماعت برگزار شد و حرکت کردیم. بار دوم بود که به سرپل ذهاب میآمدیم. اصغر وصالی نیروها را آرایش داده بود. بعد از آن منطقه به یک ثبات و پایدار رسید. اصغر از فرماندهان بسیار شجاع و دلاور بود. ابراهیم به او بسیار علاقه داشت. او همیشه میگفت: چریکی به شجاعت و دلاوری و مدیریت اصغر ندیده ام. اصغر حتی همسرش را به جبهه آورده و با اتومبیل پیکان خودش که شبیه انبار مهماته، به همه جبههها سر میزنه. اصغر هم چنین حالتی نسبت به ابراهیم داشت. یکبار که قصد شناسایی و انجام عملیات داشت به ابراهیم گفت: آماده باش برویم شناسایی. اصغر وقتی از شناسایی برگشت گفت: من قبل از انقلاب در لبنان جنگیدهام. کل درگیریهای سال ۵۸ کردستان را در منطقه بودم، اما این جوان با اینکه هیچ کدام از دورههای نظامی را ندیده، هم بسیار ورزیده است هم مسال نظامی را خیلی خوب میفهمد.
برای همین در طراحی عملیاتها از ابراهیم کمک میگرفت. آنها در یکی از حملات، بدون دادن تلفات هشت دستگاه تانک دشمن را منهدم کردند و تعدادی از نیروهای دشمن را اسیر گرفتند.
اصغر وصالی یکی از ساختمانهای پادگان ابوذر را برای نیروهای داوطلب و رزمنده آماده کرد و با ثبت نام و مشخصات افراد و تقسیم آنها، نظم خاصی در شهر ایجاد کرد.
وقتی شهر کمی آرامش پیدا کرد ابراهیم به همراه دیگر رزمندهها ورزش باستانی را برپا کرد. هر روز صبح ابراهیم با یک قابلمه ضرب میگرفت و با صدای گرم خودش میخواند. اصغر هم میاندار ورزش شده بود، اسلحه ژ. ۳ هم شده بود میل! با پوکه توپ و تعدادی دیگر از سلاحها، وسایل ورزشی را درست کرده بودند. یکی از فرماندهان میگفت: آن روزها خیلی از مردم که در شهر مانده بودند و پرستاران بیمارستان و بچههای رزمنده، صبحها به محل ورزش باستانی میآمدند.
ابراهیم با آن صدای رسا میخواند و اصغر هم میاندار ورزش بود. به این ترتیب آنها روح زندگی و امید را ایجاد میکردند. راستی که ابراهیم انسان عجیبی بود.
امام صادق (ع) میفرماید: هر کار نیکی که بندهای انجام میدهد در قرآن ثوابی برای آن مشخص است؛ مگر نماز شب! زیرا آنقدر پراهمیت است که خداوند ثواب آن را معلوم نکرده و فرموده: پهلویشان از بسترها جدا میشود و هیچکس نمیداند به پاداش آنچه کردهاند چه چیزی برای آنها ذخیره کردهام.
همان دوران کوتاه سرپل ذهاب، ابراهیم معمولا یکی دو ساعت مانده به اذان صبح بیدار میشه و به قصد سرزدن به بچهها از محل استراحت دور میشد. اما من شک نداشتم که از بیداری سحر لذت میبرد و مشغول نماز شب میشود. یکبار ابراهیم را دیدم. یک ساعت مانده به اذان صبح، به سختی ظرف آب تهیه کرد و برای غسل و نماز شب از آن استفاده نمود.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰