بازیگران درخشان تاریخ سینما (۶۴): جون کرافورد
برترین ها – ترجمه از سولماز محمودی: جون کرافورد، زادۀ ۲۳ مارس ۱۹۰۴ و درگذشته به تاریخ ۱۰ مه ۱۹۷۷، بازیگر سینما و تلویزیون آمریکایی بود که کارش را به عنوان رقصنده و هنرمند صحنه آغاز کرد. در سال ۱۹۹۹، بنیاد فیلم آمریکا او را در رتبۀ دهم فهرست بزرگ ترین ستاره های زن سینمای
برترین ها – ترجمه از سولماز محمودی: جون کرافورد، زادۀ ۲۳ مارس ۱۹۰۴ و درگذشته به تاریخ ۱۰ مه ۱۹۷۷، بازیگر سینما و تلویزیون آمریکایی بود که کارش را به عنوان رقصنده و هنرمند صحنه آغاز کرد. در سال ۱۹۹۹، بنیاد فیلم آمریکا او را در رتبۀ دهم فهرست بزرگ ترین ستاره های زن سینمای کلاسیک هالیوود قرار داد.
کرافورد با نام لوسیل فِی لسور در سان آنتونیوی تگزاس به دنیا آمد. او سومین و کوچک ترین فرزند آنا بل و تامس ای. لسور، کارگر رختشویخانه بود. اجداد او از تبارهای انگلیسی، فرانسوی، سوئدی و ایرلندی بودند. خواهرش که قبل از تولد لوسیل از دنیا رفت، دِیزی و برادرش هَل نام داشتند. پدرشان چند ماه قبل از تولد لوسیل خانواده اش را ترک کرد. بعد از رفتن او، آنابل با هنری جی. کاسین ازدواج کرد. لوسیل با مادر، نامادری و برادرش در لاتن اکلاهما ساکن شدند. در آنجا، کاسین که یک مدیر خرده پای اپرا بود، سالن اپرای رمزی را اداره می کرد. او از تماشای برنامه های ودویل که در صحنۀ سالن تئاتر ناپدری اش اجرا می شد، بسیار لذت می برد. بی ثباتی خانوادگی تأثیری منفی بر کودکی او داشت، و او بعد از دبستان در تحصیل پیشرفتی نداشت.
فکر رقصنده شدن از کودکی در سر کرافورد افتاده بود. زمانی که هنوز در لاتن به سر می بردند، کاسین به اختلاس متهم شد. با این که در دادگاه تبرئه شد، در لاتن اسمش در لیست سیاه وارد شد و خانواده اش در ۱۹۱۶ به کانزاس سیتی میسوری نقل مکان کرد. پس از این جابجایی، کاسین که یک کاتولیک بود، کرافورد را به مدرسه ای کاتولیک به نام آکادمی سینت اگنس در کانزاس سیتی فرستاد. وقتی مادر و ناپدری اش از هم جدا شدند، او به عنوان دانش آموز کار در آن مدرسه ماند و بیشتر وقت خود را به کار کردن، به ویژه آشپزی و نظافت می گذراند تا به درس خواندن. بعدها به آکادمی راکینگهم رفت و در آنجا نیز کار می کرد. در سال ۱۹۲۲، در کالج استیونز کلمبیا ثبت نام کرد؛ او تنها چند ماه در آنجا ماند و چون متوجه شد آمادگی دانشگاه را ندارد، آنجا را ترک کرد.
کرافورد با نام لوسیل لسور شروع به رقص در گروه های سیار نمایش کرد و زمانی که در دیترویت می رقصید، توجه جیکوب جی. شوبرت تهیه کننده را جلب کرد. شوبرت او را در گروه رقصندگان نمایش «چشمان بی گناه» در تئاتر وینتر گاردن برادوی جای داد. کرافورد به کار بیشتری احتیاج داشت، به همین دلیل به مسئول تبلیغات تئاتر لوز، نیلز گرنلاند نزدیک شد. گرنلاند در نمایش های هری ریچمن خواننده جایی برای او فراهم کرد و ترتیب یک تست بازیگری را برای او داد که آن را برای هری راف تهیه کنندۀ هالیوود فرستاد.
راف در ۲۴ دسامبر ۱۹۲۴ به گرنلاند خبر داد که مترو گلدوین میر قراردادی به مبلغ ۷۵ دلار در هفته به کرافورد پیشنهاد کرده است. گرنلاند فوراً به لسور که نزد مادرش در کانزاس سیتی برگشته بود تلگراف زد و خبر را به او رساند؛ کرافورد ۴۰۰ دلار برای مخارج سفر قرض کرد. در ۲۶ دسامبر کانزاس سیتی را ترک کرد و در ۱ ژانویه ۱۹۲۵ به کالور سیتی کالیفرنیا رسید.
اولین فیلم او «بانوی شب» (1925) بود که با نام لوسیل لسور نقش بدل برای محبوب ترین ستارۀ زن ام جی ام، یعنی نورما شیرر را بازی کرد. او همچنین در «سیرک» و «بانوان زیبا» (هر دو در ۱۹۲۵) با بازی سِیزو پیتس کمدین بازی کرد. خیلی زود بعد از آن، نقش هایی کوچک در دو فیلم موفق سال ۱۹۲۵، «تنها چیز» و «بیوۀ سرمست» بر عهده گرفت.
مسئول تبلیغات ام جی ام، پیت اسمیث تشخیص داد او توانایی تبدیل شدن به یک ستارۀ بزرگ را دارد، اما اسم او ساختگی به نظر می رسد. او مسابقه ای به نام “نامگذاری ستاره” در مجلۀ مووی ویکلی ترتیب داد تا خواننده ها نام جدید هنری او را انتخاب کنند. انتخاب اول “جون آردن” بود، اما وقتی بازیگر دیگری پیدا شد که این اسم را انتخاب کرده بود، نام خانوادگی “کرافورد” برای او انتخاب شد. کرافورد بعدها گفت که او دوست داشت اسم کوچکش “جوآن” تلفظ شود و این که از اسم کرافورد خوشش نمی آمد چون شبیه “کرافیش” بود، اما این را هم تأیید کرد که حس امنیتی را که همراه این اسم بود، دوست داشت.
کرافورد که روز به روز از اندازه و کیفیت نقش هایی که به او می دادند ناامید می شد، شروع به مبارزه برای تبلیغ خود کرد. فردریکا ساکور ماس، فیلمنامه نویس ام جی ام به خاطر می آورد: «هیچ کس تصمیم نگرفت جون کرافورد را تبدیل به ستاره کند. جون کرافورد ستاره شد، چون جون کرافورد تصمیم گرفت ستاره شود.» او در مجالس رقص بعد از ظهری و عصرگاهی در هتل های اطراف هالیوود شرکت می کرد و اغلب جایزۀ مسابقه های رقص را با اجرای رقص های چارلستن و بلک باتم به دست می آورد. راهکار او جواب داد. ام جی ام او را در فیلم «سالی، آیرین و مری» (1925) به کارگردانی ادموند گلدینگ گنجاند؛ این اولین فیلمی بود که او بر تماشاگران تأثیر گذاشت.
در سال۱۹۲۶، کرافورد در کنار بازیگرانی مثل مری استور، دولورس دل ریو، جنت گینور و فی ری، یکی از ستاره های احتمالی سال های آینده لقب گرفت. همان سال در فیلم «پاریس» با چارلز ری همبازی شد. در عرض چند سال، او به بازیگر زن اصلی نقش های رمانتیک در مقابل بسیاری از ستاره های مرد ام جی ام مانند رامون نووارو، جان گیلبرت، ویلیام هینز و تیم مک کوی تبدیل شد.
او در فیلم «ناشناس» (1927) با بازی لان چِینی ظاهر شد که در آن چینی نقش مردی را بازی می کرد که در کارناوال با پایش چاقو پرتاب می کرد و او نقش دستیار جوانی را داشت که آن مرد دوست داشت با او ازدواج کند. او گفته است از تماشای بازی چینی بیشتر از هر چیز دیگر بازیگری یاد گرفته است. در همان سال، در کنار دوست نزدیکش، ویلیام هینز، در «تب بهاره» ظاهر شد که اولین فیلم از سه فیلمی بود که آن دو با هم بازی کردند.
در ۱۹۲۸، کرافورد در مقابل رامون نووارو در «به سوی سنگاپور» ظاهر شد، اما نقش دایانا مدفورد در «دختران رقصان ما» (1928) بود که او را به دنیای ستاره ها پرتاب کرد. این نقش او را به نماد زنانگی به سبک سال های ۱۹۲۰ تبدیل کرد. بعد از آن، در دنباله ای از فیلم های موفق ظاهر شد.
بعد از نمایش فیلم «خوانندۀ جاز» (1927)، اولین فیلم بلند با چند دیالوگ، فیلم های ناطق خشم همه را برانگیخت. گذر از فیلم صامت به ناطق بسیاری از اهالی صنعت فیلمسازی را ترساند؛ بسیاری از ستاره های سینمای صامت، به خاطر صدای نامطلوب یا لهجۀ نامفهومی که داشتند و یا فقط به خاطر این که تمایلی به ورود به سینمای ناطق نداشتند، بیکار شدند.
بسیاری از استودیوها و ستاره ها از ساخت فیلم ناطق تا حد ممکن دوری می کردند، به ویژه ام جی ام که آخرین استودیویی بود که به استفاده از صدا در فیلم هایش پرداخت. «جنگ نمایشی هالیوود ۱۹۲۹» یکی از اولین فیلم های ناطق این استودیو و اولین تلاش آنها برای نمایش توانایی های ستاره هایشان در گذر از سینمای صامت به ناطق بود. کرافورد یکی از سیزده ستارۀ ام جی ام بود که در این فیلم حضور داشتند؛ او ترانۀ Got a Feeling for You”” را در اولین نمایش این فیلم می خواند.
در روز ۳ ژوئن ۱۹۲۹، کرافورد با داگلاس فربنکس پسر ازدواج کرد. او پسر داگلاس فربنکس و پسرخواندۀ مری پیکفورد بود، که خانوادۀ سلطنتی هالیوود به شمار می رفتند.
او در گذر به فیلم های ناطق موفق بود. اولین نقش اول او در یک فیلم بلند ناطق در فیلم «مهار نشده» (1929) بود که در مقابل رابرت مانتگامری بازی می کرد. با وجود موفقیت فیلم در گیشه، نقدهای متضادی از منتقدان دریافت کرد که اشاره می کردند با این که کرافورد به خاطر ورود به فیلم ناطق عصبی به نظر می رسید، تبدیل به یکی از محبوب ترین بازیگران زن در دنیا شده است. «ماه مونتانا» (1930)، ترکیبی مشکل از کلیشه های وسترن و موسیقی، او را در مقابل جان مک براون و ریکاردو کورتز قرار داد. «عروس های محجوب ما» (1930) در کنار رابرت مانتگامری و آنیتا پِیج، آخرین بخش از مجموعه فیلم های «دختران رقصان ما» بود. در فیلم بعدی اش، «پرداخت شده» (1930) با رابرت آرمسترانگ همبازی شد و موفقیت دیگری به دست آورد. ام جی ام در سال های ابتدایی دوران ناطق او را در نقش های پیچیده تر قرار می داد.
در سال ۱۹۳۱، او در پنج فیلم بازی کرد که در سه فیلم مقابل بزرگ ترین ستارۀ مرد استودیو و سلطان هالیوود، کلارک گیبل، قرار گرفت. «رقص، احمق ها، رقص» که در فوریۀ ۱۹۳۱ به نمایش درآمد، اولین فیلم مشترک آن دو بود. دومین فیلم آنها «گناهکاران خندان» که در مه ۱۹۳۱ اکران شد، ساختۀ هری بومونت بود و نیل همیلتون نیز در آن بازی می کرد. «مجذوب» سومین فیلمشان در اکتبر به نمایش در آمد و کارگردان آن کلارنس براون بود. این فیلم ها برای تماشاگران بسیار محبوب بودند، منتقدان نیز در کل استقبال خوبی از آنها کردند و موقعیت کرافورد را به عنوان یکی از برترین ستاره های زن ام جی ام در آن دهه، در کنار نورما شیرر، گرتا گاربو و جین هارلو تثبیت کردند. تنها فیلم مهم او در سال ۱۹۳۱، «این عصر مدرن» در ماه اوت به نمایش در آمد و با وجود نقدهای نامطلوب منتقدان، موفقیت متوسطی به دست آورد.
پس از آن، ام جی ام او را در فیلم «گراند هتل» به کارگردانی ادموند گلدینگ قرار داد. در این فیلم پرستاره، کرافورد در مقابل گرتا گاربو، جان و لاینل بریمور و والس بیری بازی کرد. کرافورد بعدها اعتراف کرد که در طول فیلمبرداری عصبی بوده، چون با “ستاره های خیلی بزرگی” کار می کرده و از این که صحنه ای با گاربوی “باشکوه” نداشته، ناراحت بوده است. «گراند هتل» در آوریل ۱۹۳۲ به نمایش درآمد و موفقیت تجاری و انتقادی به دست آورد. این فیلم یکی از پرفروش ترین های سال بود و جایزۀ اسکار بهترین فیلم را دریافت کرد.
موفقیت او با فیلم «لتی لینتن» (1932) ادامه پیدا کرد. خیلی زود بعد از اکران این فیلم، یک دادخواست مبنی بر سرقت ادبی ام جی ام را وادار کرد آن را از بین ببرد. تا مدت ها این فیلم نه در تلویزیون پخش شد و نه در شبکۀ خانگی موجود بود و به همین دلیل فیلم “گمشدۀ” کرافورد به حساب می آید.
در سال ۱۹۳۲، او به استودیوی یونایتد آرتیستس اجاره داده شد تا در «باران» بر اساس نمایشنامۀ جان کولتن بازی کند. عملکرد او نقدهای منفی دریافت کرد و فیلم هم به موفقیت نرسید. با وجود شکست این فیلم، در سال ۱۹۳۲ کرافورد در رتبۀ سوم “نظرسنجی ده ستارۀ پولساز برتر” سال را بعد از مری درسلر و جنت گینور به دست آورد. او تا سال ۱۹۳۶ در رأس این فهرست باقی ماند. در ماه مه ۱۹۳۳، وی از فربنکس طلاق گرفت.
بعد از طلاق، در فیلم پرفروش «بانوی رقصان» (1933) با فرنچت تون و فرد استیر و بار دیگر با کلارک گیبل همبازی شد. سپس در «سَدی مکی» (1934) در مقابل تون و جین ریموند نقش اول را بر عهده گرفت. او در «زنجیری» (1934) برای پنجمین بار و در «دل کندن از دیگران» (1934) برای ششمین بار مقابل کلارک گیبل قرار گرفت. فیلم های او در این دوره از محبوب ترین و پر فروش ترین فیلم های میانۀ دهۀ ۱۹۳۰ بود.
در سال ۱۹۳۵، کرافورد با فرنچت تون ازدواج کرد؛ تون بازیگر تئاتر بود که قصد داشت درآمد سینمایی خود را صرف گسترش گروه تئاتری اش کند. آن دو در خانۀ کرافورد در برنتوود تئاتر کوچکی دایر کردند که در آن نمایشنامه های کلاسیک را برای دوستان برگزیدۀ خود به روی صحنه می بردند. آنها اولین بار در «امروز زندگی می کنیم» (1933) همبازی شدند، اما کرافورد در مورد شروع رابطۀ جدید بعد از جدایی اش از فربنکس تردید داشت. کرافورد قبل و بعد از ازدواجشان، سعی کرد برای تون در هالیوود تبلیغ کند، اما تون در نهایت علاقه ای نداشت ستارۀ سینما شود و کرافورد نیز از تلاش خسته شد. او، بعد از این که تون بنا به گفته ها شروع به نوشیدن الکل و بدرفتاری فیزیکی کرد، درخواست طلاق داد که در ۱۹۳۹ با آن موافقت شد.
کرافورد در ۱۹۳۵ در فیلم موفق «هیچ بانوی دیگری» با رابرت مانتگامری و فرنچت تون همبازی شد. او مدت های طولانی از لوئیس بی. میر، رئیس ام جی ام، درخواست می کرد نقش های رمانتیک تری به او بدهد، او نیز با این که مخالف بود نقشی در درام کمدی پیچیدۀ «من زندگی خودم را می کنم» (1935) به کارگردانی دابلیو. اس. وندایک به او داد. فیلم توجه منتقدان را به خود جلب کرد و سودی بیشتر از حد انتظار استودیو به همراه آورد.
سپس در «سلیطۀ زیبا» (1936) در مقابل رابرت تیلور و لاینل بریمور و تون بازی کرد؛ این فیلم موفق تجاری و انتقادی به یکی از پرفروش ترین فیلم های کرافورد در آن دهه تبدیل شد. فیلم کمدی «عشق در سفر» (1937) به کارگردانی وندایک، هفتمین فیلم مشترک او و گیبل بود. در زمان اکران فیلم، منتقدان استقبال خوبی از آن نکردند، با این حال فروش بسیار خوبی داشت.
در سال های آخر دهۀ ۱۹۳۰، با این که وی هنوز ستارۀ مورد احترام ام جی ام بود و فیلم هایش هنوز سودآور بودند، محبوبیتش رو به کاهش بود. در سال ۱۹۳۷، از سوی مجلۀ لایف اولین “ملکۀ سینما” لقب گرفت. او به طور غیرمنتظره ای از رتبۀ هفتم به ششم ستاره های گیشه تنزل کرد و محبوبیت عمومی او نیز رو به کاهش بود. در درام کمدی «پایان کار خانم چِینی» (1937) به کارگردانی ریچارد بولسلافسکی با ویلیام پاول همبازی شد. آن فیلم آخرین فیلم پرفروش او قبل از شروع دوره ای بود که او “سم گیشه” لقب گرفت.
در «عروس سرخپوش» (1937) برای هفتمین و آخرین بار با فرنچت تون همبازی شد. فیلم در کل نقدهای نامطلوبی دریافت کرد و با فروش بسیار پایین به یکی از بزرگ ترین شکست های ام جی ام در آن سال تبدیل شد.
در ۳ مه ۱۹۳۸، در یک نامۀ سرگشاده در مجلۀ فیلم ایندیپندنت،کرافورد به همراه گرتا گاربو، نورما شیرر، لوییز رینر، جان بریمور، کاترین هپبورن، فرد استیر، دولورس دل ریو و دیگران، “سم گیشه” لقب گرفتند. این فهرست توسط هری برنت، رئیس انجمن سینما داران مستقل آمریکا تهیه شده بود. برنت اظهار داشت که با این که در توانایی نمایشی این ستاره ها هیچ شکی نیست، دستمزد بالای آنها در فروش بلیط منعکس نمی شود، و به همین دلیل باعث آسیب به نمایش دهندگان فیلم شده اند. فیلم بعدی کرافورد «ساعت خوش» (1938) با بازی مارگرت سالوان و ملوین داگلاس توجه منتقدان را جلب کرد اما در گیشه موفق نبود.
در سال ۱۹۳۹، در «زنان» در نقش یک خانه خراب کن مقابل نورما شیرر قرار گرفت. یک سال بعد، در «محمولۀ عجیب» (1940) هشتمین و آخرین فیلمش با کلارک گیبل، نقشی خلاف معمول بازی کرد. در «چهرۀ یک زن» (1941) بازسازی یک فیلم سوئدی که اینگرید برگمن نقش اول آن را بازی کرده بود، نقش یک باج خور را بازی کرد که صورتش از شکل افتاده بود. در حالی که فیلم فروش متوسطی داشت، بسیاری از منتقدان بازی کرافورد را به شدت تحسین کردند.
وی در سال ۱۹۴۰، اولین فرزندش را به سرپرستی گرفت. او دخترش را موقتاً جون نامید و سپس اسم او را به کریستینا تغییر داد. در ۲۱ ژوئیه ۱۹۴۲ با فیلیپ تری بازیگر ازدواج کرد. آنها پسری را به سرپرستی گرفتند و اسمش را کریستوفر گذاشتند، اما مادر واقعی آن پسر خواستار بازگرداندن فرزندش شد. این زوج پسر دیگری را به فرزندی گرفتند، او را فیلیپ تری کوچک نامیدند؛ کرافورد بعد از طلاق از تری در سال ۱۹۴۶، نام او را به کریستوفر کرافورد تغییر داد.
قرارداد کرافورد با ام جی ام بعد از ۱۸ سال، با رضایت دو طرف، در ژوئن ۱۹۴۳ پایان یافت. ام جی ام آخرین فیلم باقیمانده در قرارداد را به مبلغ ۱۰۰.۰۰۰ دلار از او خریداری کرد. در طول جنگ جهانی دوم، او از اعضای خدمات داوطلبانۀ زنان آمریکایی بود.
کرافورد در ۱ ژوئیه ۱۹۴۳ قراردادی به مبلغ ۵۰۰.۰۰۰ دلار برای سه فیلم با وارنر برادرز امضا کرد. اولین فیلم او برای این استودیو، «سالن غذاخوری هالیوود» (1944) بود؛ یک فیلم پرستاره که او را در کنار بسیاری از ستاره های برتر آن سال ها قرار داد.
او می خواست نقش اصلی «میلدرد پیرس» (1945) را بازی کند، اما بت دیویس اولین انتخاب استودیو بود. به هر حال، دیویس نقش را رد کرد. مایکل کرتیز (کارگردان) کرافورد را نمی خواست و در عوض سعی داشت باربارا استنویک با استعداد تر را در نقش بگنجاند. برادران وارنر با او مخالفت کردند و کرافورد را انتخاب کردند. کرتیز بعد از تستی که از کرافورد گرفت، با بازی او موافقت کرد. «میلدرد پیرس» یک موفقیت انتقادی و تجاری شگفت انگیز بود که سبک بصری باشکوه و حس بدبینانۀ فیلم نوآر را که مشخصۀ فیلم های وارنر برادرز در سال های پایانی دهۀ چهل بود، به خوبی به تصویر کشید و اسکار بهترین بازیگر زن نقش اول را را نیز نصیب کرافورد کرد.
او در سال ۱۹۴۷، دو دختر دیگر به فرزندی گرفت و آنها را سیندی و کتی نامید.
موفقیت این فیلم حرفۀ سینمایی کرافورد را احیا کرد. او تا چند سال در “مجموعه ای از ملودرام های تراز اول” نقش آفرینی کرد. فیلم بعدی وی «هوس» (1947) با بازی جان گارفیلد، درام رمانتیکی در مورد رابطۀ عاشقانه بین مردی جوان و زنی مسن تر از او بود. او در «تسخیر شده» (1947) در مقابل هفلین بازی کرد و برای دومین بار نامزد دریافت اسکار شد، هر چند آن را به دست نیاورد. در «دِیزی کنیون» با دانا اندروز و هنری فوندا هم بازی شد. در «فلامینگو رود» (1949) شخصیت او با یک کلانتر فاسد جنوبی با بازی سیدنی گرینستریت دشمنی مرگبار داشت. در سال ۱۹۵۰، در فیلم نوآر «دوزخی ها گریه نمی کنند» و «هریت کریگ» بازی کرد.
بعد از کامل شدن فیلم «این زن خطرناک است» (1952) که کرافورد آن را بدترین فیلم خود نامید، خواستار لغو قرارداد با وارنر برادرز شد. مدتی بعد در همان سال، برای بازی در «ترس ناگهانی» برای آر کی او ریدیو پیکچرز، برای سومین و آخرین بار نامزد اسکار بهترین بازیگر شد. در سال ۱۹۳۵، در آخرین فیلم اش برای ام جی ام، «آواز عاشقانه» ظاهر شد. فیلم نقدهای خوب و فروشی متوسط به دست آورد. در سال ۱۹۵۴، در وسترن «جانی گیتار» با بازی استرلینگ هِیدن و مرسدیز مکمبریج ظاهر شد. در «زنی در ساحل» (1955) با جف چندلر و در «ملکۀ زنبور عسل» (1955) با جان آیرلند همبازی شد.
سال بعد، در «برگ های پاییزی» (1956) مقابل کلیف رابرتسون جوان قرار گرفت و در «داستان ایستر کستلو» (1957) با بازی روسانو براتسی نقش اول را بر عهده گرفت. کرافورد که بعد از مرگ همسر چهارمش آلفرد استیل، تقریباً بی پول شده بود، نقش کوچکی در «بهترین چیز» (1959) گرفت. با این که او ستارۀ فیلم نبود، نقدهای مثبتی دریافت کرد. او این نقش را یکی از نقش های مورد علاقه اش نامید. به هر ترتیب، در ابتدای دهۀ ۱۹۶۰، موقعیت وی در سینما به طور چشمگیری افول کرد.
کرافورد در تریلر روانشناسانۀ «چه بر سر بیبی جین آمد؟» (1962) نقش یک ستارۀ تراز اول سابق سینما را بازی کرد که پیر و ویلچر نشین شده و با ترس از خواهر روان پریش خود، جین، زندگی می کند. گفته می شود کرافورد بت دیویس را برای نقش جین پیشنهاد داد. فیلم یک موفقیت عظیم بود که حرفۀ کرافورد را برای مدت کوتاهی احیا کرد.
در همان سال، او در فیلم ترسناک «قاتل شیطان صفت» (1964) به کارگردانی ویلیام کسل در نقش لوسی هاربین بازی کرد. در ۱۹۶۵، در «دیدم چه کار کردی» کار دیگری از ویلیام کسل ظاهر شد. در تریلر ترسناک «شوریده» (1967) به کارگردانی هرمن کوهن نقش مونیکا ریورز را بازی کرد. بعد از اکران این فیلم، در «نمایش لوسی» به عنوان بازیگر مهمان در نقش خودش ظاهر شد. در سال ۱۹۶۹، در فیلم تلویزیونی «گالری شبانه» یکی از اولین کارهای کارگردانی استیون اسپیلبرگ حضور یافت. در قسمتی از کمدی موقعیت «نمایش تیم کانوِی» که در ژانویۀ ۱۹۷۰ پخش شد، نقش خودش را بازی کرد. در سال ۱۹۷۰، با بازی در فیلم ترسناک و علمی تخیلی «غارنشین» به فعالیت حرفه ای ۴۵ سالۀ خود با بیش از هشتاد فیلم سینمایی پایان داد.
جون کرافورد در روز ۱۰ مه ۱۹۷۷، بر اثر سکتۀ قلبی درگذشت. پیکر او سوزانده شد و خاکسترش در سردابی در کنار همسر چهارمش، ویلیام استیل، در گورستان فرنکلیف نیویورک قرار گرفت.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰