تاریخ انتشار : سه شنبه 14 فروردین 1397 - 3:52
کد خبر : 27927

شوهرم را تعقیب می کردم اما آبروی خودم رفت!

شوهرم را تعقیب می کردم اما آبروی خودم رفت!

آفتاب‌‌نیوز :  ازدواج من و پسردایی‌ام در دوران عقد به طلاق انجامید. دخالت‌های زن دایی و لج‌بازی‌های مادرم، علت اصلی این طلاق بود. با این شکست سنگین عاطفی، دانشگاه را رها کردم و به مشهد آمدم. در اینجا زندگی جدیدی را کنار خواهرم شروع کردم. در ترم اول یکی از هم‌کلاسی‌هایم به ‌نام حامد به

آفتاب‌‌نیوز :  ازدواج من و پسردایی‌ام در دوران عقد به طلاق انجامید. دخالت‌های زن دایی و لج‌بازی‌های مادرم، علت اصلی این طلاق بود.

با این شکست سنگین عاطفی، دانشگاه را رها کردم و به مشهد آمدم. در اینجا زندگی جدیدی را کنار خواهرم شروع کردم. در ترم اول یکی از هم‌کلاسی‌هایم به ‌نام حامد به خواستگاری‌ام آمد؛ اما خانواده‌ام راضی نبودند، ولی من می‌گفتم هر چه زودتر و از لج زن‌دایی‌ هم که شده باید سروسامان بگیرم.

در این شرایط ازدواج کردم، با حمایت‌های مالی پدرم صاحب زندگی آبرومندانه‌ای شدم؛ ولی شوهرم قدر نمی‌دانست، وقتی می‌دید خانواده‌ام به او باج می‌دهند، از این شرایط سوءاستفاده می‌کرد. حتی قرار شد در شرکت شوهرخواهرم مشغول ‌به ‌کار شود؛ ولی یکی‌درمیان سر کار می‌رفت و با کوچک ‌ترین مسئله‌ای هم سرکوفت می‌زد که تو بیوه بودی و… .

متاسفانه حواس حامد به زندگی قشنگمان نبود. او فساد اخلاقی داشت و چند بار به او تذکر دادم و از او خواستم خودش را اصلاح کند. از دوست جون‌جونی‌اش کمک خواستم، می‌گفت: با زنی معتاد رابطه دارد و قرار شد از طریق شبکه‌های اجتماعی آمار کارهای حامد را بدهد. ادامه این ارتباط موجب شد تا با او قرار ملاقاتی بگذارم که حامد و پدرش ما را با یکدیگر درون خودروی دوستش دیدند و همین شد که مهر طلاق دوباره شناسنامه‌ام را سیاه کرد. من یک سال خودم را در خانه زندانی کردم و حالم خیلی بد بود. حالا با اصرار خواهرم به مرکز مشاوره پلیس آمده‌ام.

رکنا

ثبت نام در مجمع

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

مساجد